۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

ترجمه بخاری از حدیث (1 تا 5)

 

ترجمه بخاری از حدیث (1 تا 5)   

1) عن علقمة بن وقاص اللیثی یقول: سمعت عمر بن الخطاب رضی الله عنه على المنبر قال: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: (إنما الأعمال بالنیات، وإنما لکل امرىء ما نوى، فمن کانت هجرته إلى دنیا یصیبها، أو إلى امرأة ینکحها،فهجرته إلى ما هاجر إلیه).

 

ازعلقمة بن وقاص اللیثی روایت است که می فرماید: من ازعمر بن الخطاب رضی الله عنه شنیدم که بر منبر می گفت من از رسول الله صلى الله علیه وسلم شنیده ام که می فرماید: یقینا دار ومدار کارها بر نیتها است، وقطعا برای هر فردی همان است که نیت کرده است، پس هر کس هجرتش بسوی دنیا بوده تا بدان برسد ویا اینکه بسوی زنی بوده تا با آن ازدواج کند پس هجرتش بسوی همان چیزی است که بسوی آن هجرت نموده است.

2 ) عن عائشة أم المؤمنین رضی الله عنها: أن الحارث بن هشام رضی الله عنه سأل رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال: یا رسول الله، کیف یأتیک الوحی؟ فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: (أحیانا یأتینی مثل صلصلة الجرس، وهو أشده علی، فیفصم عنی وقد وعیت عنه ما قال، وأحیانا یتمثل لی الملک رجلا، فیکلمنی فأعی ما یقول).

قالت عائشة رضی الله عنها: ولقد رأیته ینزل علیه الوحی فی الیوم الشدید البرد، فیفصم عنه وإن جبینه لیتفصد عرقا.

از مادر مؤمنان عائشه رضی الله عنها روایت است که حارث بن هشام رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه وسلم پرسید وگفت ای رسول خدا چگونه بر شما وحی نازل می شود؟ (رسول الله صلی الله علیه وسلم) فرمودند: گاهی همانند صدای زنگی بر من نازل می شود، واین سخت ترین نوع آن، بر من است، وسپس در حالی این حالت از من قطع می شود ؛که من ازاو حفظ نموده ام آنچه را که گفته است. وگاهی نیزفرشته ( وحی) همانند انسانی برایم نمایان می شود وسپس با من سخن می گوید ومن حفظ می کنم آنچه را که می گوید.

عائشه رضی الله عنها می فرماید: من در روز بسیار سردی دیدم که وحی برایشان نازل می شود وچون وحی بپایان رسید وقطع شد ازپیشانی ایشان عرق می چکید.

 

3 - عن عائشة أم المؤمنین أنها قالت: أول ما بدىء به رسول الله صلى الله علیه وسلم من الوحی الرؤیا الصالحة فی النوم، فکان لا یرى رؤیا إلا جاءت مثل فلق الصبح، ثم حبب إلیه الخلاء، وکان یخلو بغار حراء، فیتحنث فیه - وهو التعبد - اللیالی ذوات العدد قبل أن ینزع إلى أهله، ویتزود لذلک، ثم یرجع إلى خدیجة فیتزود لمثلها، حتى جاءه الحق وهو فی غار حراء، فجاءه الملک فقال: اقرأ، قال: (ما أنا بقارىء). قال: (فأخذنی فغطنی حتى بلغ منی الجهد، ثم أرسلنی فقال: اقرأ، قلت ما أنا بقارىء، فأخذنی فغطنی الثانیة حتى بلغ منی الجهد، ثم أرسلنی فقال: اقرأ، فقلت: ما أنا بقارىء، فأخذنی فغطنی الثالثة، ثم أرسلنی فقال: {اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الإنسان من علق. اقرأ وربک الأکرم}). فرجع بها رسول الله صلى الله علیه وسلم یرجف فؤاده، فدخل على خدیجة بنت خویلدرضی الله عنها فقال: (زملونی زملونی). فزملوه حتى ذهب عنه الروع، فقال

لخدیجة وأخبرها الخبر: (لقد خشیت على نفسی). فقالت خدیجة: کلا والله ما یخزیک الله أبدا، إنک لتصل الرحم، وتحمل الکل، وتکسب المعدوم، وتقری الضیف، وتعین على نوائب الحق.فانطلقت به خدیجة حتى أتت به ورقة بن نوفل بن أسد بن عبد العزى، ابن عم خدیجة، وکان امرءا تنصر فی الجاهلیة، وکان یکتب الکتاب العبرانی، فیکتب

من الإنجیل بالعبرانیة ما شاء الله أن یکتب، وکان شیخا کبیرا قد عمی، فقالت له خدیجة: یا بن عم، اسمع من ابن أخیک. فقال له ورقة: یا بن أخی ماذا ترى؟

فأخبره رسول الله صلى الله علیه وسلم خبر ما رأى، فقاله له ورقة: هذا الناموس الذی نزل الله به على موسى، یا لیتنی فیها جذع، لیتنی أکون حیا إذ یخرجک قومک، فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: (أومخرجی هم). قال: نعم، لم یأت رجل قط بمثل ما جئت به إلا عودی، وإن یدرکنی یومک أنصرک نصرا مؤزرا. ثم لم ینشب

ورقة أن توفی، وفتر الوحی.

عایشه رضی الله عنها فرموده است: اولین چیزهای که از وحی بر رسول خداصلی الله علیه وسلم شروع شده رویایهای نیک بود که در خواب می دیدند.

 وهیچ خواب وریائی نمی دیدند مگر اینکه همانند صبح روشن تحقق پیدامی کرد.سپس برای ایشان گوشه نشینی محبوب قرار داده شد. وچندین شبانه روز بدون اینکه به نزد خانواده بر گردند در غار حراء به خلوت وتنهائی سپری و برای عمل بر دین ابراهیمی می ماندند (روای گوید یعنی عبادت می کرد) .وایشان برای خویش توشه می بردند وسپس بنزد خدیجه بر گشته دوباره برای روزهای همانند گذشته توشه می بردند. تا اینکه در حالیکه در غار حراء بودند حق بنزدشان آمد وفرشته (وحی) آمد وگفت بخوان (رسول

خدا صلی الله علیه وسلم) گفتند:  من که خواننده نیستم؟(رسول خدا صلی الله علیه وسلم) فرمودند: (فرشته) مرا گرفت و آنقدر مرا فشار داد تا اینکه توانم به آخر رسید، وسپس رهایم نمود وگفت: بخوان . (رسول خدا صلی الله علیه وسلم) گفتند:  من که خواننده نیستم؟ سپس (فرشته)برای بار دوم مرا گرفت و آنقدر مرا فشار داد تا اینکه توانم به آخر رسید، وسپس رهایم نمود وگفت: بخوان. (رسول خدا صلی الله علیه وسلم) گفتند:  من که خواننده نیستم؟ سپس(فرشته)برای بارسوم مرا گرفت فشار داد ، وسپس رهایم نمود وگفت: {اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الإنسان من علق. اقرأ وربک الأکرم}).

 یعنی: بخوان بنام پرودگارت ذاتی که تو را آفرید . اوانسان را از تکه خونی آفرید. بخوان پرودگار باشرافتر را.سپس رسول خدا صلی الله علیه وسلم با این آیات در حالیکه قلبش می لرزید

بر گشت وبر خدیجه بنت خویلد رضی الله عنها وارد شد وگفت: (مرا بپوشانید مرا بپوشانید) (حاضرین ایشان را) پوشاندند تا اینکه ترس و وحشت از ایشان دور شد سپس (ماجرا را) به خدیجه گفت واو را از جریان با خبر نمودو گفت:من واقعا بر خویش احساس خطر نمودم. خدیجه گفت: نه هرگزآنگونه که فکرمی کنی نیست، سوگند به خدا که تو را خداوند هر گز خار ورسوا نخواهد

نمود،زیرا تو صله رحم را برقرار می داری، ومشکلات را بدوش می کشی،مستمندان را کمک می کنی، واز مهمانان پذیرائی می کنی، ودر دوران سختیهای ،حق را کمک می کنی. سپس خدیجه باایشان را بنزد پسر عموی خویش ورقه پسرنوفل پسرأسد پسر عبد العزی رفت.

(ورقه) قبلا نصرانی شده بود ومی توانست به عبرانی بنویسد واز انجیل آنچه که خداوند بخواستی می نوشت.وایشان پیر وبزرگسال ونابینا شده بودند.

خدیجه خطاب به اوگفت: ای پسر عمو از پسر برادرت بشنو. ورقه به ایشان فرمودند: ای پسر برادرم چه می بینی؟ رسول خدا صلی الله علیه وسلم او را ازماجرا وجریانی که دیده بود باخبر نمود. ورقه به ایشان گفت: این همان راز داری  است که خداوند بر موسی فرو فرستاده است، ای کاش! که من جوان می بودم ای کاش زمانیکه تورا قومت بیرون خواهند نمود زنده می بودم.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم پرسیدند که آیا اینها بیرون کننده من هستند؟!

فرمود: آری ، هیچ فردی همانند آنچه تو آوردی نیاورده است مگر اینکه با او دشمنی شده است، وقطعا اگرمن زمان تورا در یابم بتو کمک بسیاری خواهم نمود، سپس طولی نکشید که ورقه وفات یافت و وحی (نیز برای مدت معینی) قطع شد.

 

4 - عن جابر بن عبد الله الأنصاری قال، وهو یحدث عن فترة الوحی، فقال فی حدیثه: (بینا أنا أمشی إذ سمعت صوتا من السماء، فرفعت بصری، فإذا الملک الذی جاءنی بحراء جالس على کرسی بین السماء والأرض، فرعبت منه، فرجعت فقلت: زملونی زملونی، فأنزل الله تعالى: {یا أیها المدثر. قم فأنذر- إلى قوله - والرجز فاهجر} فحمی الوحی وتتابع).

ازجابر بن عبد الله الأنصاری رضی الله عنه روایت است که( رسول خداصلی الله علیه وسلم) در حالیکه از دوران انقطاع وحی سخن می گفتند فرمودند: در حالیکه من راه می رفتم صدایی را از آسمان شنیدم ،با چشمم به بالا نگریستم، ناگهان دیدم که همان فرشته ای که در غار حراء بنزدم آمده بود بر صندلی در میان آسمان وزمین نشسته است، ازاو ترسیدم، وفورا بر گشتم وگفتم: مرا بپوشانید مرا بپوشانید، سپس خداوند متعال( این آیات را )

نازل نمود: {یا أیها المدثر. قم فأنذر - إلى قوله - والرجز فاهجر}  یعنی: ای چادر پوش . بر خیزو بر حذر دار، تا به این گفته خداوند: پلیدی( وشرک) را رها کن.

از این به بعد وحی ادامه یافت وپی در پی نازل شد. 

5 - عن ابن عباس، فی قوله تعالى: {لا تحرک به لسانک لتعجل به}.قال: کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یعالج من التنزیل شدة، وکان مما یحرک شفتیه - فقال ابن عباس: فأنا أحرکهما لکم کما کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یحرکهما، وقال سعید: أنا أحرکهما کما رأیت ابن عباس یحرکهما، فحرک شفتیه - فأنزل الله تعالى: {لا تحرک به لسانک لتعجل به. إن علینا جمعه وقرآنه}. قال:جمعه له فی صدرک وتقرأه: {فإذا قرأناه فاتبع قرآنه}. قال: فاستمع له وأنصت:

 {ثم إن علینا بیانه}. ثم إن علینا أن تقرأه، فکان رسول الله صلى الله علیه وسلم بعد ذلک إذا أتاه جبریل استمع، فإذا انطلق جبریل قرأه النبی صلى الله علیه وسلم کما قرأه.

ابن عباس رضی الله عنه در تفسیر این گفته خداوند: ( {لا تحرک به لسانک لتعجل به} یعنی ای محمد زبانت را با آن شتابزده(برای یادگیری) بحرکت در میاور)؛ فرموده است: رسول خدا صلی الله علیه وسلم بودن که بهنگام نزول وحی مشقت زیادی رامتحمل می شدند وعلتش نیز این بود که ایشان لبهایشان را بحر کت در می آوردند( یعنی :تؤام به گوش دادن به جبرئیل، تکرارنیزمی کردند).

خداوند متعال (این آیه) را نازل نمود: {لا تحرک به لسانک لتعجل به. إن علینا جمعه وقرآنه}. (ابن عباس رضی الله عنه) فرموده : یعنی قطعا جمع وحفظ نمودن این قرآن در سینه ات واینکه بتوانی دوباره بخوانی (بر عهده ما است)

{فإذا قرأناه فاتبع قرآنه}.( ابن عباس رضی الله عنه) فرموده: یعنی گوش بده (بخواندن جبرئیل) وخاموش باش. {ثم إن علینا 

بیانه}.یعنی : سپس قطعا بر ما است که تو بتوانی بخوانی، بعد از این رسول خدا صلی الله علیه وسلم زمانیکه جبرئیل بنزدشان می آمد گوش می دادند وچون جبرئیل می رفت پیامبر صلی الله علیه وسلم می خواندند همانگونه که (جبرئیل برایشان) خوانده بودند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد