۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

شناسنامه حسن بن علی رضی الله عنه

 

شناسنامه حسن بن علی رضی الله عنه

نام : حسن رضی الله عنه.

القاب: مجتبی، تقی، زکی، سید، سبط، سبط اکبر.

کنیت : ابو محمد.

نام پدر : علی پسر ابوطالب رضی الله عنه .

نام مادر : فاطمه رضی الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

نام پدر بزرگ : محمد صلی الله علیه و آله وسلم .

نام مادر بزرگ : خدیجه ام المؤمنین رضی الله عنها.

تاریخ ولادت: پانزده رمضان سال سه هجری قمری .

محل تولد : مدینه منوره .

مدت خلافت : شش ماه بوده است.

همسران :

1 - خولة دختر منظور بن زَبّان بن سیار بن عمرو فزاریه.  

2 - عایشه خثعمیه .

3- جعده دختر اشعث بن قیس بن معدی کرب الکندی. 

۴ - ام کلثوم دختر فضل بن عباس بن عبد المطلب بن هاشم.

5 - ام اسحاق دختر طلحة بن عبید الله بن عثمان التیمی
6 - ام بشیر دختر ابو مسعود عقبة بن عمرو بن ثعلبة انصارى. 

۷ -  هند دختر عبد الرحمن بن ابى بکر.

8 - ام عبد الله زینب دختر شلیل بن عبد الله بجلى.

9 - کنیزی به نام  بقیلة.

10 - کنیزی به نام ظمیاء.

11- کنیزی به نام صافیة.

نام پسران :

1 – زید رضی الله عنه .

 2 – حسن مثنی رضی الله عنه .

3     – عمرو رضی الله عنه .

4– قاسم رضی الله عنه .

5- عبدالله رضی الله عنه .

6– عبدالرحمن رضی الله عنه .

7 - حسین ملقب به اثرم رضی الله عنه .

8 - طلحه رضی الله عنه .

9 – ابوبکر رضی الله عنه .

10 – محمد الأکبر رضی الله عنه .

11 – جعفر رضی الله عنه .

12 – عمر رضی الله عنه .

13 – حمزه رضی الله عنه .

14 – محمد الاصغر رضی الله عنه .

15 – اسماعیل رضی الله عنه .

16 – یعقوب رضی الله عنه .

17 – عثمان رضی الله عنه .

18 – عبد الله اصغر رضی الله عنه .

نام دختران:

1 - ام الحسن رضی الله عنها .

2 - ام الحسین رضی الله عنها .

3 – فاطمه رضی الله عنها .

4 - ام عبدالله رضی الله عنها .

5- فاطمه(دیگر) رضی الله عنها .

 6 - ام سلمه رضی الله عنها .

 7 - رقیه رضی الله عنها .

8 – ام الخیر رضی الله عنها .

 زمان درگذشت:  بیست هشت  صفر سال پنجاه هجری قمری .

علت درگذشت : مسموم شدن به دست همسرش جعده بنت اشعث بن قیس .

کل عمر : چهل و هفت سال .

محل دفن : شهر مدینه قبرستان بقیع

۱۰۹ پرسش و پاسخ در باره اصول حدیث

 

 

یکصد ونه

 

 پرسش و پاسخ    

 

در باره اصول حدیث  

 

نوشته :دکترمحمود طحان

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

إن الحمد لله نحمده ونستعینه، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا، ومن سیئات أعمالنا، من یهده الله فلا مضل له، ومن یضلل فلا هادی له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله.

أما بعد:

رساله اى که در دست دارید مختصرى است در باره اصول حدیث بصورت سؤال وجواب که تمام مطالب آن با اندک زیاداتى ازکتاب (تیسیر مصطلح الحدیث  = دکتر محمود طحان) برگرفته وترجمه وبراى آسانتر نمودن مطالب براى طلاب علوم دینى،بصورت سؤال وجواب ترتیب داده شده است .

امیدوارم که معبود برحق این رساله را براى خوانندگان گرامى مفید وبراى بنده ودکتر طحان صدقه جاریه گرداند.

 آمین یارب العالمین.

 

تعریفات أولیه أصول حدیث

(1)= علم مصطلح حدیث را تعریف نمائید؟

جواب:علمى است، داراى أصول وقوانینى که از حالات متن وسند حدیث بحث مى نماید.

(2)= موضوع علم مصطلح حدیث چیست؟

جواب:موضوع این علم یعنى آنچه در آن بحث مى شود متن وسند از نظر رد وقبول مى باشد.

(3)= فوائد علم مصطلح حدیث را نام ببرید؟

جواب:فوائد این علم شناخت أحادیث صحیح از غیر صحیح مى باشد.

(4)= حدیث را تعریف نمائید؟

جواب:حدیث در لغت عربى به چیز جدید گفته مى شود ودر اصطلاح :به گفتار وکردار وتأییدات سکوتى رسول الله صلى الله علیه وسلم حدیث گفته مى شود.

(5)= خبررا توضیح دهید؟

جواب:خبردرعربى وفارسى از نظر لغوى یک معنا دارد.

ولى در اصطلاح علماءبراى خبر سه نوع تعریف بیان نموده اند:

(أ)= خبر وحدیث همعنا ومترادف اند.

(ب)= خبربه آنچه از غیر پیامبرصلى الله علیه وسلم روایت شده باشد گویند ولى حدیث به گفتار وکردار وتأییدات سکوتى پیامبر  صلى الله علیه وسلم گویند.

(ج)= خبربه آنچه از پیامبرصلى الله علیه وسلم غیرپیامبر صلى الله علیه وسلم روایت شده باشد گویند ولى حدیث فقط به گفتار وکردار وتأییدات سکوتى پیامبر صلى الله علیه وسلم گویند.

(6)= اثر یعنى چه؟

جواب:اثر در لغت عربى به باقى مانده یک چیزگویند.

 ودر اصطلاح:علماء براى آن دو تعریف بیان نموده اند :

(أ)=  أثر وحدیث دو کلمه همعنا ومترادف اند.

(ب)= أثربه گفتار وکردار صحابى وتابعى گویند. 

(7)= مراد از اسناد چیست؟

جواب:اسناد دو معنا دارد:

(أ)= سخنى را باسند از گوینده اى نقل کردن را اسناد گویند.

(ب)= سلسله راویانى که متن را روایت مى کنند در این صورت اسناد بمعناى سند مى باشد.

(8)= سند و متن را تعریف کنید؟

جواب:سند در لغت عربى به چیزى گویند که بشود به آن اعتماد کرد وبعنوان مدرک از او استفاده کرد.

ودر اصطلاح:به سلسله راویانى گویند که متن را روایت مى کنند.

ومتن درلغت عربى به زمین سفت وبرآمده گویند.

ودر اصطلاح : به سخنى گویند که راویان سند آن را ذکر نموده اند.  

بعنوان مثال امام ترمذى مى گوید:حَدَّثَنَا هَنَّادٌ،عَنْ إِسْرائیلَ، عَنْ سِمَاکِ، عَنْ مُصْعَب بن سَعْدٍ، عَنْ ابن عُمَرَ، عَنْ النَّبیِّ صَلَّى الله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: "لا تُقبَلُ صَلاةٌ بِغَیْرِ طُهُورٍ، ولا صدَقَةٌ مِنْ غُلُولٍ".

در این مثال (حَدَّثَنَا هَنَّادٌ،عَنْ إِسْرائیلَ، عَنْ سِمَاکِ، عَنْ مُصْعَب بن سَعْدٍ، عَنْ ابن عُمَرَ) سند است.

 وجمله (لا تُقبَلُ صَلاةٌ بِغَیْرِ طُهُورٍ، ولا صدَقَةٌ مِنْ غُلُولٍ) متن است.

(9)= مسند(بافتح نون) را تعریف نمائید؟

جواب:در لغت :اسم مفعول وبه معناى نسبت داده شده مى آید.  ودر اصطلاح:به سه معنا مى آید:

(أ)= مسند به کتابى گفته مى شود که در آن روایتهاى هر صحابه را جدا جداآورده شده باشد،همانند: مسندامام أحمد بن حنبل رحمة الله علیه.

(ب)= مسند به حدیث مرفوع گفته مى شود که با سند متصل روایت شده باشد؟

(ج)= مسند مصدر میمى است وبمعناى سند مى آید.

(10)= مسند(با کسرنون) به چه چیزى گفته مى شود؟

جواب:مسند به کسى گویند که حدیثى را با سندش روایت کند، خواه نسبت به آن روایت گویند آگاهى داشته باشد ویا نه نداشته باشد.

(11)= محدث به چه کسى گفته مى شود؟

جواب:محدث بفردى گویند که مشغول روایت ودرایت علم حدیث باشد ونسبت به روایات وحالات راویان زیادى، آگاهى داشته باشد، مانند استاد آلبانى محدث عصر حاضر رحمة الله علیه نویسنده سلسلة الأحادیث الصحیحة والضعیفة .

(12)= حافظ در اصطلاح محدثین یعنى چه؟

جواب:بعضى ازعلماء مى گویند:محدث وحافظ کلمات همعنا اند ولى بعض دیگر براین باوراند که حافظ ازنظر رتبه ودرجه از محدث بالاتر است.مانند حافظ ابن حجر عسقلانى رحمة الله علیه نویسنده فتح البارى شرح بخارى.

(13)= معناى حاکم چیست؟

جواب:حاکم به کسى گویند:که برتمام أحادیث بجز اندکى  احاطه داشته باشد.مانند حاکم نیشابورى رحمة الله علیه نویسنده المستدرک على الصحیحین.

حدیث متواتر  

 (14)= حدیث ازنظر راویانى که آنرا روایت نموده اند برچند قسم مى شوند؟

جواب:بر دو قسم اند:

(أ) =حدیث متواتر.

(ب)= خبر واحد.

(15)= حدیث متواتر را تعریف نمائید؟

جواب:متواتر به رواتى گویند که آن را راویان زیادى روایت کرده باشند وراویان بقدرى زیاد باشند که توافق آنها بر دروغ محال باشد.

 (16)= شرائط متواتر چیست؟

جواب:حدیث متواتر داراى شرائط ذیل مى باشد:

(أ)= باید راویان آن زیاد باشد.

(ب)= در تمام مراحل وطبقات سند این زیادى راویان وجود داشته باشد.

(ج)= عادتا توافق آنها بر دروغ محال باشد.

(د)= مستند روایتشان حسى باشد یعنى مثلا راویان بگویند: شنیدیم ،دیدیم، وازقبیل این نوع الفاظ را بهنگام روایت آن حدیث  بیان نمایند.

(17)= حکم حدیث متواتر را بیان نمائید؟

جواب: حدیث متواتربطورى قطعى ویقینى ومفید علم ضرورى واست که ان انسان را مجبور مى نماید که آنرا همانند اشیائى که دیده است قبول نماید.

(18)= أقسام حدیث متواتر را بیان نمائید؟

جواب:متواتر بردو قسم است:

(أ)= متواتر لفظى.

 (ب)= متواتر معنوى.

(19)= متواتر لفظى را تعریف نمائید؟

جواب:متواتر لفظى به روایتى گویند که الفاظ آن بطور متواتر نقل شده باشد،مانند (من کذب على متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار)

یعنى :هر کس عمدا بر من دروغ ببندد پس باید آماده نماید نشستگاهش را براى آتش جهنم.

(20)= متواترمعنوى را توضیح دهید؟

جواب: متواترمعنوى به روایتى گویند که معنا ومفهوم آن بصورت متواتر روایت شده باشد گرچه از نظر لفظى تک تک روایتهاى که این معنا ومفهوم در آنها آمده بحد تواتر نرسد.

مانند روایت رفع الیدین بهنگام رفتن برکوع وبلند شدن ازرکوع درنماز وروایت مسح برخفین.

(21)= مشهورترین کتابهائى که در باره حدیث متواتر نوشته شده است را نام ببرید؟

جواب: مشهورترین کتابهائى که در باره حدیث متواتر نوشته شده است از قرار ذیل مى باشد:

(أ)= الأزهار المتناثرة فى الأخبار المتواترة : تألیف علامه سیوطى.

(ب)= قطف الأزهار(مختصر کتاب سابق): نوشته علامه سیوطى.

(ج)= نظم المتناثر من الحدیث المتواتر: تألیف محمد بن جعفر الکتانى.

  خبر واحد

(22)= خبر واحد به چه نوع روایتى چه گفته مى شود؟

جواب:خبرواحد به روایتى گویند که بحد تواتر نرسد ودرآن شرائط متواتر کاملا یافت نشود.

(23)= أقسام خبر واحد را نام ببرید؟

جواب: خبرواحد برسه قسم است:

 (أ)= خبرمشهور.

(ب)= خبرعزیز .

(ج)= خبر غریب. 

(25)= خبر مشهور را تعریف کنید؟

جواب:مشهور در لغت بمعناى شهرت یافته وعلنى شده مى آید،ودر اصطلاح:به روایتى گویند که آنرا سه ویا راویانى بیشترى روایت کرده با شند ولى بحد تواتر نرسیده باشد.

(26)= خبرمستفیض یعنى چه؟

جواب:مستفیض در لغت بمعناى منتشر مى آید ،ودر اصطلاح: مشهور و مستفیض یک معنا دارد. 

(27)= حکم خبر مشهور ومستفیض را بیان نمائید؟

جواب:حدیث مشهور ومستفیض گاهى صحیح است و گاهى غیر صحیح اگر صحتش بثبوت برسد واجب العمل است وبرحدیث عزیز وغریب برترى وارجحیت دارد.

(28)= مشهورترین کتابهائى که در باره حدیث مشهور ومستفیض نوشته شده است را نام ببرید؟

جواب: مشهورترین کتابهائى که در باره أحادیثى که بر سر زبانهاست ودر میان مردم مشهورشده است از قرار ذیل مى باشد: (أ)= المقاسد الحسنة فیما اشتهر على الألسنة: تألیف علامه سخاوى.

(ب)= کشف الخفاء ومزیل الالباس فیما اشتهر من الحدیث على السنة الناس :تألیف علامه عجلونى.

(ج)= تمییز الطیب من الخبیث فیما یدور على ألسنة الناس من الحدیث :تألیف ابن الدیبع الشیبانى.

(29)= خبر عزیزبه چه نوع روایتى گفته مى شود؟

جواب:عزیز در لغت بمعناى کم وکمیاب ونیز بمعناى قوى ونیرو مند مى آید ودر اصطلاح :به روایتى گفته مى شود که راویانش در هر طبقه اى از طبقات سند از دونباشد.   

(30)= آیا در باره خبر عزیز نیز کتاب مستقلى نوشته شده است؟

جواب:خیردرباره حدیث عزیز تا بحال کتاب مستقلى نوشته نشده یعنى روایات عزیز را کسى تا بحال در یک کتاب مستقل جمع آورى ننموده است.

(31)= حدیث غریب را تعریف نمائید؟

جواب:غریب در لغت بمعناى به فردى که منفرد ودور از خویشاوندان است مى گویند ،ودر اصطلاح :بروایتى گویند که فقط آنرا یک راوى روایت کرده باشد.

(32)= أقسام حدیث غریب را نام ببرید؟

جواب:بردو قسم است:

(أ) = غریب مطلق ویا فرد مطلق.

(ب)= غریب نسبى ویا فرد نسبى.

(33)= غریب مطلق یعنى چه؟

جواب: غریب مطلق بروایتى گویند که فقط آنرا یک صحابى روایت کرده باشد.

(34)= معناى غریب نسبى چیست؟

جواب: غریب نسبى بروایتى گویند که در اصل سند بیشتر ازیک راوى داشته باشد ولى در میان ویا آخرسند تک راوى گردد.

(35)= مشهورترین کتابهائى که در باره حدیث غریب نوشته شده است را نام ببرید؟

جواب: مشهورترین کتابهائى که در باره حدیث غریب نوشته شده است از قرار ذیل مى باشد:

(أ)= غرائب مالک :تألیف دارقطنى.

(ب)= الأفراد :تألیف دارقطنى.

(ج)= السنن التى تفرد بکل سنة منها أهل بلدة: تألیف أبوداود سجستانى.

علاوه از این کتابها مذکور در مسند بزار ومعجم أوسط طبرانى نیز أحادیث غریب زیادى یافت مى شود.

حدیث مقبول ومردود

(36)= حدیث از نظر قبول یا رد بر چند قسم است؟

جواب:بردو قسم است :

(أ)= حدیث مقبول.

(ب)= حدیث مردود.

(37)= حدیث مقبول را تعریف نمائید؟

جواب: حدیث مقبول به روایتى گویند که راستى ودرستى آن بتأیید رسیده باشد.

(38)= حکم حدیث مقبول را بیان نمائید؟

 جواب: حدیث مقبول حجت است واجب العمل است.

(39)= خبر مردود به چه نوع خبرى گویند؟

جواب: حدیث مردود به روایتى گویند که راستى ودرستى آن بتأیید نرسیده باشد.

(40)= حکم حدیث مردود را بیان نمائید؟

جواب: حدیث مردود حجت نیست ونباید بدان عمل شود.

أقسام حدیث مقبول

(41)= أقسام حدیث مقبول را نام ببرید؟

جواب: حدیث مقبول بر چهار قسم است:

(أ)= صحیح لذاته .

(ب)= صحیح لغیره.

(ج)= حسن لذاته.

 (د)= حسن لغیره.

(42)= صحیح لذاته را تعریف کنید؟

جواب:صحیح لذاته در لغت یعنى چیزى که ذاتا سالم وتن درست باشد ودر اصطلاح : به روایتى گویند که سندش متصل، وتمام راویان آن عادل وضابط  باشند ودر آن هیچ شذوذ وعلتى وجود نداشته باشد.

(43)= کلمات عادل ،ضابط، شذوذ وعلتى که در تعریف صحیح لذاته آمده است را توضیح دهید؟

جواب: (أ)= عادل :یعنى راوى که مسلمان،عاقل،بالغ وپرهیزگارى باشد و کارهاى فاسقانه وخلاف مروت را انجام ندهد.

(ب)= ضابط: یعنى راوى که کاملا روایت را در سینه ویا درنوشتارى حفظ داشته باشد.

(ج)= شذوذ: یعنى مخالفتى که رواى ثقه ومورد اعتماد با راوى ثقه تر ومورد اعتمادترى در نقل حدیث مى نماید گویند .

 (د)= علت :به عیب مخفیانه اى که درروایت ظاهرا سالم وجود داشته باشد گویند.

(44)= شروط حدیث صحیح لذاته رابیان نمائید؟

جواب: حدیث صحیح لذاته داراى پنج شرط مى باشد:

 (أ)= سند آن باید متصل باشد.

(ب)= راویان آن باید عادل باشند.

(ج)= راویان آن باید ضابط باشند.

(د)= علتى درآن یافت نشود.

(ه)= شذوذى در آن نباشد.

(45)= حکم حدیث صحیح لذاته چیست؟

جواب:تمام محدثین ،فقهاء وأصولیین بر این اتفاق نظر دارند که حدیث صحیح لذاته یکى از دلائل وحجتهاى شرعى ا ند وباید بدان عمل شود وبراى هیچ مسلمانى گنجایش ندارد که آنرا ترک نماید وهمگان باید بدان عمل نمایند.

(46)= صحیح لغیره یعنى چه؟

جواب: صحیح لغیره در لغت یعنى چیزى که بتوسط دیگرى به سالمیت وتن درستى دست یافته باشد ودر اصطلاح : به روایتى گویند که سندش متصل، وتمام راویان آن عادل وداراى قوه حفظ اندکى باشند ودر آن هیچ شذوذ وعلتى وجود نداشته باشد وبا سند دیگرى همانند ویا قویترى از آن روایت شده باشد.

(47)= حکم صحیح لغیره چیست؟

جواب: صحیح لغیره یکى از دلائل وحجتهاى شرعى بحساب آمده وباید بدان عمل شود وبراى هیچ مسلمانى گنجایش ندارد که آنرا ترک نماید وهمگان باید بدان عمل نمایند.

(48)= رتبه ودرجه حدیث رابیان نمائید؟

جواب: صحیح لغیره از نظر درجه ورتبه از حسن لذاته بالاتر واز صحیح لذاته پائینتر است.

(49)= أولین کتابى که در آن احادیث صحیح جمع آورد شده کدام است؟

جواب: أولین کتابى که در آن احادیث صحیح جمع آورد شده است

(الجامع الصحیح المسند من حدیث رسول الله صلى الله علیه وسلم وسننه وأیامه) معروف به صحیح بخارى مى باشد وسپس کتاب (الجامع الصحیح )معرف به صحیح مسلم مى باشد.

(50)= أحادیث صحیح درکدام کتابها یافت مى شود؟

جواب: أحادیث صحیح درکتابها ذیل یافت مى شود:

 (1)= صحیح بخارى صحیح ترین کتاب بعد از قرآن .

(2)= صحیح مسلم صحیح ترین کتاب بعد از بخارى.

(3)= سنن أبوداود.        
 (4)= سنن ترمذى .

(5)= سنن ابن ماجه .

(6)= سنن نسائى .

(7)= مؤطاى امام مالک .

(8) = مسند امام أحمدبن حنبل .

(9)= صحیح ابن حبان .

(10)= صحیح ابن خزیمه .

(11)= سنن دارمى .

(12)= مستدرک حاکم .

(13)= سنن بیهقى .

(14)= سنن دارقطنى .

(15)= معاجم سه گانه طبرانى .

ووودیگر کتب حدیثى .

 (51)= (متفق علیه )به کدام حدیث گفته مى شود؟

جواب: (متفق علیه) به حدیثى گفته مى شود که آنرا بخارى ومسلم هر دو روایت کرده باشند.

خوشبختانه که استاد محمد فؤاد عبدالباقى درکتاب خویش بنام (اللؤلؤوالمرجان فیما اتفق علیه الشیخان ) تمام أحادیث متفق علیه را جمع آورى نموده وابوبکرحسن زاده آنرا به فارسى ترجمه نموده است.

(52)= معناى حسن لذاته را بیان کنید؟

جواب: حسن لذاته در لغت: یعنى چیزى که ذاتا خوب ،نیک وزیبا باشد .

ودر اصطلاح : به روایتى گویند که سندش متصل، وتمام راویان آن عادل وداراى قوه حفظ کمترى نسبت به راویا ن حدیث صحیح باشند ودرآن هیچ شذوذ وعلتى وجود نداشته باشد.

(53)= حکم حسن لذاته چیست؟

جواب:حدیث حسن لذاته همانند حدیث صحیح حجت ودلیل است وعمل به آن ضرورى والزامى است.

(54)= تعریف حسن لغیره را بیان کنید؟

جواب: حسن لغیره در لغت: یعنى چیزى که خوبى، نیکى وزیبا ى خویش را توسط چیز دیگرى بدست آورده باشد ورنه خودش فى نفسه خوب،نیک وزیبا نباشد.

ودر اصطلاح : به روایت ضعیفى گویند که باسندهاى متعدد وضعیفى روایت شده باشد وعلت ضعف تمام سندها فاسق بودن راویان ویا دروغگوئى واتهام به دروغ آنها نباشد.

(55)= درجه حسن لغیره را بیان نمائید؟

جواب: حسن لغیره ازنظر درجه ازحسن لذاته پائین تر است ودر صورت تعارض حسن لذاته بر حسن لغیره ترجیح داده مى شود.

(56)= حکم حسن لغیره چیست؟

جواب: حسن لغیره مورد قبول وقابل حجت است.

خبرمعمول به وغیرمعمول به

(57)= أقسام خبر مقبول از نظر عمل شدن ویا غیر عمل شدن به آن، را نام ببرید؟

جواب: خبر مقبول بر دو قسم است:

(أ)= معمول به .

(ب)= غیر معمول به.

(58)= خبر معمول به را تعریف نمائید؟

جواب: معمول به ، به روایتى گویند که هیچ مانعی برای عمل نمودن بآن وجود نداشته باشد وبشود به آن عمل نمود.

(59)= معناى خبرغیر معمول به را بیان نمائید؟

جواب: غیر معمول به ، به روایتى گویند که درآن مانعی وجود داشته باشد که بنا بر أن مانع نشود به آن عمل نمود.

بحث محکم و مختلف الحدیث

 (60)= محکم به چه نوع حدیث گفته مى شود؟

جواب: محکم در لغت: بمعناى مستحکم ومضبوط مى آید .

ودر اصطلاح :به حدیث وخبر مقبولى گویند که هیچ روایت وحدیثى بآن در تعارض ومخالف نباشد.

(61)= مختلف الحدیث یعنى چه؟

جواب:مختلف در لغت :از اختلاف که ضد اتفاق است گرفته شده است. ودر اصطلاح : به روایات وأحادیثى گفته مى شود که ظاهرا با یکدیگر درتضاد اند گرچه در حقیقت هیچ روایت وحدیث صحیحى با روایت وحدیث صحیح دیگرى در تضاد نیست.

بحث نسخ

 

(62)= نسخ را تعریف کنید؟

جواب: نسخ در لغت عربى به دو معنا مى آید :

(أ)= بمعناى دورنمودن چیزى ازجائى .

(ب)= نوشتن ونقل دادن نوشته اى از جائى.

(63)= حدیث ناسخ را تعریف نمائید؟

 جواب: حدیث ناسخ به حدیثى گویند: که آمده باشد تا حکمى که قبلا بوده را بردارد وخود جانشین آن گردد.

(64)= حدیث منسوخ را توضیح دهید؟

جواب: حدیث منسوخ به حدیثى گویند :که با آمدن حکم جدید حکمش برداشته شده باشد. 

(65)= روش شناسائى ناسخ ومنسوخ را بیان نمائید؟

جواب: با روشهاى زیر مى توان ناسخ ومنسوخ را شناسائى نمود:

(أ)= با بیان نمودن رسول الله صلى الله علیه وسلم یعنى اینکه خود رسول الله صلى الله علیه وسلم گفته باشد که این حدیث ناسخ واین حدیث منسوخ مى باشد.

(ب)= با بیان نمودن یاران رسول الله صلى الله علیه وسلم یعنى اینکه یارى از یاران رسول الله صلى الله علیه وسلم گفته باشد که این حدیث ناسخ واین حدیث منسوخ مى باشد.

(ج)= باشناخت تاریخى که حدیث منسوخ وناسخ گفته وبیان شده است زیراهر حدیثى که قبلا گفته شده باشد منسوخ وهرحدیثی که بعدا گفته شده باشد ناسخ مى باشد.

وباید به ناسخ عمل کرد ومنسوخ را ترک کرد.

حدیث مردود

(66)= حدیث مردود را تعریف نمائید؟

جواب:مردود در لغت :بمعناى رد شده مى آید.

 ودر اصطلاح :به حدیثى گویند که یک ویا چند شرط از شرائط حدیث مقبول در آن یافت نشود .

(67)= علل وأسباب رد حدیث مردود رابیان نمائید؟

جواب: علل وأسباب رد حدیث مردود دواند:

(أ)= افتادن راوى از سند آن حدیث.

(ب)= ویا وجود عیبى درراوى آن حدیث.

(68)= أقسام حدیث مردود را بیان نمائید؟

جواب: حدیث مردود داراى أقسام زیر مى باشد:

(1)= معلق .

(2)= مرسل.

(3)= معضل.

(4)= منقطع.

(5)= مدلس.

(6)= مرسل خفى.

(7)= مضطرب.

(8)= مدرج .

(9)= موضوع .

(10)= شاذ.

(11)= ضعیف.

(12)= معلول.

(69)= حدیث ضعیف به چه حدیثى گفته مى شود؟

جواب: ضعیف در لغت :به ضد قوى وبه چیز کمزورگفته مى شود.

 ودر اصطلاح: به حدیثى گویند که بنا برعیوبى که در آن است به در جه حسن لغیره نرسیده باشد.

(65)=آیا عمل به حدیث ضعیف جائز است؟

جواب:تمام علماء براین اتفاق نظر دارند که در عقائد واحکام نباید به حدیث ضعیف عمل نمود وباید از آن دورى نمود ولى در فضائل أعمال بعضیها با شرائط خاصى قبول دارند که این درست نیست،زیرا فضیلت خود یک حکم است وگاهى نیز بالاترازحکم.

(70)= حدیث معلق را تعریف نمائید؟

جواب: معلق در لغت به چیزى که آویزان شده باشد گویند.

ودر اصطلاح: به حدیثى گویند که ازاول سند یک ویا چند راوى پی درپی ویاحتى تمام راویان سند افتاده ویا حذف شده باشد.

(71)=أول وآخر سند کجاست؟

 جواب: أول سند جائى است که محدث شروع به بیان راویان  مى کند وآخر سند صحابى است.

بعنوان مثال امام مسلم رحمة الله علیه می گوید :حدثنا أبوبکربن أبى شیبه حدثنا على بن مسهرعن عبد الملک عن عطاء عن أبى هریرة رضى الله عنه .......در این سند أبوبکربن أبى شیبه أول سند است و أبو هریرة رضى الله عنه آخر سند است.

(72)= حکم حدیث معلق چیست؟

 جواب: حدیث معلق ضعیف است ونباید به آن عمل شود وباید ازعمل به آن خودارى نمود.

(73)= حدیث مرسل را توضیح دهید؟

جواب:مرسل در لغت بمعناى رها شده مى آید.

ودر اصطلاح به حدیثى گویند: که ازآخر سندش صحابى افتاده باشد وتابعى بگوید : رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمودند ویا چنین کارى را انجام داند ویا در حضورشان چنین کارى انجام شده.

 (74)= حکم حدیث مرسل را بیان نمائید؟

جواب: حدیث مرسل ضعیف است ونباید به آن عمل شود وباید ازعمل به آن خودارى نمود.

(75)= مرسل خفى را توضیح دهید؟

جواب: مرسل خفى به روایتى گویند: که راوى آنرا از کسى طور بیان وروایت نماید که گویا از اوشنیده ودر حالیکه که از اوهیچ حدیثى نشنیده است ولى معاصرش بوده ویا بااو ملاقاتى داشته است.

(76)= مرسل خفى چه حکمى دارد؟

جواب: حدیث مرسل خفى ضعیف است ونباید به آن عمل شود وباید ازعمل به آن خودارى نمود.

(77)= مشهورترین کتابهاى که در باره أحادیث مرسل نوشته شده است را نام ببرید؟

جواب: مشهورترین کتابهاى که در باره أحادیث مرسل نوشته شده است از قرار زیر مى باشد:

(1)= المراسیل نوشته :أبوداود.

(2)= المراسیل : نوشته ابن أبى حاتم.

(3)= جامع التحصیل لأحکام المراسیل :نوشته علائى.

(4)= التفصیل لمبهم المراسیل: نوشته خطیب بغدادى .

(77)= معناى معضل را بیان نمائید؟

جواب:معضل اسم مفعول واز أعضله که بمعناى بستویش آورد خسته اش نمود مى آید.

ودر اصطلاح : به روایتى گویند: که از سند آن دو راوى ویا بیشتر پی درپی افتاده باشد

 (73)= حکم معضل چیست؟

جواب: حدیث معضل ضعیف است واز مرسل ومنقطع ضعیف تر است ونباید به آن عمل شود وباید ازعمل به آن خودارى نمود.

(74)= أحادیث وروایات معضل بیشتر در کدام کتابه یافت مى شود؟

جواب: علامه سیوطى مى فرماید:کتابهاى که بیشتر مى توان در آنها أحادیث وروایات معضل را دید: کتاب سنن سعید بن منصور وکتابهاى ابن أبى الدنیا مى باشد.

 (74)= حدیث منقطع را تعریف نمائید؟

جواب:منقطع از انقطاع که ضد اتصال است گرفته شده است.

ودر اصطلاح : به روایتى گویند:که سندش متصل نباشد وبنوعى در آن انقطاع وجود داشته باشد یعنى راوى افتاده باشد.

ناگفته نماند که مرسل ، معضل ومعلق درمنقطع داخل اند.

(75)=حکم حدیث منقطع را بیان نمائید؟

جواب: حدیث منقطع باتفاق علماء ومحدثین بنا برعدم آگاهى نسبت به راوى که از سند افتاده ضعیف است ونباید به آن عمل شود وباید ازعمل به آن خودارى نمود.

(76)= مدلس (بفتح لام) یعنى چه؟

جواب: مدلس (بفتح لام) ازتدلیس که بمعناى پوشیدن عیب کالا برمشترى است گرفته شده است.

ودر اصطلاح : به پوشاندن عیبى در سند وخوب جلوه دادن ظاهر آن گویند.  

(77)= حکم حدیثى که در آن تدلس شده را توضیح دهید؟

جواب: حدیثى که در آن تدلیس شده ضعیف است ونباید به آن عمل شود وباید ازعمل به آن خودارى نمود.

(72)=أقسام تدلیس را نام ببرید؟

جواب: تدلیس بردو قسم است:

(1)= تدلیس در اسناد.

(2)= تدلیس درشیوخ.

(73)= تدلیس در اسناد را توضیح دهید؟

جواب: تدلیس در اسناد یعنى اینکه راوى ازاستادش که أحادیث وروایات شنیده است روایتى را که نشنیده طورى روایت کند که گویا شنیده است.

(78)= حکم تدلیس در اسناد چیست؟

جواب: تدلیس در اسناد جائز نیست وعلماء آنرا ناپسند نموده اند تا جائى که شعبة گفته است :(التدلیس أخوالکذب) یعنى تدلیس برادر دروغ است.

(74)= تدلیس درشیوخ یعنى چه؟

جواب: تدلیس درشیوخ یعنى اینکه راوى ازاستادش حدیث وروایتى را که شنیده است روایت کند ولى استادش را با نام ،شهرت ویا کنیت غیر مشهورى ذکر کند تا ضعف استادش نمایان نه گردد ویا خواسته دیگرى که راوى دارد برآورده شود.

(75)= تدلیس تسویه را توضیح دهید؟

جواب: تدلیس تسویه این است که راوى روایتى را از استادش روایت کند ولى رواى ضعیفى که بین دو راوى ثقه آمده آنرا حذف کند تا دیگران فکر کنند که این ثقه از ثقه دیگرشنیده ودر سند راوى نیفتاده است،بعنوان مثال : (عبید الله بن عمرو عن اسحاق بن أبى فروة عن نافع) در این سند عبید الله بن عمرو ،و نافع هر دو ثقه اند ولى راوى که در میان این دو بنام اسحاق بن أبى فروة قرار دارد ضعیف است حالا اگرراوى بیاید اسحاق بن أبى فروة که ضعیف را حذف کند وسند را چنین بیان کند(عبید الله بن عمروعن نافع) این راوى تدلیس تسویه نموده است.

(99)= حکم تدلیس تسویه چیست؟

جواب: تدلیس تسویه از تدلیس در اسناد بدتر وجرمش بالاتر وگناهش بیشتر است ،علامه عراقى مى فرماید :هرکس عمدا این کارا بکند خود معیوب مى گردد.

(100)= چگونه مى شود تدلیس را شناخت؟

جواب: تدلیس را با دو طریق مى شود شناخت :

 (1)= با اقرار واعتراف خود راوى .

(2)= با بیان ائمه این فن.

(98)= مشهور ترین کتابهاى که در باره تدلیس ومدلسین نوشته شده است را نام ببرید؟

جواب: مشهور ترین کتابهاى که در باره تدلیس ومدلسین نوشته شده است ازقرار زیر مى باشد:

(1)= التبین لأسماء المدلسین ،نوشته: خطیب بغدادى.

(2)= التبین لأسماء المدلسین، نوشته برهان الدین بن الحلبى. (3)= تعریف أهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس ، نوشته ابن حجر عسقلانى.

روایت معنعن ومؤنن

(76)= معنعن یعنى یعنى چه؟

جواب: معنعن اسم مفعول واز عنعن که بمعناى (عن،عن) گفت،گرفته شده است.

ودر اصطلاح : گفته راوى در سند فلان عن فلان راگویند،مانند که در سندهاى روایات وأحادیث مى آید مثلا: عثمان بن عروة عن عروة عن عائشة رضى الله عنها.

(77)= حکم معنعن را بیان نمائید؟

جواب: حدیث وروایتى که بصورت معنعن روایت شده باشد متصل ومورد قبول است به دو شرط:

(أ)= روایت معنعن ،مدلس (بفتح لام) نباشد.

(ب)= ملاقات راویان ازیکدیگر ممکن باشد.

(78)= مؤنن را توضیح دهید؟

جواب: مؤنن اسم مفعول واز (أنن) که بمعناى (أن ،أن) گفت ،گرفته شده است.

ودراصطلاح :گفته راوى در سند (حدثتا فلانا أن فلانا قال) راگویند،مانند که در سندهاى روایات وأحادیث مى آید مثلا: حدثناعثمان بن عروة أن عروة قال أن عائشة رضى الله عنها قالت...

(79)= حکم مؤنن رابیان نمائید؟

جواب: حکم مؤنن همانند حکم معنعن است بادوشرطى که در حکم معنعن گذشت  یعنى اینکه :

(أ)= روایت مؤنن ،مدلس (بفتح لام) نباشد.

(ب)= ملاقات راویان ازیکدیگر ممکن باشد.

حدیث موضوع ومتروک

(80)= علل وأسبابى که روایان حدیث را خدشه دار ومعیوب مى کند را نام ببرید؟

جواب: علل وأسباب زیر را روایان حدیث را خدشه دار ومعیوب مى کند:

(1)= دروغگو بودن راوى .

(2)= متهم شدن راوى بدروغگوئى .

(3)= فاسق بودن راوى.

(4)= بدعتى بودن راوى .

(5)= مجهول وناشناخته بودن راوى.

(6)= زیاد اشتباه نمودن راوى .

(7)= بد حافظه بودن راوى .

(8)= غفلت راوى.

(9)= أوهام زیاد داشتن راوى .

(10)= زیاد مخالفت نمودن راوى باراویان ثقه.

بسیارى از روایات بنا براین علل ضعیف ورد مى شود که در سؤالات بعدى بدانها خواهیم پرداخت .

(81)= حدیث موضوع راتعریف کنید؟

جواب: موضوع اسم مفعول واز (وضع الشىء) یعنى پایینش انداخت وکم اعتبارش نمود گرفته شده است.

ودر اصطلاح : به روایت دروغینى گویند که به رسول الله صلى الله علیه وسلم نسبت داده شود.

(82)= رتبه ودرجه حدیث موضوع را بیان نمائید؟

جواب: حدیث موضوع ضعیف ترین نوع حدیث است ودر حقیقت حدیث نیست بلکه یک سخن دروغین است.

(83)= آیا حدیث موضوع را روایت نمودن صحیح است؟

جواب:علماء ومحدثین بر این اتفاق نظر دارند که روایت موضوع را نباید نمود مگر اینکه بعد ازبیان گفته شود که این حدیث موضوع است زیرا در روایت مسلم آمده است که رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمودند :هر کس حدیثى را بیان نماید ودر حالیکه مى داند دروغین است او نیز یکى ازدو، دروغگویان است.

(84)= چگونه معلوم مى گردد که یک حدیث موضوع است؟

جواب:با أمور زیر مى شود دانست که یک حدیث موضوع است: (1)= با اعتراف خود فردى که حدیث وضع مى نموده است.

(2)= با قرینه اى که همانند اعتراف به وضع حدیث باشد. مانند اینکه بدون واسطه از کسى روایت کند که قبل ازاووفات کرده باشد وفقط اوتنها این حدیث روایت کند .

(3)= قرینه اى در خود راوى باشد مانند اینکه حدیثى را بتنهائى روایت کند که ازآن بدعت ونظریه غلطش ثابت گردد.

(4)= قرینه اى در خود روایت باشد همانند مخالفت صریح باقرآن ویا رکیک ونادرست بودن ألفاظ.

(85)= چرا بعض افراد أحادیث وضع نمودند؟

جواب: بعض افراد بنا برعلل زیرأحادیث وضع مى کنند: (1)=براى تشویق مردم بسوى دین اسلام وتقرب الى الله. مانند زاهدان وصوفیان ، این أفراد بدترین وضع کنندگان أحادیث اند زیرا مردم بنا براعتمادى که برآنها دارند أحادیث دروغین آنها را مى پذیرند.

(2)= براى دفاع از مذهب.

(3)= براى خدشه دار نمودن اسلام مانند روایاتى که زندیقان درست نمودند.

(4)= براى تملق وچاپلوسى بنزد حکام.

(5)= براى کسب نان ورزق روزى.

(6)= براى شهرت طلبى.

(86)= مشهورترین کتابهائى که در باره أحادیث ضعیف وموضوع نوشته شده است را نام ببرید؟

جواب: مشهورترین کتابهائى که در باره أحادیث ضعیف وموضوع نوشته شده است ازقرارزیر مى باشد:

(1)= سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة ،نوشته : محمد ناصر الدین آلبانى رحمة الله علیه.

(2)= کتاب الموضوعات ، نوشته :ابن جوزى رحمة الله علیه.

(3)= اللآلىء المصنوعة فى الأحادیث الموضوعة، نوشته :علامه سیوطى رحمة الله علیه..

(4)= تنزیه الشریعة المرفوعة عن الأحادیث الشنیعة الموضوعة،نوشته:ابن عراق الکنانى رحمة الله علیه.

(87)= حدیث متروک راتعریف کنید؟

جواب: متروک در لغت یعنى ترک شده ورها شده.

ودر اصطلاح : به روایتى گویند: که در سند آن راوى متهم به دروغگوئى وجود داشته باشد.

(88)= علل واسباب متهم شدن یک راوى به دروغگوئى را بیان نمائید؟

جواب: بنابردوعلت یک راوى متهم به دروغگوئى می شود:

 (أ)= حدیثى که روایت نموده بجزاز او ازکسى دیگر روایت نشده وبا قوانین کلى اسلام هم در تضاد است.

(ب)= درأحادیثى که از رسول الله صلى الله علیه وسلم روایت نموده دروغى ازاو بثبوت نرسیده ولى درسخنان عادى ومعمولیش از اودروغگوئى بثبوت رسیده است.

(88)= رتبه ودرجه حدیث متروک را بیان نمائید؟

جواب: بعد از حدیث موضوع ضعیف ترین وپایین ترین حدیث از نظر رتبه ودرجه حدیث متروک است.

حدیث منکر و معروف

(90)= تعریف حدیث منکر را بیان نمائید؟

جواب: منکر در لغت :اسم مفعول واز انکار که ضد اقرار است گرفته شده است.

ودر اصطلاح: علماء براى آن دو تعریف بیان نمودند:

(1)= منکر به روایتى گویند: که در سند آن راوى وجود داشته باشد که دوچاراشتباهات زیاد ، غفلت و فسق شده باشد.

(2)= منکر به روایتى گویند: که راوى ضعیف آنرا روایت کرده باشد وبا روایت راوى ثقه مخالف باشد.

(91)= حدیث منکر چه رتبه ودرجه اى دارد؟

جواب: حدیث منکر بعد از متروک از ضعیف ترین روایتهاست.

(92)= فرق بین منکر وشاذ را بیان کنید؟

جواب:منکر به روایتى گویند که آنرا راوى ضعیف روایت کرده باشد ولى شاذ به روایتى گویند که آنرا راوى ثقه روایت کرده باشد.

(93)= حدیث معروف را تعریف نمائید؟

جواب:معروف در لغت عربى یعنى شناخته شده.

ودراصطلاح: به روایتى گویند: که راوى ثقه آنرا روایت کرده باشد وبا روایت راوى ضعیف مخالف باشد.

روایت معلل و مدرج

(94)= معلل به چه نوع حدیثى گفته مى شود؟

جواب: معلل در لغت یعنى معیوب وعلت دار.

ودر اصطلاح به روایتى گویند: که ظاهرا سالم ولى درآن عیب وعلتى نهفته باشد که متخصصین علم حدیث برآن واقف شده وآن را کشف وبرملاء نموده اند.

(95)= علت یعنى چه؟

جواب: علت یعنى بعیب نهفته وپنهانى گویند که صحت ودرستى حدیث را خدشه دار کند.

(96)= مشهورترین کتابهائى که در باره آحادیث معلل نوشته شده است را نام ببرید؟

جواب: مشهورترین کتابهائى که در باره آحادیث معلل نوشته شده است از قرار زیر مى باشد:

(1)= کتاب العلل ،نوشته :ابن المدینى رحمة الله علیه.

(2)= علل الحدیث، نوشته: ابن أبى حاتم رحمة الله علیه.

(3)= العلل ومعرفة الرجال، نوشته :امام أحمد بن حنبل رحمة الله علیه.

(4)= العلل الکبیر، نوشته امام ترمذى رحمة الله علیه.

(5)= العلل الصغیر، نوشته امام ترمذى رحمة الله علیه.

(6)= العلل الواردة فى الأحادیث النبویة، نوشته دارقطنى رحمة الله علیه.

(97)= مدرج چه معناى دارد؟

جواب: مدرج در لغت بمعناى داخل شدن چیزى در چیزى مى آید.

ودر اصطلاح: به روایتى گویند: که سیاق سندش تغییر یافته ویا در متنش چیزى اضافه شده که جزء متنش نیست.

(98)= أقسام مدرج را بیان نمائید؟

جواب: مدرج بردوقسم است:

 (أ)= مدرج اسناد.

(ب)= و مدرج متن.

(99)= تعریف مدرج متن را بیان کنید؟

جواب: مدرج متن یعنى اینکه در متن روایتى متصل و بدون فاصله چیزى اضافه شده که جزء متنش نیست.

واین اضافه گاهى در أول ،گاهى در وسط و گاهى هم در آخر روایت مى آید.

بعنوان مثال در حدیث (أسبغوا الوضوء ، ویل للأعقاب من النار) جمله (أسبغوا الوضوء) مدرج وقول أبوهریرة رضى الله عنه مى باشد وجمله(ویل للأعقاب من النار) سخن رسول الله صلى الله علیه وسلم مى باشد.

(100)= مدرج اسناد را تعریف نمائید؟

جواب: مدرج اسناد یعنى اینکه سیاق سند روایتى تغییر یافته باشد یعنى زمانیکه راوى سند را بیان مى کند قبل از اتمام سند مسئله اى پیش آید وراوى سخنى را نسبت به آن مسئله بیان کند شاگرد گمان کند که این سخن متن آن سند است واین سخن را متن آن سند قرار داده روایت کند.  

(101)=حکم ادراج را بیان نمائید؟

جواب:ادراج اگر بقصد تفسیر کلمات مشکل حدیث نباشد باتفاق علماء ومحدثین ممنوع وناجائزمى باشد.

(102)= چگونهادراج فهمیده مى شود؟

جواب:با چهار طریقه ادراج فهمیده مى شود:

(أ)= با آمدن جداگانه در روایتى دیگر.

(ب)= با بیان علماء ومتخصصین این فن.

(ج)= با اقرار واعتراف خود راوى.

(د)= با محال بودن نسبت آن به رسول الله صلى الله علیه وسلم.

(103)= مشهورترین کتابهائى که در باره ادراج در احادیث نوشته شده است را نام ببرید؟

جواب: مشهورترین کتابهائى که در باره ادراج در احادیث نوشته شده است از قرار زیر مى باشد:

(1)= الفصل للوصل المدرج فى النقل، نوشته: خطیب بغدادى رحمة الله علیه.

(2)= تقریب المنهج بترتیب المدرج ، نوشته : ابن حجر عسقلانى رحمة الله علیه.

حدیث مقلوب و مضطرب

(104)= حدیث مقلوب را تعریف نمائید؟

جواب:مقلوب در لغت اسم مفعول واز قلب یعنى دگرگونى گرفته شده است.

ودر اصطلاح به عوض نمودن لفظى در سندى ویا متنى با جلو وعقب نمودن ویا همانند آنها گویند.

(105)= أقسام مقلوب را نام ببرید؟

جواب: مقلوب بر دو قسم است:

 (أ)= مقلوب السند.

 (ب)= مقلوب المتن.

(106)= مقلوب السند یعنى چه؟

جواب: مقلوب السند یعنى اینکه در سند جابجائى صورت گیرد واین خود بردو صورت بوجود مى آید:

(أ)= تقدیم وتأخیر در اسم راوى وپدر آن صورت گیرد مثلا راوى بجاى (کعب بن مرة ) ،(مرة بن کعب )گوید .

(ب)= راوی فردی از افراد سند را باکسى دیگر عوض مى نماید: بعنوان مثال، یک حدیث مشهور است که راوى آن (سالم بن عبد الله) است ولى راوى مى آید آنرااز (نافع مولى ابن عمر) روایت مى کند.  

(107)= مقلوب المتن چه معنائى دارد؟

جواب: مقلوب در متن یعنى اینکه در متن حدیث جابجائى اتفاق افتد واین نیز بردو قسم است :

(أ)= اینکه راوى در متن حدیث تقدیم وتأخیرى ایجاد کرده باشد بعنوان مثال درصحیح مسلم در حدیث سبعة یظلهم الله..... آمده است : (ورجل تصدق بصدقة فأخفاها حتى لاتعلم یمینه ماتنفق شماله) در این روایت ازپیش بعض راویان قلب ایجاد شده زیرا اصل این روایت چنین است (ورجل تصدق بصدقة فأخفاها حتى لاتعلم شماله ماتنفق یمینه).

(ب)= اینکه راوى سند متنى را براى متن دیگرى داده باشد مثلا سند حدیث (انما الأعمال بالنیات) را براى حدیث (الدین النصیحه) داده باشد.  

(108)= حکم قلب چیست؟

جواب: قلب اگر بقصد بتعجب انداختن وسر درگم کردن باشد جائز نیست ولى اگر بقصد امتحان وآزمایش از دانش آموز ویا فردى باشد بشرطى که بعد صحیح آنرا برایش بیان نماید جائز است واما اگر خطائى واشتباهى این عمل انجام گرفته باشد فردى که از او این قلب انجام گرفته معذور مى باشد وبرایش هیچ گناهى نیست ولى اگراین اشتباه ا. راود مکرراسرزد شود دلیلی بر ضعف آن راویست وباعث خدشه دار شدن آن راوى مى گردد.

بهر صورت حدیث مقلوب جزء أحادیث ضعیف ومردود محسوب مى گردد.

(109) = مشهور ترین کتابى که در باره حدیث مقلوب نوشته شده است را نام ببرید؟

جواب: مشهور ترین کتابى که در باره حدیث مقلوب نوشته شده است کتاب (رافع الارتیاب فى المقلوب من الأسماء والألقاب) نوشته خطیب بغدادى مى باشد.

آداب استفاده از تلفن

آداب استفاده از تلفن

پیشرفت علم ودانش و اکتشافات و اختراعات جدید از یک سو کارها را آسان نموده ورفاه حال مردم شده اند ولی از سوی دیگر همراهشان مشکلات و بدبختیهای را نیز همراه آورده اند بعنوان مثال تلفن اعم از تلفن خانگی و یا مبایل یکی از اختراعات بسیار جالب ومفید است که بسیارکارارتباطی را آسان نموده و به راحتی انسان می تواند به آن طرف کره زمین ارتباط گرفته وبا دور ترین فرد با خود سخن بگوید ویا اینکه برایش پیامک فرستاده و با او در ارتباط باشد توأم با اینکه مبایل ها روز بروز پیشرفته تر شده و همانند یک دستگاه ویدیو ویا تلویزیون وکامپیوتر همراه نیز شده است و خدا بداند که با پیشرفته های جدید این مبایل چه خواهد شد و از نظر پیشرفت مردم را به کجاها که نخواهد برد.

این یک بعد قضیه و یک روی سکه و یا یک دیدگاه نسبت به این کشف مهم و اختراع جدید است ولی این جریان بعد دوّمی و این سکّه رخ دیگری نیز دارد که آن طرف قضیه وآن روی سکه بسیار خطرناک است.

آن سوی قضیه و آن رخ سکّه همان سوء استفادهای است که متأسفانه از این اختراع و اکتشاف می شود.

اگر بخواهیم بطور مختصر بیان نماییم که تلفن همراه باعث چه کارهای اسف باری که نشده است؛ می شود بطور فهرست وار چنین گفت:

1 =  وسیله ای برای فساد ، تباهی و فریب افراد.

2 = تلویزیونی که فیلم ها ، سریالها وموسیقی ها ی غیر اخلاقی پخش می کند.

3= دستگاه ویدیوئی که فیلمها و موسقیهای غیر مجاز ارائه می نماید.

4 = کامپیوتری که نرم افزارها و سیدیهای ضد اخلاقی را می خواند.

5 = دوربینی برای گرفتن عکسهای نامحرمان .

6 = آلبومی برای ذخیره نمودن عکسهای غیر مجاز.

7= اداره پستی که نامهای عاشقانه ومزخّرفانه را حمل ونقل می کند.

8 = وسیله ای برای گفتگوهای نامشروع .

9 = دامی برای شکاردخترها وپسرهای پاک ، سالم ، ساده یک رنگ وبی مکر.

10 = وسیله ای برای سرگرمیها ی وقت گذران بی فایده.

11 = راهی برای پول خرج کردنهای بی مورد ومضرّ.

 و دها مضرّات و مفاسد دیگر......

آخر خواهران وبرادران دینی بنده؛ بیاییم از این اختراع زیبا ،اکتشاف خوب واین نعمت الهی درست وبجا استفاده کنیم تا هم برای ما کار گشا باشد وهم از مضّرات و خطرات آن در امان باشیم .

بنده برای این جریان پیشنهاداتی دارم که امیداوارم برای استفاده کنندگان تلفن های همراه و یا حتی تلفن ها خانگی مفید باشد و با عمل براین پیشنهادات همه ما بتوانیم از تلفن خوب و بجا استفاده نموده و از تمام خطرات و مضرات آن محفوظ بمانیم و آن پیشنهادات از قرار زیر می باشد:

1= شماره تلفن خود را به هرکسی که نمی شناسی و یا اعتماد ندارید ندهید.

2= به تلفنهای که شمارههای آنها را نمی شناسید جواب ندهید.

3 = پاسخ پیامکهای که نمی شناسید از چه کسی برای شما فرستاده شده است را ندهید.

4 = در میموری و حافظه ی مبایل خویش فیلمها نامشروع ، موسیقی، و پیامکهای ضد اخلاقی نگذارید.

5= بلوتوث بازی و پیامک نگاری را شغلی برای خویش ندانید.

6 = بیهوده و بدون این که کار ضروری داشته باشید با کسی تماس نگیرید.

7 = در تماسهای تلفنی که بر قرارمی نمایید بسیارمختصر گفتگو کنید.

8 = هزینه ی پیامک از مکالمه کمتر است حتی الامکان از آن استفاده نمایید.

9 = هر مطلب را با پیامک نفرستید وسخنی رادر تلفن نگویید.

10 = این را خوب بدانید که مبایل اسباب بازی نیست بلکه ابزار کار گشا است.

11 = در یادگیری علم ودانش از تلفن همراه استفاده بهینه را ببرید.

12 = میموری و حافظه تلفن خود را با تلاوت قاریان ،سرودهای اسلامی و سخنرانیهای زیبا پر کنید.

خلاصه این که قدر این نعمت الهی را بدانید واز آن درست استفاده کنید تا کارگشا ویاروتان باشد واز آن غلط استفاده نکنید که دنیا وآخرت شما تباه خواهد نمود وشما را بدبخت وبیچار خواهد نمود.

شعبه های ایمانی

شعبه های ایمانی 

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند : ایمان هفتاد واندی شعبه دارد ، وما در زیر این شعبه جات را ذکر نموده ایم:

1 = ایمان و اعتقاد به الله عزوجل داشتن.

2 = به تمام پیامبران علیهم السلام ایمان داشتن.

3 = ایمان به فرشتگان.

4 = ایمان به قرآن ودیگر کتابهای آسمانی.

5 = ایمان به خوب بد تقدیر.

6 = ایمان به قیامت .

7 = ایمان به بر انگیخته شدن بعد از مرگ وحشر ونشر شدن.

8 = ایمان به جمع شدن مردم در میدان عرصات بعد از زنده شدن وبیرون شدن از قبرها.

9 = ایمان به این که بهشت خانه مومنان ودوزخ خانه کافران است.

10 = دوستی و محبت با الله مهربان.

11 = ترس از الله متعال.

12 = امید به الله متعال داشتن.

13 = توکل بر الله داشتن ودر هر چیزتسلیم دستورات او بودن.

14 = دوستی ومحبت با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

15 = احترام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را داشتن وایشان را بزرگوار ومعظم دانستن.

16 = دوست داشتن دین و متحمس بودن نسبت به آن .

17 = یادگیری علم دین.

18 = رساندن وانتشار علم دین.

19 = بزرگ دانستن قرآن واحترام قایل بدون نسبت به آن.

20 = طهارات وپاکی.

21 = خواندن نماز.

22 = پرداخت زکات .

23 = روزه.

24 = اعتکاف.

25 = انجام حج وعمره.

26 = جهاد فی سبیل الله.

27 = مرز بانی و پاسداری مرزهای سرزمین اسلامی.

28 = در میان جهاد و مبارزه با دشمن اسلام استقامت نمودن و

فرار نکردن.

29 = پرداخت خمس یعنی یک پنجم مال غنیمت به رهبرحکومت اسلامی ویا ماموران حکومت اسلامی.

30 = آزاد کردان برده برای فقط برای رضای الله مهربان.

31 = پرداخت تمام کفارات و جرمانه های مالی که بر انسان بنا بر گناهان و یا سوگندها واجب می گردد.

32 = وفای به عهد وپیمان ها.

33 = به یاد نعمات الهی بودن وشکر آنها را بجا آوردن.

34 = زبان خویش را کنترل و حفاظت نمودن.

35 = امانتداربودن وامانتهای مردم به آنها پرداخت نمودن.

36 = پرهیزازقتل انسانهای بی گناه وجنایت بر افراد .

37 = شرم گاه خویش را از کارهای خلاف شرع و نامشروع حفظ نمودن.

38 = دست درازی به مال مردم نکردن و خود را از عمل زشت دزدی بدور داشتن.

39 = حلال خور بودن واز خورد و نوش چیزهای حرام و مشکوک و یا خورد نوش به روشهای غیر شرعی پرهیز نمودن.

40 =از لباس و ظروف مجاز شرعی و با روش و شمایل بیان شده از جانب اسلام استفاده نمودن واز لوازم ،ظروف ولباس های غیر شرعی استفاده ننمودن.

41 = از بازیها و سرگرمیهای ناجایز و حرام پرهیز نمودن.

42 = میان روی در انفاق و پرهیز از خوردن مال حرام .

43 = ترک کینه وحسد نسبت به دیگران.

44 = حرام بودن ریختن آبروی دیگران و پرهیز از این عمل زشت.

45 = اخلاص در اعمال و ترک ریا.

46 = با انجام نیکیها شاد شدن وبا ارتکاب گناهان ناراحت شدن.

47 = از هر گناهی توبه نمودن.

48 = قربانی و دیگر حیواناتی که شریعت اسلام کشتن و ذبح نمودن آنها رادستور داده از قبیل عقیقه وغیره را رعایت نمودن و برای الله مهربان این کار را انحام دادن .

49 = ازدستورات موافق با شرع رهبران و امیران پیروی نمودن.

50 = باجماعت مسلمانان بودن واز اختلاف و پراکندگی بدور بودن.

51 = برمردم با عدل وانصاف رهبری و حکومت نمودن ودر قضاوتها انصاف را رعایت نمودن.

52 = امر به معرذوف و نهی از منکر نمودن.

53 = تعاون وهمکاری نمودن در کارهای نیک و خیر.

54 = شرم وحیاء داشتن و خود را با این صفت زیبا آراستن.

55 = نیکی به پدر ومادر.

56 = بر قراری روابط خویشاوندی.

57 = خوش اخلاقی.

58 = نیکی نمودن به غلامان وبردگان زیر دست.

59 = رعایت نمودن حق آقایان و صحابان (از جانب بر دگان).

60 = رعایت حقوق فرزندان وخانواده.

61 = با اهل دین دوستی نمودن وبا آنها همراه ونزدیک بودن وسلام وعلیک نمودن.

62 = جواب سلام دیگران را دادن.

63 = به عیادت بیماران رفتن.

64 = بر مسلمانان نماز جنازه خواندن.

65 = جواب عطسه زننده ای که الحمد لله گفت دادن..

66 = از کفار و مفسدین دوری نمودن وبا آنها سخت و خشن نمودن.

67 = اکرام همسایه.

68 = اکرام مهمان.

69 = پرده پوشی گنه کاران نمودن.

70 = بر مشکلات و انجام عبادات و در مقابل شهوات صبر نمودن.

71 = بی  رغبت بودن نسبت به دنیا وآرزوهای اندک دنیوی داشتن.

72 = با غیرت بودن ودیوث نبودن.

73 = از لغویات پرهیز نمودن.

74 = سخاوت مند بود.

75 = برکوچکان رحم واحترام بزرگان را نگه داشتن.

76 = در میان افراد صلح بر قرار نمودن وقهرو ناراحتیها را از بین بردن.

77 = هر آنچه از خیر و خوبی برای خویش می پسندد برای برادر دینیش نیز بپسندد و هر چیز برای خویش نمی پسندد برای برادر خویش هم نپسندد که می شود چیزهای تکلیف را از راه دور کردن را نیز جزء همین قرار داد.

ناگفته نماند که تمام این شعبه جات ایمانی از کتاب شعب الایمان امام بیهقی گرفته شده وایشان برای اثبات این شعبه جات 11269 حدیث و روایت ذکر نموده است.

انواع کفر

 

 

انواع کفر 

 

 

هر فردی که اندک مطالعاتی در آیات قرآنی واحادیث نبوی  

داشته باشد  به این مطلب بر می خورد که در کتاب الله 

 متعال واحادیث گوهربار رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم 

 بر بسیاری از گناهان کلمه کفر وشرک بکار برده شده  

است وهدف بیان بزرگی آن گناهان است ونه اینکه مرتکب  

شونده آنها از اسلام خارج گشته ومرتد می شود ولی 

 متأسفانه امروزه بنا برکم علمی و عدم آگاهی کامل از  

نصوص شرعی بسیار از افراد همه آن آیات واحادیث  

را بر کفروشرک اکبر حمل نموده و کسانی که چنین اعمالی 

 را مرتکب می شوند را کافر و مرتد دانسته و خون آنها را بنا  

حق می ریزند و آنها را جهنمی می دانند و در حالیکه علماء  

و دانشمندان سلف وخلف ؛ کفرو شرک را به دونوع  

اصغر واکبرتقسیم نموده اند. 

کفر اصغر یعنی کفری که ایمان را ناقص نموده و لی انسان  

را از ایمان خارج نمی کند وبه آن کفر عملی نیزگفته می شود.

در حقیقت کفر اصغر به هر گناه ومعصیتی گفته می شود که  

شارع کلمه کفر را برای آنها بکاربرده باشد همانند اینکه  

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: (سباب المسلم  

فسوق وقتاله کفر) یعنی : دشنام دادن مسلمانی فسق و درگیری 

 با او کفر می باشد. 

واما کفر اکبرنوع گناهی است که با وجود آن ایمان کاملا نابود 

 شده واین نوع کفر گاهی با اعتقاد و گاهی هم بشکل گفتار، 

کردار ویاشک وتردید بروز می کند. همانند اینکه والعیاذ بالله  

برای الله شریک و همتائی قائل بودن.

آری هرکسی که بعد وجود شرائط و رفع موانع در او کفر اکبر 

 دیده شد آن فرد کافر محسوب خواهد شد.

ناگفته نماند که در میان دونوع کفر فرقهای مهمی وجود دارد  

که از قرار زیر می باشد:

1 = کفر اصغرانسان را از اسلام خارج نمی گرداند ولی بر  

عکس کفر اکبر انسان را از اسلام بیرون نموده و انسان را  

کافر می گرداند. 

۲ = کشتن کسی که مرتکب کفر اصغر شده حرام است و لی  

کسی که مرتکب کفر اکبر می شود حکومت اسلامی حکم  

اعدامش را صادر می کند.

3 = بر مرتکب کفراصغر نماز جنازه خوانده شده ودر 

 گورستان مسلمانان دفن شده واحکام یک مسلمان واقعی در 

 حقش اجرا می شود.

واما کسی که کفر اکبر نموده مرتد محسوب شده زنش طلاق  

واحکام یک کافر در حق او اجراء خواهد شد.

4 = کسی که مرتکب کفر اصغر شده دیگر اعمال صالحه  

ونیکش باطل نمی گردد ولی کسی که مرتکب کفر اکبر شده 

 تمام عبادات و اعمالش باطل می گردد.

5 = کفر اصغرباعث همیشه ماندن در جهنم نمی گردد ولی  

کفر اکبر باعث همیشه ماندن در جهنم می گردد.

6 = بخشیده شدن کفر اصغر تحت مشیت و خواست الله متعال 

 است ولی فرد اگرازکفر اکبرتوبه نکند وبمیرد هر گز الله  

متعال صاحب آن را نخواهد بخشید وهمیشه در جهنم خواهد ماند.  

 

(ناگفته نماند که اکثرمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة  

والتحذیر من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته  

شده که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب بسیار 

 مفید ومدلل توصیه می کنم ) .

وقتی که تکبر انسان را کور می کند

وقتی که تکبر انسان را کور می کند 

روزی یکی از اساتید یکی از مدارس دینی برایم جریانی راچنین بیان نمود : او گفت من روزی در بازار بودم که یکی از اقوام که معتاد به مواد مخدر است بنزد من آمد وگفت که من می خواهم برای کوتاه کردن موهایم به آرایشگاه بروم به من پول بده من به او گفتم بروموهای سرت را کوتاه کن من حساب می کنم او گفت نه به من پول بده بعد از اصرار زیادش من به او پانصد تومان دادم او گفت کم است وبیشتر بده من او را نصیحت کردم که حالا که معتادشدی وترک نمی کنی حداقل برو کار کن تا فردا مجبور به دزدی نشوی او گفت که کار نیست من گفتم کار زیاد است در یکی از مغازها کار کن او گفت چطور من بروم پیاز صاف کنم در حالیکه من پسر فلان شخص هستم .

سبحان الله تکبر وغرور چه بوده بیچاره معتاد شده وگدائی می کند در این وقت بیادش نمی آید که پسر فلان شخص است معتادی و گدائی عیب است وآبروی پدرش می رود ولی وقتی که نوبت کار می رسد چون اعتیاد ومواد خانمانسوز مخدر او را تنبل وبی آر ساخته بهانه می آورد که من فرزند فلان شخص هستم وبرای عیب است که شاگرد دکانی بشوم وپیاز وسیب زمینی را به مشتری بدهم.

این نوع غرور وتکبر های پوشالین به چه دردی می خورد ویا چه مشکلی را حل می کند.

آری دوری از دین ، بی توجهی پدران و مادران ،جامعه های فاسد دوستان نا اهل و.....باعث می شود که جوانان ما به این روزها بیفتند و آنقدر نیازمند ومحتاج دیگران شوند که حتی پول دور کردن موی زاید بدنشان را هم نداشته باشند.

وظیفه علمای دین، عقلاء جامعه، اولیاء ومربیان است که به فکر جوانان و افراد سالم این جامعه باشند تا بدام این بلای واگیر و خانمانسوز نیفتند و اگر افرادی هم خدای ناخواسته فریب خورده به این دام افتاده اند بنوعی از این دام رهایشان نمایند.  

راه های پیشگیری و معالجه افکار تکفیری

 

 

راه های پیشگیری و معالجه افکار تکفیری 

 

 

 

ما اگر بخواهیم جوانان را نسبت به جریان تکفیربررسی کنیم  

می توان جوانان را به دو دسته تقسیم بندی نمود :

1 = گروهی که هنوز به دام این فکر نیفتاده اند ولی هر آن  

احتمال دارد که روزی بدین دام انحرافی افتاده وشکار این  

دام شوند.

2 = گروه دیگری از جوانان که گرفتار این فکر شده و یا  

شاید یکی از داعیان این فکر نیز باشند.

ما برای گروه اول راه های پیشگیری و برای گروه دوّم  

راه ها وداروهای علاج را ارائه می دهیم، امیدواریم که  

جوانان عزیز ما گرفتار چنین افکاری نشوند و یا اگر  

خدای ناخواسته دچار این فکرانحرافی شده اند با استفاده از  

راه ها و داروهای علاج این بیماری فکری خویش را معالجه کنند.

 

 

راه های پیشگیری 

 

راه های پیشگیری از اینکه فردی خدای ناخواسته گرفتار  

فکر تکفیری شود از قرار زیرمی باشد:

1 = تمسک جستن به کتاب الله وسنّت صحیح رسول الله صلی  

الله علیه وآله وسلم بر مبنای فهم سلف صالح و نیاکان گذشته.

2 = با علماء و روحانیون واقعی همراه بودن و بالاخص 

 زمان مشکلات وبروز فتنها.

3 = بدون افراط وتفریط  راه میانه و اعتدال را در پیش گرفتن .

4 = دانستن این حقیقت که این فتنه ها ی که امروزه دامنگیر  

ما شده بخاطر کوتاهیهای است که از ما در راستای رعایت  

حقوق الله متعال از ما بروز نموده است.

5 = اسلام را خشونت و ارهاب مخلوط نکردن زیرا خشونت  

و ارهاب دین ، وطن وجنسیتی ندارد.

6 = احکام جهاد را همانند نماز، روزه ودیگر احکام اسلامی 

 دقیق وبدون احساسات و افراط و تفریط بررسی نمودن.

7 = از قبول شایعات و نشر واشاعه ی آنها پرهیز نمودن.

8 = از روش دعوت، احوال مدعوین وآنچه که مردم را  

بدان دعوت می دهیم کاملا آگاه باشیم.

9 = اهداف ومقاصد قرآن واحادیث صحیح را درست فهمیدن.

10 = در مسیر دعوت از حکمت کار گرفتن.

11 = اتحاد ، انسجام و دوستی در میان مسلمان بطور عمومی 

 و داعیان دین بطور اخص ایجاد نمودن.

12 = به نیّت اجر وثواب ورضای الله متعال مشکلات و  

سختیهای راه دعوت را برداشت نمودن ودر این مسیر صبر 

 و استقامت نمودن.

13 = خود را به اخلاق نیک وشایسته آراسته نمودن.

14 = نرمی و ملایمت را اختیار نمودن.

15 = موانع موجود در میان مردم وداعیان را از سر راه  

دور کردن.

16 = احساسات وعواطف را پایبند شرع و عقل نمودن.

17 = ازفسادات زیادی که در جوامع بشری وجود دارد نا  

امید نشدن.

18 = سینه ها را برای پذیرش اختلافاتی که در میان علماء  

وجود دارند باز نمودن.

19 = با عبادات و انجام طاعات به درگاه احدیت التجاء نمودن.

 

 

 

راه های علاج 

 

 

اما راه های علاج برای افرادی که خواسته ویا ناخوسته دچار 

 این فتنه شدند را می شود در امور زیریافت:

1 = علم شرعی بر گرفته شده از قرآن وسنت صحیح برمنوال  

فهم سلف صالح ونیاکان گذشته را نشر واشاعه نمودن.

2 = مراقب سایتهای نادرست واباحی گری اینترنتی بودن که  

در میان جوانان شکوک وشهوات را اشاعه می نمایند.

3 = شناسائی نمودن سران این فکر و فرستادن علماء و 

 روحانیون بنزد آنان تا بحث و گفتگو شبهات آنان را دور  

نموده وآنان را براه حق وحقیقت راهنمائی نمودن.

4 = درب گفتگوی متوازن را بسوی جوانان گشودن و 

شکوک وشبهات آنان را بر طرف نمودن.

5 = موقعیت توبه و دست کشیدن از این فکر افراطی را برای  

آنان فراهم نمودن.

6 = این مسأله را بدون مد نظر گرفتن مرز وبوم وقومیت  

خاصی بر رسی و ریشه کن نمودن.

7 = تقویت نمودن نیروی که بتواند این نوع افکار انحرافی  

را قلع وقمع کند.

8 = تنبیه های مناسب وشرعی را برای صاحبان این  

نوع افکارافراطی و انحرافی در نظر گرفتن.

9 = همکاری نمودن وزارت خانه های از قبیل (فرهنگ و 

ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، صدا وسیما ) و دیگر  

وزارت خانه های که می توانند در این راستا همکاری کنند  

با همکاری یکدیگرکوشش نمایند تا بتوانند بنحواحسن این  

معضل اجتماعی و انحراف فکری موجود در جوامع اسلامی 

 را علاج کنند.

10 = توجه دادن خانوادها به این جریان؛ تا نشود که  

خدای ناخواسته با بی توجهی ها جگر گوشه هایشان را طعمه  

این فکر انحرافی کنند.

11 = لجنه ها وجمعیت های خیریه می توانند با مراقبت  

جوانان وهمکاری با آنها این نوع امراضی که در میان  

جوانان شایعه است را علاج کنند.

12 = نزدیک شدن و رابطه داشتن با علماء حقانی و 

 داعیان مخلص .  

نگفته نماند که اکثرمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة والتحذیر 

 من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته شده 

 که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب بسیار مفید 

 وعلمی توصیه می کنم.

مضرات سیگار

مضرات سیگار

امروزه سیگار کشیدن در میان افراد جامعه به حدی زیاد شده که آن را کسی عیب نمی داند و گناه حسابش نمی کند و کسی به فکر این نسیت که از این عمل زشت چه بیماریهای خطرناک و چه ضربه های سنگینی بر مال ، جان ، دین،عمر و آبروی فرد وارد می شود.

بنده رساله ای به نام (رسالة الی مدخن مع التحیة...) یعنی با سلام نامه ای به سیگاری ، نوشته سیلمان بن عبد الکریم المفرّج را گذار نگاهی نموده ویک از ابحاث آن که تحت عنوان (أضرارالتدّخین) بود بنده با اندک اضافه وکمی ترجمه نموده ودر اختیار خوانندگان عزیز و گرامی قرار می دهم امید وارم که الله مهربان این عمل ناچیزو اندک بنده رامورد قبول درگاه خویش قرار داده و برای بنده اجر وثوابی وبرای خوانندگان وبالاخص سیگاریها درس عبرتی و پند واندرزی قرار دهد.

 آمین یارب العالمین.

آری نویسنده محترم ضررهای سیگار را به چند دسته مهم تقسیم بندی نموده که از قرار زیر می باشد:

1= ضررهای دینی.

2 = ضررهای اجتماعی.

3 = ضررهای جسمی.

4 = ضررهای تحصیلی.

5 = ضررهای مالی.

6= ضررهای ضایع نمودن وقت.

ضررهای دینی سیگار

1 = روابط سیگاری با پرودگارش کم رنگ و بی رونق شده ونسبت به عبادتها از قبیل نماز وروزه و.....تنبل وسست می شود.

2 = سیگاری همنشین با فاسقان را دوست داشته واز همراهی ودوستی باافراد نیک وصالح دوری می کند.

3 = کشیدن سیگار یکی از بزرگترین اسباب افت اخلاقی و شرافت انسانی است.

4 = سیگار دروازه هر شر وبدی و اعتیاد به دیگر مواد مخدر را بر روی فرد باز می کند.

5 = سیگاری از ماندن در مسجد و روابط با علماء و افراد نیک خوشش نمی آید.

6 = دهان وزبانی که جای ذکر وعبادت است را با سیگار وبوی بد و دود ملوّث می کند.

7 = سیگار کشی باعث گنه کاری و حتی فاسقی فرد می گردد.

8 = سیگارکشیدن باعث اذیت نمودن انسانها و فرشتگان می گردد.

ضررهای اجتماعی

1= سیگار باعث شده تا اموال هنگفتی به جیب کشورهای کافر صادر کننده آن برود ودر مقابل مسلمانان ضررهای کلانی را در این راستا متحمل شوند.

2 = آتش سوزیهای که گه گاهی بنا بر ته سیگارهای انداخته شده صورت می گیر د که هم باعث خسارت زیاد مالی می شود.

3 = کم کاری و کوتاهی در کارهای ایجاد می شود که انجام دهنده آنها افرادسیگاری اند و این باعث می شود که در بسیاری از کارها سستی و کوتاهی صورت گیرد واین خود یکی از علل عقب ماندگی و ضربه خوردن در مسیر اقتصادی است.

4 = جامعه باید هزینه ای بس سنگینی را در راستای معالجه ومداوای امراضی مصرف کند که از کشیدن سیگاری در میان افراد جامعه بوجود آمده و پیداه شده است.

ضررهای جسمی

1= ایمان ضعیف شده دل سخت گشته وفرد در معرض خشم ناراضی پروردگار قرار خواهدگرفت.

2 = اشتهای خورد نوش در سیگاری کم می شود.

3 = باعث بیماریهای تنفسی، ریوی، سل و سرطان می گردد.

4 = باعث سکته قلبی و تنگی نفس می گردد.

5 = باعث سستی وبی حالی خواصی در پیری می گردد.

6 = باعث خودکشی آهسته می گردد.

7 = باعث ریزش اشک وضعیفی چشم، کمی شنوائی و کمی عقل می گردد.

8 = باعث ایجاد احمقی و زود نارحت شدن فرد می گردد.

9 = لب ، دندان، لثه و گلو را سیاه می کند.

10 = جگر و بعضی اعضای دورنی و گوارشی باعث خشکی ویب.وثت آنها می گردد.

ضررهای تحصیلی

1  = سیگار به طور ملموسی در جریان خون و ذهن اثرگذارمی شود و این باعث سستی و تنبلی می گردد.

2 = آدم سیگاری زود خسته می شود و نمی تواند زیاد کارهای ذهنی انجام دهد وزیاد کتاب مطاله کند و یا درس بخواند.

ضررهای مالی

به هدر دادن مال وسوختن ثروت است ودر آمدی که از این طریق سیگار فروشها از طریق فروش سیگار به افراد بدست می آورند حرام است.

بعنوان مثال شما یک آدم سیگاری که درروزپانصد تومان سیگار می کشد را مد نظر بگیرید سپس مخارج سیگار در یک هفته ، یکسال ، سی سال و بیشتر را نگاه کنید که چقدر فقط این کشیدن سیگار هزینه برده است.

ضررها ضایع نمودن وقت

فرد سیگاری در روزی شاید یکساعت ویا حتی بیشتر از آن سرف روشن کردن وکشیدن سیگار نماید حال شما روز یکساعت و هفته هفت ساعت و سی ویا چهل سالی ویا کم وبیشتری که این فرد سیگار می کشد را شما حساب کنید آن وقت متوجه خواهید شد که یک سیگاری چقدرزیاد ازعمرگران بها و قیمتی خویش را در راه کشیدن سیگار بهدر داده است.

اصول بنادین برای طالب العلم

اصول بنادین برای طالب العلم 

درود بر محمّد صلی الله علیه وآله وسلم ویاران جان بر کف و خاندان پاکش و قبل از اینها شکر وسپاس الله مهربانی را که ما را از پس پرده عدم ونیستی به عرصه وجود هستی در آورد وبرای هدایت ما انبیاء و رسولانی را فرستاد وبرای تشخیص خوب از بد وحق از باطل به ما عقل و درک وهوش عنایت نمود تا با وسیله آنان وتوفیق الهی علوم دینی را آموخته وخویش را از دستورات الهی آگاه نموده وخویشتن ودیگران را به سوی روش حق و راه درست راهنمائی نمائیم.

بنده در مورخه بیست چهار اسفند ماه هشتاد و هشت رساله کوچکی به نام (الرّکائزالأساسیّة لطا لب العلم نوشته وحید عبد السلام بالی) را در کتاب خانه مدرسه دینی دارالسنة دیدم با نگاه گذرائی بر فهرست مطالب آن ، بر آن شدم تا عمده مطالب این رساله رابا اختصار واضافه کمی هائی برآن ، ترجمه کنم تا دوستان طلبه از مطالب ارزشمندی که ایشان بیان نموده اند استفاده کنند تا شاید راهگشای برای طلاب عزیز و اجر ثوابی برای بنده ونویسنده این رساله باشد .

از خداوند منان می خواهم که بنده ، نویسنده و تمام خوانندگان گرامی را در حصول علم دین وعمل به آن ورساندن دین و علوم دینی به مردم توفیق عنایت بفرماید.

آمین یارب العالمین

1 = اصل اول :  نیّت خالص.

برای طالب العلم ضروری است که قصد واراده اش را در یادگیری علم ؛صحیح نموده و با نیّت درست که همان رضای الله مهربان باشدعلم را بیاموزد ، زیرا علم عبادت است و باید در عبادت اخلاص باشد.

هدف طالب العلم ازحصول علم باید رضای الله ، عمل به علم ، احیاء شریعت ، یاری سنّت، از بین بردن بدعت، روشنی قلب، تزکیه وپاکی نفس ، آراسته نمودن باطن و تقرب الی الله باشد.

چه زیبا فرموده اند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : همانا دار مدار کردارها بر نیّتها ست وقطعا برای هر کسی همانی است که نیّت کرده است.

2 =اصل دوم : آرامش ظاهر و پاکی باطن.

دومین چیزی که برای یک طالب العلم ضروری است این است که وی دارای ظاهری مناسب باسنّت ، باطنی پر از تقوی و پرهیزگاری ، دارای عقیده صحیح وسالم و دارای کردار ورفتاری موافق باشرع و بدور از خرافات وبدعات باشد.

زیرا علوم شرعی همچون دانه های حبوبات اند که در زمین نامناسب وشور زارخوب نمی رویند.

3 = اصل سوم : روزی حلال.

بر هرطالب علمی ضروری است که خوراکش ، پوشاکش و مسکن ومأوایش ازحلال تأمین شود و همیشه در تلاش این باشد که چیز حرامی را نخورد و یا خوراکش از راههای حرام تأمین نشود.

زیرا جسم پرورش یافته از حرام قبول علم و بیان حق برایش مشکل خواهد بود.

4 = اصل چهارم : پرهیز از پرخوری.

آنچه که برای یک طالب العلم مناسب است کم خوری است زیرا شکم سیرو پرخوری ذهن را کودن ، جسم را تنبل ، باعث سستی و خواب آلودگی و درک وفهم پایین می شود.

5 = اصل پنجم : تدریجی پیشرفت نمودن.

برای هر طالب العلمی ضروری است که در این راستا دو چیز را رعایت کند:

1 = درست شروع نمودن.

یعنی اینکه از مهمترین علوم شروع نمودن و از همه مهمتر یادگیری قرآن می باشد وسپس توجه به احادیث دادن وبعد به عقاید و فقه توجه نمودن وسپس به سیرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وعلوم الحدیث وعلوم القرآن توجه دادن و ناگفته نماند که کلید تمام علوم اسلامی زبان عربی است پس به لغت عربی و دستور زبان عربی که همان صرف ونحو وبلاغت باشد توجه نمودن.

2= روش یادگیری را دانستن.

در روش یادگیری علوم؛ طالب العلم باید توجه داشته باشد که امور زیر را رعایت نماید:

1 = اولا بعضی از سورها و احادیث را انتخاب نموده وحفظ نمودن.

2 = مسایل اصولی ومهم را اول یادگرفتن.

3= به روش تخصصی خواندن و از علمی به علمی منتقل نشدن.

4 = از آسان به سوی سخت در حرکت شدن.

5= قبل از همه چیز به قرآن وسنت توجه دادن و اول از قرآن شروع نمودن.

6= حتما تحت نظارت استادی بخواند وخود سر به حصول علم نپردازد.

6 = اصل ششم : انتخاب استاد

اصل درآموزش و یادگیری علم این است که انسان نزد استادی زانوی شاگردی زده و علوم را ازاو یاد بگیرد زیرا با مطالعه شخصی و بدون راهنمائی استادی انسان دچار اشتباهات زیادی شده و گاهی هم راههای کوتاه را با وقتهای طولانی سپری خواهد نمود.

و انسان بی استاد همیشه دچار کج فهمی و غلط اندیشی خواهد شد.

لذا باید طالب العلم برای خودش استاد ماهر، متقی، باتجربه، شجاع و پایبند کتاب وسنّت و مخلصی را برای خودش انتخاب نماید و از او علم وعمل یاد بگیرد و هرگز بنزد بدعتی و کسی که تبّحر و تجربه علمی ندارد درس نخواند که باعث ضیاع وقت وانحرافات فکری خواهد شد.

7 = اصل هفتم:  احترام استاد

یکی از امور مهم برای یک طالب العلم که باید آنرا رعایت نماید احترام استاد خویش است زیرا استاد منزلت پدر را داشته وراهنما طالب العلم است .

 با احترام و رعایت حقوق استاد انسان راحت تر می تواند از او علم استفاده نماید زیرا وقتی که جوّ کلاس و فضای درس و تدریس دوستانه و رابطه استاد با شاگرد پدرانه بود حصول علم آسان تر وبهتر خواهد شد ، ولی بر عکس اگر جوّ کلاس با عداوت ودشمنی پوشیده و رابطه شاگرد با استاد خوب و مودبانه نبود علم که حاصل نمی شود بجای خود ای چه بسا که والعیاذ بالله با عث تنفر فرد از علم ودین هم خواهد شد.

8 = اصل هشتم : دقت در فتوی دادن.

یک طالب العلم باید این را خوب بداند که فتوا دادن در دین یک مسؤلیت بسیار بزرگی است باید حد الامکان کوشش کند که آنرا به کسی موکول کند که توانایی بیان آن را دارد و خودش نیزباید بسیار دقّت نماید ودر این کار از عجله کار نگرفته و بی دقّت و بی دلیل فتوا ندهد و فتواهایش با تعصبات فکری ومذهبی آلوده نکند.

9= اصل نهم : حفظ وقت

باید هر طالب العلمی این مطلب را خوب بداند که اصل سرمایه ورأس المالش همین وقت و عمرش می باشد لذا باید از آن خوب نگهداری و در راه درست وحصول علم مفید وعمل به آن سرف نماید.

و هرگز وقت گران بهای خویش را با لهوو لعب و کارها بیهود سپری نکند که روزی پشیمان خواهد شد که کار از کار گذشته وپشیمانی سودی نخواهد داشت.

والسلام.

زن چراغ خانه است نه کار گر کارخانه

زن چراغ خانه است نه کار گر کارخانه

بنده با این که زن کارمند ادرات و یاشرکتها بشود کاملا مخالف هستم واین را به صلاح جامعه وخیرزن نمی دانم شاید شما فکر کنید که این تنگ نظری است ولی بر عکس من فکر می کنم که این حقیقت گرائی است و آنچه من می گویم حقیقتی است انکار ناپذیر ولی از آنجائی که مشکلات اقتصادی مردم بسیار شده ، فکر دینی در میان اقشار جامعه کم رنگ شده ، تأثیرات افکار غربی در میان مسلمانان زیاد شده ،شهوات وهواهای نفسانی وشیطان ما را رها نمی کند ،این گفته من کمی عجیب وغریب به نظر می رسد.

بهر حال حالا بیاییم منطقی و بدون احساسات این مسئله را بررسی کنیم تا ببینیم که حق با چه کسی است وآیا سخن بنده که می گویم (زن چراغ خانه است نه کار گر کارخانه) بهتر است ویا سخن آنانی که می خواهند زن را جاروگر خیابان ، شکاربی توان در چنگال گرگان و عروسک دست بوالهوسان نمایند درست و صحیح تر است.

اولا: همه این را خوب می دانیم که طبیعت و مزاج زن با طبیعت و مزاج مرد کا ملا فرق دارد مرد سخت کوش وکوه مزاج است تحمل بسیاری از سردی و گرمیهای زندگی را دارد خوابیدن در برون منزل در دل بیانها ومقابله با سختیهای طاقت فرسا را دارد.

او می تواند در بسیاری از مواقع خطر ناک خود وناموسش را از گزند حوادث محفوظ نگه دارد.

ولی برعکس زن نرم طبیعت و ابریشم مزاج است تحمل بسیاری از سختیها و مشکلات را ندارد در دورن خانه می هراسد و در مواقع خطر حتی نمی تواند از خویش حفاظت کند.

ثانیا: از نظر عفتی مرد بیشتر می تواند آبروی خویش را حفاظت کند وکمتر تحت احساسات ؛خویش را ببازد و راحتر می تواند گرگان شهوت وهوسرانی را از خود دور کند ولی بر عکس زن از آنجائی که عموما حس عاطفی و احساسی اش بر عقل وهوشش غالب می آید زود تر فریب خورده وشکار گرگان درنده می شود.

ثا لثا: نیرو ، توان وقوت مرد برای کارهای بیرون از خانه از قبیل رانندگی ، کار در معدن ها، نجاری ، بنائّی وغیره بدرجه ها از نیر وتوان زن بیشتر است .

رابعا: با آمدن زن در میادین کار مزد کارگر پایین آمد زیرا زنان کارهای ارزان تری هستند و کارخانه دارها ، شرکت دارها و ادرات برای استخدام زنان در کارها هزینه کمتر خرچ نموده وسود بیشتری بجیب می زنند و با این طریق بسیاری از جوانان ما بی کار گشته ومعتاد وخلافکارمی شوند و جامعه باید هزینه بیتشری را برای اصلاح احوال این دسته از افراد بپردازد.

خامسا: مهمتر از همه که نظام خانوادگی فرو می پاشد، مادری که تا ظهر ویاگاهی هم تا شب کار می کند او کجا می رسد که از شوهر وفرزندانش پزیرائی کند او کجا می تواند از زندگی زن وشوهری لذت ببرد .

خانه وکانون گرم زندگی به سردی می گرود بچه بزرگ می شوند ولی بدون عاطفه ومهر محبت مادری نتیجه این می شود که در کودکی بچه در مهد کودک است چون مادر وپدر کار دارند ودر پیری پدر ومادر باید خانه سالمندان بروند چون بچه وقت ندارد.

آری علاوه از این علل می شود دها علت دیگری برای این جریان ارائه نمود ولی همینها بس است و می روی سر اصل موضوع که آخر چرا زن برای کار باید خانه را ترک کند وبیرون از خانه مشغول کار شود؟

ما وقتی برای جواب این سؤال به جستجو می شویم وتلاش می کنیم تا جوابی برای آن دریابیم از طرف حامیان فکر( زن باید بیرون از خانه کار کند) به این جوابها بر خورد می کنیم:

1= مرد به تنهائی نمی تواند جوابگوی مشکلات مالی واقتصادی باشد زن هم بعنوان یک شریک زندگی وظیفه دارد در این راستا با مرد همکاری کند تا مرد در زیر بار مشکلات له نشود.

2 = آزادی وبرابری زن مرد خواهان این است که زن هم مانند مرد می تواند در بیرون از خانه کار کند و پول بدست آورد.

3 = بی سرپرستی بعضی از زنان وخانوادها باعث شده تا بعضی خانمها برای مخارج زندگی خویش از خانه بیرون شده وکارهای بیرون را انجام بدهند تا از گرسنگی نمیرند وبتوانند ولو با سختی زندگی کنند.

حالا بیایم برای واضح شدن حقیقت اولا این سه دلیل را بررسی کنیم و ثانیا علتهای دیگری که در اصل پشت این جریانات نهفته است از قبیل بی ارزش نمودن زن وسوء استفاده نمودن از وی وعلل دگربحث نماییم.

مسئله اول : و آن اینکه مرد به تنهائی نمی تواند جوابگوی مشکلات مالی واقتصادی باشد زن هم بعنوان یک شریک زندگی وظیفه دارد در این راستا با مرد همکاری کند تا مرد در زیر بار مشکلات له نشود.

ما هم این جریان را قبول داریم که مرد به تنهائی نمی تواند بار سنگین زندگی بدوش بکشد وباید زن با او همکاری کند تا اینکه مرد زیر بار سنگین زندگی له نشود ولی ما می گویم زن باید کارهای درون خانه را بکند ومرد کارهای بیرون خانه را تا اینکه بگفته معروف ( مرد کند کاری وزن کند کاری تا بچرخد روزگاری) .

آخر دوستان عزیز و برادران من کسی که خودش دها کار دارد ودها مشکل زندگی را می تواند حل کند چرا او را دنبال کار دیگری بفرستیم و برای اجرای کارهای او چند نفر دیگر استخدام کنیم ؟ آیا این عاقلانه است؟ بعنوان مثال شما دقت کنید که یک خانم وقتی کارمند است این خانم باید در بیشتر اوقات غذای آماده از بازار بخرد و بایدبرای حفظ و نگهداری بچه اش اورا به مهد کودک بفرستد ویا اینکه خادمی بگیرد وباید برای رفت آمد خود به اداره ورفتن بچه به مهد کود سرویس گرفته وماشین کرایه کند .

حالا خوب دقت کنید که پول غذاهای که از کافه گرفته می شود مخارج معهد کودک وخادم وکرایه سرویسها بیشتر خواهد شد ویا حقوق نا چیزی که این زن می گیرد.

پس با بیرون نمودن زن از خانه وبردنش در ادارات وکارخانه گاهی باعث هزینه های بیشتری نیز خواهد شد تؤام با اینکه فضای پرمهر محبت خانه نیز از بین می رود .

مسأله دوم : واما مسأله آزادی وبرابری زن با مرد این یک جریانی است که نه عقل این را قبول دارد ونه شرع وهم نه طبیعت وزن ومرد بیانگر این جریان اند.

شما دقت کنید که زن از نظر بدنی با مرد کاملا متفاوت است واز نظر احساسات وخواهشات کاملا با مرد سازگاری ندارد واز نظر قدرت و توان بدنی هرگز زن مرد را نمی شود با مقایسه کرد ودها فرق دیگری که در میان زن ومرد وجود دارد.

 لذا وقتی این همه فرقها در میان این دو هست چطور می شود گفت که زن ومرد باید با هم برابر باشد و هرکاری که مرد می کند زن هم حق دارد که آنکار را انجام دهد ویا مرد بگوید که زن هر کاری که می کند من هم باید آنرا انجام دهم.

البته این جا باید گفت که اسلام برای هر دو کار داده ولی هر یک به تناسب طبیعت و مزاجش و این عین انصاف است.

ناگفته نماند که بعضیها انصاف وعدالت را با مساوات وبرابری یکی می دانند واین کاملا اشتباه است زیرا این دو باهم کاملا فرق دارد اسلام در میان زن ومرد در همه جا عدالت وانصاف را رعایت کرده ولی در همه موارد مساوات وبرابری را رعایت ننموده زیرا در بعضی مواقع اگر مساوات وبرابری بیاید ظلم هم می آید.

 بعنوان مثال: یک مهندس ویک کارگر معمولی هر دو در یک شرکت کار می کنند ولی مهندس در ماهی دومیلیون حقوق می گیرد ولی این کارگر که از نظرکار شاید در بعضی مواقع کارش از مهندس سخت تر هم باشد ماهی سیصد هزار تومان حقوق می گیرد.

حالا اگر کارگر به گوید که حقوق مهندس هم باید همانند حقوق من باشد ما هر دو باید برابر باشیم آیا این ظلم به مهندس نمی شود ولی اگر این جا این برابری را رعایت نکنیم وبه هر کس مطابق توان وکارائی وی حقوق بدهیم این عین عدل وانصاف است. جریان زن مرد در حقوق اسلامی کاملا همین گونه است. که اگر در بعضی مواقع مساوات وبرابری را مد نظر بگیرم برزن و مرد هر دوظلم خواهد شد.

مسئله سوم : اینکه بعضیها می گویند:  بی سرپرستی بعضی از زنان وخانوادها باعث شده تا بعضی خانمها برای مخارج زندگی خویش از خانه بیرون شده وکارهای بیرون را انجام بدهند تا از گرسنگی نمیرند وبتوانند ولو با سختی زندگی کنند.

آری این یک واقعیتی است که کسی منکرش نیست ما هم می دانیم که بعضی از زنان با از دست دادن پدر ویا شوهر ویا هر سر پرست دیگر در مسیر زندگی تنها می مانند و گاها مجبور می شوند برای حل مشکلات و مخارج خویش مجبور به دکارهای بیرون از خانه بشوند ولی اسلام برای این جریان راه حل بهتری را ارائه نموده  اسلام گفته برای حل این مشکل باید امور زیر رعایت شود:

1 = خیرین و نیکوکاران ثروتمند باید با دادن صدقات وتعاونهای مالیشان ؛ مستمندان و نیازمندان جامعه را یاری نمایند.

2= حکومتها باید مخارج این نوع بی سر پرستان را پر داخت نمایند و نگذارند که بااز دست دادن سرپرستانشان مشکلات مالی واقتصادی آنها را له کند.

3 = خود زنان در درون خانه هایشان کارها درآمد زا از قبیل نقاشی ،خیاطی ،گلدوزی ودیگرها کارهای مختص به خانمها را نجام دهند واز این طرق امرارمعاش نموده وزندگی باعزتی را بگذرانند و این را یقین داشته باشند که وقتی برای حفظ عفت ودین خویش کار کنند الله مهربان در روزی آنها برکت خواهد داد.

آری دوستان این بحث را به پایان برده بگویم که بنده با کار زن مخالف نیستم بلکه بر زن واجب می دانم که باید کار کند ولی کاری که عقل وشرع و با ساختاربدنی وطبیعت نرم وی سازگاری دارد ازقبیل:

1= خدمت به شوهر.

2= شیر دادن فرزندان.

3= سرپرستی وتربیت فرزندان.

4 = آماده نمودن غذا و آشپزی.

5 = دوخت لباس خویش ، شوهر وفرزندان.

6 نظافت عمومی منزل.

7= پذیرائی از مهمانان.

در پایان هم دوست دارم که مختصری از دیدگاه غرب وغرب زدها را با دیدگاه شرع و شرع پسندان مقایسه کنم تا خوب از بد تشخیص داده شود و مدافع واقعی حقوق زنان مشخص شود.

خلاصه دیدگاه غربیهای که چراغ خانه را خاموش کرده و زن را کار گر کار خانه نموده اند از قرار زیر می باشد:

1 = زن باید کار کند.

2 = زن باید حجاب را بدور اندازد.

3= زن باید در تمام کارها برابر با مرد باشد.

4 = زن به هر راهی رفت و هر کاری کرد نباید کسی بر او تعرض کند.

5 = زن یک کالای بی ارزشی است که می شود از عکسش برای فروش خر و دیگر کالا استفاده کرد.

6 = با عزت و آبروی زن بازی کردن ایراد ندارد.

7= زن وسیله ای است برای فروکش نمودن شهوات لذا می شود در این راستا به هر نحوی از آن استفاده کرد.

ووهزار یک دیدگاه غلط ونادرستی که این نادانان نسبت به این قضیه دارند و با این کارها نادرست وافکارمخرّب ارزش وعزت زن را پایین آوردند وزنی که وجودش باعث فخر جامعه بود باعث سرافکندگی ملتها شده است.

خلاصه دیدگاه اسلام در باره زن این است :

1 = زن چراغ خانه است.

2 = زن کار گر کار خانه نیست.

3= زن اولین مربیّ بشر است.

4 = زن مادر محبوب بچه هاست.

5 = زن انیس دل شوهر است.

6 = زن نگهبان ناموس شوهر است.

7 = زن نگهدارنده اموال شوهر است.

8 = زن سرپرست کارهای دورن خانه است.

9 = زن باید خوراک وپوشاک و مسکنش از جانب شوهر و قبل از آن از جانب پدر ودیگر اولیاء مهیاّشود.

10 = مسؤلیت زن پذیرائی از شوهر، امور دورن خانه، تربیت فرزندان و حفظ مال وناموس شوهر است.

11= مخارج دکتری و دیگری مخارج بعهد شوهراست.

خلاصه اینکه زن همچون شمعی است درون خانه که از وجود او خانه ها روشن است و یا همانند گلی است درون گلدان که بی او گدان رونقی ندارد و یا همانند ملکه ای است در کندو که بی او زنبور وعسلی نخواهد بود.

اشتباهات تکفیریها

 

 

اشتباهات تکفیریها  

 

تکفیریها در مسیر انحرافی و ادامه فکر مخدوش خویش دچار 

 اشتباهات بس بزرگی از قبیل امور زیر می شوند:

1 = انسانهای بی گناه را بدون تحقیق وبه بهانه های دروغین  

وبی اساس کشتن.

2 = بی دلیل مسلمانان را تکفیر نمودن.

3 = گاهی برای مخفی شدن از نگاهای دستگاهای امنیتی  

خود تشبیه زنان نمودن.

4 = ماهای حرام (ذوالقعده ،ذوالحجه، محرم ورجب) را  

حلال دانستن. 

5 = حرم مکه و مدینه را برای خویش حلال دانستن.

6 = دروغ را برای پیشبرد اهداف خویش جایز دانستن.

7 = به بهانه کافر دانستن مردم اموال آنها را دزدی کردن  

و خوردن آنها را حلال دانستن.

8 = حمل ونقل وخرید وفروش مواد مخدر را برای بدست  

آوردن مال واهداف خویش جایز دانستن.

9 = بقصد ارهاب وحشت اسلحه و مواد منفجره نگه داری نمودن.

10 = عهد خدا و رسول و مسلمانان را شکستن.

11 = توهین ودشنام دادن به علماء.

12 = خیانت و تزویر نمودن.

13 = دست به خودکشی وانفجارات انتحاری زدن.

14 = از خواهشات و هوای نفسانی پیروی نمودن.

15 = به اخبارناموثق گوش دادن واعتماد نمودن.

16 = همسایه ها و عموم مسلمانان را آزار واذیت رساندن.

17 = نمازها جمعه و خواندن نمازها با جماعت را ترک کردن.

18 = بدون علم وآگاهی فتوی دادن.

19 = نادانان و جهال را به رهبری پذیرفتن.

20 = برروی مسلمانان اسلحه کشیدن.

21 = مال وثروت را درراه های غیر مشروع صرف نمودن.

22 = با اولی الامرمخالفت نمودن.

23 = امیرواقعی و شرعی نداشتن.

24 = در میان مسلمانان رعب و وحشت انداختن.

25 = از پدر ومادر نافرمانی نمودن.

26 = بدون اجازه افراد وارد منزل و خانه های آنها شدن.

27 = افراد فراری را پناه دادن.

28 = برای مخفی نمودن خویش ریش را تراشیدن.

29 = سفیران ونمانده های کشورها را کشتن.

30 = بدون اجازه پدر ومادر و رضایت آنان فرار نمودن و  

در مکانهای نامعلومی مخفی شدن.

31 = یتیمان و بچه ها را کشتن.

32 = خانواده و فرزندان خویش را به خطر و دام گروهای  

امنیتی کشورها اندختن.

33 = دوست داشتن که از آنها به ناحق و بدون هیچ کاری  

که انجام داده باشند تعریف شود.

34 = مردم ربائی و در قبال پول آزاد نمودن واین را  

جهاد نامگذاری نمودن.

(ناگفته نماند که اکثرمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة  

والتحذیر من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته  

شده که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب بسیار  

مفید ومدلل توصیه می کنم ) .