۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

آیا اسلام تنها دین عربهاست یا دین تمام بشریت؟

 

آیا اسلام تنها دین عربهاست   

 یا دین تمام بشریت؟  

در وبلاگی به نام (دروغ ممنوع ،حمایت از جمهوری ایرانی) 

  http://nemoaziz.blogsky.com و وبلاگ (دروغ 

 بده ،حمایت از جمهوری ایرانی)  

  http://nemojon.blogsky.com که گمان می کنم هر دو 

 از یک فرد باشد چون مطالب هردوعموما یکی بود. 


 تأسف خوردم که چرا چنین دروغ های به اسلام نسبت داده 

 می شود . 

بعد از خواندن مطالب این دو وبلاگ برآن شدم تا   

سلسله وارجریانهای مطرح شده در این دووبلاگ را پاسخ دهم 

 وسپس قضاوت را به خوانندگان موکول کنم تا خود قضاوت کنند 

 که سخن کدام یک از ماها درست بوده وبا واقعیتهای تاریخی هم 

 خوانی دارد وچه کسی بی راهه رفته واز حقیقت بدور است. 

یکی از مطالبی که در این دو وبلاگ مطرح شده بود مسأله دین 

 عربها بود در این وبلاگها نوشته شده بود: (هخامنشیان نام 

 دودمانی پادشاهی در ایران پیش از شریعت عربی ( اسلام) 

 است. 

 ونیز نوشته شده بود : (در شریعت عربی ( دین اعراب، 

 اسلام)......   

از این دو عبارت آنان معلوم می گردد که آنها دین اسلام را دین 

 عربها دانسته و یک دین جهانی نمی دانند وبرای غیر عربها 

 همانند: فارسها،هندیها،ازبکها،ترکها،کردها،لرها، ودیگر اقوام 

 درست نمی دانند که مشرف به اسلام شوند ، چون به نظر آنان 

 دین اسلام مخصوص عربهاست. 

در جواب این آقایان باید گفت: 

آقایان محترم امروزه مردم در دنیا باز و متمدّن زندگی می کنند 

 پیشرفتهای علمی افراد را زود از حقایق آگاه می سازد ودروغ 

 زود بر ملا شده وصاحبش رسوا می گردد نکته دیگر از قدیم 

 گفته اند چون سخن گفتی دلیلش را بگو .  

بنده نسبت به این مطلب تان چند اعتراض دارم : 

اولا : اینکه شما دین اسلام را (شریعت عربی و دین اعراب) 

 معرفی می کنید بنا بر عللی خلاف واقعیت است . 

1 = اسلام خودش این حرف شما را نمی پذیرد. 

2 = حقایق تاریخی با این گفته شما در تضاد است. 

3 = کتابهای پیش از اسلام همانند تورات وانجیل حرف شما 

 راتأیید نمی کند. 

4 = سخنان شما با واقعیت موجود در جهان کنونی برابری 

 ندارد.   

اما اینکه اسلام حرف شما را نمی پذیرد   

اولا : اسلام خودش منادی جهانی بودن است واحکام اسلام 

 مخصوص قوم ویا زمان ومکان خاصی نیست بهمین خاطر است 

 قرآن عموما مردم را با (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) یعنی ای کسانی که 

 ایمان آوردید.و (یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ) ای بی دینان و (یَا أَیُّهَا النَّاسُ) 

 ای مردم ، مورد خطاب قرار می دهد، واگر این دین مخصوص 

 عربها می بود هرگز نباید این اعلانها با الفاظ عمومی می بود 

 که  شامل همه انسانها می شود. بلکه باید می گفت (یا ایها 

 العرب) ودر حالیکه در قرآن ما چنین لفظی نداریم. 

ثانیا: خداوند در قرآن می فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ 

 بَشِیراً وَنَذِیراً وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (28)(سوره سباء) 

یعنی : ما ترا نفرستادیم مگربرای تمام انسانها بعنوان یک بشارت 

 دهند وبیم دهننده ولی اکثر مردم این جریان را نمی دانند. 

ودر جای دیگری از قرآن آمده است : قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ 

 اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً ....(158) (سوره اعراف) 

یعنی : ای محمد بگو که من بعنوان پیامبر خدا بسوی همه شما 

 انسانها فرستاده شده ام. 

ودر حدیث صحیح آمده است که رسول الله صلی الله علیه وآله 

 وسلم فرموده اند: هر پیامبری به سوی قوم خودش فرستاده می 

 شد ولی من به سوی هر سرخ وسیاهی یعنی تمام بشر فرستاده 

 شدم. 

حالا خوب دقت کنید که آیا اسلام خود مدعی این نیست که یک 

 دین جهانی وبرای تمام انسانها ساکن بر این کره خاکی است 

 وتنها از عربها نیست؟؟؟؟؟. 

  

حقایق تاریخی با این گفته شما در تضاد است    

واگراز نظر تاریخی نیزبه این جریان نگاه کنیم بازهم معلوم  

می شود که دین اسلام دین عربهای تنها نیست بلکه یک دین 

 جهانی و برای تمام انسانهاست به بعنوان مثال به این جریان 

 تاریخی دقت فرمایید در اوائل اسلام که به دور مکی مشهور 

 است نگاه کنید می بینید در این دورفردی به نام بلال حبشی که 

 عرب نیست واز حبشه (اتیوپی) است مشرف به اسلام می شود 

 وتمام سختیهای و کتکهای دشمنان اسلام را تحمل می کند .این 

 فرد اگر می فهمید که این دین از عربهاست و به او ربطی ندارد 

 ونباید وارد این دین می شد واین همه سختیها را متحمل می شد 

 ویا اینکه عربها می گفتند که آهای حبشی این دین از ماست 

 وبه تو ربطی ندارد که تو در این دین داخل شدی. 

وچون از این بگذریم وبه دوردوم اسلام یعنی دور مدنی نگاه 

 کنیم می بینیم سلمان فارسی اصفهانی ایرانی بدون هیچ زوری 

 بارضایت کامل مشرف به اسلام می شود ودرحالی که این فرد 

 سرگذشت و زندگی طولانی وپر تجربه ای نیز دارد ، علاوه از 

 ایشان جناب فیروز دیلمی ودها فارسی زبان ساکن یمن چرا 

 مشرف به اسلام می شوند ؟ مگر همه آنها این را نمی دانستند 

 که اسلام دین عربهاست و ما که فارس هستیم نباید وارد اسلام 

 شویم ویا اینکه برعکس آنها کاملا می فهمیدند وکه دین اسلام 

 مخصوص عربهانیست بلکه یک دین جهانی واز آن همه 

 انسانهاست.  

ناگفته نماند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نه به زور 

 بلال حبشی را به اسلام آورده بود ونه هم سلمان فارسی و 

 فیروز دیلمی و دها فارسی زبان دیگر را بلکه اینها و تمام 

 افرادی که از اقوام دیگر مشرف به اسلام شده بودند با رضایت 

 کامل و بدون هیچ جبر وزوری بوده است زیرا اسلام دینی است 

 که ازهمان اویل حدودا هزار و چهارصد و اندی سال با  با 

 صدای بلند اعلان نموده است (لا اکراه فی الدین) در دین جبری 

 نیست یعنی ما کسی را با زور وارد اسلام نمی کنیم . بلکه 

 انتخاب عقیده آزاد است (من شاء فلیکفر و من شاء فالیؤمن) 

 هر کس می خواهد مشرف به اسلام شود و هر کس می خواهد  

بر کفرش باقی بماند. 

و خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله وسلم دستور داد 

 که به کفار بگوید ( لکم دینکم ولی دین) دین وآیین شما از شما 

 ودین وآیین من از خودم). 

نکته دیگر اینکه چرا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به 

 پادشاهان فراس وروم که عرب نیستند نامه می نویسد و آنها را 

 به اسلام دعوت می دهد وآنها نمی گویند که این دین مخصوص 

 عربهاست و ما که عرب نیستیم بلکه بعضی از آنان به بهانه 

 های دیگری به اسلام مشرف نمی شوند وبعضی هم همانند 

 (هرقل) پادشاه روم مشرف به اسلام می شود ولی همین که 

 حکومتش را به خطر می بیند دوباره بکفر باز می گردد ولی 

 (اصحمه) پادشاه حبشه (اتیوپی) قبل از همه و پیش از این نامه 

 ها حقیقت را دریافته مشرف به اسلام می شود. 

 

کتابهای پیشین سخنان شما را تأیید نمی کند 

 

برای این که بدانی که سخنان شما را کتابهای پیشین یعنی تورات 

 وانجیل تأیید نمی کند ؛ سخن تاریخی (هرقل)  پادشاه روم را در 

 تاریخ مطالعه کنید که به سفیر رسول الله صلی الله علیه وآله 

 وسلم می گوید: من می دانستم که این پیامبر صلی الله علیه  

وآله وسلم می آید ولی فکر نمی کردم که از شماها باشد در حالی 

 که تاریخ می گوید : هرقل یکی از عالماء دین عیسی علیه 

 السلام بوده ، آری ایشان از آیات انجیل این جریان را  

می دانستند. 

نکته دیگر (اصحمه) پادشاه حبشه (اتیوپی) نیز یکی از آگاهان 

 دین عیسی علیه السلام بودند چون در انجیل خوانده بودند 

 همانگونه که خود نیز اعتراف نمودند که دین اسلام حق و یک 

 دین جهانی و برای همه انسانهاست و باید به آن ایمان بیاورند، 

 به دین اسلام ایمان آورده واز مسلمانان حمایت نمودند وحتی 

 هدایائی را نیز به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرستادند 

 وبعد از مرگ ایشان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم برایش 

 نماز جنازه غائبانه خواندند. 

آخر چراعبدالله بن سلام، در حالی که از علماء و دانشمندان یهود 

 بود پس از هجرت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مشرف به 

 اسلام شد و مى‏گفت : «من پیغمبر اسلام را از فرزندم بهتر 

 مى‏شناسم» . 

آیا اینها همه دلیل بر این نیستند که اولا : دین اسلام مخصوص 

 عربها نیست بلکه یک دین جهانی و برای تمام بشریت است و در 

 ثانی: آیا این بیانگر این نیست که مشخصات و خوبیهای اسلام و 

 پیامبر اسلام در کتابهای تورات و انجیل آمده و دانشمندان واقع 

 گرا و خداترس آن ادیان بمجرد دیدن پیامبر صلی الله علیه وآله 

 وسلم ومنطبق نمودن با صفاتی که در تورات وانجیل آمده فورا 

 مشرف به اسلام می شدند ولی افراد دنیا پرست و جاه طلب بنا بر 

 پست ومقام و مال ومنال با وجود فهمیدن حقایق با حق مخالفت  

می کردند. 

آخر چرا ورقه بن نوفل عرب نصرانی به مجرد آگاه شدن از نبوت 

 ایشان وعده نصرت و یاری نمودن را به محمد صلی الله علیه 

 وآله وسلم می دهد. 

چرا بحیراء راهب بشارت آمدن پیامبر را می دهد ؟ 

آری همه اینها در تورات وانجیل خوانده بودند و می فهمیدند  

که اسلام دین همیشه ای الله مهربان به پیامبری محمد صلی الله 

 علیه وآله وسلم خواهد آمد . 

حتی اگر شما تورات و انجلیهای تحریف شده کنونی را بررسی 

 کنید در آنها نیز از اسلام وحقانیت پیامبر اسلام سلام الله علیه 

 سخن به میان آمده است. شما می توانید در این باره به کتابهای 

 که در این موضوع نوشته شده از جمله  کتاب (بشارات عهدین) 

 نوشته  دکتر محمد صادقى نیز رجوع کنید.   

 

سخنان شما با واقعیت موجود در جهان کنونی برابری ندارد.   

 

امروزه در دنیا؛ با وجود مخالفتهای شرق و غرب بر علیه قرآن  

 واسلام بازهم اسلام از همه بیشتر رو بجلو در حال حرکت است  

و بسیاری از خوانندها، بازی گران ،هنرمندان ، دانشجویان  

و مفکران حتی پاپها و روحانیون سایرادیان به دین اسلام مشرف 

 شدند، زیرا آنها این حقیقت را دریافته اند که اسلام مخصوص 

 عربها نیست اسلام یک دین جهانی و برای هر زمان،مکان 

 و هرقوم نژادی است و تنها دینی که می تواند مشکلات مردم  

را حل نموده وجوابگوی مسایل روز باشد اسلام است وبس.

مطالبی راخواندم که بسیار شگفت زده شدم  و در ثانی بسیار 

توضیح چند کلمه قرآنی

توضیح چند کلمه قرآنی  

                          

                        (1)  معنای دین

 

دین در لغت عربی به معانی مختلفی می آید که مهمترین آنها سه

 معنای زیر می باشد که در قرآن نیز عموما به همین معناها بکار

 برده شده است:

 

1 ) دین به معنای سزا وجزا مانند: مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (4)

(سوره فاتحه) یعنی پادشاه ومالک روزسزا وجزا.

 

2 ) دین به معنای اطاعت وفرمانبرداری مانند :  وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ

لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ.......(5) (سوره بینة) یعنی به

 آنها دستور داده نشده مگر اینکه مخلصانه وبدون شرک فقط از

 معبود بر حق اطاعت وفرمانبرداری کنند.

 

3 ) دین به معنای قانون، نظام وشریعت مانند: لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ

 (6) (سوره کافرون) یعنی : نظام وقانون شما از شما وشریعت

من از خودم.

 

                            (2) معنای قرآن

 

آخرین کتاب آسمانی که خداوند عزّ وجلّ برای هدایت بشر برآخرین

پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله وسلم فرستاده نامهای متعددی دارد

 و مشهورترین آنها (قرآن ) است، (قرآن) از( قرأ) که به معنای جمع

 نمودن وپیوند دادن کلمات وحروف به یک دیگر است، گرفته شده و

( قراءة) یعنی در ترتیل کلمات وحروف را به هم پیوند دادن.

 قرآن بروزن فعلان ودر اصل مصدر است که به معنای خواندن

می آید وبه معنای مفعولی نیز استفاده می شود یعنی خوانده شده.

کلمه ( قرآن ) بر هر آیه ی از آیات قرآن ونیز بر کل قرآن استعمال

 می شود.

وحکمت این نام شاید این باشد که این کتابی است که باید خوانده شود

 نه این که در طاق فراموشی گذاشته شده وبه آن هیچ توجهی نشود .

چه کنیم که متأسفانه امروزه بسیاری از مسلمانان، خواندن وتلاوت

 نمودن این کتاب آسمانی که معنایش خواندن وتلاوت نمودن است،

را نمی دانند ، و در حالیکه خداوند منان این کتاب آسمانی  وجاوید

 خویش را فرستاده تا ما خوانده، معنایش را دانسته، بدان عمل نموده

 و به دیگران نیز برسانیم.

 

                       (3) معنای عبادت  

 

عبادت در اصل به معنای تابع بودن ، رام بودن ودر مقابل کسی

طوری تسلیم شدن که با او هیچ نوع مبارزه ننمودن تا او به میل

خودش هر گونه که بخواهد خدمت بگیرد؛ می آید.

عربها به شتری که کاملا رام شده باشد می گویند: بعیرمعبّد.

ماده وحروف اصلی کلمه (عبد) به معانی زیر می آید:

1 ) غلامی .

2 ) پیروی نمودن و رام بودن .

3 ) پرستش نمودن.

4 ) مانع شدن از رفتن به نزد کسی.

5 ) به کسی وابسته بودن .

از این معنای که برای این کلمه می آید معلوم می شود که اصلی

ترین معنای این کلمه (بزرگی وقدرت کسی را طوری پذیرفتن که

 در مقابل آن اعلان آزدی وخود مختاری نکردن و سرکشی را رها

 کردن و برای او رام وتابع شدن وغلامی او را پذیرفتن) می باشد.

پس معلوم شد وقتی الله مهربان در قرآن به ما (عبد) می گوید یعنی

ما غلام وبرده او بوده و در مقابل او تسلیم هستیم وهیچ اعتراضی

به دستورات او نداشته وتابع دستورات او هستیم.

وهرگاه می فرماید: (ایّاک نعبد) یعنی فقط تورا پرستش می کنیم و

فقط در مقابل تو رام هستیم .

عبادت در حقیقت به هر دستور الله متعال گویند که به ما دستور 

اجرای آن را داده شده است یعنی تمام امر ونهی شریعت اسلامی

همه عبادت اند وهمه وهمه فقط باید برای الله منان انجام وطبق

 دستور او وفقط برای رضای او انجام شود.

در حقیقت هر عملی که در آن اراده ونیّت ، رضای معبود برحق

وبرابری با شریعت در آن باشد آن عمل عبادت است.

 

 

                          (4) معنای کلمه ( الله )

 

یکی از کلماتی که بسیار در قرآن واحادیث نبوی بکار برده شده

کلمه (الله ) می باشد ومعمولا بسیاری ازمسلمانان معنای واقعی این

 کلمه را خوب نمی دانند ، بنا براین بسیاری دچار شرک وکفر

می شوند.

ماده اصلی کلمه الله (همزه ولام وهاء) می باشد ودر لغت عرب

این ماده به معنای زیر می آید:

1 – أله = با او آرامش گرفت.

2- أله = پناه داد.

3- أله = شیفته شد.

4- أله = علاقه شدید داشت.

4- أله = پرستش نمود.

اگر دقیق به این معنای فکر کنیم خواهیم دانست که (الله) یعنی

ذاتی است که انسان با او آرامش گرفته ،در زمان مشکلات به

او پناه برده، شیفته او بوده ، به او علاقه شدید داشته وفقط او را

 باید پرستش نماید.

لذا اگر بخواهیم کلمه (الله) را مختصر ترجمه نماییم باید بگوییم

که (الله) یعنی: معبود برحق یعنی ذاتی که باید او پرستش شود

واین حق او بر بندگان است.

اما اینکه عموما در فارسی (الله) را به (خدا) ترجمه می کنند

این ترجمه بیانگر تمام مفاهیم ومطالبی که درکلمه (الله) است

 نخواهد بود زیرا در اصل (خدا) در فارسی یعنی : به معنای

رئیس و سرپرست وکسی که امور خواصی را بعهده داشته باشد

 مانند اینکه به رئیس یک روستا و یا محله می گویند (کد خدا)

وبه ملوان کشتی می گویند (ناو خدا).

تفسیرسوره بقره آیه 17 تا 20

 

 تفسیرسوره بقره آیه 17 تا 20 

ترجمه زیبا برای کلام خدا

 

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ

 اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لا یُبْصِرُونَ (17)

حالت این (منافقین) مانند حالت کسی است که جستجو وتلاش

 نموده تا آتشی را روشن کند وچون آتش اطرافش را روشن نمود

 خداوند نورشان را برد ودر تارکیها ی که نمی بینند رهایشان

 ساخت.

 

 صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (18)

 

این( منافقین) کران، گنگان وکورانند ؛ پس آنها بر نمی گردند. 

أَوْ کَصَیِّبٍ مِنْ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ

 فِی آذَانِهِمْ مِنْ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ

(19)

ویا مانند (افرادی اند که گرفتار) باران تندی از آسمان شدند که

 در آن تاریکیها، رعد وبرق است آنها از ترس صاعقه آسمانی

 ومرگ انگشتانشان را در گوشهایشان قرار می دهند ودر

 حالیکه خداوند از هر سو کافران را احاطه کننده است.

 یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ

 عَلَیْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى

 کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (20)

عنقریب برق ودرخشندگی (نور) چشمانشان را خواهد ربود

 وهرگاه برآنها روشن می شود در آن راه می روند وچون بر

 آنها تاریک می شود می ایستند واگرخداوند بخواهد چشم

 وگوششان را خواهد ربود ویقینا خداوند بر هر چیز توانا است.

 

تفسیر آسان در فهم قرآن

 

در آیات فوق خداوند برای منافقین دو مثال بیان نموده ودر مثال

 اول خداوند یک منافق را به کسی تشبیه نموده که با تلاش

 وکوشش آتشی را برافروخته ولی چون خواسته از آن استفاده

 کند خاموش شده وآن فرد از آتش استفاده نکرد که هیچ ؛ بلکه

 دود اضافی نیز در چشمانش رفت وباعث آزار واذیتش شده

 است.

منافقین با قبول نمودن ظاهری اسلام برایشان آتشی روشن

 نمودن تا بنوعی از آن استفاده کنند ولی از آنجائی که از دل

 اسلام را نپذرفته بودن گویا آتش خاموش شد وضرر نمودن

 وتلاش بی فاید نموده وبجای فایده ؛ ضرر بیشتری را متحمل

 شدند.

واز این مثال فهمیده می شود که اسلام نور و روشنائی است

 ولی کفر ونفاق تاریکی است واسلام برای یک مسلمان نور

و روشنی است ولی یک منافق با وجود داشتن اسلام ظاهری

 در تاریکی بسر می برد زیرا اسلام زمانی نور است که واقعی

 باشد.

ودر مثال دوم خداوند منافقین را به کسانی تشبیه نموده که

 گرفتار باران تند وتیزی شدند  که داری رعد وبرق شدید ی

 است وهوا نیز بسیار تاریک است وافراد گرفتارشده از ترس

 صاعقه آسمانی ومرگ انگشت بگوش نموده اند تا آواز رعد را

 نشنوند وبا این کار ترس را ازخویش کم کنند.

آری آیات قرآنی برای منافقین باران تندی است که در آن آیات

رد نفاق ومنافقین است وترس آنها برمنافقین از ترس رعد وبرق

 وصاعقه آسمانی بدرجها بیشتر وسختر است که حتی نمی شود

 با دست در گوش نمودن از خطرات آنها کاست.

از این مثال بزدلی وترسو بودن منافقین وباران رحمت بودن

آیات قرآنی ثابت می شود.

در پایان خداوند به منافقین وکفار هشدار داده است که فرقی

 ندارد که کفر تان را آشکار کنید ویا همانند منافقین سیاست

 دوگانه انتخاب نمائید همه شما در محاصره الهی قرار دارید که

 راهی بجز تسلیم شدن ندارید واگر تسلیم نشدید تنها چیزی که

 برای خویش می توانید از این پایداری در مقابل خداوند بدست

 آورید هلاکت است وبس.

تفسیر سوره بقره آیه 8 تا 16

 

تفسیر سوره بقره آیه 8 تا 16  

 

ترجمه زیبا برای کلام خدا

 

وَمِنْ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ

 (8)

وبعضی از مردم می گویند : ما ایمان آوردیم به معبود برحق

 وبه روزپایان ودر حالیکه مؤمن نیستند.

 یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ

 (9)

معبود برحق وکسانی را که ایمان آوردند را فریب می دهند

 ودر حالیکه فریب نمی دهند مگر خودشان را ودر حالیکه

نمی فهمند.

 فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمْ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا

 یَکْذِبُونَ (10)

در دلهایشان بیماری است ومعبود برحق بر بیماری آنها افزوده

 است وبرایشان بنا برآنچه دروغ می گفتند عذاب دردناکی

 است.

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ

 (11)

وچون بدیشان گفته شود در زمین فساد نکنید گویند قطعا ما

از اصلاح گران هستیم

أَلا إِنَّهُمْ هُمْ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لا یَشْعُرُونَ (12)

آگاه باشید که فسادگران واقعی اینها اند ولی پی نمیبرند .

 وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ

 أَلا إِنَّهُمْ هُمْ السُّفَهَاءُ وَلَکِنْ لا یَعْلَمُونَ (13)

وزمانیکه بدانان گفته شود ایمان بیاورید همانگونه که دیگر

 مردم ایمان آورده اند گویند آیا ما ایمان بیاوریم آنگونه که

بی خردان ایمان آورده اند آگاه باشید که خودشان بی خردان اند

 ولی این را نمی دانند.

 وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا

 مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (14)

وزمانیکه با کسانی که ایمان آوردند ملاقات می کنند می گویند

 ماهم ایمان آورده ایم ولی چون با شیطانهایشان یکجا ودر

 خلوت می شوند گویند ما با شما هستیم وقطعا ما مسخره

 کنندگانیم.

 اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ (15)

معبود برحق آنها را مسخره مینماید وآنها را در گمراهیشان

 سرگردان می کشاند.

 أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوْا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا

 کَانُوا مُهْتَدِینَ (16)

اینان کسانی اند که گمراهی را در مقابل هدایت خریدند پس

 تجارت آنها فایده نکرد واینها هدایت شونده نبودند.

 

 

تفسیر آسان در فهم قرآن

 

آیات بالا در باره گروه سوم انسانها یعنی منافقین است آنهائی

که به ظاهر اظهار ایمان می کردند ولی در حقیقت ودر دل

کافر بودند .

منافقین دو گروه اند :

1)- منافقین عملی یعنی کسانی که در حقیقت مسلمان اند

وازنظر عقیدتی نفاقی ندارند ولی از نظر عملی عادتهای

پنجگانه ای که در احادیث در باره  منافقین آمده در آنها یافت

 می شود یعنی :

 1)- چون سخن گویند دروغ گویند.

2)-  چون وعده نمایند خلاف کنند.

3)-  چون عهد ببندند آنرا بشکنند .

4)- چون با کسی در گیر شوند دشنام دهند.

5)- چون به او امانتی داده شود خیانت کند.

آیات بالا در باره این نوع منافقین نیست.

2)- منافقین عقیدتی یعنی کسانی که در عقیده منافق اند یعنی

 اسلام را به ظاهر قبول دارند ولی در حقیقت دشمن اسلام اند

 وهرگز آنرا قبول ندارند. این دسته از منافقین دوگروه اند :

1)- گروهی که بعدا به حقیقت روآورده ومسلمان واقعی

می شوند ، آیات بالا در باره این دسته از منافقین نیز

نمی باشد .

2)- گروهی که بر نفاق عقیدتی می میرند وتا پایان عمر خویش

 در گمراهی نفاق بسر می برند وآیات فوق در باره همین نوع

 از منافقین می باشد.

ناگفته نماند که از آیات بالا در باره نفاق ومنافقین

امور زیر فهمیده می شود :

1)- بظاهر مدعی ایمان بخدا وروز قیامت اند.

2)- در باطن کافر اند.

3)- سیاست دوگانه دارند.

4)- فریبکار ومکارند.

5)- نافهم ونادان اند.

6)- بیماری روحی وقلبی دارند.

7)- نفاق یک بیماری است.

8)- نفاق فساد است.

9)- منافق بیمار است.

10)- خداوند به بیماری آنها می افزاید.

11)- دروغگو اند.

12)- در قیامت خداوند آنها را به عذاب دردناکی گرفتار

 خواهند نمود.

13)- مفسد وتباه کارند.

14)- خویش را بنا برنافهمی اصلاح گر می دانند.

15)- مسلمانان واقعی را احمق می دانند در حالیکه خود

 احمق اند.

16)- جلسات خصوصی را با بزرگان خویش دارند.

17)- بزرگان منافقین در حقیقت شیاطین اند.

18)- مسخر گرند.

19)- خداوند آنها را مسخر می نماید.

20)- خداوند آنها را درگمراهیشان سر گردان رها می کند.

21)- ایمان معامله وتجارت معنوی است که منافقین بنا بر قبول

 نکردن آن در تجارت معنوی دچارضرر شدند.

22)- بعضی از منافقین عقیدتی هدایت بشو نیستند.

23)- دعوت پذیر نیستند

تفسیر سوره بقره آیه 6 و7

 تفسیر سوره بقره آیه 6 و7 

 

ترجمه زیبا برای کلام خدا

 

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ

(6)

یقینا کسانی که کفر نمودند برابراست برای آنها که آنها را

بترسانی ویا نترسانی ، آنها ایمان نمی آورند.

 خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ

وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (7)

معبود برحق بر دلها وگوشهایشان مهر زده است وبرچشمان

آنها پرده ای است وبرایشان عذاب بزرگی است.

 

تفسیر آسان در فهم قرآن

 

همانگونه که قبلا بیان نمودیم این دو آیه در باره دسته ی دوم از

 انسانها ست یعنی کسانی که اسلام را نه در ظاهر قبول دارند

 ونه در باطن که در اصطلاح شریعت به آنها کافر گفته

 می شود.

نگفته نماند که کفار نیز به دودسته تقسیم می شوند :

(1)- گروهی که قابلیت حق را دارند وبا واضح شدن حق

 برای آنها فورا توبه نموده ودوان دوان بسوی حق می آیند

 وتمام افرادی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم

 مشرف به اسلام شدند ، از این دسته افراد بودند واین دو آیه

 قرآنی در باره این نوع کفار نیست.

(1)- گروهی که قابلیت حق را ندارند وبا وجود واضح شدن

 حق برای آنها باز هم توبه نمی کنند و بسوی حق نمی آیند

 وابوجهل وابولهب وامثال این دو ، از این دسته افراد بودند

 واین دو آیه قرآنی در باره این نوع کفار است.

نکته دیگری که در اینجا باید بیان شود این است که مراد از

مهر، مهرمعنوی ومراد از پرده ، پرده معنوی است . یعنی

 ازاین افراد صلاحیت فهم ، شنیدن ودیدن حق بطوری گرفته

 شده که دیگر فهم ودرک حقیقت برای آنها از محالات است

 واینها هر گز به سوی حق نخواهند آمد وبا کفر از دنیا خواهند

 رفت وگرفتار عذاب بزگ الهی خواهند شد.

تفسیر سوره بقره آیه 6 و7

 تفسیر سوره بقره آیه 6 و7 

 

ترجمه زیبا برای کلام خدا

 

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ

(6)

یقینا کسانی که کفر نمودند برابراست برای آنها که آنها را

بترسانی ویا نترسانی ، آنها ایمان نمی آورند.

 خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ

وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (7)

معبود برحق بر دلها وگوشهایشان مهر زده است وبرچشمان

آنها پرده ای است وبرایشان عذاب بزرگی است.

 

تفسیر آسان در فهم قرآن

 

همانگونه که قبلا بیان نمودیم این دو آیه در باره دسته ی دوم از

 انسانها ست یعنی کسانی که اسلام را نه در ظاهر قبول دارند

 ونه در باطن که در اصطلاح شریعت به آنها کافر گفته

 می شود.

نگفته نماند که کفار نیز به دودسته تقسیم می شوند :

(1)- گروهی که قابلیت حق را دارند وبا واضح شدن حق

 برای آنها فورا توبه نموده ودوان دوان بسوی حق می آیند

 وتمام افرادی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم

 مشرف به اسلام شدند ، از این دسته افراد بودند واین دو آیه

 قرآنی در باره این نوع کفار نیست.

(1)- گروهی که قابلیت حق را ندارند وبا وجود واضح شدن

 حق برای آنها باز هم توبه نمی کنند و بسوی حق نمی آیند

 وابوجهل وابولهب وامثال این دو ، از این دسته افراد بودند

 واین دو آیه قرآنی در باره این نوع کفار است.

نکته دیگری که در اینجا باید بیان شود این است که مراد از

مهر، مهرمعنوی ومراد از پرده ، پرده معنوی است . یعنی

 ازاین افراد صلاحیت فهم ، شنیدن ودیدن حق بطوری گرفته

 شده که دیگر فهم ودرک حقیقت برای آنها از محالات است

 واینها هر گز به سوی حق نخواهند آمد وبا کفر از دنیا خواهند

 رفت وگرفتار عذاب بزگ الهی خواهند شد.

توحید واقسام آن

توحید واقسام آن

 

توحید یعنی خداوند را در ذات وصفات وکارها وانجام عبادات

برایش یکتا دانستن است.

وتوحید بر سه قسم است:

 

  ( 1 ) توحید ربوبیت

 

توحید ربوبیت یعنی یعنی خداوند را در کارهای که مخصوص

او است از قبیل آفرینش، روزی دادن ، زندگی ومرگ ودیگر

کارها مخصوص به او، یکتا دانستن.

این نوع توحید را تمام انسانها حتی یهود، نصاری و مجوس نیز

 قبول داشته و دارند بجز افرادی که در گذشته به دهریّه وامروزه به کمونیست شناخته می شوند این توحید را قبول ندارند.

مشرکین زمان رسول خدا نیز این توحید را قبول داشتند، خداوند

در این باره می فرماید:

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ الْحَمْدُ لِلَّهِ

 بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (25)(سوره لقمان).

واگر ازاین (مشرکین) بپرسی که چه کسی آسمانها وزمین را آفریده

 قطعا خواهند گفت که خداوند، توبگو ستایش شایسته خداوند است ولی اکثر (مشرکین) این را نمی دانند.

قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنْ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ

وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنْ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنْ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ

الأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ (31) فَذَلِکُمْ اللَّهُ رَبُّکُمْ الْحَقُّ

فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّا تُصْرَفُونَ (32)(سوره یونس).

بگو چه کسی از آسمان وزمین به شما روزی می دهد؟ ویا چه

کسی مالک گوشها وچشمها است؟ وچه کسی زنده را از مرده و

مرده را از زنده بیرون می کند؟ وچه کسی أمورهستی را

می چرخاند واداره می کند؟ یقینا خواهند گفت که خداوند، پس

بگو آیا از او نمی ترسید؟ پس در حقیقت او معبود برحق وپروردگار برحق شما است ، وبعد از حق بجز گمراهی چیز دیگری نیست)پس با این گمراهی) کجا می روی؟

پس معلوم شد که قبول داشتن توحید ربوبیت به تنهائی باعث نجات

 انسان نمی گردد وانسان یکتا پرست وموّحد نمی شود وباید با آن توحید الوهیت وتوحید أسماء وصفات را نیز قبول داشته باشد.

 

 

   (2 ) توحید الوهیت

 

توحید الوهیت که به آن توحید عبادت نیز گفته می شود یعنی اینکه

 فرد تمام انواع عبادات را فقط وفقط برای خداوند متعال بجا آورد و فقط او را به تنهائی عبادت نماید.

همانگونه که خداوند منان به ما دستور داده است ودر سوره فاتحه

ودر هر رکعت نماز می خوانیم ( إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ) یعنی فقط تورا عبادت می کنیم و فقط از توکمک می خواهیم.

عبادت در لغت به معنای فروتنی وتحت فرمان بودن است ودر

 اصطلاح شریعت عبادت یعنی اینکه دستورات خداوند متعال راکه بوسیله پیامبران به ما رسیده ؛ اجرا نمودن وبه آنها عمل کردن.

ویا به عبارت دیگر عبادت به تمام گفتار و کردار ظاهری و باطنی

گویند که مورد پسندخداوند متعال است.

توحید الوهیت ویا همان توحید عبادت توحیدی است که تمام پیامبران برای تبیلغ ورساندن آن آمده اند خداوند منان در این باره می فرماید:

 وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنْ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (36) (سوره نحل (

یقینا ما در هر امتی پیامبری را فرستادیم (تا به مردم بگویند) که

خداوند را عبادت کنید و طاغوتها (خدایان باطل) دوری جوئید، پس

بعضی از انسانها را خداوند هدایت نمود وبعض دیگر مستحق

گمراهی بودند لذا بروید و در زمین سیر و سفر کنید و بنگرید که

 انجام کسانی که( توحید وپیامبران) را تکذیب نمودند چه شده است؟.

خداوند منان در قرآن تمام بشریت را مورد خطاب قرار داده و

 فرموده: یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (21)( سوره بقره(

ای مردم عبادت نمائید پروردگارتان را؛ ذاتی که شما وکسانی که

 پیش از شما بوده آفریده است تا اینکه پرهیزگار گردید.

توحید الوهیت  ویا همان توحید عبادت، توحیدی بود که مشرکین

 قبول نداشتند وبنا برهمین توحید کفار با پیامبران الهی سر مخالفت برداشته و با آنها جنگیدند.

در اینجا مناسب است که معنای کلمه توحید که بیانگر توحید الوهیت

 ویا همان توحید عبادت را نیز بیان نماییم (لا اله الا الله) یعنی بجز الله دیگر معبود برحقی نیست. یعنی تنها ذاتی که شایستگی عبادت را دارد و باید به تنهائی عبادت شود فقط و فقط الله مهربان است وبس وهر نوع عبادت برای غیر این ذات شرک است وبس.

 

 

  (3 ) توحید أسماء وصفات.

 

توحید أسماء وصفات یعنی اینکه ایمان ویقین داشته باشیم که هر

اسم ویا صفتی که در قرآن وسنت صحیح برای خداوند منان ؛ خود

خداوند ویا رسول خدا صلی الله علیه وسلم بیان نموده اند را بدون

هیچ توجیح وتأویل وتحریفی بگونه ای قبول کنیم که با صفات

مخلوق تشابهی نداشته باشد.

بعنوان مثال درقرآن آمده که خداوند (سمیعا بصیرا( است یعنی بسیار شنوا و بسیاردانا است .

حالا ما باید به شنوا وبینا بودن خداوند طوری معتقد باشیم که با

 شنوای وبینای مخلوق تشبیه نکنیم وبدون هیچ توجیح وتأویلی بگویم همانگونه که شایسته خداوند است ، خداوند هم می شنود وهم می بیند.

بدینگونه ما باید به تمام اسمها و صفاتی که در قرآن وسنت برای

 خداوند منان آمده ایمان آورده وتمام آنها را قبول نماییم وخداوند متعال را در آنها یکتا ولاشریک بدانیم.

تفسیر سوره بقره آیه 1 تا 5

(بسم الله الرحمن الرحیم)

 

بنام معبوى به حق ، ذات  بسیار بخشنده وبسیارمهربان

 

 ترجمه زیبا برای کلام خدا

 

الم (1)

 

الف ، لام ، میم .

 

 ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ (2)

 

این کتابی است که درآن شکی نیست وراهنمائی است برای

 

پرهیزگاران .

 

 الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاة وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (3)

 

آنانی که به چیزهای مخفی یقین می دارند ونماز را برپا

 می دارند وازآنچه ما به آنها روزی دادیم خرچ وانفاق

می کنند.

 وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالآخرَةِ  

هُمْ یُوقِنُونَ (4)

وآنانی که به آنچه بر تونازل شده وبرآنچه پیش از تو نازل شده

 ایمان می آورند وبه سرای دیگرنیز یقین می دارند.

أُوْلَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ (5)

این دسته از افراد بر هدایتی از جانب پر وردگارشان اند 

واینها ، کامیابان اند.

 

تفسیر آسان درفهم قرآن

 

نام این سوره بقره است وبقره یعنی گاوه ماده.

 اسم این سوره از جریان گاوی گرفته شده که خداوند به

 بنی اسرائیل دستور داده بود تا ذبح کنند واز گوشت آن

به مقتولی که قتلش مشخص نیست بزنند تا زنده شود

وقاتل خویش را معرفی کند.

سوره بقره از سورهای مدنی است یعنی ازسورهای که بعد

 از هجرت نازل شده است زیرا سورهای قرآن یا قبل از هجرت

 نازل شده اند که به آنها مکی گویند ویا اینکه بعد از هجرت

 نازل شده اند که به آنها مدنی گویند.

نام این سوره را بنام بقره خود رسول خدا صلی الله علیه وسلم

 بیان نمودند چناچه در روایت مسلم از رسول خدا صلی الله

 علیه وسلم چنین روایت شده است : لا تجعلوا بیوتکم قبورا فان

 البیت الذی تقرأ فیه سورة البقرة لا یدخله الشیطان.

یعنی خانه هایتان را گورستان قرار ندهید زیرا خانه ای که در

 آن سوره بقره خوانده شود شیطان داخل نمی گردد.

ودر روایتی دیگراز مسلم در باره نام وفضیلت این سوره از

 رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چنین روایت شده است :

 اقرءوا القرآن فانه شافع لأهله یوم القیامة اقرءوا الزهراوین

 البقرة وآل عمران فانهما یأتیان یوم القیامة کأنهما غمامتان أو

 کأنهما غیایتان أو کأنهما فرقان من طیر صواف یحجان عن

 أهلهما یوم القیامة پم قال اقرءوا البقرة فان أخذها برکة وترکها

 حسرة ولایستطیعها البطلة.

یعنی : قرآن بخوانید زیرا در روز قیامت شفاعتگر خواننده اش

 خواهد شد. دو سوره روشن بقره وآل عمران را بخوانید زیرا

 این دو در روز قیامت همانند دو ابر ، یا دو سایبان ویا دو

 دسته ی پرنده متصل بهم خواهند آمد واز خوانندگانشان دفاع

 خواهند نمود وسپس فرمودند : سوره بقره را بخوانید زیرا

 یادگیری آن برکت ،ترک آن حسرت وافسوس است وجادگران

 هرگز نمی توانند آنرا حفظ کنند.

قبل از اینکه در باره آیات بالا توضیحی بدهم مناسب می دانم

 که آنچه خداوند با نحوه بیان آیات در دو رکوع اول سوره بقره

 بیان نموده  را توضیح دهم .

در دو رکوع اول سوره بقره خداوند انسانها را بنابر قبول وعدم

 قبول اسلام به سه دسته نموده :

(1)- مؤمنان پرهیزگاریعنی کسانی که ظاهر وباطن اسلام

 وقرآن را پذیرفتند، وآیات اولیه این سوره تا آیه پنجم در باره

 این دسته از افراد است که خداوند آنها را راه یافت وکامیاب

 معرفی نموده است.

(2)- کفار یعنی کسانی که ظاهر وباطن اسلام وقرآن را

 نپذیرفتند وقبول ننمودند ودوآیه (6) و (7) این سوره در باره

 اینهاست وخداوند منان در باره این گروه فرموده که اینها کر و

 کوران معنوی اند وبرای اینها عذاب دردناکی در جهنم تدارک

 دیده شده است.

(3)- منافقین یعنی کسانی که به ظاهر اسلام را پذیر رفته ولی

 در باطن و درون عقیه ای به اسلام ندارند بلکه از مخالفین دین

 وایمان اند و از آیه (8) تا(20) این سوره در باره این گروه

 بحث وگفتگو شده است .

این گروه چون خطر آنها از همه بر اسلام مسلمین بیشتر است

 خداوند منان در باره آنها بیشتر توضیح داده است وخداوند

 منان در جای دیگری از قرآن در باره آنها فرموده :

 ان المنافقین فی الدرک الأسفل من النار .

 الم (الف ، لام، میم) از حروف مقطعاتی هستند همانند

 (المص والمر....) که در اوائل بعضی از سورهای قرآنی آمده

 وجزء آیات متشابهاتی اند که فقط خداوند معنای آنها را

می داند وبس.

آیات متشابهاتی که در قرآن آمده بردو قسم اند:

(1)- آیات متشابهاتی که معنای آنها را جزخداوند منان کسی

 دیگر نمی داند مانند الم ودیگر حروف مقطعاتی که در اوائل

 بعضی از سورهای قرآنی آمده اند.

(2)- آیات متشابهاتی که معنای آنها را انسانها می دانند ولی

 کیفیت وچگونگی آنها را بجز خداوند کسی دیگر نمی داند

 مانند آیات صفات الهی که در قرآن آمده اند.

(لا رَیْبَ فِیهِ) یعنی در این شکی نیست که قرآن کتاب خداوند

 است اما اینکه کفار شک می آورند، این بنا برعقلهای ناتوان

 آنها است ونه بنا بر اینکه خدای ناخوسته در قرآن عیب نقصی

 وجود دارد ، بدین سبب است که خداوند فرموده:  در این کتاب

 شکی نیست ونه گفته که در آن شکی ندارند زیرا شاید بعضیها

 بنا بر شبهات وعقلهای ضعیف و نا توان به قرآن شک کنند

 ولی در حقیقت در قرآن هیچ شکی نیست.

(هُدًى لِلْمُتَّقِینَ  ) متقین یعنی : پرهیز گاران وتقوی یعنی:

  پرهیز از هر چیز ناپسندی که شریعت عمل به آن راپسندیده

 نمی داند.

متقین ، مؤمنین ، صالحین ودیگر القاب نیک همانند اینها که در

 قرآن آمده مراد مسلمانان است زیرا هر مسلمان واقعی نیک

 وپرهیزگار است.

قرآن برای پرهیزگاران برنامه ی هدایت است چون از

برنامهای هدایتی آن استفاده نموده وبه آنها عمل می کنند.

در آیات بالا خداوند متعال ویژه گیها وصفاتی برای

پرهیزگاران ذکر نموده که از قرار زیر می باشد:

(1)- ایمان به غیب دارند.

  (2)- نماز را برپا می دارند.

(3)- در را خدا زکات وصدقات می دهند.

(4)- به قرآن وتمام کتابهای پیشین الهی ایمان می آورند.

  (5)- به قیامت وروز رستاخیز یقین می دارند.

خداوند منان بعد از بیان این ویژگیهای وخصوصیات برای

مؤمنان وپرهیزگاران می فرماید : اینها بر راهنمائی از جانب

 پروردگارشان اند واینها کامیابان اند.

یعنی کسی که داری این ویژگیها باشد او هدایت یافته وکامیاب

است گرچه مردم او را به حقارت بنگرند وگرچه مردم او را

 ناکام بدانند .

آری امروزه مردم هدایت وکامیابی را در چیزهای دیگری

علاوه از مسائل عقیدتی ومعنوی تصور می کنند ولی خداوند

 منان هدایت وکامیابی را در ویژگیها وخصوصیات ذکر شده

 بالا که همه عقیدتی ومعنوی اند می داند ودر حقیقت هدایت

 یافته کسی است که خداوند او را هدایت یافته معرفی کند

 وکامیاب کسی که الله مهربان او را کامیاب بداند.

نامه پر مهرتان دستم رسید

نامه پر مهر 



نامه پر مهرتان دستم رسید 


                             بر دلم نور محبت آفرید

قلب من خوش گشت وروحم شادمان

                          این تمنای دلم بود در نهان

ابر رحمت بود باریدن گرفت

                        لاله های عشق رویدن گرفت

جام آبی بود در صحرای خشک

                رنگ و بویش ناز همچون عطر ومشک

فصل پاییز دلم شد چون بهار

                        لاله های مهر، کردش لاله زار

درجدائی مؤنس قلبم رسید

                           غربت ظالم را کرد ناپدید

هر که کرد یادی زما او شاد باد

                          وزغم ورنج زمان آزاد باد

هر که یادم کرد یادش زنده باد

                           دائماَ اوشاد وهم فرخنده باد

زمن بشنو الا ای عاشق زار

زمن بشنو  




زمن بشنو الا ای عاشق زار

                        نمایم بهرتو عشق را نمودار

به عشق وعاشقی کاری ندارم

                           دلی دارم ومعشوقی ندارم


ولیکن بهر تو گویم سخن را

                    که از بهر تو حل گردد معّما


اگر عاشق به معشوق دست یابد

                        چوخورشید درخشان باز تابد


به معشوقش دهد هم مال وهم جان

                         شود همچون غلامی تابع آن


شود خورد خوراکش عشق محبوب

                     نماید هر بدی را خوبی محسوب

و گر محبوب گوید وای برایت

                         به او گوید عزیز جانم فدایت

وگر قادر نگردد وِصل محبوب

                     شود عاشق زاهل قبر محسوب


شود دنیا برایش تنگ وتاریک

                         وقلب او شود وز مو باریک


زخویش و زندگی بیزار گردد

                     بخود هم شربت مرگ را پسندد

نبیند بهر خویش یک دَمِ بی غم

                       شود چشمان او وز اشک پرنم

الا شاعر تو که عاشق نبودی

                        چرا آخر چنین شعری سرودی


بله دوستان منم عاشق نبودم

                       زبهرعاشقان شعررا سرودم


که تا گردند وزین هم خرم شاد

                      به من گویند بتو صد آفرین باد

ده صفت در رازرهبری مؤثّر در مسیر دعوت دین

ده صفت در رازرهبری مؤثّر  

در مسیر دعوت دین 

 

رساله که درزیرخواهی خواند ترجمه رساله (عشرهمسات فی

أسرارِ القیادة والتأثیر) نوشته عبد الرحمن بن محمد السید است

 که ازسایت عربی (صید الفوائد) گرفته وبه زبان فارسی برگردانده

 شده است امیدوارم که این رساله کوچک برای شما کاربران

اینترنتی مفید واقع شود وازخواندن آن بهره کامل را ببرید و

برای نویسنده ومترجم آن نیزدعای خیر فرماید.

 

ده صفت در رازرهبری مؤثّر

 

ای صالحان برجسته..

امروزه امّت اسلامی نیازمبرمی به مردانی دارد که در آنها بطور

 کامل ویژگی های اثرگذاری و اخلاق رهبری یافت شود..

بلکه این نیاز را دارد تا ریاست ورهبری اسلام  را در میان ملت ها

 واز طریق افرادی که دارای بلوغ فکری ، خرد و بینش اند دوباره

 طلب وبازگشت داده شود..

وباید این مسئله - یعنی ساخت رهبران – در نزد بزرگان و

اصلاح طلبان در فهرست اولویتها ودر رأس امور قابل توجه قرار

 داده شود..

وبرای دعوتگران عامل و مربّیان کامیاب مناسب است که برای

 امت اسلامی ، آن گونه رهبران موفّقی را آماده کنند که نه معنای

 ناتوانی و تنبلی را بشناسند ، ونه مانعی آنها را ازجانفشانی و

بخشش بتواند جلوگیری کند ، و نه هم طعم راحتی را شناخته..

و نه هم سستی در آنها راه پیدا کند..

(چه زیبا فرموده است شاعر) :

لا تحسبنَّ المجدَ تمراً أنتَ آکلُهُ 

 لن تبلُغَ المجدَ حتى تلعَقَ الصبِرا

هر گز گمان مبر که بزرگی همانند خرمائی است که تو

 آن را بخوری .

توهر گز به بزرگی نخواهید رسید تا شیره تلخ صبر را نلیسید.

واین برالله مهربان بعید نیست..


والحمد لله امت اسلامی سخاوتمند وزایاست..

وقطعا من این زمزمه ها را از اینجا و آنجا گردآورده نوشته ام

تا کمکی در این راستا باشد..

و با دقت کامل اینها را چیده ام تا اولا برای خودم وثانیا هر یک

 از برادرانم معین ومددگاری باشد..

از الله خواهانم که برای این جریان دلهای مؤمنی را باز نماید..

و اینکه چراغ راهنما و کلید ی برای هرکسی باشد که قصد تأثیر

گذاری ورهبری را دارد...

 

صفت اول

 

  یکی ازصفات رهبرمسلمان این است  که معتقد به الله متعال

ومطیع دستورات اوبوده واعمالش خالصانه برای او باشد.

 خداوند می فرماید: " قل إنَّ صلاتی ونُسُکی ومحیایَ ومماتی للهِ

 ربِّ العالمینَ لا شریکَ له "  یعنی : بگو که قطعا نمازم ،قربانیم ،

 زندگی و مرگم (همه وهمه)،از آن پروردگاربی شریک جهانیان

 است "

ونیز می فرماید: " یرفعِ اللهُ الذینَ آمنوا منکم والذینَ أوتوا العلمَ

درجات " . یعنی : خدا وند کسانی را که ازشما ایمان آورده و

 کسانی که به آنها علم داده شد رابه درجها بالا می برد."

 


صفت دوم

از صفات فرمانده موفّق.. همّت بالا.. اهداف والا.. روش

 واضح.. مقصد سالم.. و پاکی اعتقاد....می باشد .

الله مهربان می فرماید: " وما أُمِروا إلاَّ لِیعبدوا اللهَ مُخلِصینَ لهُ

الدینَ حُنفاء " . یعنی : به آنها دستور داده نشده مگر اینکه الله

 را خالصانه عبادت و پیروی کنند.

 

 

صفت سوم

 

  آری صفت سوم؛ احترام گذاشتن و توجه دادن برای همه است..

زیرا از قوی ترین رازهای برتری بشری ، میل در ستایش ،

دوستی قدردانی ، تقاضا ی توجّه  وحرص برآن است..

براین اصل پیامبر صلَّى اللهُ علیهِ وسلَّم در برخورد با ابو سفیان

 رضی الله عنه در سال فتح مکه جامه عمل پوشاندند..

هنگامی که عباس رضی الله عنه گفت : ای رسول الله صلی الله

علیه وآله وسلم ابوسفیان فردی است که فخررا می پسندد ، پس

به او در این باره چیزی عنایت فرمایید ، رسول الله صلی الله

علیه وآله وسلم فرمودند: درست است ،وسپس فرمودند: هرکس

وارد خانه ابوسفیان شد در امان است.

 

صفت چهارم

 

واز رازهای موفّقیت یک رهبر کامیاب ومؤثّر ...پرهیز از انتقاد

 و کاهش دادن سرزنش است....

زیرا گریز و دوری گرفتن از هرکاری است که باعث خدشه دار

شدن شخصیت و یا جریحه دار شدن بزرگی اوشود جزء طبیعت

 هر انسانی است..

لذا برای یک مربّی مناسب است که برای درمان و اصلاح ؛

 بهترین راه انتخاب کند..

 الله متعال می فرماید: وقولوا للناس حسنا یعنی : به مردم سخن نیکو

 بگویید."

 

صفت پنجم

 

یکی دیگرازمهم ترین اخلاق یک رهبر با نفوذ این است..

که خواهان خیر ونیکی برای همگان باشد..ودر راستای حل

مشکلات آنان تلاش و کوشش نماید..

و پیشبرد منافع عمومی ملت رابر نیازها و مصالح شخصی

خویش ترجیح دهد..

و اگر شما در سیرت وزندگی  پیامبر محبوب ما محمّد صلی الله

علیه وآله وسلم بیندیشید برایتان نیاز آنچه که من در باره آن سخن

 می گویم واضح خواهد گشت.

آیا پیامبر صلَّى اللهُ علیِهِ وسلَّم شبی رابا خواندن این گفته خداوند

(إن تُعذِّبهم فإنهم عبادُک وإن تغفِر لهم فإنک أنتَ العزیزُ الحکیم )

یعنی اگر آنها  عذاب دهی بندگان تو اند ، واگر هم  آنها را ببخشی

، تو قطعا تو دارای عزت بسیاروحکمت بی نهایتی"  ؛ سپری

ننمودند ودر حالیکه دستانش را بلند نموده و فرمودند : بار الهی،

 امت من! امت من!  و گریه می کردند.
به احنف بن قیس گفته شد: سردارورئیس کیست ؟ او گفت : "کسی

 است که در خود حقیر، در مالش ابله ، متوجّه کار قومش ، وبه

 فکر عموم مردم باشد.

 

صفت ششم

 

راستی و صداقت در نصیحت و خیرخواهی دریک رهبر یکی

دیگراز رازهای برتری و ذی نفوذ قراردادن وی است...

اواز شدت دوستی با افراد تحت تربیت خویش وعلاقه شدیدی که

نسبت به آنها دارد حرص زیادی به خیر خواهی و راهنمائی آنها

 دارد...

 

صفت هفتم

 

داشتن دلی صاف ،پاک از کینه ها وسنگنیها وپرهیز از

درگیریها وکشمکشها یکی دیگر از صفات زیبای یک رهبر مؤثر

 و ذی نفوذ است.
الله متعال می فرماید" والذینَ جاءوا من بعدهم یقولونَ ربَّنا اغفِر

 لنا ولإخواننا الذینَ سبقونا بالإیمان ولا تجعل فی قلوبِنا غِلاً للذینَ

 آمنوا "  یعنی : کسانی که بعد از آنها آمدند می گویند : پروردگارا

 ما و برادرانی پیش ازما با ایمان از این دنیا رخت سفر بربستند

 را ببخش، و در دل ما هیچ کینه علیه کسانی که ایمان آورده اند

 قرار نده "..

احنف بن قیس گفت : مجادله و درگیری بسیارباعث رویش نفاق

 در دل می گردد.

 

صفت هشتم

 

صبر و شما چه بدانید که صبر چیست؟.. رهبر بی صبر و

بی شکیبا همانند ماهی است که از آب بیرون شده است.. آیا او

می تواند زنده بماند ؟

(چه زیبا فرموده است شاعر) :

الدهرُ یخنِقُ أحیناً قِلادتهُ *** فاصبِر علیهِ ولا تجزع ولا تثبِ

زمانه گاهی گردن بندش را به گردنت انداخته ترا خفه می کند

پس برآن صبر نما وصر وصدا نکن و بالا پایین نپر.


حتى یُفرِّجها فی حالِ مُدَّتِها***فقد یزیدُ اجتناناً کلّ مضطربِ

تا اینکه خود سر وقت آن را دورکرده گشاده نماید...... زیرا

گاهی مشکلات هر پریشانی افزوده می شود.

 

صفت نهم

 

برای اینکه یک رهبر بزرگ و موفّق گردی : ضروری است که

 یک شنونده خوب ویک سخنگوی ماهری باشی تا بتوانی دیگران

را متقاعد وقانع نمائی.

خداوند می فرماید: " ومنهم الذینَ یُؤذونَ النبیَّ ویقولونَ هوَ أُذُنٌ قل

أذنُ خیرٍ لکم "یعنی: بعضی از آنان (منافقین) پیامبرخدا آزار

می دهند، و می گویند ، او خوب به سخنان ما گوش می دهد

 (ودرست ونادرست را تشخیص نمی دهد) ، "بگو بله ، او به

نحوی گوش می دهد که برایتان بهتر است.

 


صفت دهم

 

سخن پایان .. همانا از ویژگیها و خصوصیات یک رهبرتک

وکم نظیر : ترس از پروردگار ، فروتنی درمقابل او ، وشکستگی

در روبرویش ، واز خویش محاسبه نمودن وبه درگاه او رجوع

کردن است.

سعید بن مسیّب گفته است: هر کس با الله خود را از دیگران

 بی نیاز نمود مردم محتاج او می شوند.

عزیزانم : این چنده قطره ای از یک سر چشمه... ومشتی

ازخرواراست.. این چند خط حق این بحث بزرگ را نمی تواند

اداء کند ، همانا اینهاکلیدها و اشارهای سریعی در این

موضوع اند ، لذا هر کس که علاقمند به دانستنیهای بیشتری

 در این موضوع است به او توصیه می شود که به این دو

 کتاب ارزشمند : 1 = کیفَ تُصبِحُ قائداً ؟ (چگونه می توان به یک

 رهبر تبدیل شد ؟) نوشته: خالد ابو صالح  و 2 = أسرارُ القِیادةِ

والتأثیر (رازهای رهبری وذی نفوذ شدن ) نوشته : سُلیْمان بن

 عوض ،رجوع کند.


خدا وند به من و شما توفیق کارهائی را عنایت فرمایید که

 باعث خوشحالی او می گردد..زیرا الله متعال داناترین و

 خردمندترین است ... ورحمت الله وسلام بررهبر وامام

ما محمد بن عبدالله و خاندان و یاران او و کسانی که ازآنها

 به نحو احسن پیروی نمودند؛ بادا..