۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

شرائط تکفیر یک فرد

 

 

شرائط تکفیر یک فرد 

 

 

یکی از مصیبتهای بزرگی که امروزه دامنگیر جامعه اسلامی شده 

 و بالاخص جوانان جذباتی و حماسی ما را تحت تأثیرخویش  

قرار داده مسأله تکفیر است جوانا ن عزیزما از آنجائی که از 

 یک سو حماسی ، کم علم ، دارای تعصبات فکری و نسبت 

 به علماء وروحانیون واقعی بی اعتماد اند و از سوی  

دیگر انحرافات جوامع بشری و اوضاع نابسامان  

حکومت های منسوب به اسلام و حکام را که می بینند روی به 

 فکر انحرافی تکفیر آورده مسلمانان را تکفیرنموده و خون  

ومال آنها را برای خویش حلال دانسته، دنیا و آخرت  

خویش را با دنیای زیبای دیگران به آتش کشانده و خواب آرام  

را از چشم مسلمانان گرفته و عرصه را برآنها تنگ نموده وخود  

را نیز دچار فشارهای روحی و روانی می کنند.

آری این دوستان و جوانان عزیز اگراندکی جذبات و 

احساسات خویش را تعادل داده ، تعصبات فکری را کنار 

 گذاشته ، به علم و دانش خویش می افزودند و با علماء 

 و روحانیون واقعی در ارتباط می بودند و از راهنمائیها  

آنها بخوبی استفاده می کردند هر گز دچار چنین افکاری 

 نمی شدند.

جوانان عزیز و دوستان محترم، بسیاری از مردم در جهالت  

کامل بسر می برند وبرای آنها حقایق آنگونه که باید وشاید  

واضح نگشته است ما باید قبل از تکفیر افراد به تعلیم آنها  

بپردازیم زیرا وظیفه هر پیامبر و داعی قبل از همه رساندن  

احکام الهی به مردم وآگاه نمودن آنها است و مسأله تکفیر  

مسأله ثانوی و یک حکم تشریعی است که در اختیار من وتو  

نیست که هرکس را بخواهیم تکفیر کنیم واز هرکس که  

خوش مان آمدم کلید بهشت را به تقدیم نموده او را مسلمان  

واقعی معرفی کنیم.

بعد از این مقدمه کوتاه دوست دارم تا معنای کفر وشرائط تکفیر 

 و موانع آن را برای خوانندگان محترم بیان نمایم تا شاید 

 برای بعضیها که فریب این نوع افکار را خورده، کمی بخود 

 آمده واندکی دراین باره اندیشیده وبه فکر اصلاح خویش گردد. 

کفردر لغت به معنای پوشاندن است.

 ودراصطلاح : با آگاهی ، قصدا و بدون هیچ تأویل واجباری ؛ 

 سخنی را برزبان آوردن ویا عملی را انجام دادن که به نص  

قرآن واحادیث صحیح نبوی صلی الله علیه وآله وسلم کفرباشد 

 وباعث اخراج فرد از اسلام گردد. 

در بحث تکفیر دوچیز مطرح است : 

1 = تکفیر افکار ، اعمال واقوال. 

2 = تکفیر افراد واحزاب و مذاهب. 

برای فهمیدن این تقسیم به مثال زیر توجه نمایید بعنوان  

مثال : سجده غیر الله شرک و کفر است ولی آیا اگر فردی را 

 دیدیم که سجده غیر الله می نماید آیا می شود به او کافر  

گفت . اینجاست که نباید عجله نمود وباید دید که آیا شرائط  

تکفیر در این فرد یافت می شود؟ وآیا موانع رفع شده است یا  

خیر؟ و اگر دیدیم که شرائط یافت شده وموانع هم رفع شده  

حالا تکفیرش جایز است . 

حالا توجه فرمایید که شرائط و موانع تکفیر چیست: 

برای تکفیر یک فرد وجود دو چیز ضروری است: 

1 = وجود دلیل صریحی از قرآن وسنت صحیح برکفر بودن  

عمل ویا سخنی که از فرد مورد نظر سر زده است.

2 = وجود شرائط و رفع موانع از فردی که مرتکب آن عمل  

کفری شده.

شروطی که اگر در فرد یافت شود وسپس عمل کفری را  

مرتکب شود می شود او را تکفیر کرد:

1 = عالم و آگاه باشد وجاهل و نادان نباشد.

2 = عمدا بدون خطا آن عمل را انجام دهد.

3 = باختیار و بدون هیچ اجبار واکراهی آن عمل را انجام دهد.

لذا هر کسی که عمل کفری را عمدا و با آگاهی کامل و بدون  

هیچ اجباری انجام داد آن وقت می شود که آن فرد را تکفیر نمود.

واز شرائط بالا ؛ موانع تکفیررا می توان به ترتیب زیر بیان نمود:

1 = عدم آگاهی، جهالت ، نرسیدن احکام وعدم اقامه حجت  

بر فرد.

2 = خطا کاری ویا قولی که بدون قصد واراده از فرد  

صورت گیرد.

3 = تأویل و توجیح نمودن عمل ویا قولی را که فرد انجام می دهد.

4 = اجبار واکراه بر گفتن سخن و یا انجام کاری .

لذا اگر کسی کاری را مرتکب شد که از نظر شرعی کفر است  

ولی آن فرد بنا بر عدم آگاهی ویا خطائی ویا با تأویل و توجیح  

آن را انجام داده گرچه آن عمل را کفر می دانیم ولی انجام دهنده 

 آن را کافر نمی دانیم.

درپایان بحث دوست دارم که چند حدیث صحیحی را در این 

 باره بیان نمایم تا بحث ما؛ با گفتار گوهر بار رسول الله صلی 

 الله علیه وآله وسلم عطر آگین شود:

1 = در روایت صحیح مسلم آمده که رسول الله صلی الله علیه  

وآله وسلم فرموده اند:  تمام چیزهای یک مسلمان از قبیل  

ریختن خون او، خوردن مال وریختن آبروی وی بر هر  

مسلمان دیگری حرام است.

2 = در روایت بخاری آمده که رسول الله صلی الله علیه وآله  

وسلم فرموده اند: هرکس نماز ما را خواند وبه سوس قبله ما 

 رخ نمود و ذبیحه ما را خورد او مسلمانی است که تحت عهد  

وذمّه الله و رسولش می باشد.

3 = در روایت بخاری ومسلم آمده که رسول الله صلی الله علیه 

 وآله وسلم فرموده اند: همانا ریختن خونهایتان ، خوردن  

مالهایتان و ریختن آبروهایتان بر شما حرام است.

4 = در روایت بخاری ومسلم آمده که رسول الله صلی الله علیه  

وآله وسلم فرموده اند: هر فردی که به برادرش کافر بگوید کفر 

 به یکی از آنها باز می گردد ، اگر همانگونه که گفته باشد  

که خوب ورنه کفر به خود او باز می گردد.

ناگفته نماند که اکثرمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة والتحذیر 

 من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته شده 

 که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب توصیه  

می کنم زیرا کتاب مذکور، کتابی است که جریان تکفیر ،علل و 

 راه های علاج آن را بسیار مختصر و مفید و مدلل بر رسی  

نموده است که الله مهربان به نویسنده آن پاداش نیک و 

جنت الفردوس نصیب فرماید .

 آمین یارب العالمین.

علل و اسباب ایجاد فکر تکفیری

 

 

علل و اسباب ایجاد فکر تکفیری  

 

 

اگر خوب دقت کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که علل واسباب 

 بوجود آمدن فکر تکفیری در میان جوانان وسایر اقشار جامعه 

 از قرار زیر است:

1 = جهالت و عدم آگاهی درست از دین که باعث برداشتهای  

غلط ونادرستی از قرآن وسنت می شود.

2 = آموختن علم از لابلای اوراق کتب معاصرین وسایتها  

اینترنتی ؛ بدون اساتید ویا رجوع به علماء.

3 = پیروی از آیات متشابه وترک آیات محکمات.

4 = با علماء حقانی و روحانیون واقعی ارتباط نداشتن.

5 = پیروی نظریات کسانی که اهل اجتهاد نیستن .

6 = تعصبات فکری .

7 = حب پست ومقام وشهرت.

8 = غلبه احساسات و عواطف و ازعجله وشتاب زدگی در  

حل مشکلات جامعه کار گرفتن.

9 = فرار نمودن از مشکلات سیاسی ، اقتصادی، آموزشی  

و اجتماعی ، بعضی افراد از عدم توان مقابله با این همه  

مشکلات رو به چنین فکری می آورند.

10 = همراهی و همنشینی با صاحبان این فکر انحرافی.

11 = بسیار به خود خوش بین و به دیگران بد بین بودن.

12 = اعتماد بی جا به خواب ها داشتن و آنها را منبع 

 فکری دانستن.

13 = بعضی از دانشجویان و طلاب غوغاگرولفّاظ را عالم 

 دانستن والقاب از قبیل امیر ، مسئول ،شیر وپلنگ به آنها دادن. 

14 = غیرت نامنظم و افراطی نسبت به گناهان موجود در 

 جامعه و تساهل افراد نسبت به آنها.

15 = ناکامی در مسیر مبارزه با آمریکا .

16 = زیاد روی ومبالغه نمودن در بحث و بررسی احادیث فتن  

و علامتهای قیامت وبا تکلف آنها را بر اوضاع واحوال  

کنونی جامعه منطبق نمودن.

17 = وجود نوعی از جراثیم ومیکروبهای سرطان زای این  

فکر در بعضی از داعیان که در ظاهر خوب و در باطن  

تکفیر اند وهر جا که روزنه ای برای پیشبرد اهدافشان ببینند 

 از ورود به آن هیچ ابای ندارند .

18 = درست بررسی ننمودن بعضی از اصطلاحات شرعی 

 از قبیل (جهاد، ولاء وبراء).

19 = احساس عدم نسبت خود به وطن وجامعه .

20 = القا نمودن به جوانان از سوی رهبران این فکر که 

 شما ازجانب حکومتها واطلاعات های کشورها تحدید شده اید  

و مرگ وزندگی شما با این وضعیت یکسان است.

21 = کوتاهی و عدم توجه دولتها و مؤسسات دولتی و غیر  

دولتی به جوانان .

22 = جنگهای فکری و تهاجمات فرهنگی که به وسیله  

ماهواره واینترنت ایجاد شده و جوانانی که خواهان تغییر  

منکر اند را خفه نموده و نفس آنها را بگلوی آنها رسانده اند.

23 = سختگیریهای بی جا ی که از بعضی حکومتها و 

سیاستها جهان اسلام مشاهده می شود که باعث عکس العمل  

جوانان شده است.

(ناگفته نماند که بیشترمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة و 

التحذیر من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته 

 شده که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب بسیار 

 مفید ومدلل توصیه می کنم ) .

نیاز مبرم به یک(مرجع پاسخ گو)

 

نیاز مبرم به 

 

 یک 

 (مرجع پاسخ گو)  

 

 

شکروسپاس شایسته ذاتی است که بنی نوع بشررا از پس  

پرده نیستی و عدم بعرصه وجود هستی در آورد وبه انسان  

عقل و هوش داد تا با آن از حیوانات متمایز شده حق وباطل 

 و خوب وبد را تشخیص دهد و برای راست نمودن کج  

رویهای عقل او پیامبرانی را فرستاد و به آنها کتابهای داد تا  

بدین طریق با حرکت عاقلانه ،راهنمائی پیامبران الهی و 

دستورات کتب آسمانی این انسان براحتی بتواند مسیر 

 پر پیچ و خم زندگی را طی کرده به خانه مقصود ورضای  

معبود دست یابد و درود سلام برآخرین پیامبران محمد بن  

عبد الله وخاندان پاک ویاران جان بر کف او باد که با تلاشهای  

آنان حقیقت به ما رسید ورحمت الهی برعلماء و روحانیونی باد 

 که در طول تاریخ داعی و منادی حق و حقیقت بودند.

اما بعد دوستان عزیز و برادران گرامی از قدیم الایام مردم  

برای در یافت جواب سوالات دینی خویش از دو طریق استفاده 

 می کردند:  

 

1 = روش تحقیق و بر رسی شخصی . 

2 = روش پرس جو و دریافت جواب از اهل علم . 

روش اوّل از نظر اطمینان خاطربودن ودرست تررسیدن به  

هدف و دریافت پاسخ دقیق تر؛ از روش دوّم بهتراست اولی 

 یک مسأله است که اکثر افراد جامعه بنا بر علل و اسبابی  

موّجه ویا هم غیر موّجه نمی توانند از روش اوّل استفاده 

 کنند وبالاجبار باید از روش دوّم استفاده کنند ولی متأسفانه  

افرادی که از روش دوّم استفاده می کنند، در انتخاب افرادی که  

آنها را به عنوان (مرجع پاسخگو) برای پرسشهای دینی  

خود  اختیار نموده ؛ دقّت بسیاری نمی نمایند واز هر کس خواه 

 اهل آن باشد یا نه ؛ مشکلات دینی خویش را پرسیده و به 

 آنها جامعه عمل می پوشانند.

اینجاست که اصل مشکلات این جریان و گروه دوّم شروع  

می شود زیرا افراد این دسته یا با تعصب بی جا دچار 

 تقلید کورکارانه می شوند وحتی که اگر مرجع پاسخگو وی  

وفات نموده باشد بازهم او از این کارش دست نمی کشد و حتی  

که حقیقت بر خلاف آنچه تا به حال پیروی می کرده هم برایش 

 از روز روشنتر گردد باز هم از تقلیدش دست نخواهد کشید  

همانند بعضی از مقلدینی که به خود زحمت تحقیق و به  

امامان مذاهب شان امکان اشتباه در بعض مسائل را قائل نیستند.

در مقابل این افراد ؛ افراد دیگری نیز دراین گروه موجود اند که 

 از هرعالم وجاهلی وبدون اینکه دقّت نمایند که آیا این  

فرد صلاحیت دارد یا نه؛ پاسخ سوالات دینیشان را دریافت  

می کنند، با این طریق خود را به وادی هلاکت ولبه پرتگاه  

نزدیک تر می کنند و گاهی هم با دل ناخواسته و عدم  

آگاهی خویشتن را وارد جهنم می نمایند .

از قدیم گفته اند: (نه به آن شوری شور و نه به این بی نمکی) 

 و عربها از قدیم می گویند: (خیر الامور اوساطها). لذا اگر  

دقت شود در میان گروهی که نیاز به مرجع پاسخگو دارند و  

حل مسائل دینی خویش را از مراجع پاسخگو می پرسند علاوه 

 از این دو دسته ؛ دسته سومی نیز وجود دارد که نه  

تقلید کور کورانه می کنند و نه دینشان را از هر کس و ناکس  

می پرسند بلکه با دقت کامل افراد ذی صلاحی را برای  

پاسخگوئی سوالات دینی خویش انتخاب می کنند، تا اگر 

 فرصت تحقیق را از دست داده اند فرصت انتخاب 

 مرجع پاسخگوئی مناسب وشایسته را از دست نداده باشند.

بنده با دسته سوم از این گروه موافقم و می گویم : (افراد حتی الامکان خودشان باید در باره دین ، افکار و عقایدشان تحقیق و تفحّص نمایند و با تحقیق دینشان را یاد بگیرند و به آن عمل کنند ولی اگر بنا بر عللی نتوانستند جزء این گروه شوند پس باید سوالاتشان را از افرادی بپرسند که توان مرجعیت را دارا باشند توأم باین هرگاه که وقت ویا موقعیتی فراهم شد تحقیق شخصی و بررسی فردی را نیزفراموش نکنند و هرگز از متعصّبان و متهجّران نباشند و هرگاه حقیقت برایشان ثابت شد گرچه بر خلاف نظریه و گفته مرجع پاسخگویشان هم باشد حق را گرفته و آن نظریه مرجوح را رها کنند).

در این جا مناسب می دانم که خصوصیات و ویژگیهای یک  

مرجع مناسب وشایسته را برایتان بیان نمایم لذا به ادامه بحث  

توجه دهید. 

 

صفات و ویژگیهای یک (مرجع پاسخ گو) 

 

چند سطرپیش این مطلب بیان شد که بنده می گویم : (افراد حتی الامکان خودشان باید در باره دین ، افکار و عقایدشان تحقیق و تفحّص نمایند و با تحقیق دینشان را یاد بگیرند و به آن عمل کنند ولی اگر بنا بر عللی نتوانستند جزء این گروه شوند پس باید سوالاتشان را از افرادی بپرسند که توان مرجعیت را دارا باشند تؤام باین هرگاه که وقت ویا موقعیتی فراهم شد تحقیق شخصی و بررسی فردی را نیزفراموش نکنند و هرگز از متعصّبان و متهجّران نباشند و هرگاه حقیقت برایشان ثابت شد گرچه بر خلاف نظریه و گفته مرجع پاسخگویشان هم باشد حق را گرفته و آن نظریه مرجوح را رها کنند).

الله مهربان در این باره می فرماید:  وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ  (سوره نحل آیه (43)و سوره انبیاء آیه (7)

ما نفرستادیم پیش از تو مگرمردانی که به سوی آنها وحی فرستادیم پس از اهل علم بپرسید اگر نمی دانید.

وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلَّا قَلِیلًا (سوره نساء آیه (83)

و هرگاه به نزد آنها جریانی از آرامش ویا ترس می رسد آن  

را پخش می کنند ولی اگر آن را به رسول الله ویا  

صاحب نظرانشان واگذارکنند قطعا آنانی که اهل اجتهاد اند آن 

 را درک می کنند و اگر فضل و رحمت الله بر شما نمی بود  

بجز افراد اندک از شما همه از شیطان پیروی می کردید.  

از دو آیه فوق معلوم گشت که فرد باید از اهل علم وکسی 

 که صلاحیت بر رسی مسائل را دارد سوال نماید وپاسخ  

مسأله دینیش را خواهان شود این یک بعد قضیه است بعد 

 دیگر قضیه این است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم  

بنوعی به ما هشدار دادند که افراد جاهل و نادان را  

مرجع جوابگوی خویش قرار ندهیم چون خود نادان وگمراه  

ما را نیز به وادی جهالت و دره ی هلاکت می اندازد و  

دنیا و آخرت ما را تباه وبر باد خواهد نمود .

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: إن الله تعالى لا یقبض العلم انتزاعا ینتزعه من العباد و لکن یقبض العلم بقبض العلماء حتى إذا لم یبق عالما اتخذ الناس رءوساء جهالا فسئلوا فأفتوا بغیر علم فضلوا و أضلوا .

حدیث شماره (1854)  صحیح الجامع الصغیر .

همانا الله متعال همینگونه علم را به تنهائی از میان بندگان نمی کشد ولی علم را با گرفت علماء می گیرد تا زمانی که عالمی باقی نماند و آنوقت است که مردم جاهلان را رئیس و مرجع خویش قرار داده واز آنها سوال شده و آنها بدون علم فتوی داده خود گمراه و دیگران را نیز گمراه می کنند.

آری بنده در اینجا می خواهم این مطلب را بیان نمایم که  

مرجعی که باید افراد برای پاسخگوئی سوالات دینی خویش  

انتخاب کنند باید دارای صفات و خصوصیات زیر باشد: 

 

1 = زنده باشد : 

زیرا از مرده نمی شود پرسید واین دسته از افراد فرصت  

خواندن کتب مردگان وگذشته گان وحتی زندها و معاصرین  

خویش را نداشته وشاید هم توان آن را هم ندارند لذا به یک 

 فرد عالم زنده ای نیاز دارند که مسائل دینی خویش را از او  

جویا شوند.  

 

2 = مخلص باشد . 

اخلاص شرط قبولی طاعت و عبادات است عملی  

بی اخلاص بدرگاه احدیت هر گز پذیرفته نمی شود یک عالم  

اگر اخلاص نداشته باشد هر گز نمی تواند در دیگران اثرگذار 

 بوده و مردم را اصلاح کند زیرا خودش هنوز نیاز به اصلاح  

دارد لذا برای یک مرجع پاسخگو اخلاص ضروری است و  

بدون آن نمی شود مرجع و پاسخگو شد. 

 

3 پرهیزگار باشد. 

و پرهیزگاری در تمام اعمال و برای همه مسلمانان و  

بالأخص برای کسانی که به نوعی رهبری مردم را در امور 

 دینی بعهده دارند از ضروریات است.فرد بدون تقوی  

و پرهیزگاری هیچ اعتبار شرعی ندارد. 

 

4 = دارای علم تحقیقی و بر گرفته از قرآن وسنت صحیح باشد. 

 

علم تحقیقی ؛علم واقعی است نه معلومات بر گرفته از تقلید،  

 لذا برای فردی که به نوع مرجع دینی و پاسخگوی مسائل  

 مردمی است باید که دارای علم تحقیقی و بر گرفته از قرآن و 

 سنت صحیح باشد زیرا علم بدون تحقیق و بدور از قرآن و 

سنت صحیح علم واقعی نیست و با آن نمی شود جوابگوی مردم 

 شد وپیروان خویش را به خانه مقصود رساند. 

 

5 = حقگوباشد .  

 

یک عالم از آنجائی که دارد به مردم دین بیان می کند و در دین فقط حق معتبر است و ماورای آن باطل و گمراهی است لذا باید حقجو وحقگو باشد تا مردم را به راست راهنمائی نموده و از باطل و گمراهی بدور دارد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:  صل من قطعک و أحسن إلى من أساء إلیک و قل الحق و لو على نفسک  .

یعنی : رابطه بر قرار نما باکسی که با تو قطع رابطه می نماید و نیکی کن به کسی که با تو بدی می کند و حق را گرچه برخلاف تو باشد بگو.

 ( سلسله احادیث صحیحه آلبانی حدیث شماره (1911

 

 

6 = شجاع باشد . 

 

آدم بزدل و ترسو حتی نمی تواند مشکلات خویش را حل کند و خود نیاز به دیگران دارد، پس کجا می تواند مشکلات دینی و دنیوی دیگران را حل کند علم دین و بیان مطالب آن و راهنمائی مردم به سوی حقایق خواهان شجاعت ودلیری است لذا برای یک مرجع پاسخگو ضروری که در بیان مسائل شجاع  وبهادر باشد وفقط و فقط از الله بترسد وبس .  

 

7 = حکیم و با درایت باشد. 

حکیم بودن وبا درایت بودن مرجع ضروری است تا بتواند  

با حکمتها و درایتها خویش بسیاری از مشکلات دینی مردم را  

حل کند و پیروان خویش را دچار مشکلات بیشتری ننماید. 

 

8 = آگاه به مسایل روزباشد . 

 

آگاه بودن از مسایل روز یکی دیگر از شرائط لازمی یک  

مرجع است چگونه کسی که از زمان و مسائل روز  و 

دنیای اطرافش بی خبر و نا آگاه است می تواند مشکلات افراد 

 و اهل آن زمان را درست حل نماید وپاسخگوی آنها باشد.  

 

9 = انتقاد پذیر باشد . 

 

انسان هر چند که علم ودانش داشته باشد باز هم معصوم  

نیست ودچار اشتباهات می شود لذا برای یک مرجع ضروری 

 است که انتقاد پذیر باشد و هر گاه برایش ثابت شد که در  

فلان مسأله اشتباه نموده فورا از اشتباه خویش رجوع  

نموده وپیروانش را نیز خبر دار نماید واین را برای خویش  

عیب نداند بلکه بر عکس از اخلاص و پرهیزگاری حساب نماید. 

 

10 = دارای افکار وعقائد افراطی و یا تفریطی نباشد. 

 

افراط و تفریط در هر چیزباعث بدبختی و تباهی می شود مرجع 

 و پاسخگوی افراد اگر دارای افکار وعقائد افراطی و یا  

تفریطی باشد خود وپیروانش را به تباهی و هلاکت انداخته و  

دنیا و آخرت آنها را برباد ساخته و آنها را با دستان خودش 

 تقدیم جهنم و عذاب سوزان دوزخ می نماید. 

 

11 = نرم دل ، مهربان و با اخلاق باشد. 

 

مهربانی ، نرم دلی و اخلاق نیکو ؛ آهن ربای است که دلها  

را بسوی خویش کشانده و مردم را جذب خویش می کند لذا  

یک عالم ومرجع پاسخگوی مردم از آنجای که با هر کس سر و  

کار دارد وافراد جامعه دارای اخلاقهای متنوعی اند اگر  

پاسخگو ومرجع دارای اخلاق نیکوبوده و مهربان ونرم دل باشد  

می تواند راحت تر مشکلات را حل کرده وافراد بیشتری را 

 بدور خویش جمع نموده وآنها را درست ترراهنمائی نماید. 

 

12 = مادیگرا و جاه طلب نباشد. 

 

 برای یک مسلمان و بالأخص برای یک روحانی که  

می خواهد پاسخگو و مرجع پاسخگوی مردم باشد مادیگرائی ،  

پول پرستی و جاه طلب چیزی مناسبی نیست زیرا اینها  

امراضی اند که بسیاری از افراد قوی را نیز از پاه در آورده و 

 در دنیا جنگها به پا نموده و خونها ریخته ،چگونه یک فردی  

که به چنین امراض مهلکی مبتلا است می تواند رهبری افراد 

 را بعهده بگیرد و پاسخگوی مردم باشد.  

13= حسود نباشد . 

حسادت زنگاری است که قوی ترین آهن را خورده واز بین می برد و بیماری است که علماء را از دیگران بیشتر و زود تر بدان مبتلا می شوند.  

14 = همیشه طالب علم و خواهان دانش باشد. 

دریای علم ودانش پایانی ندارد انسان هرچه بیشتر بخواند و 

بدان آنوقت است که می داند خیلی چیزهای است که تا بحال 

 نمی داند لذا یک فرد که مرجع افراد و پاسخگوی سوالات  

دینی مردم است باید همیشه با خواندن و یاد گیری سروکار  

داشته باشد.

تمام صفات بالا را می شود در دو صفت (علم تحقیقی بر گرفته  

از قرآن وسنت و پرهیزگاری) خلاصه کرد زیرا کسی که  

عالم واقعی و پرهیزگار باشد تمام ویژگیها و خصوصیات فوق  

در او به نحو اکمل یافت می شود.

دوستان عزیزی که خود نمی توانید مسائل دینی خویش را  

شخصا تحقیق و بررسی نمائید و نیاز به مرجع پاسخگو دارید  

حتما در انتخاب مرجع خویش دقت نموده ونگاه کنید که آیا  

صفات مذکور در وی یافت می شود ویا خیر اگر در او یافت شد  

آن وقت اورا مرجع خویش دانسته و درحل مسائل خویش  

بدو رجوع کنید ورنه دین ودنیای خویش را بدستش نداده که 

 خسر الدنیا و الآخره خواهید شد.

گناهان کبیره

گناهان کبیره

بعد از حمد وثنای الله مهربان ودرود سلام بر پیامبر بزرگواراسلام و یاران جان برکف وخاندان پاکش باید گفت :

آنچه از قرآن وسنّت فهمیده می شود این است که گناهان بر دوقسم اند (گناهان صغیره) یعنی: گناهان کوچک و( گناهان کبیره) یعنی : گناهان بزرگ .

گناهان صغیره در دنیا با دوطریق بخشیده می شوند با توبه ویا انجام نیکیها ولی گناهان کبیره فقط با توبه بخشیده می شوند.

و علماء شرایط توبه را چنین بیان نموده اند وگفته اند که اگر فردی می خواهد از گناهی توبه کند که تعلقش به حقوق الله است همانند توبه از شرک ؛ پس باید در توبه او سه شرط یافت شود تا توبه اش صحیح و مورد قبول الله مهربان قرار گیرد:

1= از گذشته ای که این گناه را انجام داده پشیمان گردد.

2 = در حال حاضر آن گناه را ترک کند.

3= در آینده آن گناه را دیگر انجام ندهد.

ولی اگر فرد خواست از گناه کبیره ای که تعلقش به حقوق الناس است توبه کند همانند دزدی ؛ علاوه از سه شرط بالا باید شرط چهارمی هم یافت شود وآن اینکه از فردی که حقش را پایمال نموده حقش را پرداخت کند ویا حلالیت به طلبد تا اینکه اورا ببخشد .

در توبه از گناهان هریک از شرائط کم باشد توبه قبول نیست و عند الله اعتبار شرعی و دینی ندارد.

بعد از این بیان توضیح مختصرمناسب می دانم فهرستی از گناهان کبیره را بیان نمایم تا

امام ذهبی کتابی به نام (الکبائر) نوشته اند ودر آن گناهان کبیره را ذکر نمودند که مجموعه آنها به هفتاد گناه می رسد و با ذکر آیات واحادیث متعددی کبیره بودن آنها را به اثبات رسانده اند وبنده در اینجا بطور فهرست وار نام آنها را ذکر می کنم تا بنزد هر یک ازخوانندگان گرامی لیستی از گناهان کبیره موجود باشد تا هر گاه که شیطان خواست او را فریب دهد بزرگی این گناهان را بیاد آورده واز گرفت الله مهربان بترسد و از انجام آن پرهیز کند تا بدین طریق خویش را ازگناهان و دام شیاطین محفوظ داشته و مورد خشم الله قرار نگیرد.

گناهان کبیره ای که امام ذهبی در کتاب (الکبائر) ذکر نمودند از قرار زیر می باشند:

1 = شرک به الله.

2 = آدم کشی.

3 = جادوگری.

4 = بی نمازی.

5 = زکات ندادن.

6 = بدون عذر روزی از روزهای رمضان را روزه نگرفتن.

7 = با وجود توانائی حج نکردن.

8 = نافرمانی پدر ومادر.

9 = با اقوام وخویشان قهر وقطع روابط نمودن.

10= زنا.

11= لواطت.

12 = سود خواری.

13= مال یتیم را به ناحق وظلم خوردن.

14 = برالله ورسولش دروغ بستن.

15 = از میدان جهاد ونبرد فرار کردن.

16=  خیانت رهبر به ملت و ظلم نمودن به آنها.

17= تکبّر.

18= به دروغ گواهی دادن.

19=شراب نوشی.

20 = غمار بازی.

21 = تهمت زدن به زنان عفیفه وپاکدامن.

22 = خیات در مال غنیمت وبیت المال .

23 = دزدی.

24 = رهزنی.

25= قسم به دروغ خوردن.

26= به مال وآبروی مردم تعرض کردن (مال مردم خوردن وآبروی مردم ریختن).

27 =به ناحق مالیت گرفتن.

28 = حرام خواری.

29 = خودکشی.

30= دروغگوئی.

31= قاضی بد وخلاف شرع .

32= رشوه.

33 = زن و مرد خویش را به یکدیگر تشبیه کردن.

34= دیّوث بودن.

35 = حلاله گر و کسی که برایش حلاله می شود.

36 = از ادرار پرهیز نکردن یعنی : بدن ولباس را از ادرار محفوظ نداشتن.

37 = ریاکاری نمودن.

38= علم دین برای حصول دنیا یادگرفتن و پوشاندن علم.

39= خیانت نمودن.

40 = نیکی نمودن و آن را بر رخ افراد کشیدن واظهار احسان نمودن.

41 = انکار تقدر نمودن.

42 = جاسوسی نمودن.

43  = سخن چینی.

44 = لعنت نمودن ودشنام دادن.

45 = عهد شکنی و بی وفائی نمودن.

46 = سخن کهنان ومنجّمان راقبول نمودن.

47 = نافرمانی نمودن زن ازدستورات شرعی شوهر.

48 = عکس گرفتن وعکاس بودن.

49 =زمان مصیبت آه و واویلا کشیدن، کلمات خلاف شرع گفتن ، بر سر صورت زدن وگریبان دریدن.  

50 = بغاوت وسرکشی.

51 = زورگوئی وقلدوری نمودن بر ضعیف، خادم، زن وحیوانات.

52 = همسایه آزاری.

53 = مسلمان آزارای ودشنام دادن مسلمان.

54 = آزار رسانی به بندگان الله متعالی وخود را بر تر دانستن برآنان.

55 = پاچه شلواراز قوزک پایین بودن ویا لباس را به قصد تکبر از حد معمول دراز ترنمودن.

56 = لباس ابریشمی و یا طلا پوشیدن برای مردها.

57 = فرار نمودن برده از نزد آقا وصاحبش.

58 = حیوانات را برای غیر الله ذبح نمودن وکشتن .

59 = دانسته پدرواقعی را انکار شدن وادعی نمودن که فرد دیگری پدرش هست.

60 = مجادله و مباحثه به بناحق وبرای دفاع از باطل.

61 = آب اضافی را در زمان نیاز به مردم نیازمند ندادن.

62 = در معاملات در کیل ، وزن ومتر نمودن اجناس کمی نمودن.

63 =خود را از تدبیر وگرفت الهی در امان دانستن.

64 = از رحمت الهی نا أمید شدن.

65 = بدون عذر همیشه نماز را تنها خواندن ونماز با جماعت را بدون عذر شرعی ترک نمودن.

66 = نمازهای جمعه را همیشه و بدون عذر شرعی ترک نمودن.

67 = در وصیت نامه به حق کسی ظلم نمودن.

68 = مکّاری وفریبکاری.

69 = راز مسلمانان را به کفار و دَشمنان اسلام گفتن.

70 = یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را دشنام دادن.

چه کنیم که عقائد درستی داشته باشیم؟

چه کنیم که عقائد درستی داشته باشیم؟

جریانات اعتقادی ومسایل ایمانی از مهم ترین کارها وضروری ترین امور یک مسلمان است ، اسلام به عقید وایمان اهمیت خاص ویژه ای قایل است وبدین سبب بود که در دوران مکی عموما بر مسایل اعتقادی و امور ایمانی تکیه می شد واحکام بیشتر در دور مدنی نازل شدند تؤام با این در دوران مدنی نیز مسایل عقیدتی فراموش نشده بود بلکه همیشه برآن تأکید می شد.

بدین سبب بود که صحابه رضی الله عنهم و نیاکان گذشته ما بر مسایل اعتقادی و ایمانی اهمیت خاصی می دادند؛ ولی متأسفانه مسلمانا امروزی و عصر حاضر به مسایل ایمانی واعتقادی کمتر اهمیت می دهند وبر عکس به چیزهای از قبیل مستحبات توجه خاصی می نمایند که اسلام زیاد به آنها اهمیت داده نشده بلکه فی الواقع آنها امور زایدی براصل مسایل ، ارکان وعقاید اند و برای کسانی است که علاقه خاصی به عبادات دارند و بر کسی فرض وضروری نیست و اجرای آنها ثواب ولی ترک آنها گناه نیست.

آری دوستا آنچه که باید به آن اهمیت زیادی داد و هر گز در آن کوتاهی نکرد ارکان وفرائض دینی است ومهم تر ازاینها مسایل اعتقادی وایمانی است.

نکته دیگری که نیاز است در اینجا بیان شود این است که متأسفانه نود در صد مسلمانان عصر حاضر عقایدیشان مورثی است و هیچ تحقیقی پیرامون آن انجام نشده است یعنی بر عقیده ای مانده اند که پدران واجدادشان بر آن بوده اند وبدون اینکه تحقیقی کنند و بررسی نمایند چشم وگوش بسته قبول نمودند و بر آن فخر می کنند ودر حالیکه باید به تحقیق وبر رسی رجوع نموده تا با دلیل ومدرک عقیده ای را پذیرفته باشد آن وقت است که از ایمان ودینش لذت خواهد برد و عدم لذت ایمانی که امروزه در میان مسلمانان مشاهد می شود در اصل همین مورثی و بی تحقیق آنان در این باره است.

بنده بطور گذرا ومختصر چند چیز را بیان خواهم نمود تا با رعایت آنها ایمان وعقاید ما از حالت مورثی وخرافاتی به حالت تحقیق و واقعی مبدل گردد وتا از ایمان خویش لذت برده و به دین خویش پایبند تر گردیم :

1 = خالی الذهن به قرآن و سنّت صحیح رجوع نمودن.

2 = تعصبات فکری ومذهبی را بدور ریختن.

3 = با دلیل به یک چیز معتقد شدن.

4 = خرافات خلاف عقل وشرع را بدور ریختن.

5 = کا ملا داخل اسلام شدن.

6= قایل به عقاید سلیقه نبودن.

7 = واقع گرا بودن.

چگونه ایمان ما را نگهدار ی نماییم

چگونه ایمان ما را نگهداری نماییم

استاد عائض بن عبد الله القرنی رساله ای دارند به نام ( کیف نحافظ علی الإیمان؟) یعنی چگونه ایمان ما را نگهداری و محافظت نماییم ؟ بنده خلاصه آنرا تیتروار برای خوانندگان عزیز ترجمه نمودم تا دوستان خواننده از مطالب مفید آن بهرمند شوند امیدوارم که الله مهربان برای بنده وهمگان توفیق محافظت ونگهداری بر ایمان را نصیب بفرماید.

 آمین یا رب العالمین.

استاد عائض بعد از مقدمه ؛ مطالب رساله مذکورشان را به سه دسته تقسیم نموده اند:

1 = اسباب حفظ و نگهداری ایمان.

2 = ثمرات و نتایج ایمان.

3 = نصیحت های سه گانه.

استاد عائض در بحث (اسباب حفظ و نگهداری ایمان) رعایت سه چیز عمده ومهم را برای حفظ ونگهداری ایمان توصیه می کند:

1 = پایبندی برفرائض و بالأخص نمازهای پنجگانه.

2 = تفّکر وتدبّر در نعمتهای الهی.

3 = توجه دادن به عبادات نفلی و استحبابی.

واستاد محترم درتحت عنوان (ثمرات و نتایج ایمان) می نویسد: وقتیکه انسان مسلمان بر ایمانش حفاظت نمایدبرایش ثمرات ونتایجی حاصل خواهد شد که برای دنیا و آخرتش مفید خواهد بود، وآن ثمرات ونتایج از قرار زیر می باشد:

1= در این دنیا زندگی خوب وزیبای خواهد گذراند.

2 = به بهشت دست یافته واز جهنم نجات خواهد یافت.

3 = تحت حفاظت ورعایت ویژه الله متعال قرارخواهد گرفت.

وآقای قرنی در تحت بحث (نصیحت های سه گانه) می نویسد در آخر سه نصیحت ضروری و مفید بیان می دارم :

1 = بر حصول ویاد گیری علم دینی حریص و علاقه مند باشید.

2 = اختلافات را بدور بیندازید.

3 = از سازشها و مکرها دشمنان اسلام وخطراتی که جهان اسلام راتهدید می کندآگاه باشید.