۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

قوانینی چند در باره (مهریه از دیدگاه شرعی)

قوانینی چند در باره (مهریه از دیدگاه شرعی):

اصل اول (1) در اسلام حد و اندازه ای برای مهریه تعیین نشده که کم تر و یا بیشتر از آن مجاز نباشد بلکه به توافق طرفین (دختر و پسر) بستگی دارد.

در این باره به این آیه قرآن توجه فرمایید:
وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلاَ تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَیْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً(سوره نساء، آیه: 20)
ترجمه : و اگر خواستید همسری را به جای همسری برگزینید (زنی را طلاق دادید و خواستید زن دیگری بگیرید)، هر چند خزانه ای (یعنی : مال فراوانی را که بعنوان مهریه به زنی که طلاق داده اید ) داده باشید ، برای شما درست نیست که چیزی از آن مال را بازپس بگیرید . آیا با بهتان و گناه آشکار ، آن را بازپس گرفته ودریافت می دارید ؟ !
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل دوم (2) اسلام تشویق و ترغیب نموده به مهریه ای اندک و کم .
قَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَلَا لَا تَغْلُوا صُدُقَ النِّسَاءِ فَإِنَّهُ لَوْ کَانَ مَکْرُمَةً وَفِی الدُّنْیَا أَوْ تَقْوَى عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ کَانَ أَوْلَاکُمْ بِهِ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَا أَصْدَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ امْرَأَةً مِنْ نِسَائِهِ وَلَا أُصْدِقَتْ امْرَأَةٌ مِنْ بَنَاتِهِ أَکْثَرَ مِنْ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ أُوقِیَّةً وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیُغْلِی بِصَدُقَةِ امْرَأَتِهِ حَتَّى یَکُونَ لَهَا عَدَاوَةٌ فِی نَفْسِهِ وَحَتَّى یَقُولَ کُلِّفْتُ لَکُمْ عِلْقَ الْقِرْبَةِ.
ترجمه : عمر بن خطاب رضی الله عنه فرمودند: خبر دار در مهریه های زنان زیاد روی نکنید و مهریه های سنگین تعیین نکنید زیرا اگر این کارشرافتی دردنیا ویا نشانی پرهیزگاری در نزد الله عزوجل می بود پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مستحق ترینتان می بود تا به این کار عمل کند و در حالی که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برای هیچ یک از زنانش و همچنین برای هیچ یک از دخترانش از دوازه اوقیه (یعنی: چهار صد و هشتاد درهم نقره) مهریه بیشتر تعیین ننموده اند ، همانا گاهی مهریه زن فردی آن قدر زیاد می باشد که باعث دشمنی با خانمش می گردد و تا اینکه آن شوهر می گوید: من (برای فراهم نمودن مهریه)هر مشکلی بدوش کشیدم تا اینکه همانند که از دهان مشک آب می ریزد از من عرق ریخته است .
(سنن نسائی حدیث شماره : 3297 و استاد آلبانی رحمه الله این حدیث را صحیح دانسته است)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل سوم (3) اسلام از مهریه های سنگین و زیاد استقبال نمی کند.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ إِنِّی تَزَوَّجْتُ امْرَأَةً مِنْ الْأَنْصَارِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هَلْ نَظَرْتَ إِلَیْهَا فَإِنَّ فِی عُیُونِ الْأَنْصَارِ شَیْئًا قَالَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَیْهَا قَالَ عَلَى کَمْ تَزَوَّجْتَهَا قَالَ عَلَى أَرْبَعِ أَوَاقٍ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى أَرْبَعِ أَوَاقٍ کَأَنَّمَا تَنْحِتُونَ الْفِضَّةَ مِنْ عُرْضِ هَذَا الْجَبَلِ مَا عِنْدَنَا مَا نُعْطِیکَ وَلَکِنْ عَسَى أَنْ نَبْعَثَکَ فِی بَعْثٍ تُصِیبُ مِنْهُ قَالَ فَبَعَثَ بَعْثًا إِلَى بَنِی عَبْسٍ بَعَثَ ذَلِکَ الرَّجُلَ فِیهِمْ .
ترجمه: ابوهریره رضی الله عنه می فرمایند مردی به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد و گفت: من با زن انصاری ازدواج نموده ام ، سپس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برایش گفت: آیا او را دیده و به او نگاه کرده ای؟ زیرا در چشمان انصاری چیزی هست، (آن مرد) گفت: او را دیده و نگاه نموده ام (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: بر چه مهریه ای با او ازدواج نموده ای؟ (آن مرد) گفت : بر چهار اوقیه (یعنی: یکصد و شصت درهم) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به آن مرد گفت: (مهریه ها را آنقدر زیاد می کنید) که گویا از پهنای این کوه نقر می کنید ، ما چیزی نداریم که به تو بدهیم (تا مهریه ی خانمت را بدهی)و لی شاید که ترا در گروهای جهادی فرستادیم تا از مال غنیمت چیزی گیرت کند (روای می گوید) سپس (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) گروهی را به سوی بنی عبس فرستاد آن فرد را نیز با آنها فرستاد.
(صحیح مسلم، حدیث شماره 2553)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل چهارم (4) در اسلام معیار ازدواج مال ومهریه نیست بلکه دین و اخلاق است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ تُنْکَحُ الْمَرْأَةُ لِأَرْبَعٍ لِمَالِهَا وَلِحَسَبِهَا وَجَمَالِهَا وَلِدِینِهَا فَاظْفَرْ بِذَاتِ الدِّینِ تَرِبَتْ یَدَاکَ.
ترجمه : از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: زن ازدواج می شود بنا بر چهار چیز: 1- بنا بر مالش 2- بنا بر حسب و نسبش 3- بنا بر جمال و زیباییش 4- بنا بردینش ، پس با گرفتن زن دین دار خودت را کامیاب گردان سرنگون شده دستانت در خاک فرورود.
(صحیح بخاری، حدیث شماره :4700)
در حدیث صحیح دیگری چنین آمده : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا خَطَبَ إِلَیْکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دِینَهُ وَخُلُقَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوا تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِیضٌ.
ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هر گاه فردی برای خواستگاری آمد که از دین و اخلاقش راضی بودید به او زن بدهید زیرا اگر این کار را نکنید در زمین فتنه و فساد پنهاوری صورت خواهد گرفت .
(سنن ترمذی حدیث شماره 1004)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل پنجم (5) در اسلام مهریه زیاد دلیل خوبی نیست بلکه بر عکس مهریه اندک دلیل خوبی است، در این باره به دو حدیث زیر توجه فرمایید:
(1) عقبه بن عامر رضی الله عنه روایت نموده اند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: (خیر الصداق أیسره) یعنی : بهترین مهریه آن است که آسان ترین و کم ترین آنها باشد.
( این حدیث صحیح است و تحت شماره : 3279 درکتاب؛ صحیح الجامع آمده است).
(2) عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ إِنَّ مِنْ یُمْنِ الْمَرْأَةِ تَیْسِیرَ خِطْبَتِهَا وَتَیْسِیرَ صَدَاقِهَا وَتَیْسِیرَ رَحِمِهَا.
عایشه رضی الله عنها روایت نموده اند که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: یمن و خوبی زن در خواستگاری آسانش و کمی مهریه اش و آسانی رحمش است.
یعنی: یمن و خوبی زن در این است که زمانی که مردی برای خواستگاریش می رود سختگیری نکند و مهریه اش را اندک و کم کند و زنی زایا باشد.
(این حدیث حسن است و درمسند احمد بن حنبل حدیث شماره: 23338، آمده است)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصل ششم (6) زن می تواند به اختیار خود و بدون هیچ جبر و اکراهی تمام مهریه و یا بخشی از آن را برای شوهر خویش ببخشد.
در این باره به آیه زیر توجه فرمایید:
وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَّرِیئاً (سوره نساء، آیه: 4)
ترجمه : و مهریّه های زنان را به عنوان هدیّه ای خالصانه و فریضه ای الهی بپردازید . پس اگر(زنان) با رضایت خاطر چیزی از مهریّه خود را به شما (مردان) بخشیدند ، آن را ( دریافت دارید و ) حلال و گوارا بخورید (ومصرف کنید) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل هفتم (7) مهریه حق زن است و نباید در این باره به او ظلم شود و یا حقش خورده شودو باید کاملا به او پرداخت شود.
در این باره به حدیث زیر توجه فرمایید:
عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَحَقُّ الشُّرُوطِ أَنْ تُوفُوا بِهِ مَا اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ الْفُرُوجَ.
از عقبه بن عامر رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: حق دار ترین شروطی که باید به آنها وفا شده و کاملا پرداخت شود شرطهائی است که با آن شرمگاهای (زنان) را برایتان حلال نموده اید.(یعنی شروط زمان ازدواج از قبیل مهریه و دیگر شروط شرعی و مجاز).
(صحیح بخاری حدیث شماره : 2520)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل هشتم(8) اگر زن قبل از دوخول و جماع طلاق داده شود و در حالی که برایش مهریه تعیین شده است نیمی از تمام مهریه به او می رسد، مگر اینکه شوهر با رضایت خویش بخواهد تمام مهریه را پرداخت نماید در این باره به آیه زیر توجه فرمایید:
وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إَلاَّ أَن یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکَاحِ وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (سوره بقره، آیه: 237)
ترجمه : و اگر زنان را پیش از آن که با آنان تماس بگیرید ( و جماع نمایید ) طلاق دادید ، در حالی که مهریّه ای برای آنان تعیین نموده اید ، ( لازم است ) نصف آنچه را که تعیین کرده اید ( به آنان بدهید ) مگر این که آنان ( حق خود را ) ببخشند و یا (شوهر) همان کسی که عقد ازدواج در دست او است ، (تمام مهریه را به داده و به زن) ببخشد ، و اگر شما ( مردان ) گذشت کنید ( ودر این صورت نیز تمام مهریّه را به زنان بپردازید ) به پرهیزگاری نزدیکتر است ، و گذشت و نیکوکاری را در میان خود فراموش نکنید . بیگمان الله به آنچه انجام می دهید کاملا بینا است .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل نهم(9) و اگر بعد از دوخول و جماع طلاق داده شود در این صورت تمام مهریه بزن می رسد در این باره به آیه زیر توجه فرمایید:
الله متعال در قرآن مجید می فرماید:
وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلاَ تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَیْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِیناً(سوره نساء، آیه: 20)
ترجمه : و اگر خواستید همسری را به جای همسری برگزینید (زنی را طلاق دادید و خواستید زن دیگری بگیرید)، هر چند خزانه ای (یعنی : مال فراوانی را که بعنوان مهریه به زنی که طلاق داده اید ) داده باشید ، برای شما درست نیست که چیزی از آن مال را بازپس بگیرید . آیا با بهتان و گناه آشکار ، آن را بازپس گرفته ودریافت می دارید ؟ !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل دهم (10) اگر در زمان عقد مهریه ای برای زن تعین نشد و شوهر قبل ازجماع وفات نمود در این صورت همانند مهریه زنان قومش و هم عصرش به او داده می شود و کاملا مهریه به او می رسد و مهریه نصف نمی شود در این باره به روایت زیر توجه فرمایید:
عَنْ عَلْقَمَةَ وَالْأَسْوَدِ قَالَا أُتِیَ عَبْدُ اللَّهِ فِی رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً وَلَمْ یَفْرِضْ لَهَا فَتُوُفِّیَ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ سَلُوا هَلْ تَجِدُونَ فِیهَا أَثَرًا قَالُوا یَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ مَا نَجِدُ فِیهَا یَعْنِی أَثَرًا قَالَ أَقُولُ بِرَأْیِی فَإِنْ کَانَ صَوَابًا فَمِنْ اللَّهِ لَهَا کَمَهْرِ نِسَائِهَا لَا وَکْسَ وَلَا شَطَطَ وَلَهَا الْمِیرَاثُ وَعَلَیْهَا الْعِدَّةُ فَقَامَ رَجُلٌ مَنْ أَشْجَعَ فَقَالَ فِی مِثْلِ هَذَا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِینَا فِی امْرَأَةٍ یُقَالُ لَهَا بَرْوَعُ بِنْتُ وَاشِقٍ تَزَوَّجَتْ رَجُلًا فَمَاتَ قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ بِهَا فَقَضَى لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمِثْلِ صَدَاقِ نِسَائِهَا وَلَهَا الْمِیرَاثُ وَعَلَیْهَا الْعِدَّةُ فَرَفَعَ عَبْدُ اللَّهِ یَدَیْهِ وَکَبَّرَ .
ترجمه : علقمه و اسود رحمهما الله می فرمایند: از عبد الله بن مسعود رضی الله عنه مسأله مردی پرسید شد که با زنی ازواج نموده و در حالی که زمان عقد برایش مهری تعیین کرده و این مرد قبل از جماع با خانم وفات نموده است (حکم این چیست؟) عبد الله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند: از دیگر علما بپرسید آیا در این باره حدیث و روایتی می یابید (سؤال کنندگان) گفتند: ای ابو عبد الرحمن ما در این باره روایت و حدیثی سراغ نداریم. عبد الله بن مسعود رضی الله عنه گفت: من در این باره اظهار نظر شخصی می کنم اگر در واقع درست بود از جانب الله است (حکمش این است) که به زن باید همانند مهریه زنان هم نوع و همعصرش وکاملا بدون هیچ کم و اضافی داده شود واین زن از شوهر مرده اش ارث می برد و باید عده بگذراند، بعد (از این سخن ابن مسعود رضی الله عنه) مردی از قلبیه اشجع بلند شد و گفت همانند این فیصله شما رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در باره خانمی از قبیله ما به نام بروع بنت واشق که با مردی ازدواج نموده بود و شوهرش قبل از اینکه با اوجماع کند وفات نموده بود چنین فیصله ای نمود که به زن باید همانند مهریه زنان هم نوع و همعصرش کاملا وبدون هیچ کم و اضافی داده شود و این زن از شوهر مرده اش ارث می برد و باید عده بگذراند، (در این وقت) عبد الله بن مسعود رضی الله عنه دو دستش را بلند نمود و الله اکبر گفت.(و از اینکه فیصله اش با فیصله رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برابر بوده خوشحال شد)
(سنن نسائی حدیث شماره : 3302)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصل دهم (11) اگر در زمان عقد مهریه ای برای زن تعین نشد و شوهر قبل ازجماع آن زن را طلاق داد در این صورت زن؛ مهریه ای ندارد ولی سامان و هدیه ای به او داده می شود در این باره به دوآیه زیر توجه فرمایید:
(1) لاَّ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاء مَا لَمْ تَمَسُّوهُنُّ أَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدْرُهُ مَتَاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُحْسِنِینَ (سوره بقره، آیه: 236)
ترجمه :اگر زنان را قبل از جماع (آمیزش جنسی) و تعیین مَهر ( به عللی ) طلاق دادید ، گناهی بر شما نیست ( و در این موقع ) آنان را ( با هدیّه ای مناسب حال خود ) بهره مند سازید . آن کس که توانائی ( مالی ) دارد ، و آن کس که توانائی ( مالی ) ندارد ، به اندازه خودش ، هدیّه ای شایسته بپردازد ، و این ( پرداخت هدیّه ) بر نیکوکاران الزامی است .

(2) یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً (سوره أحزاب، آیه: 49)
ترجمه :ای کسانی که ایمان آورده اید ! هنگامی که با زنان مؤمنه ازدواج کردید و پیش از همبستری و جماع با ایشان ، آنان را طلاق دادید ، برای شما عدّه ای بر آنان نیست تا حساب آن را نگاه دارید . ایشان را از هدیّه مناسبی بهره مند سازید و به گونه محترمانه و زیبائی آنان را آزاد و رها سازید .

قوانینی چند در باره ارتباط دختر ها و پسرها در دنیای مجازی

قوانینی چند در باره ارتباط دختر ها و پسرها در دنیای مجازی:

(1) اصل اول: اصل بر ممنوعیت است.

یعنی: اصل در اسلام بر این است که نباید هیچ زن و دختر نا محرمی با هیچ مرد و پسر نا محرمی هیچ نوع تعلق و ارتباطی داشته باشند.
در این باره به دو روایت زیر توجه فرمایید:
عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ اتَّقُوا النِّسَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ فِتْنَةِ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانَتْ فِی النِّسَاءِ (صحیح مسلم 4925)
پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: از زنان (نامحرم) بر حذر بوده (واز همنشینی و همکلامی با آنها پرهیز کنید) زیرا اولین فتنه در بنی اسرائیل ( یعنی : آزمایشی که دچار گناه شدند و برایشان مضر واقع شد) جریان زنان بود.

و در روایت دیگری رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
مَا تَرَکْتُ بَعْدِی فِتْنَةً هِیَ أَضَرُّ عَلَى الرِّجَالِ مِنْ النِّسَاءِ (صحیح مسلم: 4923)
یعنی : من بعد از خودم فتنه ای (یعنی : آزمایش مضرتری و آنچه که انسان را دچار گناه کند) بر مردان از زنان رها نکرده ام.

(2) اصل دوّم: نیت را باید بررسی نمود.
یعنی باید دانست که بنا بر چه نیّتی این پسر یا مرد با آن زن و دختر در ارتباط است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى.
یعنی : دار و مدار کارها بر نیّت هاست و برای هرفردی همانی است که نیّت نموده است.
(صحیح بخاری حدیث شماره یک)
آری می توان ارتباط دختر ها و پسرها در دنیای مجازی را از نظر نیّت برسه قسم تقسیم نمود:
ــــــــــــــــ
1- (بیهوده و بدون هدف واقعی و خاص) سرگرمی و وقت گذرانی و مسخره نمودن وغیره (این نوع روابط ممنوع و حرام)، زیرا با این نوع روابط به مسلمانی توهین شده، دل مسلمانی شکسته ، وقت خود انسان ضایع شده ، اخلاقیات انسان خراب شده ، مال انسان به هدر رفته است ،گوله بار گناه انسان سنگین گشته است و...در نتیجه الله متعال از انسان راض گشته و دنیا و آخرت انسان خدشه دار شده است .
الله متعال می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11) (سوره حجرات)
ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده اید ! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگری را مسخره کنند ، شاید آنان بهتر از اینان باشند ، و نباید زنانی زنان دیگری را مسخره کنند ، زیرا چه بسا آنان از اینان خوبتر باشند ، و همدیگر را طعنه نزنید و مورد عیبجوئی قرار ندهید ، و یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند مخوانید. ( برای مسلمان ) چه بد است ، که فسق نماید بعد از ایمان آوردن ،کسانی که ( از چنین اعمالی و اقوالی ) توبه نکنند ، ایشان ستمگرند.

عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَا تَزُولُ قَدَمُ ابْنِ آدَمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ خَمْسٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَ أَفْنَاهُ وَعَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ وَمَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَفِیمَ أَنْفَقَهُ وَمَاذَا عَمِلَ فِیمَا عَلِمَ(سنن ترمذی حدیث شماره 2340)
ترجمـــــــــــــه : پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هنوز دوپا و قدم انسان در روزقیامت از نزد پروردگارش تکان نخورده و دور نمی شود که از پنج چیزاز او پرسیده می شود: 1- عمرش را در چه راهی گذرانده و فنا نموده است. 2- جوانیش را در چه راهی کهنه نموده 3- و مالش را از کجا به دست آورده 4- ومالش را در چه راهی مصرف و خرج نموده است . 5- وچه قدربه آنچه آموخته عمل نموده است (به علمش چه قدر عمل نموده است).
ــــــــــــــــ
2- اهداف سوء (شهوانی و فکری). (این نوع ممنوع و حرام) در این باره به آیات قرآنی زیر توجه فرمایید:
وَاللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیمًا (27) (النساء)
ترجمه : الله می خواهد که توبه شما را بپذیرد ولی کسانی که به دنبال شهوات راه می افتند ، می خواهند که شما بسیار زیاد منحرف گردید.
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آل عمران :14)
ترجمــــه: برای انسان ، دوستی و علاقه با شهوتها جلوه داده شده است ، از قبیل : علاقه به زنان و فرزندان و خزانه های ثروت هنگفت و آلاف و الوف طلا و نقره و اسبهای نشاندار و چهارپایان ( همچون : شتر و گاو و بز و گوسفند . . . ) و کشت و زراعت . اینها ( همه ) کالای دنیای است و سرانجام نیک در پیشگاه الله است ( که در قیامت به دین داران و پرهیزگاران داده خواهد شد ) .
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً(سوره مریم: 59)
ترجــــمه : بعد از آنان ، فرزندان ناخلَفی (روی کار آمدند) که نماز را ( ترک کردند وبه) هدر دادند و به دنبال ( لذائذ و ) شهوات راه افتادند ، و ( مجازات ) گمراهی ( خود را در دنیا و آخرت ) خواهند دید .
لِیَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ کَامِلَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا یَزِرُونَ(سوره نحل : 25)
ترجمــــــــه : آنان باید که در روز قیامت بار گناهان خود را ( به سبب پیروی نکردن از دستورات اسلام ) به تمام و کمال بر دوش کشند ، و هم برخی از بار گناهان کسانی را حمل نمایند که ایشان را بدون ( دلیل و برهان و ) آگهی گمراه ساخته اند . هان ( ای مردمان ! بدانید که آنان) چه بار گناهان بدی را بر دوش می کشند !
ــــــــــــــــــــــــــــــ
3- اهداف خیر و دعوتی.(این نوع مجاز بوقت ضرورت و به قدر ضرورت)
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (71) وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (72) (سوره توبه)
ترجمه : مردان و زنان مؤمن ، برخی دوستان و یاوران برخی دیگرند . همدیگر را به کار نیک می خوانند و از کار بد باز می دارند ، و نماز را برپا می دارند ، و زکات را می پردازند ، و از الله و پیامبرش پیروی می کنند . ایشان کسانیند که الله به زودی ایشان را مشمول رحمت خود خواهند گرداند . الله کاملا غالب و باعزت و بی نهایت با حکمت است(71).
الله به مردان و زنان مؤمن بهشت را وعده داده است که در زیرآنها جویبارها روان است و جاودانه در آن می مانند ، و مسکنهای پاکی را در بهشت جاویدان بدانان وعده داده است (و) خوشنودی الله که بالاتر از هر چیز است . پیروزی بزرگ همین است(72) .

(3) اصل سوّم : مجاز است بوقت ضرورت و بقدر ضرورت.
یعنی: اگر نیازبود که فرد با جنس مخالف ارتباط داشته باشد پس باید بوقت ضرورت و بقدر ضرورت این تعلق و ارتباط صورت گیرد و نه بیشتر.
به این آیه قرآنی توجه فرمایید که بوقت ضرورت حرام را حلال و مجاز قرار می دهد:
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (سوره بقرة :173)
(آنچه را که مشرکان و دیگران حرام می دانند ، حرام نیست) تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیرالله ( به هنگام ذبح ) بر آن گفته شده باشد بر شما حرام کرده است . ولی آن کس که مجبور شود ( می تواند به خاطر حفظ جان از آن اشیاء حرام بخورد ) در صورتی که علاقه مند ( به خوردن این حرام ها نبوده ) و متجاوز نباشد ، گناهی بر او نیست . بی گمان الله بسیاربخشاینده و بی نهایت مهربان است .
علمای اسلام از آیه و امثال این آیه و احادیثی که در باره مجاز قرار دادن محرمات بوقت ضرورت آمده این قاعده و قانون را استنباط نموده اند (الضرورات تبیح المحظورات بوقت الضرورة و بقدرضرورة). یعنی: امور ممنوعه در شریعت بوقت ضرورت و بقدر ضرورت مجاز می باشد.

(4) اصل چهارم: رابطه دختر و پسر نامحرم بسیار خطرناک است و باید در این مسیر با احتیاط کامل حرکت کرد در این باره به حدیث زیر توجه فرمایید:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَا تَرَکْتُ بَعْدِی فِتْنَةً هِیَ أَضَرُّ عَلَى الرِّجَالِ مِنْ النِّسَاءِ (صحیح مسلم: 4923)
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: من بعد از خودم فتنه ای (یعنی : آزمایش مضرتری و آنچه که انسان را دچار گناه کند) بر مردان از زنان رها نکرده ام.
ارتباط دختر ها و پسرها در دنیای مجازی ازنظر نوع ارتباط : بر چهار قسم است:
1- نوشتاری .(کم خطر، مجاز بوقت ضرورت و به قدر ضرورت وبه نیت خیر)
2- گفتاری.(خطر بیشتر، با احتیاط بیشتر ،مجاز بوقت ضرورت و به قدر ضرورت وبه نیت خیر)
3- تصویری.(خطر بسیار زیاد و حرام و ممنوع)
4- مرکب از دو نوع ( نوشتاری و گفتاری یا صوتی و تصویری و..) (کمی و زیادی خطر و حرمت به نوع ترکیب بستگی دار)

حق الله متعال بر بندگان

حق الله متعال بر بندگان 

 

حق الله متعال بر بندگان این است که بندگان او را به تنهائی عبادت نمایند و به همراه او هیچ شرکی نیاورند، زیرا تمام مخلوقات برای همین هدف آفریده شده اند وتمام انبیاء و کتابهای آسمانی نیز برای همین مقصد آمده اند.

الله متعال در سوره نساء می فرماید:) وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً  (سوره نساء، آیه :36.

ترجمه : الله را عبادت نمایید و به همراه اوچیزی را شریک نیاورید .

ودرآیه ای دیگری از قرآن چنین فرموده است:) وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْأِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ( سوره ذاریات، آیه :56.

ترجمه : ومن جن و انس را نیافریده ام مگربرای اینکه (مرا)عبادت کنند .

ودر جای دیگرالله متعال می فرماید:) وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَهاً وَاحِداً لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ( سوره توبه، آیه:31.

ترجمه : و به آنها دستور داده نشده مگر اینکه الله یکتائی که بجز او دیگر معبود به حقی نیست را عبادت کنند، او منزه و پاک است از آنچه که شرک می آورند.

ودر جای دیگر از قرآن شریف الله عزوجل می فرماید:) وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ ( سوره بینه، آیه :5.

ترجمه : وبه آنها دستور داده نشده مگر اینکه دین خود را برای او خالص نمایند ونماز را برپا دارند و زکات را پرداخت نمایند زیرا دین پایداروارزشمند همین است .

ودر سوره انبیاء ، الله متعال می فرماید:) وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ ( سوره أنبیاء، آیه: 25.

ترجمه : وما قبل از تو (ای محمد) هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی شده است که همانا بجز من دیگر معبود به حقی نیست پس فقط مرا عبادت کنید.

ونیز در سوره عنکبوت الله عزوجل فرموده است:) یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ ( سوره عنکبوت، آیه: 56.

ترجمه : ای بندگان مؤمن من همانا زمین من گشاده است (یعنی اگر در منطقه ای نتوانستید که مرا عبادت نمایید هجرت کنید و به جای بروید که بتوانید) فقط مرا عبادت نمایید.

ودرسوره نحل الله متعال چنین فرموده است :) وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ( سوره نحل، آیه : 36.

ترجمه : و در هر امت پیامبری را فرستادیم (تا به آنها بگویند) که الله را عبادت کنید و از طاغوت (بتان و هر آنچه که از حد بندگیش متجاوز نموده) پرهیزنمایید.

از معاذ بن جبل رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:" یا معاذ أتدری ما حقُّ الله على العباد؟" قال: الله ورسوله أعلم. قال:" أن یعبدوه ولا یشرکوا به شیئاً، أتدری ما حقهم علیه؟" قال: الله ورسولُه أعلم. قال:" أن لا یعذبهم ".

ترجمه : ای معاذ آیا می دانی که حق الله بر بندگان چیست؟ (معاذ) گفت: الله و رسولش دانا تراند. (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: (حق الله بر بندگان این است که) اورا عبادت کنند و چیزی را با اوشریک نگردانند. (سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند) آیا می دانی که حق بندگان بر الله چیست؟(معاذ) گفت: الله و رسولش دانا تراند. (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: (حق بندگان بر الله این است که) آنها راعذاب ندهد.

(این روایت صحیح رابخاری و مسلم روایت نموده اند)

وازجابر رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:" ثنتان موجبتان" قال رجل: یا رسول الله ما الموجبتان؟ قال:" من مات لا یُشرک بالله شیئاً دخل الجنة، ومن مات یُشرک بالله شیئاً دخل النار ".

ترجمه : دوچیزواجب گرداننده اند فردی گفت: ای رسول الله آن دو واجب کننده کدام اند؟ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: هرکس در حالی مرد که به الله چیزی را شرک نیاورده است اوبه بهشت خواهد رفت وهرکس در حالی مرد که چیزی را با الله شریک می نموده است او بجهنم خواهد رفت .

(این روایت صحیح را مسلم روایت نموده است)

وازعبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت است که فردی گفت ای رسول الله کدام گناه از همه در نزد الله بزرگ تر است ؟ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: "أن تدعو مع الله نداً وهو خلقَک ".

ترجمه : اینکه بهمراه الله شریک را بخوانی و عبادت کنی و در حالی که او (به تنهائی) ترا آفریده است .

(این روایت صحیح رابخاری و مسلم روایت نموده اند)

از انس رضی الله عنه روایت است که پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:" ثلاثٌ من کُنَّ فیه وجَد حلاوةَ الإیمان: أن یکونَ اللهُ ورسولُه أحبَّ إلیه مما سواهما، وأن یُحبَّ المرءَ لا یُحبه إلا لله، وأن یَکره أن یعودَ فی الکفرِ بعد أن أنقذه الله منه کما یَکرهُ أن یُقذَفَ فی النار ".

ترجمه : سه چیزاست که اگردر کسی یافت شد او مزه ایمان را چشیده است: 1- اینکه الله و رسولش در نزد او از دیگران محبوبتر باشد. 2- واین فرد را فقط برای الله دوست بدارد. 3- و اینکه ناپسند بداراز اینکه به کفر بر گردد بعد از اینکه الله او را از آن نجات داده است همانگونه که ناپسند می دارد از اینکه در آتش انداخته شود.

(این روایت صحیح رابخاری و مسلم روایت نموده اند)

آری خوانندگان عزیز و گرامی ؛هر گناهی را که فرد مرتکب می شود بخشش آن به خواست الله متعال بستگی دارد هر کسی را که بخواهد می بخشد و هر کسی راکه بخواهد عذاب می دهد؛ بجز شرک که الله متعال آن را هر گزنمی بخشد مگر اینکه فرد پیش از مرگ از آن توبه کند.

الله متعال در این باره می فرماید:) إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ ( سوره نساء،آیه: 48.

ترجمه : همانا الله متعال نمی بخشد اینکه به او شرک آورده شود و می بخشد علاوه از شرک (دیگر گناهان) را برای هر کس که به خواهد.

ازعن عباده بن صامت رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که جمعی از یارانش در اطرافشان بودند فرمودند:" بایعونی على أن لا تُشرکوا بالله شیئاً، ولا تَسرقوا، ولا تَزْنوا، ولا تقتلوا أولادَکم، ولا تأتوا ببهتان تفترونه بین أیدیکم وأرجلکم، ولا تعصوا فی معروفٍ. فمن وفىَّ منکم فأجره على الله، ومن أصابَ من ذلک شیئاً فعُوقِب به فی الدنیا، فهو کفَّارة له، ومن أصاب من ذلک شیئاً ثم ستره الله علیه فی الدنیا، فهو إلى الله إن شاءَ عفا عنه وإن شاء عاقبَهُ "، فبایعناه على ذلک.

ترجمه : بیایید و با من بر این بیعت نمایید؛ که به همراه الله چیزی را شریک نیاورید،اسراف نکنید،زنا نکنید، فرزندانتان را نکشید،و یکدیگر را تهمت(فحشا) نزنید، و در کارهای نیک نافرکانی نکنید، سپس هرکس از شما به این امور پایبندی نمود اجر و مزدش بر الله است، و هر کس یکی از اینها را مرتکب شد و در دنیا سزا داده شد پس این سزا برایش کفاره است، و هرکس یکی از این گناهان را مرتکب شد و سپس الله او را در دنیا پوشاند(و کسی از گناهش با خبر نکرد) پس آن به دست الله است اگر بخواهد آن را معاف کند و اگر هم بخواهد سزا دهد ،(عباده بن صامت رضی الله عنه ) می فرماید: ما بر همین شرط با ایشان بیعت نموده ایم .

(این روایت صحیح رابخاری و مسلم روایت نموده اند)

آری دوستان عزیز و گرامی ؛ شرک گناهی است که تمام اعمال نیک انسان را بر باد نموده ومانع می شود از اینکه انسان از اجر و ثواب اخروی آنها بهرمند شود.

الله متعال در این باره می فرماید:) وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ( سوره زمر،آیه:65.

ترجمه : وهمانا بسوی من تو وپیامبرانی پیش از تووحی شده است که اگر شرک کردی یقینا عملت بر باد خواهد شد وقطعا از زیانکاران خواهد گشت.

ونیزالله متعال می فرماید:) وَلَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ( سوره أنعام،آیه:88. 

ترجمه : واگر شرک کنند از (اعمال) آنها هر آنچه را که بودند انجام می دادند بر باد خواهدگشت.

ودر جای دیگرالله متعال می فرماید:) وَمَنْ یَکْفُرْ بِالْأِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ ( سوره مائده،آیه:5.

ترجمه :و هر کس به ایمان کفر بورزد قطعا عملش بر باد شده و در حالی که او در آخرت از زیانکاران خواهد بود.

ودر آیه ای دیگری الله متعال می فرماید:) وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُوراً ( سوره فرقان، آیه:23.

ترجمه : وبه هرعملی که انجام داده اند مى‏پردازیم و آن را [چون] گردى پراکنده مى‏سازیم .

انس بنِ مالک رضی الله عنه می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:" إنَّ اللهَ لا یَظلِمُ مؤمناً حَسَنةً؛ یُعطِی بها فی الدُّنیا، ویَجزِی بها فی الآخِرَةِ، وأمَّا الکافِرُ فیُطْعَمُ بحسناتِ ما عَمِلَ بها للهِ فی الدُّنیا، حتى إذا أفضى إلى الآخِرةِ لم تَکُنْ لهُ حسنَةٌ یُجْزَى بها ".

ترجمه : همانا الله به هیچ مؤمنی نسبت به هیچ نیکی ظلم نمی کند در دنیا به این مؤمن خیر وبرکت داده می شود و در آخرت نیز به او اجر و ثواب داده می شود ولی کافرهر کاری که برای الله در دنیا انجام داده است در مقابل به او خوراک و بهر مندی از دنیا داده می شود تا اینکه زمانی که به آخرت می رسد هیچ نیکی ندارد که در مقابل به او پاداشی داده شود.

(این روایت صحیح را مسلم روایت نموده است)

ابوهریره رضی الله عنه می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:" لا یَجتَمِعُ الإیمانُ والکُفرُ فی قلبِ امرئٍ ".

ترجمه : ایمان (واقعی) و کفر در دل شخصی جمع نمی گردد.

(این روایت صحیح در سلسله احادیث صحیحه شماره:1050آمده است)

آری تمام کسانی که به نوعی گرفتار شرک شده اند این را باید بدانند که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در قیامت فقط برای گنه کاران موّحدین یعنی کسانی که بدون شرک از دنیا رفته اند شفاعت خواهد نمودومشرکین را شفاعت نخواهد نمود.

ابوهریره رضی الله عنه می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:" لکلِّ نبی دعوةٌ مُستجابةٌ، فتعجَّلَ کلُّ نبیٍّ دعوتَه، وإنی اختبأتُ دعوتی شفاعةً لأمتی یومَ القیامة، فهی نائلةٌ إن شاء الله من ماتَ من أمتی لا یُشرک بالله شیئاً ".

ترجمه : برای هر پیامبری یک دعای (ویژه ای) است که پذیرفته می شود، هر پیامبری عجله نموده و ازدعای (ویژه اش در دنیا) استفاده نموده است ولی من دعای (ویژه ام) را مخفی نموده و از آن برای شفاعت امتم در روز قیامت استفاده خواهم نمود و شفاعتم ان شاء الله شامل هر کسی که از امتم که بمیرد و بهمراه الله چیزی را شرک نیاورده باشد خواهد شد.

(این روایت صحیح را مسلم روایت نموده است)

ابن عباس رضی الله عنه می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:"  أُعطیتُ الشَّفاعة؛ وهی نائلةٌ من لا یُشرک بالله شیئاً ".

ترجمه : به من (حق) شفاعت (نمودن) داده شده است و این شفاعت شامل حال هر کسی که بهمراه الله چیزی را شرک نیاوره باشد خواهد شد.

(این حدیث را ابن أبی عاصم در (السنة)روایت نموده، واستاد آلبانی آن را در تخریج: 803 صحیح قرار داده است).

ابوهریره رضی الله عنه می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:"  أسعدُ الناسِ بشفاعتی یومَ القیامةِ؛ من قال لا إله إلا الله، خالِصاً من قلبه ".

ترجمه : مسحق ترین افراد به شفاعتم در روز قیامت کسی است که (لا اله الا الله) را مخلصانه و از ته دل گفته باشد.

(این روایت صحیح را بخاری روایت نموده است)

اسلام در دفاع از توحید می جنگد و می خواهد تا انسانها را از پرستش بندگان به سوی پرستش پروردگار سوق داده و از ایمان به طاغوت به سوی ایمان به معبود به حق و یکتا ببرد.

الله متعال در این باره می فرماید:) وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( سوره أنفال،آیه:39. 

ترجمه : و با آنها بجنگید تا که فتنه ای باقی نماند و تمام دین فقط از آن الله گردد،پس اگر باز آمدند همانا الله نسبت به آنچه انجام می دهند بسیار بیناست.

ودر جای دیگرالله متعال در این باره می فرماید:) قَاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ( سوره توبه،آیه:29.

ترجمه : بجنگید با آن دسته از اهل کتاب(یهود و نصاری) که نه به الله ایمان می آورند و نه هم به روز قیامت، و نه آنچه را که الله و رسولش حرام قرار داده حرام می دانند و نه هم متدین به دین حق اند؛ تا اینکه خوار وذلیل با دست خودشان جزیه پرداخت نمایند.

 ودر آیه ای دیگرالله متعال در این باره فرموده است:) فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ  (سوره بقره،آیه:256.

ترجمه : پس هر کس که به طاغوت کفر می ورزد و به الله ایمان می آورد قطعا او به دستگیره محکمی که قطع شدنی نیست را محکم گرفته است و الله کاملا شنوا و بی نهایت داناست .

ابن عمر رضی الله عنهما می فرماید : رسولَ الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند:" أُمِرتُ أن أقاتلَ الناسَ حتى یشهدوا أن لا إله إلا الله، وأن محمداً رسولُ الله، ویُقیموا الصلاةَ، ویُؤتوا الزکاةَ، فإذا فعلوا ذلک عَصَمُوا منی دماءَهُم وأموالَهم إلا بحقِّ الإسلام، وحسابُهم على الله ".

ترجمه : به من دستور داده شده است تا با مردم بجنگم تا اینکه گواهی دهند که بجز الله دیگر معبود به حقی نیست و یقینا محمد پیامبر الله است ، و نماز را بر پا دارند و زکات را پرداهت نمایند و چون این اعمال را انجام دهند خونهایشان واموالشان را از من بجز حق اسلامی که به آنها تعلق می گیرد محفوظ داشته اند و حساب درونی آنها بر الله است.

(این روایت صحیح را بخاری ومسلم روایت نموده اند)

ابو هریره رضی الله عنه می فرماید : رسولَ الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند:" أُمرتُ أن أقاتلَ الناسَ حتى یشهدوا أن لا إله إلا الله، ویؤمنوا بِی وبما جِئتُ به، فإذا فعلوا ذلک عَصَمُوا منی دماءَهم وأموالَهُم إلا بحقها، وحسابُهم على الله " .

ترجمه : به من دستور داده شده است تا با مردم بجنگم تا اینکه گواهی دهند که بجز الله دیگر معبود به حقی نیست و به من (محمد) و به آنچه که من آورده ام ایمان بیاورند، و چون این اعمال را انجام دهند خونهایشان واموالشان را از من بجز حقی که به آنها تعلق می گیرد محفوظ داشته اند و حساب درونی آنها بر الله است.

(این روایت صحیح را مسلم روایت نموده است)

ابو مالک أشجعی، از پدرش روایت نموده که ایشان فرمودند: رسولَ الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند:" من وحَّدَ اللهَ تعالى، وکفرَ بما یُعبَدُ من دونه، حُرِّمَ مالُه ودمُه، وحسابُه على الله عزّوجلّ ". 

ترجمه : هرکس الله متعال را به یکتائی عبادت و پرستش نمود وبه هر آنچه غیر از او عبادت و پرستش می شوند کفروانکار نمود (گرفتن) مال و (ریختن) خونش حرام قرارداده شده است و محاسبه درونی او با الله عزوجل می باشد.

(این روایت صحیح را مسلم روایت نموده است)

از آنجای که ما برای عبادت الله متعال آفریده شده ایم و باید فقط او را عبادت کنیم لذا باید این عبادت خالصانه و برابر با دستور او باشد لذا علماء رحمهم الله می فرمایند از قرآن وسنت این بدست می آید که شرائط یک عبادت درست و صحیح دو چیز است:

1- عبادت باید خالصانه و برای رضای الله متعال و بدور از شرک و ریا انجام شود، ورنه آن عبادت باطل و بدون اجر بوده بلکه برعکس باعث کفر و گناه برای فرد می گردد، در این باره الله متعال می فرماید:) فَمَنْ کَانَ یَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ( سوره کهف،آیه:110.

ترجمه : پس هر کس امیدوارملاقات با پروردگارش است پس باید که کردار نیک انجام داده و در عبادت پروردگارش کسی را بهمراه او شریک نیاورد.

ودر جای دیگر الله متعال می فرماید:) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ( سوره کهف،آیه:7.

ترجمه : همانا هر آنچه ما بر روی این زمین قرار داده ایم برای زیبائی و زینت آن است و تا اینکه ما این (انسان)ها را آزمایش کنیم که کدام یک از اینها نیک کردار و درست کارتراست

ودر آیه ای دیگر چمین فرموده است:) الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ( سوره ملک،آیه:2.

ترجمه :  (الله) ذاتی است که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را آزمایش نمایدکه کدام یک ازشما نیک کردارودرست کارتراست .

ازمحمود بن لبید رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: " إن أخوفَ ما أخافُ علیکم الشرکَ الأصغر ". قالوا: وما الشرکُ الأصغرُ یا رسولَ الله صلی الله علیه و آله وسلم ؟ قال:" الریاء؛ یقول الله عزوجل إذا جزى الناسَ بأعمالهم: اذهبوا إلى الذین کنتم تُراؤون فی الدنیا، فانظروا هل تجدون عندهم جزاء ".

ترجمه : همانا از آنچه ازهمه بیشتربر شما می ترسم شرک اصغر(کوچکتر) است (صحابه) عرض کردند: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شرک اصغر چیست؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: ریا است، زمانی که الله عزوجل پاداش اعمال را می دهد به ریاکاران می گوید: بروید بنزد کسانی که در دنیابرای آنها ریاکاری می کردید و آنجا نگاه کنید که آیادر نزد آنان پاداشی را می بیند؟

(این روایت صحیح در مسند احمد و دیگر کتب وصحیح الترغیب والترهیب: 29آمده است )

ازابوهریره، رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:" قال الله عزوجل: أنا أغنى الشرکاء عن الشرک، فمن عملَ لی عملاً أشرک فیه غیری فأنا منه بریء، وهو للذی أشرکَ ".  

ترجمه : الله عزوجل فرموده : من از بی نیازترین شریکان در شراکت هستم پس هر کسی که عملی را برای من انجام داد و در آن غیر مرا شریک نمود من ازآن بیزارم و آن عمل برای کسی است که با من شریک قرار داده شده است .

(این روایت صحیح در ابن ماجه و دیگر کتب وصحیح الترغیب والترهیب: 31آمده است )

وازابوسعید بن أبی فضاله رضی الله عنه روایت است که ایشان فرمودند من از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمایند فرمودند:" إذا جمع الله الأولین والآخرین لیوم القیامة؛ لیوم لا ریب فیه، نادى مُنادٍ: من کان أشرکَ فی عمله لله أحداً، فلیطلُب ثوابَه من عنده، فإن اللهَ أغنى الشرکاءِ عن الشرک ".

ترجمه : هنگامی که الله همه (اسانها) را از اول تا به آخر برای روز قیامت جمع کند همان روزی که در آن هیچ شک و تردیدی نیست ، اعلان کننده ای اعلان می نماید: هر کس که در عملی که باید تنها برای الله انجام می شد شرک نموده است پس باید به نزد همان کس رفته و اجر و ثوابش را از نزد او طلب نماید زیرا قطعا الله از بی نیاز ترین شریکان از شراکت است .

(این روایت صحیح در ابن ماجه،ترمذی،ابن حبان وصحیح الترغیب والترهیب: 30آمده است )

2- دومین شرط هر عبادت این است که برابر با شرعی یعنی دستورات الله و رسول باشد در باره رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: من عمل عملا لیس علیه امرنا فهو رد .

ترجمه : هر کس کار و عملی را انجام دهد که برابر با دستورات (دین) ما نباشد آن مردود است .

 (این روایت صحیح را مسلم روایت نموده است)

برگرفته و ترجمه شده با اندک اضافه و کمی از کتاب (حُقوقٌ وواجباتٌ شَرَعَها اللهُ للعِباد) نوشته : عبد المنعم مصطفى

ما کیستیم؟ وچه می خواهیم؟

ما کیستیم؟ وچه می خواهیم؟


 

شکرو سپس خدائی را که ما را از پس پرده نیستی و عدم بعرصه وجود هستی در آورد و برای فهم و درک مسائل به ما عقل و هوش داد و برای راهنمائی این عقل به ما کتاب الله و سنّت عنایت فرمود و درود بی کران بر محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله وسلم بادا ورحمت الهی شامل یاران و خاندان پاکش باد.

اما بعد: شاید بنا بر شایعات و دروغ پردازیهای که ازجانب مخالفین برعلیه ما صورت می گیرد دراذهان بسیاری از افراد ناآگاه و از جریان بی خبر این سوال مطرح شود که آخر؛ ما کیستیم؟ و چه می خواهیم؟

دوست عزیز اگر می خواهی بفهمی که ما کیستیم ؟ به چند نکته زیر خوب توجه نما و سپس در باره آنها تحقیق کن تا خوب برایت واضح شود که ما کیستیم؟

الله متعال در قرآن مجید می فرماید:

وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمْ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ (78) (سوره حج)

ترجمه : و آن گونه که شایسته جهاد است در راه الله جهاد نمایید، الله شما را بر گزیده است و در دین برایتان هیچ دشواری و سنگینی بر دوش شما نگذاشته است، (این دین همان) آیین پدرتان ابراهیم است، و الله شما را در (کتابهای) پیشین و دراین (کتاب) مسلمان نامیده است تا پیامبرگواهی بر شما باشد وشما گواهان بر مردم باشید، پس نماز را برپا بدارید و زکات را پرداخت نمایید و به الله چنگ بزنید زیرا او فقط سرور و دوست شماست و چه نیک سرورو نیک مددگاری است.

و در جای دیگر الله متعال می فرماید:

 إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِسْلامُ ........ (19) (آل عمران)

همانا دین (معتبر و واقعی) در نزد الله اسلام است

و در جای دیگرالله مهربان این چنین می فرماید:

(2) .... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الإِسْلامَ دِیناً .... (3) (سوره مائده)

....امروزدینتان را برایتان تکمیل نمود ونعمتم را برای شما کامل کردم و اسلام را بعنوان دین برایتان پسندیدم....

آری ما (مسلمانیم) ودین ما (اسلام) است و جز این نام زیبا و این دین قشنگ ؛ نام و دین دیگری را بر خود نمی پسنیدیم، فقط نام و دینی را برای خویش می پسندیم و بدان افتخار می کنیم که الله مهربان در کتابهای پیشین و در قرآن برای ما انتخاب نموده است ، ما گرچه به تمام مذاهب اسلامی احترام قائلیم و هیچ یک از آنها را گمراه و مردود نمی دانیم ولی هر گزآنها را خالی از اشتباه و بی نقص نمی دانیم، خوبیها ومسائل مدلل به قرآن وسنّت آنها را گرفته و نقائص و عیوبات آنها را بدون توهین به صاحبان آنها رها می نماییم و به تمام ائمه فقه و حدیث احترام خاصی قائلیم ولی با این وجود آنها را معصوم نمی دانیم و خودمان را به هیچ یک از آنها منسوب نمی نمایم، دین ما (اسلام) و نام زیبای ما (مسلمان) است وهرگزنام جدیدی علاوه از (مسلمان) را برخود انتخاب نکرده و نه هم خواهیم نمود ،همانگونه که علاوه از نام (اسلام) را برنظریات و افکار ما نخواهیم گذاشت .

واما اینکه دیگران ما را به چه نامی صدا می زنند و درباره ما چه می گویند مهم نیست ، مهم این است که ما برای خودمان همان نام ودینی را انتخاب نموده ایم که الله متعال برای ما در کتابهای پیشن و قرآن انتخاب نموده که همان نام زیبای (مسلمان) و نام قشنگ (اسلام) باشد.

 

ماچه می خواهیم؟

 

واما اینکه ما چه می خواهیم؟ دوستان عزیزما همان چیزی را می خواهیم که الله متعال خواسته و برای آن محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاده است، آری ما همانی را می خواهیم که الله متعال در سه آیه زیر فرموده است :

1- کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (151) (سوره بقره)

همانگونه که ما در میانتان پیامبری از خودتان فرستادیم او بر شما آیات ما را تلاوت می نماید وشما را پاک می نماید و به شما قرآن وسنّت می آموزد و به شما چیزهای را می آموزد که نمی دانستید.

2- لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (164) (آل عمران)

همانا الله بر مسلمانان واقعی احسان نموده زمانیکه از خودشان در میانشان پیامبری را فرستاده است که برآنها آیاتش را تلاوت می کند و آنها را پاک می کند و آنها را قرآن وسنت تعلیم می داد و گرچه آنها قبلا درگمراهی بسیار واضح بودند.

4- هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (2) (جمعه)

اوذاتی است که در بی سوادان پیامبری را از خودشان فرستاد که برآنها آیاتش را تلاوت می کند و آنها را پاک می گرداند و به آنها قرآن وسنت می آموزد وگرچه پیش از این در گمراهی بسیار واضحی بودند.

آنچه از این سه آیه فوق فهمیده می شود این است الله متعال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاده تا:

1- آیات الهی که همان قرآن باشد را بر مردم تلاوت کند و بخواند.

2- مردم را از فسادات عقیدتی،اخلاقی و کرداری پاک کند.

3- به مردم تلاوت ، ترجمه و تفسیر قرآن بیاموزد .

4- به مردم احادیث و سخنان حکیمانه خویش را بیاموزد.

5- مردم راازامور دین و دنیا آگاه سازد .

6- مردم را ازجهالت و گمراهی پیشین آنان نجات دهد.

لذا دوستان عزیز ما هم همین را می خواهیم زیرا الله متعال به ما دستور داده تا در تمام امورخواه عقیدتی باشد و یا اخلاقی ودعوتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را الگوبگیریم :

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً (21)(سوره احزاب)

الگوی زیبای در رسول الله بر شماست ،این برای کسانی است که امید به الله داشته و جویای قیامت باشند و الله متعال را زیاد یاد کنند.

علاوه از اینها ما از مردم می خواهیم که تعصب و جهالت را رها نموده ،هر سخن را شنیده ولی بهترین مدلل ترین آنها را انتخاب کنند زیرا الله متعال می فرماید:

وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمْ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِی (17) الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ (18) (سوره زمر)

ترجمه : کسانی که از عبادت طاغوت دوری می گزینند، و به سوی الله یاز می گردند، ایشان را بشارت باد، پس مژده ده آن دسته ازبندگان مرا که به همه سخنان گوش فرا می دهند و سپس از نیکوترین آنها پیروی می کنند، اینها کسانی اند که الله آنها را هدایت داده و اینها واقعا صاحبان عقل و خرد اند.

دوستان عزیز ، برادران وخواهران گرامی اگر بخواهم بطور مختصر بگویم که ما از مردم چه می خواهیم؟ باید بگویم که ما از مردم می خواهیم که مذهبگرائی و تعصبات بی جای مذهبی را بدور ریخته وبه قرآن و سنّت رجوع نموده و به این دو جامه عمل بپوشانند ، ناگفته نماند که این چیزی که ما از مردم می خواهیم؛ الله متعال ، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وائمه بزرگواراز ما و تمام مردم خواسته اند، لذا برای بهتر واضح شدن این مطلب به چند آیات قرآنی ، احادیث نبوی و اقوال ائمه بزرگوار دراین باره توجه فرمایید:

الله متعال می فرمایند:

1- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً (59) (سوره نساء)

ای کسانی ایمان آورده اید از الله اطاعت کنید و از رسول الله پیروی کنید و از صاحبان امر(یعنی حکام و علماء پیروی کنید) واگر درمسأله ای اختلاف نمودید پس آن را به (کتاب) الله و (سنّت) رسول الله بازگردانید اگربه الله و روز قیامت ایمان دارید ، این (رجوع به قرآن وسنّت) برای شما بهتر و خوش فرجام تر است.

2- وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (92) (سوره مائده)

و از الله اطاعت نمایید و از رسول الله پیروی نمایید (واز مخالفت با الله ورسول) خویش را برحذرو بدور دارید واگر (به دستورات الله ورسول) پشت کردید، بدانید که همانا بر پیامبر ما رساندن آشکارا است وبس.

3- وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (56) (سوره نور)

و نماز را برپا دارید و زکات را پرداخت نمایید و از رسول الله پیروی کنید تا اینکه به شما رحم شود.

4- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ (33) (سوره محمد)

ای کسانی که ایمان آورده اید از الله اطاعت نمایید و از رسول الله پیروی نمایید (وبا مخالفت با دستورات الله و رسول) اعمالتان را باطل نکنید.

5- قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمْ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (31) قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ (32) (سوره آل عمران)

بگواگرشما الله را دوست می دارید از من (پیامبر) پیروی کنید(در این صورت) الله شما را دوست میدارد وگناهاتان را برایتان می آمرزد، و الله بسیار آمرزنده و بی نهایت مهربان است ** بگو از الله و رسول پیروی کنید و اگر (به دستورات این دو) پشت گردانید (بدانید که این عمل کفر است) و همانا الله کافران را دوست نمی دارد.

7- یَسْأَلُونَکَ عَنْ الأَنْفَالِ قُلْ الأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ (1) (سوره انفال)

از تو در باره غنائم می پرسند، بگوغنائم از آن الله ورسول است پس از الله بترسید وروابطتان را بایکدیگررا اصلاح نمایید و از الله و رسولش پیروی کنید اگرواقعا مسلمان واقعی هستید.

8- وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (46) (سوره انفال)

واز الله و رسولش پیروی کنید وبا یکدیگر به کشمکش و اختلاف نپردازید که سست و ناتوان گشته و شکوه و هیبت شما از بین می رود و صبر کنید زیرا قطعا الله به همراه صبر کنندگان است.

9- وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنْ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (103) (سوره آل عمران)

وهمگی به ریسمان الهی (که همان قرآن باشد) چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت الله را بر خود یاد آورید زمانیکه شما دشمنان یکدیگربودید سپس الله در میان دلهایتان انس و الفت قرارد داد زان سپس شما در پرتو نعمت او برادران یکدیگر گشتید و شما بر لبه گودالی از آتش دوزخ بودید که اوشما را از آن نجات داد این چنین الله برایتان آیاتش را بیان می کند تا اینکه هدایت گردید.

10- وَمَا یَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى (4) (سوره نجم)

(رسول الله) از خواهشات سخن نمی گوید و نیست سخنان او مگروحی که به سوی او وحی می شود.

14- فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً (65) (سوره نساء)

امانه! به پرودگارت قسم که آنان مسلمان واقعی نمی گردند تا تو را در اختلافات و در گیریهای خود به داوری نطلبند و سپس دلتنگی و ناراحتی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملا تسلیم قضاوت توشوند.

15- لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِوَاذاً فَلْیَحْذَرْ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (63) (سوره نور)

(ای مسلمانان) فراخواندن رسول الله را همانند دعوت و فراخواندن یگدیگرتان بشمار نیاورید قطعا الله خوب می دادند آن افرادی را که برای پناه بردن و مخفی شدن آهسته در رفته فرار می کنند ،پس آنانی که با دستورات رسول الله مخالفت می کنند باید از این بترسند که بلاء و مصیبتی دامنگیر آنان نگردد و یا اینکه دچار عذاب بسیا دردناکی نشوند.

16- إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ (51) وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقِیهِ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الْفَائِزُونَ (52) (سوره نور)

مسلمانان واقعی هر گاه به سوی الله ورسولش فراخوانده شوند تا در میان آنها فیصله و قضاوت نماید می گویند که شنیدیم و پیروی نمودیم کامیابان واقعی اینها اند***و هر کس که از الله و رسولش پیروی کند و از الله بترسد و (از مخالفت با او) پرهیز کند اینها پیروزان و کامیابان اند.

 

فرمائشات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم

 

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:

1- کل امتی یدخلون الجنة الا من أبی . قالوا: یا رسول الله و من یأبی؟ قال: من أطاعنی دخل الجنة ، و من عصانی فقد أبی.(صحیح بخاری کتاب الاعتصام بالکتاب والسنة ،حدیث شماره 7280)

تمام افراد امت من به بهشت می روند مگر آنانی که سرباز می زنند صحابه عرض نمودند که یا رسول الله مگر چه کسی سرباز می زند ایشان فرمودند: هر کس که از من پیروی می کند او به بهشت خواهد رفت و هرکس که از دستوراتم نافرمانی می کند او سر باز زده است.

2- ما أمرتکم به فخذوه ، وما نهیتکم عنه فانتهوا ( اولین حدیث سنن ابن ماجه)

هرآنچه شما را بدان دستور می دهم آن را بگیرید و از هر آنچه شما را باز می دارم باز آیید.

3- من أطاعنی فقد أطاع الله، و من عصانی فقد عصی الله عزوجل (سومین حدیث سنن ابن ماجه)

هر کس از من اطاعت کند او قطعا از الله اطاعت نموده است ، و هر کس نافرمانی مرا بکند یقینا او از الله مهربان نافرمانی نموده است.

4- عرباض بن ساریه رضی الله عنه می فرمایند: روزی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در میان ما برای سخنرانی بلنده شده و برای ما سخنرانی بلیغ ورسائی را ایراد فرمودند که دلها از آن ترسید و چشمان اشکبار شد ، ما گفتیم ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گویا که این سخنرانی فردی است که می خواهد ازهمراهانش جدا شده وبا آنها خدا حافظی کند، پس به ما توصیه نمایید، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: من شما را به پرهیزگاری و اینکه بشنوید و پیروی کند از امیرتان گرچه بر شما غلام و برده ای بعنوان امیر گمارده شود، آری قطعا کسانی که بعد از من زندگی می کنند اختلافات زیادی را مشاهد خواهند نمود. پس بر شماست که در آن وقت به سنّت من و سنّت رهبرهای درست وراه یافته عمل نموده و آنها را با دندانهایتان محکم بگیرید، و از هر بدعت و نوآوری در دین پرهیز کنید زیرا هربدعتی گمراهی است.

(این حدیث را ابوداود (4607) و ترمذی (2678) وابن ماجه (42) و برخی دیگر ازکتب حدیثی روایت نموده اند.

 

ائمه بزرگوار رحمهم الله می فرمایند:

 

(1)  فرمائشات امام ابوحنیفه رضی الله عنه  

 

امام ابوحنیفه رحمه الله چنین فرموده اند:

 1- إذا صح الحدیث فهو مذهبی = هرگاه حدیثی صحتش به ثبوت رسید آن مذهب من است.

 2- لا یحل لأحد أن یأخذ بقولنا ما لم یعلم من أین أخذناه = برای هیچ کس جائز نیست که گفته ما را بگیرد تا اینکه نداند که ما آن را از کجا گرفته ایم .

3 - ودر روایتی دیگر از ایشان آمده: حرام على من لم یعرف دلیلی أن یفتی بکلامی = حرام است بر کسی که دلیل مرا نداند به گفته من فتوا دهد .

4 - ودر روایت دیگری اضافه تر آمده : فإننا بشر نقول القول الیوم ونرجع عنه غدا = همانا ما انسانیم امروز حرفی می زنیم و فردا از آن رجوع می کنیم وباز می گردیم

 5 – ودرروایتی دیگرازایشان نقل شده : ویحک یا یعقوب ( هو أبو یوسف ) لا تکتب کل ما تسمع منی فإنی قد أرى الرأی الیوم وأترکه غدا وأرى الرأی غدا وأترکه بعد غد = وای بر توای (ابویوسف) یعقوب هر آنچه از من می شنوئی آن را ننویس زیرا من امروز نظریه ای دارم که فردا آن را ترک می کنم و فردا نظری خواهم داشت که پس فردا آن را رها خواهم نمود.

6 - و نیز فرمودند: إذا قلت قولا یخالف کتاب الله تعالى وخبر الرسول صلى الله علیه وسلم فاترکوا قولی = هرگاه من سخنی گفتم که با کتاب الله (قرآن) و احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مخالف بود؛ سخن مرا ترک کنید.

(منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله از ابن عابدین در " حاشیته على البحر الرائق 1 / 63 و 6 / 293 وفلانی در الإیقاظ ص 50 می باشد) 

 

(2) فرمائشات امام مالک رضی الله عنه

 

امام مالک رحمه الله چنین فرموده اند:

1- إنما أنا بشر أخطئ وأصیب فانظروا فی رأیی فکل ما وافق الکتاب والسنة فخذوه وکل ما لم یوافق الکتاب والسنة فاترکوه = همانا من بشرم خطا می کنم و درست نیز می گویم به نظریات من نگاه کنید هر آنچه با کتاب الله وسنت برابری داشت آن را بگیرید و هر آنچه که با کتاب الله وسنت برابری نداشت آن را ترک کنید.

2- لیس أحد بعد النبی صلى الله علیه وسلم إلا ویؤخذ من قوله ویترک إلا النبی صلى الله علیه وسلم = بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بجز شخص رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم کس دیگری وجود ندارد مگر اینکه بعضی از گفتارش گرفته و بعضی نیز رد می شود.

( منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله ازابن عبد البر در الجامع 2 / 32 و 2 / 91 می باشد )   

 

(3) فرمائشات امام شافعی رضی الله عنه

 

امام شافعی رحمه الله چنین فرموده اند:

1- ما من أحد إلا وتذهب علیه سنة لرسول الله صلى الله علیه وسلم وتعزب عنه فمهما قلت من قول أو أصلت من أصل فیه عن رسول الله صلى الله علیه وسلم لخلاف ما قلت فالقول ما قال رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو قولی = هیچ کسی وجود ندارد مگر اینکه بعضی از سنتهای رسول الله صلی الله عله و آله وسلم بر او مخفی و پوشیده می ماند لذا هر گاه من سخنی گفتم و یا اصل و قانونی را بیان نمودم که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف آنچه که من گفتم ثابت بود پس در آنجا گفته گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم است و گفته من هم همان است.

 2 - أجمع المسلمون على أن من استبان له سنة عن رسول الله صلى الله علیه وسلم لم یحل له أن یدعها لقول أحد = مسلمانان بر این اتفاق نظر دارند که اگربرای کسی در مسئله ای سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم روشن و ثابت شد برای او جائز نیست که گفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را بنا بر گفته کس دیگری رها و ترک کند.  

 3 - إذا وجدتم فی کتابی خلاف سنة رسول الله صلى الله علیه وسلم فقولوا بسنة رسول الله صلى الله علیه وسلم ودعوا ما قلت= هرگاه در کتاب من موردی را خلاف سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم یافتید به سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فتوا دهید و آن را بگیرید و آنچه که من گفتم آن را رها و ترک نمائید .

ودر روایتی دیگر آمده: فاتبعوها ولا تلتفتوا إلى قول أحد = ازآن پیروی کنید و به گفته کسی دیگر توجه ندهید.

 4 -  إذا صح الحدیث فهو مذهبی = هرگاه حدیثی صحتش به ثبوت رسید آن مذهب من است.

5 - خطاب به امام احمد رحمه الله فرمودند: أنتم أعلم بالحدیث والرجال منی فإذا کان الحدیث الصحیح فأعلمونی به أی شیء یکون : کوفیا أو بصریا أو شامیا حتى أذهب إلیه إذا کان صحیحا = شما در مورد حدیث و علم رجال از من عالم تر هستید هرگاه به حدیث صحیحی رسیدید مرا خبر دار کنید می خواهد (روایان آن ازهر شهرو مقامی هم که باشد) خواه ازکوفه باشد و یا از بصره و یا از شام؛ تا اینکه اگر آن حدیث صحیح باشد به آن عمل کنم وفتوا دهم .

 6 - کل مسألة صح فیها الخبر عن رسول الله صلى الله علیه وسلم عند أهل النقل بخلاف ما قلت فأنا راجع عنها فی حیاتی وبعد موتی = در هر مسئله ای که محدثین از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف آنچه که من گفتم حدیثی را نقل نمودند من ازآن رجوع کننده ام خواه این اتفاق در حیات من بیفتد و یا بعد از وفات من .

 7 -  إذا رأیتمونی أقول قولا وقد صح عن النبی صلى الله علیه وسلم خلافه فاعلموا أن عقلی قد ذهب = هرگاه که دیدید که من سخنی را می گویم که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بر خلاف آن بثبوت رسیده است پس بدانید که عقلم را از دست داده ام .

 8 - کل ما قلت فکان عن النبی صلى الله علیه وسلم خلاف قولی مما یصح فحدیث النبی أولى فلا تقلدونی = هرگاه من سخنی را برخلاف آنچه از رسول الله صلی الله علیه و سلم بثبوت رسیده گفتم (در آن وقت) عمل به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اولی و بهتر است پس از من تقلید نکنید.

 9 -  کل حدیث عن النبی صلى الله علیه وسلم فهو قولی وإن لم تسمعوه منی = هر حدیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بثبوت برسد آن گفته من نیز می باشد گرچه شما آن را از من هم نشنیده باشید .

(منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله ازتاریخ دمشق ابن عساکر 15 / 1 / 3 و فلانی ص 68 و نووی در المجموع 1 / 63 و خطیب در الاحتجاج بالشافعی 8 / 1 و أبو نعیم در الحلیة 9 / 107 و ابن عساکر 15 / 10 / 1 و 15 / 9 / 2 و ابن أبی حاتم 93 - 94 می باشد ) 

 

 (4) فرمائشات امام احمد بن حنبل رضی الله عنه

  

امام احمد بن حنبل رحمه الله چنین فرموده اند:

1 - لا تقلدنی ولا تقلد مالکا ولا الشافعی ولا الأوزاعی ولا الثوری وخذ من حیث أخذوا = نه از من تقلید کنید و نه هم از مالک ونه ازشافعی ونه ازأوزاعی ونه هم از ثوری بلکه از همانجائی بگیرید که آنها گرفته اند  .

2-  ودر روایتی دیگر آمده  : لا تقلد دینک أحدا من هؤلاء ما جاء عن النبی صلى الله علیه وسلم وأصحابه فخذ به ثم التابعین بعد الرجل فیه مخیر = دینت را از هیچ یک از اینها تقلید نکن هر آنچه از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و یارانش به ثبوت رسید آنها را بگیر و اما آنچه از تابعین و بعد از آنهاست؛ انسان در پذیرفتن آنها مختار است

3- و یک بار فرمودند :الاتباع أن یتبع الرجل ما جاء عن النبی صلى الله علیه وسلم وعن أصحابه ثم هو من بعد التابعین مخیر= اتباع این است که فرد از آنچه که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و از یارانش بثبوت رسیده پیروی کند سپس اودر (پذیرفتن گفتار) تابعین و بعد از آنها مختار است .

 4 - رأی الأوزاعی ورأی مالک ورأی أبی حنیفة کله رأی وهو عندی سواء وإنما الحجة فی الآثار = نظریه اوزاعی و نظریه مالک و نظریه ابوحنیفه همه اینها نظریات اند و همه در نزد من برابر ویکسان اند وهمانا آثار و روایات حجت اند.

 5 -  من رد حدیث رسول الله صلى الله علیه وسلم فهو على شفا هلکة = هرکس حدیث (صحیح) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را رد کند او بر لبه ی پرتگاه هلاکت قرار دارد .

(منبع این گفتار مقدمه صفة الصلاة استاد آلبانی رحمه الله بحواله ازابن القیم در إعلام الموقعین 2 / 302 و أبو داود در مسائل الإمام أحمد ص 276 - 277 و ابن عبد البر در الجامع 2 / 149 و ابن الجوزی در المناقب  ص 182 می باشد)

پایان سخن

دوستان عزیز و خوانندگان گرامی خلاصه آنچه برایتان بیان نمودم این است که ما (مسلمانیم) و دین ما (اسلام) و خود را به هیچ مذهب و یاحزبی آنگونه که دیگران منسوب می نمایند ، منسوب نمی نماییم ،ولی به تمام مذاهب اسلامی احترام قائلیم و ازافراط گریان ، تکفیریها، و کسانی که شمشیر از رو بسته دستانشان را باخون مسلمانان و زبانشان را با ریختن آبروی مسلمانان آغشته نموده اند؛ بیزاریم وهیچ یک از علماء دنیا را هر چند هم که جایگاه شامخ وبلندی داشته باشد معصوم نمی دانیم و از همه مردم می خواهیم که از تعصبات بی جا، تقلیدهای کورکورانه و مذهبگرائیهای بی جا دست کشیده و به قرآن و سنّت جامه عمل بپوشانند.

علاوه از این هرکس در باره ما حرفی می زند و یا سخنی می نویسد دروغ و بهتان است که فردای روز قیامت در حضور الله متعال گریبان او را خواهیم گرفت و به نزد رب العالمین از او شکایت خواهیم نمود تا در دادگاه الهی به این جریان رسیدگی شده ودروغگو و مجرم به سزای اعمال زشت خویش برسد.

درآخر به تمام خوانندگان این مقاله توصیه می کنم که به صحیح بخاری کتاب (الاعتصام بالکتاب والسنة: یعنی چنگ زدن و محکم گرفتن قرآن وسنّت) رجوع کنند و این کتاب را به دقت بخوانند آن وقت خواهند فهمید که پیروی از قرآن وسنت چقدر مهم بوده و ترک و مخالفت با این دو چقدر خطرناک و مهلک است .


برنامه درسی علوم دینی

برنامه درسی علوم دینی


از آنجای که اسلام آموختن علم و دانش دینی را بر هرمسلمانی فرض قرارداده؛ بسیاری از افراد دوست دارند بدون اینکه در مدارس علوم دینی ثبت نام نموده و با قاعده در کلاسهای درسی آنها شرکت کنند؛ از علوم دینی و اسلامی آگاه شوند ولی از آنجای که نمی دانند از کجا و چه گونه شروع کنند وچون بدون برنامه شروع می کنند همیشه دچارمشکل شده وبه نتیجه مطلوب نمی رسند و یا اینکه در وسط راه خسته شده رها می کنند، لذا بنده مناسب دیدم که یک برنامه مختصری دوره ای تعیین نمایم تا هرکس که دوست دارد از علوم دینی آگاه شود با این برنامه شروع نماید و سپس با مشوره از علماء و تجربیات شخصی خویش پیشه رفته تا به هدف نهائی خویش که همان حصول علوم دینی بقدر ضرورت است نایل گردد. این برنامه ما از سه دوره تشکیل می شود ولی اینکه هر دوره باید چقدر بطول انجامد و یا علوم تعیین شده در هر مرحله در چه مدتی باید خوانده شود بستگی به خود فرد دارد هر کس به حد توان و استعداد خویش می تواند برای آنها برنامه ریزی کند.

برنامه درسی علوم دینی از سه دوره زیر شکیل می شود :


دوره ابتدائی


1- (قرآن) یادگیری کامل روخوانی قرآن با رعایت قواعد مهم تجویدی.

2- (احکام) خواندن الوجیز فی فقه السنة والکتاب العزیز (از اول کتاب تا آخر کتاب الحج) .

3- (عقیده) یادگیری توحیدهای سه گانه ،ارکان ایمان وشرک واقسام آن.

4- (حفظ)حفظ جزء آخر ازسوره (فیل) تا سوره (ناس).

5- (حدیث) خواندن کتاب عمدة الاحکام.

6- (سیرت) خواندن سیرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم. 7- (حفظ احادیث) حفظ پنجاه حدیث عقیدتی.

8- (زبان عربی) یادگیری یکصد کلمه کلیدی عربی و دینی (همانند: الله،اسلام، دین ،رب،و....)

9- (رجال شناسی) آشنائی با مشهورترین اصحاب رضی الله عنهم ، علماء و داعیان دین رحمهم الله .

10- (افکار شناسی) آشنائی با مهم ترین مکاتب عقیدتی جهان اسلام



 دوره متوسطه

1- (قرآن ) ترجمه پانزده جزء اول قرآن مجید .

2- (احکام) خواندن الوجیز فی فقه السنة والکتاب العزیز (از اول کتاب النکاح تا آخر کتاب).

3- (حدیث) خواندن کتاب لؤلؤ و مرجان .

4- (تاریخ خلفاء) خواندن زندگینامه ابوبکر و عمر رضی الله عنهما.

5- (عقیده) خواندن یک کتاب عقیدتی .

6- (حفظ قرآن ) حفظ جزء آخر ازسوره (ضحی) تا سوره (همزه). 7- (حفظ احادیث) حفظ پنجاه حدیث احکام.

8- (آداب و اخلاق) ریاض الصالحین قسمت اول.

9- (اصول حدیث) یادگیری اصول مهم حدیثی.

10- (کتاب شناسی) آشنائی با مهم ترین تفاسیر قرآنی.

11- (رجال شناسی) آشنائی با مشهورترین مفسیرین قرآن .

12- (افکار شناسی) آشنائی با مهم ترین مذاهب فقهی جهان اسلام.


دوره نهائی


۱- (قرآن) ترجمه پانزده جزء دوم قرآن مجید .

2- (احکام) خواندن کتاب (اللباب فی فقه السنة والکتاب) .

3- (حدیث) خواندن مختصر بخاری و مختصر مسلم .

۴- (تاریخ خلفاء) خواندن زندگینامه عثمان و علی رضی الله عنهما.

5- (آداب و اخلاق) خواندن ریاض الصالحین قسمت دوم

 6- (عقیده) خواندن یک کتاب عقیدتی .

7- (حفظ احادیث) حفظ پنجاه حدیث دعوتی و اخلاقی .

8- (علوم القرآن) یادگیری اصول مهم قرآنی و تفسیری.

9- (کتاب شناسی) آشنائی با مهم ترین کتب حدیثی.

10- (رجال شناسی) آشنائی با مشهورترین محدثین .

11- (افکار شناسی) آشنائی با مهم ترین مکاتب فکری و دعوتی جهان اسلام

کی (لامذهب) وکی با (مذهب)

         کی (لامذهب) وکی با (مذهب)   

  

برادرعزیز و گرامی از بنده چنین درخواست نمودند:

سلام علیکم لطفا حدیث زیر را برای ما شرح و توضیح دهید این حدیث در شان چه کسانی است؟ آیا در مورد اهل حدیث امروزی است که لامذهب هستند وبین مردم اختلاف می اندازند وحدیث هایی به ما می گویند که نه ما شنیدیم نه آبا واجداد ما؟
عن أَبی هُرَیْرَةَ قال قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ دَجَّالُونَ کَذَّابُونَ یَأْتُونَکُمْ مِنْ الْأَحَادِیثِ بِمَا لَمْ تَسْمَعُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ فَإِیَّاکُمْ وَإِیَّاهُمْ لَا یُضِلُّونَکُمْ وَلَا یَفْتِنُونَکُمْ . رواه مسلم

جواب: خدمت این برادر عزیز و گرامی عرض کنم علیکم السلام و رحمة الله وبرکاته .

برادر عزیز و گرامی ؛ چشم؛ ان شاء الله وتعالی و بتوفیق الله تعالی وعونه این حدیث را برای شما شرح و توضیح خواهم وبعد به سوالاتی را که مطرح نموده اید نیز پاسخ خواهم داد .

الفاظ حدیث : عن أَبی هُرَیْرَةَ قال قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ دَجَّالُونَ کَذَّابُونَ یَأْتُونَکُمْ مِنْ الْأَحَادِیثِ بِمَا لَمْ تَسْمَعُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ فَإِیَّاکُمْ وَإِیَّاهُمْ لَا یُضِلُّونَکُمْ وَلَا یَفْتِنُونَکُمْ

(این حدیث را امام مسلم درمقدمه صحیح مسلم)

ترجمه حدیث:از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: در آخر الزمان یعنی نزدیک به قیامت دغل بازان بسیاردروغگوئی خواهند آمد که احادیثی را برایتان می آورند که نه شما شنیده اید و نه پدرانتان پس شما از آنها بر حذر و دور باشید و آنها را از خود دور بدارید تا اینکه شما را گمراه نکنند و شما را به فتنه نیندازند.

توضیح و شرح حدیث : ما اگر به الفاظ این حدیث دقت نمائیم حقیقت این حدیث و اینکه هدف پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چه کسانی اند بر ما واضح خواهد شد لذا بیاییم جملات این حدیث را تک تک مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم تا حقیقت برای ما واضح شود و خدای نا خواسته از حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برداشت بد و نادرست نکرده باشیم ویا اینکه بنا بر تعصبات مذهبی و فکری حدیث را توجیح نادرست ننموده باشیم که این خود گناهی است بس بزرگ.

(1)در این حدیث آمده (یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ....) یعنی: در آخر الزمان یعنی نزدیک به قیامت....، چنانچه در روایت قبل از این روایت در صحیح مسلم از ابوهریره روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: (سَیَکُونُ فِی آخِرِ أُمَّتِی....) یعنی : در پایان امت من خواهد آمد.....

 (2) در این حدیث آمده : (دَجَّالُونَ) امام نووی در شرح این کلمه می فرماید: یعنی: کسانی که حق را با باطلانش می پوشانند، لذا در این کلمه دو چیز است: 1- بیانگران این نوع احادیث اهل باطل اند 2 - هدفشان پوشاندن حق با نظریات باطل شان است.

(3) در این حدیث آمده : (کَذَّابُونَ) یعنی : بسیاردروغگو، یعنی بیانگران این نوع احادیث بسیار دروغگو اند.

(4)در این حدیث آمده: (یَأْتُونَکُمْ مِنْ الْأَحَادِیثِ) یعنی : احادیثی را ازدروغ و از نزد خویش بدون ثبوت از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می آورند. زیرا اگر احادیثی که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ثابت است بیاورند که ایرادی ندارد که هیچ بلکه باعث اجر و ثواب نیزمی شوند، همانگونه که تمام محدثین احادیث رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را روایت نمودند و خود رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ما را تشویق و ترغیب به رساندن احادیث به دیگران نموده اند.

(5)در این حدیث آمده:(بِمَا لَمْ تَسْمَعُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ) یعنی: این احادیث را نه شما شنیده اید و نه پدرانتان یعنی: احادیث دروغینی است که در زمان حاضر و گذشته کسی این احادیث را نشنیده است ، هدف این نیست که من و تو ویا پدر من وتو نشنیده باشند زیرا ای چه بسا افراد بسیارزیادی در جامعه وجود دارند که حتی احادیث متواتر را هم نشنیده اند و حدودا بیشتر از نیمی از افراد جامعه ما پنجاه در صد احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که در بخاری و مسلم و بسیاری از کتب حدیثی و با سندهای صحیح آمده نشنیده اند.

(6) در این حدیث آمده: (فَإِیَّاکُمْ وَإِیَّاهُمْ لَا یُضِلُّونَکُمْ وَلَا یَفْتِنُونَکُمْ) یعنی :پس شما از آنها بر حذر و دور باشید و آنها را از خود دور بدارید تا اینکه شما را گمراه نکنند و شما را به فتنه نیندازند. از این قسمت حدیث مشخص می شود که این نوع افراد گمراه و فتنه گراند و می خواهند اهل اسلام را نیز گمراه نموده وبه فتنه بکشانند.

حالا که به اینجای بحث رسیدم باید به این مطلب اشاره و از آن بحث نمایم که از کجا معلوم شد که معنای حدیث اینگونه است که بنده بیان نموده ام ، لذا بنده مناسب می دانم که دلائل این را نیز بیان نمایم لذا در این باره به دلائل نیز توجه فرمایید:

اولا:هر کس به دقت به الفاظ این حدیث توجه دهد خود بخود همان مطلبی را می فهمد که بنده بیان نمودم زیرا حدیث همین مطلب را بیان می کند و نه چیزدیگری را .

ثانیا:امام مسلم این حدیث را در مقدمه کتاب صحیح مسلم در بحث اینکه فرد باید درگرفت و یادگیری حدیث محتاط باشد و از راویان ضعیف و متروک روایت نکند؛ ذکر نموده است.

ثالثا:امام مسلم بعد از این حدیث ، از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایتی را ذکر می کند که معنای این حدیث را واضح می نماید:

(قَالَ عَبْدُ اللَّهِ إِنَّ الشَّیْطَانَ لِیَتَمَثَّلُ فِی صُورَةِ الرَّجُلِ فَیَأْتِی الْقَوْمَ فَیُحَدِّثُهُمْ بِالْحَدِیثِ مِنْ الْکَذِبِ فَیَتَفَرَّقُونَ فَیَقُولُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ سَمِعْتُ رَجُلًا أَعْرِفُ وَجْهَهُ وَلَا أَدْرِی مَا اسْمُهُ یُحَدِّثُ)

یعنی :عبدالله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند: همانا شیطان به شکل مردی نمایان می شود و به نزد افرادی می رود و برای آنها احادیث دروغین بیان می نماید و سپس افراد حاضر در جلسه پراکنده می شوند و یکی از آنها می گوید : من از مردی که (اگر ببینم ) چهره اش را می شناسم ولی نامش را نمی دانم شنیدم که چنین احادیثی را بیان می کرد.

رابعا:امام نووی زمانیکه می خواهد این حدیث را شرح نماید قبل از این حدیث و احادیث دیگری که در این باره آمده چنین بابی را می بندد (بَاب النَّهْیِ عَنْ الرِّوَایَةِ عَنْ الضُّعَفَاءِ وَالِاحْتِیَاطِ فِی تَحَمُّلِهَا) یعنی: باب ممانعت از اینکه از راویان ضعیف روایت شود وباید در یادگیری احادیث از آنها فرد احتیاط کند.

پس معلوم شد که هدف این حدیث این است که در نزدیکی قیامت افراد گمراهی خواهند آمد که برای گمراه نمودن و به فتنه انداختن مسلمانان، احادیث دروغینی را درست نموده به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نسبت خواهند داد که هیچ کس از امت اسلامی و آنها را نشنیده اند.

 بعد از شرح و توضیح این حدیث مناسب می دانم که به سوالاتی که بنا برهمین حدیث در ذهن این برادر آمده و مطرح نموده اند را نیز پاسخ دهم :

 

(1) این حدیث در شأن چه کسانی است؟

جواب :  اگر به مطلب بالا که در آن شرح و توضیح حدیث بیان شده دقت نمایید مفصلا جواب این سوال داده شده است.

(2) آیا در مورد اهل حدیث امروزی است که لامذهب هستند وبین مردم اختلاف می اندازند وحدیث هایی به ما می گویند که نه ما شنیدیم نه آبا واجداد ما؟

در جواب این سوال برادر عزیز و گرامیم باید به چند قسمت از این سوال جداگانه پاسخ داد تا حقیقت امر واضح گردد:

1-ایشان پرسیدند که آیا این حدیث در مورد اهل حدیث امروزی است؟

 در جواب باید گفت : نخیر برادر عزیز و گرامی اما دلائل این نخیر از قرار زیر است :

اولا:اهل حدیث (دجال و کذاب) نیستند و هر کس انصاف را رعایت نموده و بدون از تعصبات مذهبی و فکری به این قضیه نگاه نماید و با اهل حدیث در ارتباط باشد این جریان برایش از روز هم روشن تر خواهد شد که اهل حدیث هر گز (دجال و کذاب) نیستند که هیچ ؛ بلکه با دروغگوئی در دین و دروغگویان نیزبسیار مخالف اند.

ثانیا:اهل حدیث ،احادیثی از طرف خویش نساخته و روایات دروغینی را برای مردم نمی آورند بلکه احادیثی که در کتب معتبر اهل سنت همانند بخاری و مسلم ودیگر کتب حدیثی با سندها صحیح آمده را برای مردم بیان می دارند و هر یک از این کتابها سابقه هزار ساله و یا حتی بیشتر را داراست .

ثالثا:اهل حدیث امروزی و اهل حدیث دیروزی نداریم هرکس که بدور از تعصبات مذهبی از احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم پیروی کند به او اهل حدیث گویند به همین خاطر در کتب تاریخی به مذهب امام احمد و امام شافعی و بعض دیگر ائمه رحمهم الله مذهب اهل حدیث گفته شده است .

رابعا: به اهل حدیث (لامذهب) گفتن دو بعد دارد:

1- یک اینکه چون اینها ازائمه چهارگانه و یا هیچ کس دیگری تقلید نمی کنند و پایبند کتاب الله وسنت صحیح رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اند؛ لذا اینها (لامذهب) اند، اگر هدف از (لامذهب) این است ؛پس نه تنها (اهل حدیث)بلکه هر اهل تحقیقی (لامذهب) است .

2 - بعد دیگر این قضیه که عموما افرادی که این لفظ را بر (اهل حدیث) اطلاق می کنند هدفشان از (لامذهب) (لادین) است یعنی اهل حدیث را والعیاذ بالله کافر و بی دین می دانند ، این یک تند روی و تعصب است و این بسیار خطرناک است که انسان برادردینی خویش را بنا بر اختلاف سلیقه و تعصبات فرقه ای تکفیر کند ، در روایت بخاری و دیگر کتب حدیثی آمده که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: هرکس برادرش را تکفیر کند در حالیکه کافر نباشد کفر به خوداو بر خواهد گشت.

خامسا:آیا اهل حدیث در میان مردم اختلاف می اندازند؟!  بنده در جواب می گویم اگر هدف شما این است که اهل حدیث باعث اختلاف در میان امت شده این واقعیت ندارد،زیرا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: که امت من به هفتاد و سه فرقه می شود که هفتاد دو آن به جهنم می رود و فقط یک فرقه به بهشت می رود و آن فرقه ای که بر روشی باشد که من ویارانم بر آن هستیم . لذا این اختلاف در میان امت بوده و خواهد بود وهیچ ربطی به اهل حدیث ندارد.

ولی ناگفته نماند که اهل حدیث اختلاف نمی اندازد بلکه مخالفین باعث اختلاف می شوند برای واضح شدن این سخن به این مثال توجه فرمایید : بعنوان مثال یک فرد اهل حدیثی در یک روستائی می گوید که رفع الیدین در نماز سنت است و من بخاطر انجام سنت در نماز رفع الیدین می کنم هرکس رفع الیدین کند ثواب دارد زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: در هر رفع الیدین در مقابل هر انگشت ده نیکی به فرد داده می شود یعنی در هر رفع الیدین صد نیکی به فرد داده می شود. ولی اگر کسی هم رفع الیدین نکرد نمازش صحیح است ولی از این اجر وثواب محروم شده است در مقابل فردی بلند می شود و می گوید که نخیر رفع الیدین منسوخ است واین عمل را هر کس انجام دهد اوگمره است و نباید با او سلام علیک کرد و....

حالا دقت کنید که اهل حدیث اختلاف آورد یا مخالف با آن ، برادر عزیز هیچ گاه عمل به حدیث اختلاف نمی آورد آنچه باعث اختلاف می شود بدعات ،خرافات و مخالفت با کتاب الله وسنت صحیح رسوالله صلی الله علیه وآله وسلم است وبس.

سادسا:اینکه احادیثی که اهل حدیث می گویند شما نشنیده و آبا و اجداد شما نشنیده اند چند علت دارد:

1 - به شما نگفته اند .

2 - وشما هم تحقیق نکرده اید .

و..دها دلائل دیگر که بیان آنها مطلب را به درازا می کشاند و اینجا جای بیانش نیست ، امیدوارم که از جانب بنده همین اندازه شرح وتوضیح برای این حدیث کافی باشد، ولی شما برای تحقیق بیشتر می توانید از علماء و اهل این فن سوال کنید وامیدوارم که ان شاءالله تعالی با تحقیق وبرسی ؛ بهترین ودرسترین جواب را برای سوالتان دریافت نمایید.

در پایان باید گفت : برادر عزیز وگرامی هماگونه که درمیان افراد هر فرقه و مذهبی خوب وبد وجود دارد در میان اهل حدیث نیز افراد خوب وبد هر دونوع وجود دارد ولی آنچه مهم است فکراست نه که افراد؛ و فکر اهل حدیث که همان (بازگشت به قرآن کتاب الله و سنت صحیح رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در روشنی فهم سلف صالح باشد)، بهترین فکر است و هر مسلمان اهل تحقیق و بدون تعصبی این را قبول دارد خواه خودش را اهل حدیث بداند و یا نداند ، زیرا اسم و لقب مهم نیست مهم فکر وایده است .

(بارالهی اگر این جوابی را که بنده برای این برادر عزیز و گرامی نوشتم درست است فضل و کرم تواست وبس، و اگر در آن اشتباهی وجود دارد از من وشیطان است و الله ورسولش از آن بری اند)

عوض نمودن اصطلاحات اسلامی مساوی است با ضربه زدن به اسلام


عوض نمودن اصطلاحات اسلامی مساوی است

با

ضربه زدن به اسلام

 

هر دین و فکری اصطلاحات و واژهای منحصر به فرد خودش را داراست که دارای معانی و مفاهیم خاصی است که نباید آنها را عوض کرد و یا از آنها طوری برداشت نمود که در آن دین و فکرهدف و مقصود نیست؛ و هر کس که چنین کاری راانجام دهد او به نوعی به آن دین وفکرخیانت نموده و خواسته با این کارش افکار و اهداف آن دین و فکر را از مسیر اصلیش به انحراف بکشاند تا بتواند بهتر ازصاحبان آن دین وفکرسوء استفاده کند.

آری صحابه کرام رضی الله عنهم زمانی که در کلاس درس و جلسات سخنرانی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می نشستند و به بیانات زیبا و فرمایشات گوهر بار ایشان گوش فرامی دادند اگر مطلبی را خوب متوجه نمی شدند و دقیق نمی فهمیدند می گفتند (راعنا) یعنی حال ما را رعایت نما و دو باره این جریان را برای ما توضیح دهید ولی دشمنان اسلام اعم از یهود و منافقین که گه گاهی در جلسات حاضر می شدند آنها نیز این کلمه را تکرار نموده می گفتند: (راعنا) ولی هدفشان از گفتن این کلمه معنای واقعی آن نبود بلکه هدفشان این بود ( ای چوپان ما) و یا والعیاذ بالله (ای احمق ما ) از آنجای که الله مهربان از دل تمام افراد آگاه است و دانست که دشمنان اسلام از این کلمه دارند سوء استفاده می کنند آیه نازل نمود و از گفتن این کلمه جلوگیری نمود و به یاران پیامبر کلمه جاگزین و بهتری را آموخت تا دشمنان اسلام دیگر نتوانند از آن سوء استفاده کنند و آن کلمه (انظرنا) است یعنی دوباره مارا مورد لطف قرارده و دوباره به ما نگاه کن و مطلب را برای ما بیان نما ،به آیه زیر توجه فرمایید:

 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ (104) (سوره بقره)

ای کسانی که ایمان آورده اید (راعنا) نگویید (انظرنا) بگویید و خوب گوش کنید (تا نیاز پیدا نکنید که دو باره برایتان مطالب بیان شود) واین را بدانید که برای کافرانی (که از این کلمه سوء استفاده می نمایند در قیامت) عذاب بسیار دردناکی است .

حالاخوب دقت فرمایید که الله مهربان و دانا چقدر به کلمات و اصطلاحات اسلامی اهمیت می دهد و چگونه جلوی سوء استفاده نمودن ازاین اصطلاحات را می گیرد.

آخر نمی دانم ما مسلمانان را چه شده ؟! که امروزه به این چیزها اهمیت نمی دهیم و اصطلاحات اسلامی را همان گونه که اسلام گفته؛ بیان نمی کنیم بلکه بر عکس به همان الفاظ ویا معانی عوض می کنیم که کفار و دشمنان اسلام دوست دارند و مطرح می کنند.

 بنده دوست دارم برای واضح تر شدن این جریان مثالی را مطرح کنم تا برای همگان واضح شود که دشمنان ما چه قدر مکّار و ما مسلمانان چقدر ساده ایم! و چه زود فریب دشمنان را می خوریم!

مثالی که بنده امروزه در باره آن خواهم نوشت : کلمه (مجاهد) است، (مجاهد) یک اصطلاح خاص اسلامی است که در قرآن و سنت در اصل برای کسی بکار برده شده که با کفار،ظالمین ودشمنان اسلام برای بلندی و سرفرازی کلمه توحید می جنگد وهمچنین این کلمه برای کسی که با هوای نفسانی و وساوس شیطانی مبازه می نماید و کوشش می کند تا اینکه خودش را از گناهان بدور و پاک بدار نیز بکار برده شده است .

حال خوب توجه فرماید که چقدر معنای مجاهد زیبا ست؛ زیرا مجاهد کسی است که برای رضای الله متعال و برای سر افرازی کلمه توحید با دشمنان اسلام ،با ظالمین وکفار می جنگد وچون مجاهد به کسی گفته می شود که با خواهشات نفسانی و شیطان برای پاکی نفس از گناهان در نبرد و مبارزه است.

ولی دشمنان اسلام این را خوب دانسته اند که این معانی اگر عوض نشود هر مسلمانی مشتاق این است که نفسش از گناهان پاک نموده وبا دشمنان اسلام در نبرد باشد، لذا آمده اند کلمه (ستیزه جو) که دارای معنای بد و زننده ای است را جاگزین کلمه زیبای (مجاهد) نموده اند ؛ تا هر کس کلمه (ستیزه جو) را به شنود از جهاد و مجاهد متنفر شود، آری دشمنان اسلام برای همین هدف شوم و اراده نادرست است که  همیشه به مجاهدین (ستیزه جویان) می گویند ،زیرا (ستیزه جو) یعنی:

1 - جنگجو .

 2 - لجوج .

3 - خشمگین .

 4 - سرکش وعاصی.

لذا هرگاه که می گویند: (ستیزه جویان) چنین وچنان کردند فورا در ذهن شنودگان همان معانی ستیزه جوئی که لج بازی، خشونت و سرکشی است؛می آید و هیچ کس از این معانی و مفاهیم خوشش نمی آید.

لذا دشمنان دین با این طریق می خواهند چهره زیبای جهاد و مجاهد را عوض نموده تا محبت جهاد و مجاهدین را دل مسلمانان بیرون نموده وحکمی از احکام اسلامی را خدشه دارنمایند وآن وقت بهتر بتوانند کشورها و سرزمین های مسلمانان را استعمار نموده و اموال و منابع آنها را به تاراج ببرند.

ولی باید گفت هر چند دشمنان اسلام دسیسه و مکر کنند باز هم نمی توانند محبت اسلام و احکام زیبای اسلامی را از دل مسلمانان بیرون کنند و الله دینش را نصرت خواهد نمود و دشمنانش را نابود ، ان شاء الله تعالی و بگفته رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : جهاد تا قیامت باقی خواهد ماند.

 امیدوارم که الله مهربان به تمام مسلمانان این توفیق را عنایت فرماید تا از این مکر و فریب دشمنان آگاه شده واز دام آنها نجات یابند .

 آمین یا رب العالمین.

چگونه از دیگران انتقاد کنیم؟

  

 چگونه از دیگران انتقاد کنیم؟ 

     

شاید بارها برای ما پیش آمده که رفتار نادرستی را از دیگری دیده ایم، اما همین که تصمیم گرفته ایم آن رفتار نادرست را تذکر دهیم، ترسیده ایم که (نکنه به او بربخورد). در این قسمت هشت ویژگی یک انتقاد موثر را که به کمک آن می توانیم بدون ایجاد سوء تفاهم نکات منفی رفتار دیگران را به آنها نشان دهیم، بررسی کرده و مورد کنکاش قرار دهیم!
 1 - انتقاد غیر مستقیم

انتقاد موثر انتقادی غیر مستقیم است. یادتان باشد که گفتن هر عیبی به صورت مستقیم باعث می شود فرد مقابل موضع گیری کرده و به ما حمله کند. در این صورت نه تنها رفتار بد او را اصلاح نکرده ایم بلکه حالا باید در موضع دفاعی او، با وی جر و بحث هم بکنیم!

  2 - انتقاد بدون القاء تفاخر و برتری و با حفظ آبروی فرد

انتقاد باید به گونه ای باشد که فرد احساس کند شما از روی علاقه ای که به وی دارید به او انتقاد می کنید نه برای القای برتری خود و تحقیر نمودن او،
 بنابر این همیشه برای انتقاد کردن لحنی متواضعانه به خود بگیرید

  3 - انتقاد صادقانه

صداقت رکن اصلی انتقاد مؤثر است. اگر فرد احساس کند شما در گفتار خود صداقت لازم را ندارید، هیچ گاه تسلیم انتقاد شما نمی شود.

  4 - انتقاد با طرح اشتباهات خود

طرح اشتباهات خود در ابتدای هر انتقادی  مانند بمبی عمل می کند که دوستی را به شدت در قلب فرد مقابل می نشاند. وقتی قبل از انتقاد به طرف مقابل می گویید که من هم قبلا همین اشتباه را میکردم و یا اینکه منم همین مشکلو دارم دیگر هیچ دلیلی برای مقاومت باقی نمی ماند.
5 - انتقاد با لحن پیشنهادی و نه دستوری

انتقاد موثر خود را با لحن پیشنهادی مطرح کنید تا فرد آن را به صورت یک راه حل یا یک توصیه در نظر بگیرد برای این کار 

 از جملاتی مانند:

-به نظرم اگه...

-راستی فکر میکنی اگه...

-نظر تو درباره ی اینکه...

می توانید استفاده کنید.

6 - انتقاد جزئی و دقیق، نه کلی و مبهم 

اگر می خواهید رفتار نادرستی را برای همیشه متوقف کنید باید دقیقا رئی آن دست بگذارید. اینکه صرفا صرفا یک سری اطلاعات کلی و مبهم به طرف مقابل خود بدهیم ممکن است باعث ایجاد سوء تفاهم شود.

 7 - ساده نشان دادن رفع عیب و نه بزرگ جلوه دادن آن

اگر افراد احساس کنند که مشکلی که دارند یک معضل بزرگ است، هراسان شده و هیچ وقت نمی توانند آن را رفع کنند و دلیل این مسئله هم آن است که فرد عزت و احترام به نفس خویش را از دست می دهد. بنابراین باید به گونه ای از او انتقاد کنیم که وانمود شود  مشکل رفتاری وی یک مشکل معمولی بوده و به سادگی قابل رفع نیست

 8 - انتقاد به رفتار نادرست و ناشایست فرد و نه به توانایی های جسمی و ذهنی او

اگر می خواهید انتقاد شما موثر واقع شود، فقط و فقط به رفتارهای نادرست فرد انتقاد کنید نه به توانایی های جسمی و ذهنی او که در ایجاد آنها نقشی نداشته است. مثلا می شود بر پرخاشگری افراد انتقاد کرد ولی آیا می توانیم به کسی که دچار فلج حرکتی است بگوییم چرا فلج هستی؟  

 

منبع :

http://shahrivari.mihanblog.com/ 

وبلاگ یک دانشجوی (سابق) الکترونیک

مشخصات مهدی علیه السلام در نزد اهل سنت

 

مشخصات مهدی علیه السلام  

 در  

 نزد اهل سنت   

نام : محمّد.  

لقب: مهدی . 

نام پدر: عبدالله.  

نسل: ازنسل حسن بن علی رضی الله عنهمامی باشند. 

مدت حکومت : هفت سال. 

زمان تولد وظهور: قبل از آمدن دجال و قبل ازنزول   

عیسی علیه السلام . 

کار: از بین بردن ظلم و پر نمودن زمین با عدل و انصاف.

مهدی که اهل سنت بدان معتقد است خواهد آمد

 

مهدی که اهل سنت بدان معتقد است  

خواهد آمد

کتاب «عقیده اهل السنة والاثر فی المهدی المنتظر» که تقریر درس استاد شیخ عبدالمحسن العباد از علمای اهل تسنن و صاحب کرسی در دانشگاه های کشورهای عربی است، اخیرا به فارسی ترجمه و تحت عنوان مهدی منتظر از دیدگاه اهل سنت منتشر شده است. نویسنده محقق و فاضل، در این جزوه، مباحث تحقیقی ارزشمندی را در ضمن 10 عنوان مطرح کرده که پیرامون مهدی علیه السلام و جایگاه اسلامی این عقیده اسلامی است. وی مطالبی از جوامع روایی اهل سنت و اسامی صحابی پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم ) که روایات و احادیثی درباره مهدی علیه السلام از آن بزرگوار نقل کرده اند و همچنین نام علمایی که قائل به تواتر اخبار در مورد امام مهدی هستند را آورده است.

این جزوه توسط حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی و اخیرا توسط آقای حسن طاهری پورهمدانی به فارسی برگردانده شده و به همت انتشارات شبر منتشر گردیده است.فشرده ای از این کتاب را در زیر ملاحظه می کنید:

از جمله امور و حوادثی که در آینده به وقوع پیوسته و در آخرالزمان به هنگام نزول عیسی علیه السلام از آسمان به سوی زمین تحقق پیدا می کند خروج مردی از اهل بیت نبوت از اولاد علی بن ابی طالب رضی الله عنه است که اسم ایشان مطابق اسم جد بزرگوارش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است اجمال عناوین به این ترتیب است:

الف ـ ذکر اسامی آن عده ازاصحاب پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم ) که مستقیما از شخص آن حضرت احادیث مهدی را نقل نموده اند.

ب ـ ذکر اسامی علما و پیشوایانی که احادیث و آثار وارده در شان مهدی علیه السلام را استخراج و در کتب خود وارد نموده اند.

ج ـ ذکر اسامی علمایی که در مورد مهدی علیه السلام کتاب مستقلی نوشته اند.

د ـ ذکر نام آن دسته از علمایی که حکایت و ادعا نموده اند که احادیث وارده درخصوص مهدی علیه السلام در حد تواتر است و نقل کلامشان در این رابطه.

هـ ـ بیان احادیثی که در صحیحین وارد شده و مربوط به مهدی علیه السلام می شود.

و ـ بیان بخشی از احادیثی که در شان مهدی علیه السلام در غیر صحیحین از کتب علما وارد شده با بررسی اساتید بعضی از آنها.

ز ـ ذکر نام بعضی علمایی که احتجاج به احادیث مهدی کرده اند با اعتقاد به موجب آن و بیان کلامشان در این خصوص.

ح ـ ذکر نام بعضی از افرادی که از آنها حکایت می شود انکار احادیث مهدی یا تردید در آن احادیث و رد کلام آنها به اختصار.

ط ـ ذکر بعضی مواردی که ممکن است کسی تصور کند آنها با احادیث وارده در مورد مهدی تعارض دارد و بیان جواب آنها.
ی ـ اختتام کلام.

اما مطلب اول یعنی اسامی آن عده از صحابی که احادیث مهدی را از رسول اکرم روایت کرده اند بیست و شش نفرند به این ترتیب :

1 ـ عثمان بن عفان رضی الله عنه .

2 ـ علی بن ابی طالب رضی الله عنه .

3 ـ طلحه بن عبیدالله رضی الله عنه .

4 ـ عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه .

5 ـ حسین بن علی رضی الله عنه .

6 ـ ام سلمه رضی الله عنها .

7 ـ ام حبیبه رضی الله عنها .

8 ـ عبدالله بن عباس رضی الله عنه .

9 ـ عبدالله بن مسعود رضی الله عنه .

10 ـ عبدالله بن عمر رضی الله عنه .

11 ـ عبدالله بن عمرو رضی الله عنه .

12 ـ ابوسعید خدری رضی الله عنه .

13 ـ جابربن عبدالله رضی الله عنه .

14 ـ ابوهریره رضی الله عنه .

15 ـ انس بن مالک رضی الله عنه .

16 ـ عماربن یاسر رضی الله عنه .

17 ـ عوف بن مالک رضی الله عنه .

18 ـ ثوبان مولی رسول الله رضی الله عنه .

19 ـ قره بن ایاس رضی الله عنه .

20 ـ علی الهلالی رضی الله عنه .

21 ـ حذیفه بن یمان رضی الله عنه .

22 ـ عبدالله بن حارث بن حمزه رضی الله عنه .

23 ـ عوف بن مالک رضی الله عنه .

24 ـ عمران بن حصین رضی الله عنه .

25 ـ ابوالطفیل رضی الله عنه .

26 ـ جابرالصدفی رضی الله عنه .

و چون احادیث و روایات کثیر و مستفیض از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) که مورد قبول و اعتقاد امت اسلامی است دلالت بر ظهور مهدی علیه السلام دارد موضوع بحث و تحقیق را در این خصوص قرار داده است زیرا :

اولا : احادیث وارده در مورد مهدی در صحیحین به صورت تفصیل نیامده بلکه به نحو اجمال بیان گردیده ولی در غیر صحیحین روایاتی نقل شده که مفسر و مبین آن احادیث مجمل در صحیحین می باشد. بنابراین ممکن است کسی تصور کند این وضع (عدم تفصیل آن در صحیحین ) از شان موضوع و روایات وارده در مورد مهدی کاسته و ارزش آن را پایین آورده است.

ولی این خطا و اشتباهی واضح بیش نیست زیرا که روایات صحیح و حسن که در غیرصحیحین آمده بدون هیچ شکی مورد قبول و اعتماد اهل حدیث است.

ثانیا : اینکه بعضی از نویسندگان در زمان معاصر ناآگاهانه اقدام به طعن احادیثی نموده که در مورد مهدی علیه السلام وارد شده و این اقدام نه تنها از روی علم و آگاهی نبوده بلکه به علت جهل و نادانی طاعن و یا تقلید او از فردی است که به احادیث نبوی اعتنایی ندارد.

از جمله این افراد شخصی است به نام عبدالرحمن محمد عثمان که تعلیقه و حاشیه ای بر کتاب تحفه الاحوذی زده و اخیرا در مصر به چاپ رسیده که در جزء ششم در باب ما جا فی الخلفاء در حاشیه خود می گوید:

خیلی از علما نظرشان بر این است که احادیثی که در مورد مهدی وارد شده مشکوک است و صحت نقل آن از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ثابت نیست بلکه همه آنها از موضوعات و جعلیات شیعه است و نیز در جلد ششم در باب «ماجا فی تقارب الزمن» و «قصرالامل» در حالی که قصدش پایین آوردن شان و منزلت مهدی است, می گوید : خیلی از علمای مورد وثوق و حافظ حدیث معتقدند احادیثی که در خصوص مهدی وارد شده از جعلیات فرقه باطنیه و شیعه و امثالهم است و نسبت این قبیل روایات به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) درست نیست.

بلکه بعضی بیش از این تجری پیدا کرده و پا فراتر نهاده مانند محیی الدین عبدالحمید که در تعلیقه خود بر کتاب الحاوی للفتاوی که تالیف سیوطی است می گوید : در آخرین جزء از کتاب العرف الوردی فی اخبار المهدی ص 166 بعضی از باحثین معتقدند هر حدیثی که در مورد مهدی یا دجال نقل شده از اسرائیلیات است.

و از همه اینها خطرناک تر و شکننده تر تعلیق و حاشیه ابوریه رئیس بعثه الازهر در لبنان است که در سال گذشته بر کتاب النهایه ابن کثیر نوشته و نتیجه و خلاصه کلامش آن است که همه احادیثی که در مورد مهدی، عیسی بن مریم و دجال وارد شده رمز و کنایه از نصرت حق بر باطل است (به این معنی که مهدی و عیسی بن مریم و دجال واقعیت ندارد بلکه این قبیل تعابیر کنایه از پیروزی حق بر باطل است )

پس برای رد این خیالات واهی و بی اساس و به جهت اینکه بر هر فرد مسلمان که باید به اصلاح نفس خود بپردازد لازم و ضروری است اخبار و بیان پیامبر خود را تصدیق نموده و نسبت به آن هیچ گونه شک و تردیدی به خود راه ندهد ـ چنانکه قبلا اشاره شد_ در مورد مهدی علیه السلام بحث و تحقیق داشته باشد که عنوان این تحقیق و بحث را قرار داده است: «عقیده اهل السنه والاثر فی المهدی المنتظر».

علما و پیشوایان اهل سنت احادیث و آثار وارده در مورد مهدی علیه السلام را در کتاب های صحاح، سنن، معاجم و مسانید خود آورده اند که تعداد کسانی که اطلاع پیدا کرده در این رابطه بر کتب آنها یا بر ذکر تخریج شان نسبت به احادیث مهدی سی و هشت نفرند که ذیلا بیان می شود:

1 ـ «ابوداود» در سنن خود.

2 ـ «ترمذی» در جامع اش.

3 ـ «ابن ماجه» در سنن خود.

4 ـ «نسائی» که سافرینی از او نقل کرده در لوامع الانوار البهیه و نیز نقل کرده مناوی در فیض القدیر.

5 ـ «احمد» در مسند خود.

6 ـ «ابن حیان» در صحیح خود.

7 ـ «حاکم» در مستدرک خود

8 ـ «ابوبکر ابوشیبه» در المصنف.

9 ـ «نعیم بن حماد» در کتاب الفتن.

10 ـ «حافظ ابونعیم» در کتاب المهدی و همچنین الحلیه.

11 ـ طبرانی در الکبیر و الاوسط و الصغیر.

12 ـ «دارقطنی» در الافراد.

13 ـ «بارودی» در معرفه الصحابه.

14 ـ «ابویعلی موصلی» در مسند خود.

15 ـ «البزار» در مسند خود.

16 ـ «حارث بن ابی اسامه» در مسند خود.

17 ـ «خطیب» در تلخیص المتشابه و نیز در المتقن و همچنین در المفترق.

18 ـ «ابن عساکر» در تاریخ خود.

19 ـ «ابن منده» در تاریخ اصفهان.

20 ـ «ابوالحسن الحربی» در الاول من الحربیات.

21 ـ «تمام الرازی» در الفوائد.

22 ـ «ابن جریر» در تهذیب الاثار.

23 ـ «ابوبکر المقری» در المعجم.

24 ـ «ابوعمر الدائی» در سنن خود.

25 ـ «ابوغند کوفی» در الفتن.

26 ـ «الدیلمی» در مسند الفردوس.

27 ـ «ابوبکر الاسکاف» در فوائد الاخبار.

28 ـ «ابوالحسین بن المناوی» در کتاب الملاحم.

29 ـ «بیهقی» در دلائل النبوه.

30 ـ «ابوعمر المقری» در سنن خود.

31 ـ «ابن جوزی» در تاریخ خود.

32 ـ «یحیی بن عبدالحمید الجمانی» در مسند خود.

33 ـ «رویانی» در مسند خود.

34 ـ «ابن سعد» در طبقات.

35 ـ «ابن خزیمه»

36 ـ «حسن بن سفیان»

37 ـ «عمر بن سبه»

38 ـ «ابوعوانه»

و چهار نفر اخیر از سی وهشت نفر را که عبارتند از :

«ابن خزیمه»

«حسن بن سفیان»

«عمر بن سبه»

«ابوعوانه»

«سیوطی» در العرف الوردی بیان کرده و توضیح داده که این افراد از جمله کسانی هستند که احادیث مهدی را تخریج کرده اند ولی مشخصات کتابشان را بیان نکرده است.

نگاهی به برخی کتب در خصوص مهدی

همان طور که علمای اسلام توجه و عنایت به همه احادیث وارده از رسول گرامی اسلام داشته و کتابهایی در این رابطه تالیف نموده اند و شروحی را تصنیف کرده اند، در مورد احادیث وارده نسبت به مهدی نیز عنایت به خرج داده و کتابها نوشته اند.

از جمله «الفکر فی ظهور المنتظر» که شیخ محمد سفارینی (متوفای 1188 هـ ق ) در کتاب «لوامع الانوار البهیه» و شیخ صدیق حسن القنوجی (متوفای 1307 هـ ق ) در کتاب «الاذاعه لما کان و مایکون بین یدی الساعه» و غیره بیان کرده اند.

و نیز از جمله کسانی که در شأن مهدی کتاب تالیف نموده «قاضی محمد بن علی شوکانی» است که وی در کتاب خود به نام «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المهدی المنتظر و الدجال و المسیح» علاوه بر تحقیقی که در مورد احادیث وارده در خصوص مهدی نموده در مورد حضرت مسیح و دجال نیز تحقیق کرده و کتاب شوکانی را صدیق حسن در کتاب خود «الاذاعه» بیان داشته و گفته «شوکانی از کسانی است که در شان مهدی کتابی تالیف نموده و روایات متواتره در خصوص آن بزرگوار را نقل کرده است.»

و همچنین جمع نموده سید علامه «بدر المله المنیر محمد بن اسماعیل امیر یمانی» احادیثی را که حکم می کند به خروج مهدی و بیان می دارد که مهدی از آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم است و اینکه او در آخر الزمان ظاهر می گردد. سپس امیر یمانی اضافه می کند که زمان ظهور مهدی را تعیین نکرده اند. ولی این مقدار روشن است که او قبل از دجال ظاهر خواهد شد.

بعضی علما که احادیث مهدی را متواتر دانسته اند:

1 ـ از کسانی که بیان داشته احادیث وارده در مورد مهدی در حد تواتر است حافظ «ابوالحسن محمد بن الحسین الابری السجزی» (متوفای 363 هـ ق ) صاحب کتاب «مناقب الشافعی» است.

وی ضمن رد شخصی به نام «محمد بن خالد الجندی» که مدعی شده «لامهدی الا عیسی بن مریم» یعنی مهدی بجز عیسی بن مریم کس دیگری نیست ، می گوید :

محمد بن خالد پیش اهل صناعت و نقل و حدیث شناخته شده نیست ( و لذا به حرف او نمی شود اعتنا کرد) و حرف او که می گوید «مهدی همان عیسی است» چه ارزشی دارد در مقابل اخبار و روایات متواتر و مستفیض که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که این روایات متواتر نبوی، مهدی را غیر از عیسی بلکه شخصی از اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی می کند و توضیح می دهد که او در زمین به مدت هفت سال حکومت خواهد فرمود و زمین را آکنده از عدل و داد خواهد کرد.

و عیسی بن مریم علیه السلام نیز ظاهر گشته مهدی را در کشتن دجال یاری می کند و مهدی علیه السلام امام این امت خواهد بود و عیسی علیه السلام پشت سر او نماز می خواند.

و نیز متواتر بودن اخبار مهدی را صاحب کتاب المنار المنیف از حافظ ابوالحسن نقل نموده و با عدم اعتراض خود متواتر بودنش را قبول کرده است.

و همچنین از حافظ ابوالحسن تواتر احادیث مهدی را «حافظ ابن حجر» در کتاب «تهذیب التهذیب» در ترجمه «محمد بن خالد الجندی» نقل نموده بدون اعتراض او را پذیرفته چنانچه صاحب کتاب فتح الباری تواتر را نقل کرده و پذیرفته است.

و از جمله علمای بزرگ که تواتر اخبار مهدی را قبول نموده جلال الدین سیوطی است که در باب نزول عیسی بن مریم علیه السلام در آخرین جز کتاب «العرف الوردی» تواتر اخبار مهدی را از حافظ ابوالحسن نقل کرده و اعتراض ننموده است.

و شخصیت دیگری به نام «مرعی بن یوسف» تواتر اخبار مهدی را در کتاب خود به نام «فوائد الفکر فی ظهور المهدی المنتظر» از حافظ ابوالحسن نقل کرده و پذیرفته است و نیز صدیق حسن در کتاب خود «الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه» تواتر را از حافظ ابوالحسن نقل کرده و مدعای او را پذیرفته است.

2 ـ از دیگر شخصیت هایی که احادیث وارده را در مورد مهدی در حد تواتر می داند «شیخ محمد برزنجی» (متوفای 1103 هـ ق ) است که در کتاب خود «الاشاعه لا شراط الساعه» می گوید: «باب سوم در بیان علامات و نشانه های بزرگی است که بعد از وقوع آنها قیامت به پا می شود و این نشانه ها زیاد است که از جمله آنها ظهور مهدی است که اولین نشانه های بزرگ است.»

بعد توضیح می دهد: «آگاه باش که احادیث وارده در مورد مهدی با اختلاف عبارات و تعابیری که در آنها هست بی نهایت زیاد است.»

بعد می گوید : «آنچه در روایات کثیره صحیحه آمده، مهدی از اولاد فاطمه است»، و مطلب را ادامه می دهد تا می گوید «به تحقیق روشن شد بر شما اینکه روایاتی که دلالت می کند بر وجود مهدی و خروج وی در آخر الزمان و اینکه مهدی از عترت پیامر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و از اولاد فاطمه است در حد تواتر معنوی است و معنی ندارد کسی این همه روایات را منکر شود.»

خلاصه در آخر کتاب خود در ختم بیانش بعد از اشاره به بعضی اموری که در آخر الزمان پیش خواهد آمد، می گوید : «نهایت چیزی که توسط اخبار صحیح کثیر و مشهور که در حد تواتر معنوی است، ثابت گردیده وجود امارات و علامات بزرگ است در آخر الزمان که از جمله آنها بلکه اول آنها خروج مهدی علیه السلام است که از اولاد فاطمه رضی الله عنها می باشد و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود بعد از اینکه پر از ظلم و جور شده باشد.»

3 ـ عالم و دانشمند دیگری که بیان داشته احادیث مهدی در حد تواتر است، «شیخ محمد سفارینی» (متوفای 1188 هـ ق) می باشد که در کتاب «لوامع الانوار البهیه» می گوید : «روایاتی که دلالت بر خروج مهدی دارد زیاد است حتی به حد تواتر معنوی رسیده و آنقدر شایع و مشهور بین علمای اهل سنت است که جز معتقدات آنها محسوب می گردد،» و به دنبال آن بعضی از آثار و احادیث مربوط به خروج مهدی را ذکر می کند و نام بعضی از صحابه را که احادیث مهدی را نقل نموده اند بیان می دارد.

سپس می گوید : «روایات مهدی که از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده و من نام بعضی را بردم و بعض دیگر را نبردم و همچنین از تابعین به صورت متعدد نقل گردیده که مجموع آنها مفید علم قطعی و یقینی است.

پس ایمان به خروج و ظهور مهدی واجب است چنانچه این مطلب نزد اهل علم و دانش ثابت بوده و در جمله عقاید اهل سنت و جماعت مندرج است.»

4 ـ و نیز از علمای بزرگی که روایات مهدی را در حد تواتر می داند، «قاضی محمد بن علی شوکانی» (متوفای 1250 هـ ق ) می باشد که وی صاحب تفسیر مشهوری است و مولف، کتاب نیل الاوطار و کتاب دیگری دارد به نام «التوضیح فی تواتر ما جا فی المهدی المنتظر و الدجال و المسیح» که قبلا هم به این کتاب اشاره رفت.

در کتاب مزبور می گوید : «روایاتی که در مورد مهدی وارد شده و امکان وقوف بر آنها هست، پنجاه روایت است که در بین آنها روایات صحیح، حسن و نیز ضعیفی هست که ضعف آن جبران شده است.»

بنابراین روایات وارده در خصوص مهدی بدون شک متواتر است و چگونه متواتر نباشد و حال آن که روایات کمتر از پنجاه را در همه اصطلاحات مورد قبول در اصول، متواتر توصیف می کنند.

و اما آثار وارده از صحابه رضی الله عنهم که در آنها به نام مهدی علیه السلام تصریح شده، جدا زیاد است و برای آن حکم رفع است و در مقابل این همه روایات صریح که دلالت بر ظهور مهدی دارد با سلیقه و اجتهاد سخن گفتن و منکر آن شدن سزاوار نیست (زیرا اجتهاد در مقابل نص باطل است).

بعد شوکانی در کتاب مذکور در مسئله نزول مسیح علیه السلام می گوید : «ثابت گردیده که احادیث وارده در مورد مهدی منتظر، متواتر است چنانچه احادیث وارده در خصوص دجال و نزول عیسی بن مریم علیه السلام متواتر است.»

5 ـ و از جمله علمایی که مدعی تواتر اخبار مهدی شده «شیخ صدیق حسن القنوجی» (متوفای 1307 هـ ق ) می باشد که در کتاب خود «الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه» می گوید : «روایات وارده در مورد مهدی با اختلافی که در آنها هست از نظر تعبیر و عبارات جدا زیاد است و به حد تواتر معنوی می رسد که این قبیل روایات در سنن و غیر سنن از کتب اسلامی از قبیل معاجم و مسانید آمده است.»

تا آنجا که می گوید : «بی شک مهدی در آخر الزمان خروج خواهد کرد بدون اینکه سال و ماه خروجش مشخص شود زیرا اخبار در ظهور مهدی مواتر است و جمهور امت اسلام خلفا عن سلف بر آن اتفاق نظر دارند مگر عده قلیلی که مخالفت آنها ارزشی نداشته و قابل اعتنا نیست.»

سپس اضافه می کند «معنی ندارد کسی شک کند در امر این شخصیت فاطمی موعود منتظر که این همه دلایل و احادیث بر وجود و ظهور ایشان اقامه گردیده است. و بلکه انکار آن جرئت و جسارت بزرگی است در مقابل روایات مستفیض مشهوری که در حد تواتر است.»

6 ـ و همچنین از کسانی که تواتر احادیث مهدی را نقل نموده، شخصی است از علمای متاخرین به نام «شیخ محمد بن جعفر کتانی» (متوفای 1345 هـ ق ) که در کتاب خود به نام «نظم المتناثر من الحدیث المتواتر» که می گوید : «به تحقیق ذکر کرده اند که نزول حضرت عیسی علیه السلام ثابت است چه در کتاب، چه در سنت و چه به اجماع»

سپس ادامه می دهد که روایات وارده در خصوص مهدی منتظر متواتر است همچنان که روایات وارده در مورد دجال و عیسی بن مریم در حد تواتر است.  

منبع تسنن نیوز (فریبا)  

http://tsanon.blogfa.com/

(لسان الغیب) یک چیز عجیب

 

(لسان الغیب) یک چیز عجیب 

 

روزی درکتابی خواندم که نوشته بود ( حضرت حافظ 

 شیرازی لسان الغیب) علاوه بر این کتاب، بسیاری لقب 

 (لسان الغیب) را بر  حافظ شیرازی اطلاق می کنند.

 استعمال این لقب از نظر شرعی و آیات قرآنی واحادیث 

 نبوی برای افراد بشرخواه حافظ شیرازی باشد و یا کسی 

 دیگر جایز نیست و حرام است.

ولی قبل از این حرمت وناجائزیت این را جریان را بثبوت  

بیان نمایم لازم می دانم که معنای این لقب را توضیح دهم  

زیرا بسیاری از افراد این کلمه را بدون اینکه معنایش را بفهمند  

ویا از نظر شرعی به آن دقت کنند ؛ استعمال می کنند.

در فرهنگ عمید آمده: (لسان الغیب ) : آنکه اسرارنهانی گوید.

در فرهنگ بزرگ سخن آمده: بازگوکننده آنچه در عالم غیب  

وجود دارد.

آری لقب (لسان الغیب) ازیک ترکیب عربی است که از دو  

کلمه (لسان) و(الغیب) تشکل شده است که معنای (لسان)  

زبان و(الغیب) به چیز پوشیده ودر نهان گویند.

و معنای هر دو باهم می شود زبانی که بازگو کننده چیزهای 

 نهانی ومخفی است.

این لقب را به حافظ شیرازی دادند که در کتاب دیوان  

شعرش اشعاری گفته که گویا به نظر آنان بیان گر (غیب) است  

و از چیزهای نهان و مخفی ما  را آگاه می کند و در حالیکه 

 چنین نیست حافظ با تجربیاتش چیزهای را بیان نموده و  

حدسیاتی را ارائه نموده که بعضا درست از کار در میاید 

 هر دانشمندی چنین نظریات و حدسیاتی دارد و هیچ کس به 

 اینها (غیب) نمی گویند که به ارائه دهنده آنها (لسان الغیب)  

گفته شود.

 هر کس نظریات ابن خلدون را در باره امتها وملتها  

بخواند چیزهای از این قبیل می یابد این غیب گوئی نیست.

بنا بر همین نظریه غلط نسبت به حافظ می بینیم از کتاب  

شعرش که یک کتاب ادبی است فال گیری شده و استفاده  

غیر مشروع می شود.

لذا بنده در این جا مناسب می دانم که دو چیز را از دیدگاه 

 شرعی بررسی نمایم

اول : معنا ومفهوم غیب و اینکه این جریان مخصوص الله است.

 و دوم : جریان فال گیری ، تا برای خوانندگان گرامی  

خوب واضح شود که جریان از چه قرار است و صحت وسقم 

 این مسائل برهمگان واضح گردد.

اول جریان غیب: همانطور که گفته شد غیب یعنی چیز نهان  

و مخفی از دید بشریعنی :چیزی که انسانها ازآن آگاهی ندارند؛ 

 و فقط الله مهربان از او آگاهی واطلاع دارد وبس.

الله مهربان در قرآن می فرماید:  إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ  

السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (18) الحجرات.

همانا الله نهان ومخفیهای آسمانها وزمین را می داند و الله بینا 

 است نسبت به آنچه شما عمل می کنید.

و درجای دیگر می فرماید:

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ......(59) انعام

و کلیدهای غیب نزد الله است وهیچ کس بجز او نمی داند.

علاوه از این دو آیه آیات دیگری و احادیث  صحیحی آمده 

 

 که دانستن غیب را منحصر به الله مهربان می داند وبس و  

هیچ بشری غیر از الله غیب نمی داند لذا (لسان الغیب) را  

برای حافظ شیرازی و یا هر کس دیگری از افراد بشر  

استعمال کردن  ناجایزو حرام است.

اما جریان فال گیری با کتاب حافظ یک خرافاتی است که بیشتر 

 در میان قشر بی سواد وکم سواد مروج است ورنه علماء 

 و دانشمندان به چنین خرافاتی عقیده ندارند.

درصحیح بخاری و دیگرکتب حدیثی با روایت صحیح آمده  

که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند:( لَا طِیَرَةَ)  

 یعنی : فال گیری با پروازدادن پرنده نیست واعتبار شرعی  

ندارد .

در زمان قدیم و دوران جاهلیت عربها وقتی می خواستند به  

سفری بروند پرنده ای را که بر درختی ویا دیواری ویا  

جائی نشسته بود پرواز می دادند اگر به سمت راست پرواز   

می کر د و می رفت می گفتند که کار خیر است حرکت کنیم و 

به سفر برویم ویا فلان کار را انجام دهیم ولی اگر پرنده به  

چپ پرواز می کرد می گفتند که این کار بد است واین سفر 

 مناسب نیست نرویم ویا با انواع دیگری از فال گیری ها  

فاگیری می کردند پیامبر بزرگوار اسلام  صلی الله علیه وآله  

وسلم این عادت جاهلیانه را رد نمودند.

 لذا فال گیری با کتاب حافظ شیرازی و یا هر چیز دیگر  

خرافاتی است که عقل و شرع هردو آنرا منفوردانسته ورد  

می کنند.