۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

مطالبی مفید از کتاب الفوائد

 

 

مطالبی مفید از کتاب الفوائد  

 

(1) 

ارکان کفر 

 

ارکان کفر چهار چیز است :

1 – تکبّر.

2 – حسادت.

3 – خشم .

4 – شهوت .

تکبّر، فرد را از رام شدن وتابع بودن جلوگیری می کند .

وحسادت، باعث می گردد تا فرد نصیحت را نپذیرد و  

خیرخواه دیگران نباشد.

وخشم ،از عدل و انصاف نمودن جلوگیری می کند .

و شهوت، از انجام عبادت جلوگیری می کند.

هرگاه ستون تکبّر منهدم شود فرمانبرداری و مطیع بودن برای  

فرد آسان می گردد.

و هرگاه ستون حسادت فروریخته شود پذیرش نصیحت  

و خیرخواهی به دیگران برای انسان آسان می گردد.

و هرگاه ستون خشم فروپاشد رعایت عدل وانصاف بر فرد  

آسان می گردد. 

 

(2)  

علمای سوء  

علمای سوء بر درب بهشت نشسته اند، و مردم را با گفتارشان  

به بهشت دعوت می دهند ولی با کردارشان آنها را به  

سوی آتش جهنم فرا می خوانند؛ هرگاه گفتار آنان به مردم  

می گوید : بیایید به سوی بهشت ،کردار آنان می گوید: حرف 

 اینها را گوش ندهید؛ زیرا اگر آنچه آنان به سوی آن دعوت  

می دهند حق می بود پس خودشان بایداولین قبول کنندگان 

 می بودند. لذا این علمای سوء در ظاهر رهنما اند ولی در 

 حقیقت رهزن اند. 

 

 

(3)  

فرض ترین جهاد  

 وخداوند متعال می فرماید:

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا .. (سوره عنکبوت آیه 69)

کسانی که در راه ما جهاد می کنند قطعا ما آنها را به  

راههایمان راهنمائی می نمائیم.

خداوند سبحان هدایت را به جهاد معلق نموده است؛ لذا  

هدایت شده ترین فرد کسی است که از همه بیشتر  

جهاد می نماید.

فرض ترین جهاد: جهاد با نفس، جهاد با هوای و هوس،  

جهاد با شیطان و جهاد با دنیا است.

لذا هر کسی این هر چهار نوع جهاد را برای خدا انجام  

دهد خداوند او را به راهای رضامندی خویش که او را به 

 بهشت می رساند راهنمائی می کند.

و هر کس جهاد را رها کند هراندازه که جهاد را ترک  

نموده باشد به همان اندازه از هدایت نیز محروم  

خواهد گشت.  

 

 

(4) 

سه درب ورودی به جهنم 

 

مردم از سه درب وارد جهنم شدند:

1 – از درب شبهه ای که باعث ایجاد شک در دین خداوند  

می شود .

2 – از درب شهوتی که باعث ایجاد هوای و هوسی 

 می شود که بر طاعت وعبادت خداوند پیشی می گیرد .

3 – از درب خشمی که باعث دشمنی با خلق خدا می شود.  

 

(5)  

بنیاد تمام گناهنان  

بنیاد تمام گناهان سه اند:

1 – تکبّر، چیزی که شیطان را به جای رساند که باید  

می رساند.

2 – حرص ،چیزی که آدم را از بهشت بیرون نمود.

3 – حسادت، چیزی که باعث شد یکی از فرزندان آدم را به 

 جان برادرش افتد.

هر کس از این سه کارزشت محفوظ ماند او از تمام کارهای 

 زشت محفوظ خواهد ماند.

زیرا کفر از تکبر، گناهان از حرص و ظلم وسرکشی از  

حسادت است.

شناسنامه امام ترمذی رحمه الله

 

 

 

شناسنامه امام ترمذی رحمه الله    

نام : محمّد . 

کنیت : ابوعیسی .

نام پدر: عیسی بن سورة بن موسی الترمذی .

نسبت ترمذی : بعضی از علماء می گویند : "ترمذ" از 

 شهرهای خراسان قدیم است، در حالی که برخی دیگربراین 

 باورند که "ترمذ" را از شهرهای ماوراءالنهر است. ترمذ در 

 قرن چهارم بزرگترین شهر ساحل جیحون بوده است.

تاریخ تولد: سال دویست و نه هجری قمری .

محل تولد : شهرترمذ .
 

مذهب و عقیده امام ترمذی : امام ترمذی مجتهد و اهل حدیث 

 بوده است وعقیده ایشان همان عقیده صحابه رضی الله عنهم  

وتابعین وسلف صالح این امت بوده است چنانچه که  

گفته ها وبیاناتش در کتاب ترمذی شاهد این مطلب است. 


زمان وفات : سال دویست و هفتاد و نه هجری قمری .

مدت عمر : هفتاد سال . 

 

 کتابهای امام ترمذی :

1 – الجامع المختصر من السنن عن رسول الله صلی الله 

 علیه وآله وسلم و معرفة الصحیح و المعلول و ما علیه  

العمل ( مشهور به سنن ترمذی و یا جامع ترمذی ) 


2 - کتاب الشمائل.

3 - کتاب العلل  الکبیر.

4 - کتاب الزهد.

5 - رسالة فی الخلاف والجدل.

6 – کتاب التاریخ .

7 – کتاب الأسماء و الکنی .

منبع : مقدمه تحفة الأحوذی شرح الترمذی : نوشته علامه مبارکپوری .

شناسنامه امام بخاری رحمة الله علیه

 

 

شناسنامه امام بخاری رحمة الله علیه  

 

 

نام: محمد. 

لقب: امیرالمؤمنین فی الحدیث . 

کنیت: ابوعبدالله . 

نام پدر : اسماعیل بن ابراهیم بن المغیرة بن بردزبة الجعفی . 

محل تولد : شهربخارا که جزء خراسان قدیم و ازبکستان 

 فعلی است. 

تاریخ تولد: روز جمعه بعد از نماز جمعه سیزدهم شوال سال 

 یکصد ونود وچهار هجری قمری. 

علت لقب جعفی : مغیره فرزند بردزبه که از اجداد امام بخاری  

است به دست الیمان الجعفی مسلمان شد ؛بدین خاطر به مغیره 

 جعفی و به امام بخاری نیز جعفی می گویند.

زمان وفات : شب شنبه، شب عید سعید فطر، سال دویست و 

 پنجاه و شش هجری قمری.

 محل وفات ودفن : خرتنگ (یکی از روستاهای سمرقند، که  

جزء خراسان قدیم و ازبکستان فعلی است)

مدت عمر: سیزده روز کمتر از شصت و دو سال . 

مذهب و عقیده امام بخاری : امام بخاری مجتهد و 

 اهل حدیث بوده است وعقیده ایشان همان عقیده صحابه 

 رضی الله عنهم وتابعین وسلف صالح این امت بوده است  

چنانچه که گفته ها وبیاناتش در کتاب صحیح بخاری شاهد  

این مطلب است. 

 

نام کتابهای که نوشته اند: 

1 – الجامع الصحیح المسند من حدیث الرسول صلی الله علیه  

وآله وسلم و سننه وأیامه .(مشهور به صحیح بخاری،صحیح  

ترین کتاب بعد از قرآن ).

2 – الأدب المفرد.

3 – جزء رفع الیدین فی الصلاة .

4 – جزءالقرأة  خلف الامام .

5 – کتاب برالوالدین.

6 – التاریخ الأوسط .

7 – التاریخ الکبیر.

8 – التاریخ الصغیر.

9 – کتاب خلق أفعال العباد.

10 – کتاب الضعفاء .

11 – الجامع الکبیر.

12 – المسند الکبیر.

13 – التفسیر الکبیر.

14 – کتاب الأشربه .

15 – کتاب کتاب الهبه .

16 – کتاب أسامی الصحابه .

17 – الکبیر فی معجم الصحابه .

18 – کتاب الوحدان .

19 – کتاب المبسوط .

20 – کتاب العلل .

21 – کتاب الکنی . 

22 – کتاب الفوائد . 

منبع :  

کتاب هدی الساری مقدمه فتح الباری شرح البخاری نوشته:  

ابن حجر عسقلانی رحمه الله.

سوختن قرآن را این کافران

 

سوختن قرآن را این کافران 

 

 

سوختن قرآن را این کافران

تا نمایند فکر باطل را عیان

سوختن قرآن را این ظالمان

تا نهان دارند زمردم ظلمشان

سوختن قرآن را این جاهلان

تا شوند استاد بهر احمقان

سوختن قرآن را این فاسقان

تا دهند دعوت به فکر فسقشان

سوختن قرآن را این وحشیان

تا دهند وحشیگری خویش نشان

سوختن قرآن را این احمقان

تا بسازند مردمی همنوعشان

سوختن قرآن را این دشمنان

تا نمایند حقد وکینه را عیان

پس مسلمان تو بپاز وخیز نما

خود عمل برحکم ودستورخدا

در دفاع دین و ایمان ده جان

تا شود کافر و فکراو نهان

تا که گردد پرچم اسلام بلند

آن زمان بر حال کفار هم بخند

لیک حالا وقت گریه است جوان

چون چنین ظلمی نمودند کافران

مشخصات مهدی علیه السلام در نزد اهل سنت

 

مشخصات مهدی علیه السلام  

 در  

 نزد اهل سنت   

نام : محمّد.  

لقب: مهدی . 

نام پدر: عبدالله.  

نسل: ازنسل حسن بن علی رضی الله عنهمامی باشند. 

مدت حکومت : هفت سال. 

زمان تولد وظهور: قبل از آمدن دجال و قبل ازنزول   

عیسی علیه السلام . 

کار: از بین بردن ظلم و پر نمودن زمین با عدل و انصاف.

مهدی که اهل سنت بدان معتقد است خواهد آمد

 

مهدی که اهل سنت بدان معتقد است  

خواهد آمد

کتاب «عقیده اهل السنة والاثر فی المهدی المنتظر» که تقریر درس استاد شیخ عبدالمحسن العباد از علمای اهل تسنن و صاحب کرسی در دانشگاه های کشورهای عربی است، اخیرا به فارسی ترجمه و تحت عنوان مهدی منتظر از دیدگاه اهل سنت منتشر شده است. نویسنده محقق و فاضل، در این جزوه، مباحث تحقیقی ارزشمندی را در ضمن 10 عنوان مطرح کرده که پیرامون مهدی علیه السلام و جایگاه اسلامی این عقیده اسلامی است. وی مطالبی از جوامع روایی اهل سنت و اسامی صحابی پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم ) که روایات و احادیثی درباره مهدی علیه السلام از آن بزرگوار نقل کرده اند و همچنین نام علمایی که قائل به تواتر اخبار در مورد امام مهدی هستند را آورده است.

این جزوه توسط حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی و اخیرا توسط آقای حسن طاهری پورهمدانی به فارسی برگردانده شده و به همت انتشارات شبر منتشر گردیده است.فشرده ای از این کتاب را در زیر ملاحظه می کنید:

از جمله امور و حوادثی که در آینده به وقوع پیوسته و در آخرالزمان به هنگام نزول عیسی علیه السلام از آسمان به سوی زمین تحقق پیدا می کند خروج مردی از اهل بیت نبوت از اولاد علی بن ابی طالب رضی الله عنه است که اسم ایشان مطابق اسم جد بزرگوارش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است اجمال عناوین به این ترتیب است:

الف ـ ذکر اسامی آن عده ازاصحاب پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم ) که مستقیما از شخص آن حضرت احادیث مهدی را نقل نموده اند.

ب ـ ذکر اسامی علما و پیشوایانی که احادیث و آثار وارده در شان مهدی علیه السلام را استخراج و در کتب خود وارد نموده اند.

ج ـ ذکر اسامی علمایی که در مورد مهدی علیه السلام کتاب مستقلی نوشته اند.

د ـ ذکر نام آن دسته از علمایی که حکایت و ادعا نموده اند که احادیث وارده درخصوص مهدی علیه السلام در حد تواتر است و نقل کلامشان در این رابطه.

هـ ـ بیان احادیثی که در صحیحین وارد شده و مربوط به مهدی علیه السلام می شود.

و ـ بیان بخشی از احادیثی که در شان مهدی علیه السلام در غیر صحیحین از کتب علما وارد شده با بررسی اساتید بعضی از آنها.

ز ـ ذکر نام بعضی علمایی که احتجاج به احادیث مهدی کرده اند با اعتقاد به موجب آن و بیان کلامشان در این خصوص.

ح ـ ذکر نام بعضی از افرادی که از آنها حکایت می شود انکار احادیث مهدی یا تردید در آن احادیث و رد کلام آنها به اختصار.

ط ـ ذکر بعضی مواردی که ممکن است کسی تصور کند آنها با احادیث وارده در مورد مهدی تعارض دارد و بیان جواب آنها.
ی ـ اختتام کلام.

اما مطلب اول یعنی اسامی آن عده از صحابی که احادیث مهدی را از رسول اکرم روایت کرده اند بیست و شش نفرند به این ترتیب :

1 ـ عثمان بن عفان رضی الله عنه .

2 ـ علی بن ابی طالب رضی الله عنه .

3 ـ طلحه بن عبیدالله رضی الله عنه .

4 ـ عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه .

5 ـ حسین بن علی رضی الله عنه .

6 ـ ام سلمه رضی الله عنها .

7 ـ ام حبیبه رضی الله عنها .

8 ـ عبدالله بن عباس رضی الله عنه .

9 ـ عبدالله بن مسعود رضی الله عنه .

10 ـ عبدالله بن عمر رضی الله عنه .

11 ـ عبدالله بن عمرو رضی الله عنه .

12 ـ ابوسعید خدری رضی الله عنه .

13 ـ جابربن عبدالله رضی الله عنه .

14 ـ ابوهریره رضی الله عنه .

15 ـ انس بن مالک رضی الله عنه .

16 ـ عماربن یاسر رضی الله عنه .

17 ـ عوف بن مالک رضی الله عنه .

18 ـ ثوبان مولی رسول الله رضی الله عنه .

19 ـ قره بن ایاس رضی الله عنه .

20 ـ علی الهلالی رضی الله عنه .

21 ـ حذیفه بن یمان رضی الله عنه .

22 ـ عبدالله بن حارث بن حمزه رضی الله عنه .

23 ـ عوف بن مالک رضی الله عنه .

24 ـ عمران بن حصین رضی الله عنه .

25 ـ ابوالطفیل رضی الله عنه .

26 ـ جابرالصدفی رضی الله عنه .

و چون احادیث و روایات کثیر و مستفیض از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) که مورد قبول و اعتقاد امت اسلامی است دلالت بر ظهور مهدی علیه السلام دارد موضوع بحث و تحقیق را در این خصوص قرار داده است زیرا :

اولا : احادیث وارده در مورد مهدی در صحیحین به صورت تفصیل نیامده بلکه به نحو اجمال بیان گردیده ولی در غیر صحیحین روایاتی نقل شده که مفسر و مبین آن احادیث مجمل در صحیحین می باشد. بنابراین ممکن است کسی تصور کند این وضع (عدم تفصیل آن در صحیحین ) از شان موضوع و روایات وارده در مورد مهدی کاسته و ارزش آن را پایین آورده است.

ولی این خطا و اشتباهی واضح بیش نیست زیرا که روایات صحیح و حسن که در غیرصحیحین آمده بدون هیچ شکی مورد قبول و اعتماد اهل حدیث است.

ثانیا : اینکه بعضی از نویسندگان در زمان معاصر ناآگاهانه اقدام به طعن احادیثی نموده که در مورد مهدی علیه السلام وارد شده و این اقدام نه تنها از روی علم و آگاهی نبوده بلکه به علت جهل و نادانی طاعن و یا تقلید او از فردی است که به احادیث نبوی اعتنایی ندارد.

از جمله این افراد شخصی است به نام عبدالرحمن محمد عثمان که تعلیقه و حاشیه ای بر کتاب تحفه الاحوذی زده و اخیرا در مصر به چاپ رسیده که در جزء ششم در باب ما جا فی الخلفاء در حاشیه خود می گوید:

خیلی از علما نظرشان بر این است که احادیثی که در مورد مهدی وارد شده مشکوک است و صحت نقل آن از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ثابت نیست بلکه همه آنها از موضوعات و جعلیات شیعه است و نیز در جلد ششم در باب «ماجا فی تقارب الزمن» و «قصرالامل» در حالی که قصدش پایین آوردن شان و منزلت مهدی است, می گوید : خیلی از علمای مورد وثوق و حافظ حدیث معتقدند احادیثی که در خصوص مهدی وارد شده از جعلیات فرقه باطنیه و شیعه و امثالهم است و نسبت این قبیل روایات به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) درست نیست.

بلکه بعضی بیش از این تجری پیدا کرده و پا فراتر نهاده مانند محیی الدین عبدالحمید که در تعلیقه خود بر کتاب الحاوی للفتاوی که تالیف سیوطی است می گوید : در آخرین جزء از کتاب العرف الوردی فی اخبار المهدی ص 166 بعضی از باحثین معتقدند هر حدیثی که در مورد مهدی یا دجال نقل شده از اسرائیلیات است.

و از همه اینها خطرناک تر و شکننده تر تعلیق و حاشیه ابوریه رئیس بعثه الازهر در لبنان است که در سال گذشته بر کتاب النهایه ابن کثیر نوشته و نتیجه و خلاصه کلامش آن است که همه احادیثی که در مورد مهدی، عیسی بن مریم و دجال وارد شده رمز و کنایه از نصرت حق بر باطل است (به این معنی که مهدی و عیسی بن مریم و دجال واقعیت ندارد بلکه این قبیل تعابیر کنایه از پیروزی حق بر باطل است )

پس برای رد این خیالات واهی و بی اساس و به جهت اینکه بر هر فرد مسلمان که باید به اصلاح نفس خود بپردازد لازم و ضروری است اخبار و بیان پیامبر خود را تصدیق نموده و نسبت به آن هیچ گونه شک و تردیدی به خود راه ندهد ـ چنانکه قبلا اشاره شد_ در مورد مهدی علیه السلام بحث و تحقیق داشته باشد که عنوان این تحقیق و بحث را قرار داده است: «عقیده اهل السنه والاثر فی المهدی المنتظر».

علما و پیشوایان اهل سنت احادیث و آثار وارده در مورد مهدی علیه السلام را در کتاب های صحاح، سنن، معاجم و مسانید خود آورده اند که تعداد کسانی که اطلاع پیدا کرده در این رابطه بر کتب آنها یا بر ذکر تخریج شان نسبت به احادیث مهدی سی و هشت نفرند که ذیلا بیان می شود:

1 ـ «ابوداود» در سنن خود.

2 ـ «ترمذی» در جامع اش.

3 ـ «ابن ماجه» در سنن خود.

4 ـ «نسائی» که سافرینی از او نقل کرده در لوامع الانوار البهیه و نیز نقل کرده مناوی در فیض القدیر.

5 ـ «احمد» در مسند خود.

6 ـ «ابن حیان» در صحیح خود.

7 ـ «حاکم» در مستدرک خود

8 ـ «ابوبکر ابوشیبه» در المصنف.

9 ـ «نعیم بن حماد» در کتاب الفتن.

10 ـ «حافظ ابونعیم» در کتاب المهدی و همچنین الحلیه.

11 ـ طبرانی در الکبیر و الاوسط و الصغیر.

12 ـ «دارقطنی» در الافراد.

13 ـ «بارودی» در معرفه الصحابه.

14 ـ «ابویعلی موصلی» در مسند خود.

15 ـ «البزار» در مسند خود.

16 ـ «حارث بن ابی اسامه» در مسند خود.

17 ـ «خطیب» در تلخیص المتشابه و نیز در المتقن و همچنین در المفترق.

18 ـ «ابن عساکر» در تاریخ خود.

19 ـ «ابن منده» در تاریخ اصفهان.

20 ـ «ابوالحسن الحربی» در الاول من الحربیات.

21 ـ «تمام الرازی» در الفوائد.

22 ـ «ابن جریر» در تهذیب الاثار.

23 ـ «ابوبکر المقری» در المعجم.

24 ـ «ابوعمر الدائی» در سنن خود.

25 ـ «ابوغند کوفی» در الفتن.

26 ـ «الدیلمی» در مسند الفردوس.

27 ـ «ابوبکر الاسکاف» در فوائد الاخبار.

28 ـ «ابوالحسین بن المناوی» در کتاب الملاحم.

29 ـ «بیهقی» در دلائل النبوه.

30 ـ «ابوعمر المقری» در سنن خود.

31 ـ «ابن جوزی» در تاریخ خود.

32 ـ «یحیی بن عبدالحمید الجمانی» در مسند خود.

33 ـ «رویانی» در مسند خود.

34 ـ «ابن سعد» در طبقات.

35 ـ «ابن خزیمه»

36 ـ «حسن بن سفیان»

37 ـ «عمر بن سبه»

38 ـ «ابوعوانه»

و چهار نفر اخیر از سی وهشت نفر را که عبارتند از :

«ابن خزیمه»

«حسن بن سفیان»

«عمر بن سبه»

«ابوعوانه»

«سیوطی» در العرف الوردی بیان کرده و توضیح داده که این افراد از جمله کسانی هستند که احادیث مهدی را تخریج کرده اند ولی مشخصات کتابشان را بیان نکرده است.

نگاهی به برخی کتب در خصوص مهدی

همان طور که علمای اسلام توجه و عنایت به همه احادیث وارده از رسول گرامی اسلام داشته و کتابهایی در این رابطه تالیف نموده اند و شروحی را تصنیف کرده اند، در مورد احادیث وارده نسبت به مهدی نیز عنایت به خرج داده و کتابها نوشته اند.

از جمله «الفکر فی ظهور المنتظر» که شیخ محمد سفارینی (متوفای 1188 هـ ق ) در کتاب «لوامع الانوار البهیه» و شیخ صدیق حسن القنوجی (متوفای 1307 هـ ق ) در کتاب «الاذاعه لما کان و مایکون بین یدی الساعه» و غیره بیان کرده اند.

و نیز از جمله کسانی که در شأن مهدی کتاب تالیف نموده «قاضی محمد بن علی شوکانی» است که وی در کتاب خود به نام «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المهدی المنتظر و الدجال و المسیح» علاوه بر تحقیقی که در مورد احادیث وارده در خصوص مهدی نموده در مورد حضرت مسیح و دجال نیز تحقیق کرده و کتاب شوکانی را صدیق حسن در کتاب خود «الاذاعه» بیان داشته و گفته «شوکانی از کسانی است که در شان مهدی کتابی تالیف نموده و روایات متواتره در خصوص آن بزرگوار را نقل کرده است.»

و همچنین جمع نموده سید علامه «بدر المله المنیر محمد بن اسماعیل امیر یمانی» احادیثی را که حکم می کند به خروج مهدی و بیان می دارد که مهدی از آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم است و اینکه او در آخر الزمان ظاهر می گردد. سپس امیر یمانی اضافه می کند که زمان ظهور مهدی را تعیین نکرده اند. ولی این مقدار روشن است که او قبل از دجال ظاهر خواهد شد.

بعضی علما که احادیث مهدی را متواتر دانسته اند:

1 ـ از کسانی که بیان داشته احادیث وارده در مورد مهدی در حد تواتر است حافظ «ابوالحسن محمد بن الحسین الابری السجزی» (متوفای 363 هـ ق ) صاحب کتاب «مناقب الشافعی» است.

وی ضمن رد شخصی به نام «محمد بن خالد الجندی» که مدعی شده «لامهدی الا عیسی بن مریم» یعنی مهدی بجز عیسی بن مریم کس دیگری نیست ، می گوید :

محمد بن خالد پیش اهل صناعت و نقل و حدیث شناخته شده نیست ( و لذا به حرف او نمی شود اعتنا کرد) و حرف او که می گوید «مهدی همان عیسی است» چه ارزشی دارد در مقابل اخبار و روایات متواتر و مستفیض که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که این روایات متواتر نبوی، مهدی را غیر از عیسی بلکه شخصی از اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی می کند و توضیح می دهد که او در زمین به مدت هفت سال حکومت خواهد فرمود و زمین را آکنده از عدل و داد خواهد کرد.

و عیسی بن مریم علیه السلام نیز ظاهر گشته مهدی را در کشتن دجال یاری می کند و مهدی علیه السلام امام این امت خواهد بود و عیسی علیه السلام پشت سر او نماز می خواند.

و نیز متواتر بودن اخبار مهدی را صاحب کتاب المنار المنیف از حافظ ابوالحسن نقل نموده و با عدم اعتراض خود متواتر بودنش را قبول کرده است.

و همچنین از حافظ ابوالحسن تواتر احادیث مهدی را «حافظ ابن حجر» در کتاب «تهذیب التهذیب» در ترجمه «محمد بن خالد الجندی» نقل نموده بدون اعتراض او را پذیرفته چنانچه صاحب کتاب فتح الباری تواتر را نقل کرده و پذیرفته است.

و از جمله علمای بزرگ که تواتر اخبار مهدی را قبول نموده جلال الدین سیوطی است که در باب نزول عیسی بن مریم علیه السلام در آخرین جز کتاب «العرف الوردی» تواتر اخبار مهدی را از حافظ ابوالحسن نقل کرده و اعتراض ننموده است.

و شخصیت دیگری به نام «مرعی بن یوسف» تواتر اخبار مهدی را در کتاب خود به نام «فوائد الفکر فی ظهور المهدی المنتظر» از حافظ ابوالحسن نقل کرده و پذیرفته است و نیز صدیق حسن در کتاب خود «الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه» تواتر را از حافظ ابوالحسن نقل کرده و مدعای او را پذیرفته است.

2 ـ از دیگر شخصیت هایی که احادیث وارده را در مورد مهدی در حد تواتر می داند «شیخ محمد برزنجی» (متوفای 1103 هـ ق ) است که در کتاب خود «الاشاعه لا شراط الساعه» می گوید: «باب سوم در بیان علامات و نشانه های بزرگی است که بعد از وقوع آنها قیامت به پا می شود و این نشانه ها زیاد است که از جمله آنها ظهور مهدی است که اولین نشانه های بزرگ است.»

بعد توضیح می دهد: «آگاه باش که احادیث وارده در مورد مهدی با اختلاف عبارات و تعابیری که در آنها هست بی نهایت زیاد است.»

بعد می گوید : «آنچه در روایات کثیره صحیحه آمده، مهدی از اولاد فاطمه است»، و مطلب را ادامه می دهد تا می گوید «به تحقیق روشن شد بر شما اینکه روایاتی که دلالت می کند بر وجود مهدی و خروج وی در آخر الزمان و اینکه مهدی از عترت پیامر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و از اولاد فاطمه است در حد تواتر معنوی است و معنی ندارد کسی این همه روایات را منکر شود.»

خلاصه در آخر کتاب خود در ختم بیانش بعد از اشاره به بعضی اموری که در آخر الزمان پیش خواهد آمد، می گوید : «نهایت چیزی که توسط اخبار صحیح کثیر و مشهور که در حد تواتر معنوی است، ثابت گردیده وجود امارات و علامات بزرگ است در آخر الزمان که از جمله آنها بلکه اول آنها خروج مهدی علیه السلام است که از اولاد فاطمه رضی الله عنها می باشد و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود بعد از اینکه پر از ظلم و جور شده باشد.»

3 ـ عالم و دانشمند دیگری که بیان داشته احادیث مهدی در حد تواتر است، «شیخ محمد سفارینی» (متوفای 1188 هـ ق) می باشد که در کتاب «لوامع الانوار البهیه» می گوید : «روایاتی که دلالت بر خروج مهدی دارد زیاد است حتی به حد تواتر معنوی رسیده و آنقدر شایع و مشهور بین علمای اهل سنت است که جز معتقدات آنها محسوب می گردد،» و به دنبال آن بعضی از آثار و احادیث مربوط به خروج مهدی را ذکر می کند و نام بعضی از صحابه را که احادیث مهدی را نقل نموده اند بیان می دارد.

سپس می گوید : «روایات مهدی که از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده و من نام بعضی را بردم و بعض دیگر را نبردم و همچنین از تابعین به صورت متعدد نقل گردیده که مجموع آنها مفید علم قطعی و یقینی است.

پس ایمان به خروج و ظهور مهدی واجب است چنانچه این مطلب نزد اهل علم و دانش ثابت بوده و در جمله عقاید اهل سنت و جماعت مندرج است.»

4 ـ و نیز از علمای بزرگی که روایات مهدی را در حد تواتر می داند، «قاضی محمد بن علی شوکانی» (متوفای 1250 هـ ق ) می باشد که وی صاحب تفسیر مشهوری است و مولف، کتاب نیل الاوطار و کتاب دیگری دارد به نام «التوضیح فی تواتر ما جا فی المهدی المنتظر و الدجال و المسیح» که قبلا هم به این کتاب اشاره رفت.

در کتاب مزبور می گوید : «روایاتی که در مورد مهدی وارد شده و امکان وقوف بر آنها هست، پنجاه روایت است که در بین آنها روایات صحیح، حسن و نیز ضعیفی هست که ضعف آن جبران شده است.»

بنابراین روایات وارده در خصوص مهدی بدون شک متواتر است و چگونه متواتر نباشد و حال آن که روایات کمتر از پنجاه را در همه اصطلاحات مورد قبول در اصول، متواتر توصیف می کنند.

و اما آثار وارده از صحابه رضی الله عنهم که در آنها به نام مهدی علیه السلام تصریح شده، جدا زیاد است و برای آن حکم رفع است و در مقابل این همه روایات صریح که دلالت بر ظهور مهدی دارد با سلیقه و اجتهاد سخن گفتن و منکر آن شدن سزاوار نیست (زیرا اجتهاد در مقابل نص باطل است).

بعد شوکانی در کتاب مذکور در مسئله نزول مسیح علیه السلام می گوید : «ثابت گردیده که احادیث وارده در مورد مهدی منتظر، متواتر است چنانچه احادیث وارده در خصوص دجال و نزول عیسی بن مریم علیه السلام متواتر است.»

5 ـ و از جمله علمایی که مدعی تواتر اخبار مهدی شده «شیخ صدیق حسن القنوجی» (متوفای 1307 هـ ق ) می باشد که در کتاب خود «الاذاعه لما کان و ما یکون بین یدی الساعه» می گوید : «روایات وارده در مورد مهدی با اختلافی که در آنها هست از نظر تعبیر و عبارات جدا زیاد است و به حد تواتر معنوی می رسد که این قبیل روایات در سنن و غیر سنن از کتب اسلامی از قبیل معاجم و مسانید آمده است.»

تا آنجا که می گوید : «بی شک مهدی در آخر الزمان خروج خواهد کرد بدون اینکه سال و ماه خروجش مشخص شود زیرا اخبار در ظهور مهدی مواتر است و جمهور امت اسلام خلفا عن سلف بر آن اتفاق نظر دارند مگر عده قلیلی که مخالفت آنها ارزشی نداشته و قابل اعتنا نیست.»

سپس اضافه می کند «معنی ندارد کسی شک کند در امر این شخصیت فاطمی موعود منتظر که این همه دلایل و احادیث بر وجود و ظهور ایشان اقامه گردیده است. و بلکه انکار آن جرئت و جسارت بزرگی است در مقابل روایات مستفیض مشهوری که در حد تواتر است.»

6 ـ و همچنین از کسانی که تواتر احادیث مهدی را نقل نموده، شخصی است از علمای متاخرین به نام «شیخ محمد بن جعفر کتانی» (متوفای 1345 هـ ق ) که در کتاب خود به نام «نظم المتناثر من الحدیث المتواتر» که می گوید : «به تحقیق ذکر کرده اند که نزول حضرت عیسی علیه السلام ثابت است چه در کتاب، چه در سنت و چه به اجماع»

سپس ادامه می دهد که روایات وارده در خصوص مهدی منتظر متواتر است همچنان که روایات وارده در مورد دجال و عیسی بن مریم در حد تواتر است.  

منبع تسنن نیوز (فریبا)  

http://tsanon.blogfa.com/

ترجمه بخاری از حدیث (1 تا 5)

 

ترجمه بخاری از حدیث (1 تا 5)   

1) عن علقمة بن وقاص اللیثی یقول: سمعت عمر بن الخطاب رضی الله عنه على المنبر قال: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: (إنما الأعمال بالنیات، وإنما لکل امرىء ما نوى، فمن کانت هجرته إلى دنیا یصیبها، أو إلى امرأة ینکحها،فهجرته إلى ما هاجر إلیه).

 

ازعلقمة بن وقاص اللیثی روایت است که می فرماید: من ازعمر بن الخطاب رضی الله عنه شنیدم که بر منبر می گفت من از رسول الله صلى الله علیه وسلم شنیده ام که می فرماید: یقینا دار ومدار کارها بر نیتها است، وقطعا برای هر فردی همان است که نیت کرده است، پس هر کس هجرتش بسوی دنیا بوده تا بدان برسد ویا اینکه بسوی زنی بوده تا با آن ازدواج کند پس هجرتش بسوی همان چیزی است که بسوی آن هجرت نموده است.

2 ) عن عائشة أم المؤمنین رضی الله عنها: أن الحارث بن هشام رضی الله عنه سأل رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال: یا رسول الله، کیف یأتیک الوحی؟ فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: (أحیانا یأتینی مثل صلصلة الجرس، وهو أشده علی، فیفصم عنی وقد وعیت عنه ما قال، وأحیانا یتمثل لی الملک رجلا، فیکلمنی فأعی ما یقول).

قالت عائشة رضی الله عنها: ولقد رأیته ینزل علیه الوحی فی الیوم الشدید البرد، فیفصم عنه وإن جبینه لیتفصد عرقا.

از مادر مؤمنان عائشه رضی الله عنها روایت است که حارث بن هشام رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه وسلم پرسید وگفت ای رسول خدا چگونه بر شما وحی نازل می شود؟ (رسول الله صلی الله علیه وسلم) فرمودند: گاهی همانند صدای زنگی بر من نازل می شود، واین سخت ترین نوع آن، بر من است، وسپس در حالی این حالت از من قطع می شود ؛که من ازاو حفظ نموده ام آنچه را که گفته است. وگاهی نیزفرشته ( وحی) همانند انسانی برایم نمایان می شود وسپس با من سخن می گوید ومن حفظ می کنم آنچه را که می گوید.

عائشه رضی الله عنها می فرماید: من در روز بسیار سردی دیدم که وحی برایشان نازل می شود وچون وحی بپایان رسید وقطع شد ازپیشانی ایشان عرق می چکید.

 

3 - عن عائشة أم المؤمنین أنها قالت: أول ما بدىء به رسول الله صلى الله علیه وسلم من الوحی الرؤیا الصالحة فی النوم، فکان لا یرى رؤیا إلا جاءت مثل فلق الصبح، ثم حبب إلیه الخلاء، وکان یخلو بغار حراء، فیتحنث فیه - وهو التعبد - اللیالی ذوات العدد قبل أن ینزع إلى أهله، ویتزود لذلک، ثم یرجع إلى خدیجة فیتزود لمثلها، حتى جاءه الحق وهو فی غار حراء، فجاءه الملک فقال: اقرأ، قال: (ما أنا بقارىء). قال: (فأخذنی فغطنی حتى بلغ منی الجهد، ثم أرسلنی فقال: اقرأ، قلت ما أنا بقارىء، فأخذنی فغطنی الثانیة حتى بلغ منی الجهد، ثم أرسلنی فقال: اقرأ، فقلت: ما أنا بقارىء، فأخذنی فغطنی الثالثة، ثم أرسلنی فقال: {اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الإنسان من علق. اقرأ وربک الأکرم}). فرجع بها رسول الله صلى الله علیه وسلم یرجف فؤاده، فدخل على خدیجة بنت خویلدرضی الله عنها فقال: (زملونی زملونی). فزملوه حتى ذهب عنه الروع، فقال

لخدیجة وأخبرها الخبر: (لقد خشیت على نفسی). فقالت خدیجة: کلا والله ما یخزیک الله أبدا، إنک لتصل الرحم، وتحمل الکل، وتکسب المعدوم، وتقری الضیف، وتعین على نوائب الحق.فانطلقت به خدیجة حتى أتت به ورقة بن نوفل بن أسد بن عبد العزى، ابن عم خدیجة، وکان امرءا تنصر فی الجاهلیة، وکان یکتب الکتاب العبرانی، فیکتب

من الإنجیل بالعبرانیة ما شاء الله أن یکتب، وکان شیخا کبیرا قد عمی، فقالت له خدیجة: یا بن عم، اسمع من ابن أخیک. فقال له ورقة: یا بن أخی ماذا ترى؟

فأخبره رسول الله صلى الله علیه وسلم خبر ما رأى، فقاله له ورقة: هذا الناموس الذی نزل الله به على موسى، یا لیتنی فیها جذع، لیتنی أکون حیا إذ یخرجک قومک، فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: (أومخرجی هم). قال: نعم، لم یأت رجل قط بمثل ما جئت به إلا عودی، وإن یدرکنی یومک أنصرک نصرا مؤزرا. ثم لم ینشب

ورقة أن توفی، وفتر الوحی.

عایشه رضی الله عنها فرموده است: اولین چیزهای که از وحی بر رسول خداصلی الله علیه وسلم شروع شده رویایهای نیک بود که در خواب می دیدند.

 وهیچ خواب وریائی نمی دیدند مگر اینکه همانند صبح روشن تحقق پیدامی کرد.سپس برای ایشان گوشه نشینی محبوب قرار داده شد. وچندین شبانه روز بدون اینکه به نزد خانواده بر گردند در غار حراء به خلوت وتنهائی سپری و برای عمل بر دین ابراهیمی می ماندند (روای گوید یعنی عبادت می کرد) .وایشان برای خویش توشه می بردند وسپس بنزد خدیجه بر گشته دوباره برای روزهای همانند گذشته توشه می بردند. تا اینکه در حالیکه در غار حراء بودند حق بنزدشان آمد وفرشته (وحی) آمد وگفت بخوان (رسول

خدا صلی الله علیه وسلم) گفتند:  من که خواننده نیستم؟(رسول خدا صلی الله علیه وسلم) فرمودند: (فرشته) مرا گرفت و آنقدر مرا فشار داد تا اینکه توانم به آخر رسید، وسپس رهایم نمود وگفت: بخوان . (رسول خدا صلی الله علیه وسلم) گفتند:  من که خواننده نیستم؟ سپس (فرشته)برای بار دوم مرا گرفت و آنقدر مرا فشار داد تا اینکه توانم به آخر رسید، وسپس رهایم نمود وگفت: بخوان. (رسول خدا صلی الله علیه وسلم) گفتند:  من که خواننده نیستم؟ سپس(فرشته)برای بارسوم مرا گرفت فشار داد ، وسپس رهایم نمود وگفت: {اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الإنسان من علق. اقرأ وربک الأکرم}).

 یعنی: بخوان بنام پرودگارت ذاتی که تو را آفرید . اوانسان را از تکه خونی آفرید. بخوان پرودگار باشرافتر را.سپس رسول خدا صلی الله علیه وسلم با این آیات در حالیکه قلبش می لرزید

بر گشت وبر خدیجه بنت خویلد رضی الله عنها وارد شد وگفت: (مرا بپوشانید مرا بپوشانید) (حاضرین ایشان را) پوشاندند تا اینکه ترس و وحشت از ایشان دور شد سپس (ماجرا را) به خدیجه گفت واو را از جریان با خبر نمودو گفت:من واقعا بر خویش احساس خطر نمودم. خدیجه گفت: نه هرگزآنگونه که فکرمی کنی نیست، سوگند به خدا که تو را خداوند هر گز خار ورسوا نخواهد

نمود،زیرا تو صله رحم را برقرار می داری، ومشکلات را بدوش می کشی،مستمندان را کمک می کنی، واز مهمانان پذیرائی می کنی، ودر دوران سختیهای ،حق را کمک می کنی. سپس خدیجه باایشان را بنزد پسر عموی خویش ورقه پسرنوفل پسرأسد پسر عبد العزی رفت.

(ورقه) قبلا نصرانی شده بود ومی توانست به عبرانی بنویسد واز انجیل آنچه که خداوند بخواستی می نوشت.وایشان پیر وبزرگسال ونابینا شده بودند.

خدیجه خطاب به اوگفت: ای پسر عمو از پسر برادرت بشنو. ورقه به ایشان فرمودند: ای پسر برادرم چه می بینی؟ رسول خدا صلی الله علیه وسلم او را ازماجرا وجریانی که دیده بود باخبر نمود. ورقه به ایشان گفت: این همان راز داری  است که خداوند بر موسی فرو فرستاده است، ای کاش! که من جوان می بودم ای کاش زمانیکه تورا قومت بیرون خواهند نمود زنده می بودم.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم پرسیدند که آیا اینها بیرون کننده من هستند؟!

فرمود: آری ، هیچ فردی همانند آنچه تو آوردی نیاورده است مگر اینکه با او دشمنی شده است، وقطعا اگرمن زمان تورا در یابم بتو کمک بسیاری خواهم نمود، سپس طولی نکشید که ورقه وفات یافت و وحی (نیز برای مدت معینی) قطع شد.

 

4 - عن جابر بن عبد الله الأنصاری قال، وهو یحدث عن فترة الوحی، فقال فی حدیثه: (بینا أنا أمشی إذ سمعت صوتا من السماء، فرفعت بصری، فإذا الملک الذی جاءنی بحراء جالس على کرسی بین السماء والأرض، فرعبت منه، فرجعت فقلت: زملونی زملونی، فأنزل الله تعالى: {یا أیها المدثر. قم فأنذر- إلى قوله - والرجز فاهجر} فحمی الوحی وتتابع).

ازجابر بن عبد الله الأنصاری رضی الله عنه روایت است که( رسول خداصلی الله علیه وسلم) در حالیکه از دوران انقطاع وحی سخن می گفتند فرمودند: در حالیکه من راه می رفتم صدایی را از آسمان شنیدم ،با چشمم به بالا نگریستم، ناگهان دیدم که همان فرشته ای که در غار حراء بنزدم آمده بود بر صندلی در میان آسمان وزمین نشسته است، ازاو ترسیدم، وفورا بر گشتم وگفتم: مرا بپوشانید مرا بپوشانید، سپس خداوند متعال( این آیات را )

نازل نمود: {یا أیها المدثر. قم فأنذر - إلى قوله - والرجز فاهجر}  یعنی: ای چادر پوش . بر خیزو بر حذر دار، تا به این گفته خداوند: پلیدی( وشرک) را رها کن.

از این به بعد وحی ادامه یافت وپی در پی نازل شد. 

5 - عن ابن عباس، فی قوله تعالى: {لا تحرک به لسانک لتعجل به}.قال: کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یعالج من التنزیل شدة، وکان مما یحرک شفتیه - فقال ابن عباس: فأنا أحرکهما لکم کما کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یحرکهما، وقال سعید: أنا أحرکهما کما رأیت ابن عباس یحرکهما، فحرک شفتیه - فأنزل الله تعالى: {لا تحرک به لسانک لتعجل به. إن علینا جمعه وقرآنه}. قال:جمعه له فی صدرک وتقرأه: {فإذا قرأناه فاتبع قرآنه}. قال: فاستمع له وأنصت:

 {ثم إن علینا بیانه}. ثم إن علینا أن تقرأه، فکان رسول الله صلى الله علیه وسلم بعد ذلک إذا أتاه جبریل استمع، فإذا انطلق جبریل قرأه النبی صلى الله علیه وسلم کما قرأه.

ابن عباس رضی الله عنه در تفسیر این گفته خداوند: ( {لا تحرک به لسانک لتعجل به} یعنی ای محمد زبانت را با آن شتابزده(برای یادگیری) بحرکت در میاور)؛ فرموده است: رسول خدا صلی الله علیه وسلم بودن که بهنگام نزول وحی مشقت زیادی رامتحمل می شدند وعلتش نیز این بود که ایشان لبهایشان را بحر کت در می آوردند( یعنی :تؤام به گوش دادن به جبرئیل، تکرارنیزمی کردند).

خداوند متعال (این آیه) را نازل نمود: {لا تحرک به لسانک لتعجل به. إن علینا جمعه وقرآنه}. (ابن عباس رضی الله عنه) فرموده : یعنی قطعا جمع وحفظ نمودن این قرآن در سینه ات واینکه بتوانی دوباره بخوانی (بر عهده ما است)

{فإذا قرأناه فاتبع قرآنه}.( ابن عباس رضی الله عنه) فرموده: یعنی گوش بده (بخواندن جبرئیل) وخاموش باش. {ثم إن علینا 

بیانه}.یعنی : سپس قطعا بر ما است که تو بتوانی بخوانی، بعد از این رسول خدا صلی الله علیه وسلم زمانیکه جبرئیل بنزدشان می آمد گوش می دادند وچون جبرئیل می رفت پیامبر صلی الله علیه وسلم می خواندند همانگونه که (جبرئیل برایشان) خوانده بودند.

ترجمه صحیح مسلم(از حدیث 1 تا 10)

 ترجمه صحیح مسلم(از حدیث 1 تا 10)

 

 

 

1) عن سمرة بن جندب و المغیرة بن شعبة؛ قالا:

 

قال رسول الله صلى الله علیه وسلم " من حدث

 

عنی بحدیث یری أنه کذب فهو أحد الکاذبین".

 

ازسمرة بن جندب و المغیرة بن شعبة رضی

 

 الله عنهما روایت است که رسول الله صلى الله

 

 علیه وسلم فرمودند: هر کس ازجانب من سخنی

 

 را نقل کند در حالیکه یقینا می داند که آن

 

دروغ است پس او یکی از دروغگویان است.

 

2 ) عن علی قال: قال رسول الله صلى الله

 

علیه وسلم: "لا تکذبوا علی فإنه من یکذب

 

علی یلج النار".

 

از علی رضی الله عنه روایت است که رسول

 

الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: بر من دروغ

 

نبندید زیرا هر کس که بر من دروغ می بندد به

 

 آتش داخل می شود.

3 ) عن أنس بن مالک؛ أنه قال: إنه لیمنعنی

 

 أن أحدثکم حدیثا کثیرا - أن رسول الله صلى

 

 الله علیه وسلم قال: "من تعمد علی کذبا فلیتبوأ

 

مقعده من النار".

 

از انس بن مالک رضی الله عنه روایت است که

 

 ایشان فرمودند: قطعا آنچه مرا مانع می شود از

 

 اینکه برای شما احادیث زیادی را روایت کنم این

 

 است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند:

 

 هرکس قصد دروغ بستن بر من را نماید پس باید

 

 نشیمنگاهش را از آتش آماده کند.

 

4 ) عن أبی هریرة؛ قال: قال رسول الله صلى الله

 

 علیه وسلم. "من کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من

 

النار".

 

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول

 

 الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: هرکس بر من

 

 عمدا دروغ ببندد پس باید نشیمنگاهش را از آتش

 

 آماده کند.

 

5 )  عن المغیرة قال : سمعت رسول الله صلى الله

 

 علیه وسلم یقول: "إن کذبا علی لیس ککذب على

 

 أحد. فمن کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار".

 

از مغیره رضی الله عنه روایت است که من از

 

 رسول الله صلى الله علیه وسلم شنیدم که می فرماید:

 

 قطعا دروغ بستن بر من مانند دروغ بستن برکسی

 

 دیگر نیست. هر کس عمدا بر من دروغ ببندد پس

 

باید که نشیمنگاهش را از آتش آماده سازد.

 

6) عن أبی هریرة؛ قال: قال رسول الله صلى الله

 

علیه وسلم: "کفى بالمرء کذبا أن یحدث بکل ما

 

 سمع".

 

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول

 

الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: کافی است برای

 

 فرد از دروغ ؛این که هر سخنی را که شنیده است

 

بیان می کند.

 

7 ) قال عمر بن الخطاب رضی الله تعالى عنه:

 

 بحسب المرء من الکذب أن یحدث بکل ما سمع.

 

عمر بن الخطاب رضی الله تعالى عنه  فرمودند:

 

کافی است برای فرد از دروغ ؛این که هر سخنی را

 

 که شنیده است بیان می کند.

 

8 ) عن عبدالله؛ قال: بحسب المرء من الکذب أن

 

 یحدث بکل ما سمع.

 

از عبد الله رضی الله عنه روایت است که فرمودند:

 

  کافی است برای فرد از دروغ ؛این که هر سخنی

 

را که شنیده است بیان می کند.

 

9 ) أن عبدالله بن مسعود قال: ما أنت بمحدث قوما

 

 حدیثا لا تبلغه عقولهم، إلا کان لبعضهم فتنة.

 

عبدالله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند: قطعا

 

توگوینده سخنی نیستی برای افرادی که عقلهای آنها

 

نمی توانند آن را درک کنند مگر اینکه آن سخن

 

 برای بعضی از آنها فتنه می گردد.

 

10 ) عن أبی هریرة، عن رسول الله صلى الله علیه

 

 وسلم؛ أنه قال "سیکون فی آخر أمتی أناس یحدثونکم

 

 ما لم تسمعوا أنتم ولا آباؤکم. فإیاکم وإیاهم".

 

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول

 

الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: عنقریب در آخر

 

 امت من، افرادی خواهند بود که برایتان سخنانی را

 

بیان می کنند که نه شما ونه پدرانتان نشنیده است

 

 پس شما خویش را از آنها و آنان را از خویش بدور

 

 دارید.

آیا اختلاف مطالع در روزه وعید تأثیر گذاراست؟

آیا اختلاف مطالع در روزه وعید تأثیر گذاراست؟

هر سال مسلمانان در روزه و عید فطر و یا عید قربان با هم دچار اختلاف می شوند  بعضی از مسلمان ها به بهانه اینکه خودمان، هلال ماه را ندیده ایم روزه نمی گیرند و یا عید نمی کنند و دیدن برادران مسلمان خویش را قبول نمی کنند.

این در حقیقت بر می گردد به یک مسأله فقهی و آن اینکه آیا اختلاف مطالع در احکام شرعی همانند روزه و عید اعتبار دارد یا خیر؟

بعضی از مسلمانان همانند شافعی ها وهمفکرانشان براین نظراند که اعتبار دارد ولی بعضی دیگر از مسلمانان همانند احناف وهمفکرانشان براین نظراند که اعتباری ندارد و اگر دو نفرعادل از مسلمانان درهرگوشه ای ازاین کره خاکی هلال ماه را ببینند برهمه مسلمانان واجب است که گواهی آنها را قبول نموده ودیدن آنها را معتبر دانسته وبنا بر شهادت آنها روزه بگیرند و یا عید کنند.

آری دوستان؛ خداوند منان در قرآن به ما دستور داده که برای حل اختلافات به خداوند و رسول الله صلی الله علیه وسلم رجوع کنیم تا اختلاف ما بر طرف گردد، وقتی ما به قرآن وسنت رجوع می نماییم می بینیم که احادیث و روایات، نظریه احناف وهمفکرانشان را تأیید می کند و اختلاف مطالع را در روزه و عید اعتبار نمی کند و می گوید: که اگر دومسلمان گواهی دادند که ماه را دیدیم همه باید بنا برگواهی این دونفر روزه بگیرند. ناگفته نماند که در باره گواهی یک نفر نیز روایت داریم.

حالا به احادیثی که در این باره آمده توجه نمایید:

قال رسول الله صلی الله علیه وسلم صوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته، فإن غبّی علیکم فأکملوا العدّة شعبان ثلاثین (متفق علیه)

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: بادیدن هلال(ماه رمضان)روزه بگیرید وبا دیدن هلال(ماه شوال)روزه را خورده (عید نمایید)واگرچنانچه در( پایان شعبان)هوا ابری شد(وشما نتوانستید ماه را ببینید)ماه شعبان را، سی روز کامل حساب کنید.

اگر در الفاظ این حدیث دقت شود دو نکته بسیار مهم واضح خواهد گشت:1) بنای گرفتن روزه وهمچنین اساس عید نمودن، را رسول خداصلی الله علیه وسلم بر دیدن هلال ماه قرار داده است و از آنجائی که این حدیث عام وکلی است وتمام مسلمانان را مورد خطاب قرار داده منحصر نمودن به منطقه ویا کشور خاصی درست نیست.

2) در صورتی که هیچ یک از مسلمانان ماه را ندیدند آنوقت ماه شعبان را سی روزی دانسته وبعد از تکمیل سی روز شعبان، رمضان شروع می شود.

اگرهیچ یک از مسلمانان ماه را ندید ومعلوم نبود که این روز اول رمضان است ویا روز آخر شعبان، این روز را روزه گرفتن درست نیست زیرا این روز روز شک است وروز گرفتن این روز مخالفت با رسول خدا صلی الله علیه وسلم محسوب می شود.

عن صلة قال کنا عند عمار فی الیوم الذی یشک فیه فاتی بشاة فتنحی

 بعض القوم فقال عمار: من صام هذا الیوم فقد عصی أبا القاسم صلی الله علیه وسلم (ابوداود)از صله روایت است که ما در روزشک (که آیا این روز ازرمضان است ویا از شعبان)بنزد عمار رضی الله عنه بودیم که

 برایش(گوشت)گوسفند آورده شد بعضی از افراد حاضر در آنجا (چون این در آن روز، روزه داشتند)کنار رفتند (ونخوردند)عمار گفت: هر کس این روز (شک)را روزه بگیرد او با ابوالقاسم صلی الله علیه وسلم مخالفت نموده است.

ناگفته نماند که برای دیدن ماه مبارک رمضان دیدن دو نفر ویا حتی یک نفر کافی است ولی برای دیدن هلال ماه عید باید گواهان دو نفر باشند برای ثبوت این سخن به دو حدیث پایین دقت نمایید:

1) قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: صوموا لرؤیته، وأفطروا لرؤیته، وأنسکوا لها، فإن غم علیکم فأتموا ثلاثین یوما، فإن شهد شاهدان مسلمان فصوموا وأفطروا. (نسائی وصحیح الجامع الصغیر)

یعنی رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: بادیدن هلال(ماه رمضان روزه بگیرید وبا دیدن هلال (ماه شوال)روزه را خورده (عید نمایید)وبنا بر دیدن (هلال ماه ذوالحجة) ربانی کنید واگرچنانچه هوا ابری شد( و شما نتوانستید ماه را ببینید)سی روز را کامل حساب کنید واگر دو مسلمان گواهی دادند

(که ماه را دیدند بنا بر دیدن آنها) روزه بگیرید ویا اینکه روزه را خورده (عید کنید).

2) عن ابن عمر قال تراءی الناس الهلال، فأخبرت رسول الله أنی رأیته، فصام وأمر الناس بصیامه. (ابوداود)

واز ابن عمر رضی الله عنه روایت است که ایشان فرمودند: مردم شروع به دیدن ماه نمودند ولی من (تنها) به رسول خداصلی الله علیه وسلم خبر دادم که من ماه را دیدم رسول خدا صلی الله علیه وسلم روزه گرفته وبه مردم دستور روزه گرفتن را صادر نمودند.

زمانیکه ما به اینجای بحث می رسیم بعضیها می گویند نه برادر اینگونه که شما بیان می کنید نیست ما روایتی داریم که بیانگر این مطلب است که اختلاف مطالع در روزه اعتبار دارد و سپس روایت زیرا ارائه می نمایند: عن کریب ان ام الفضل ابنة الحارث بعثته الی معاویة بالشام، قال:

 فقدمت الشام فقضیت حاجتها، فاستهلّ رمضان وأنا بالشام، فرأینا الهلال لیلة الجمعة، ثم قدمت المدینة فی آخر الشهر، فسألنی ابن عباس، ثم ذکر الهلال، فقال: متی رآیتم الهلال؟ قلت: رأیته لیلة الجمعة، قال أنت رأیته؟

قلت: نعم، ورآه الناس، وصاموا وصام معاویة، قال: لکنا رأیناه لیلة السبت، فلا نزاله نصومه حتی نکمل الثلاثین أو نراه، فقلت: افلاتکتفی برؤیة معاویة وصیامه؟ قال: لا، هکذا أمرنا رسول الله صلی الله علیه وسلم. (مسلم وابوداود)

از کریب روایت است که ام فضل بنت الحارث مرا به بنزد معاویه به شام فرستاد. ایشان می گوید: من به شام رفتم وکار ایشان را انجام دادم ومن هنوز در شام بودم که مردم شروع به دیدن هلال (ماه رمضان)نمودند  و هلال (ماه رمضان)را در شب جمعه دیدیم، سپس من در آخر ماه (مبارک رمضان)به مدینه آمدم، ابن عباس با من سخن گفت وصحبت از دیدن ماه شد او گفت شما هلال (ماه رمضان)را چه وقتی دیدید؟ من گفتم که من شب جمعه دیدم ابن عباس گفت: تودیدی؟ گفتم بله ودیگر مردم نیز دیدند، وروزه گرفتند ومعاویه نیز روزه گرفت. سپس ابن عباس گفت: ولی ما شب شنبه هلال( ماه رمضان)را دیدیم وبه روزه ما ادامه می دهیم تا اینکه سی روز را کامل کنیم ویا اینکه ماه شوال را ببینیم. من گفتم آیا به دیدن وروزه گرفتن معاویه اکتفا نمی کنی؟ابن عباس گفت: نه، اینگونه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ما دستور دادند.

آری دوستان هر کس با دقت به سخنان ابن عباس رضی الله عنه در این روایت نگاه کند برایش واضح می شود که اینجا دوچیز است:

1) قسمت مرفوع این حدیث یعنی دستور رسول خدا صلی الله علیه وسلم که همان جمله (وبه روزه ما ادامه می دهیم تا اینکه سی روز را کامل کنیم ویا اینکه ماه شوال را ببینیم). این جمله در حقیت همان حدیثی است که ما اول ذکر کردیم یعنی حدیث (صوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته، فإن غبّی علیکم فأکملوا العدّة شعبان ثلاثین). وجمله آخر ابن عباس نیز بیانگر این مطلب است که فرمودند: اینگونه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ما دستور دادند.

2) قسمت برداشت ابن عباس که از این حدیث برداشت نموده که هر منطقه باید خودش ببیند برای این برداشت ابن عباس رضی الله عنه دلیلی ازگفته رسول خدا صلی الله علیه وسلم ندارد که هیچ برکه بر عکس وبر خلاف نظر ابن عباس رضی الله عنه نیزحدیث مرفوع از رسول خدا آمده که دیدن منطقه ی دیگری را برای اهل مدینه اعتبار نموده اند.

به دو حدیث زیر توجه نمایید:

1) عن رجل من اصحاب النبی صلی الله علیه وسلم قال: اختلف الناس فی آخر یوم من رمضان، فقدم أعرابیان فشهدا عند النبی صلی الله علیه وسلم بالله لأهلا أمس عشیة، فأمر رسول الله صلی الله علیه وسلم الناس أن یفطروا وأن یغدوا الی مصلاهم. (ابوداود)

یکی از یاران رسول خدا صلی الله علیه وسلم روایت نموده که مردم در باره آخرین روز رمضان اختلاف نمودند (که آیا این روز از رمضان است ویا اینکه از شوال است وامروز عید است)دو بادیه نشین  آمدند وبه نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم گواهی دادند که آنها دیروز شام هلال ماه شوال را دیدند، رسول خدا صلی الله علیه وسلم به مردم دستور دادند که روزه شان را خورند و(برای ادای نماز عید)به عید گاه بروند.

2) عن أبی عمیر بن انس عن عمومة له من أصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم أن رکبا جاءوا إلی النبی صلی الله علیه وسلم یشهدون أنهم رأوا الهلال بالأمس فأمرهم أن یفطروا وإذا أصبحوا

 أن یغدوا إلی مصلاهم. (ابوداود ابن ماجه ونسائی)

أبوعمیرفرزند انس از عموهایش که از یاران رسول خدا صلی الله علیه وسلم بودند روایت می کند: که کاروانی بنزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم  آمده وگواهی دادند که آنها هلال( ماه شوال)را دیروز دیدند رسول خدا صلی الله علیه وسلم به مردم دستور دادند تا روزهشان بخورند وفردا (برای ادای نماز عید) به عیدگاه بروند. اگر اندک دقتی به این دو روایت کرده شود واضح می گردد که استنباط وبرداشت ابن عباس رضی الله عنه کاملا با این دو حدیث مرفوع در تضاد است ودرست این است که اگر هر جای این کره خاکی دیدن هلال ماه بثبوت رسید برای همه مسلمانان جهان واجب است که دیدن آنها اعتبار نموده وبنا بر دیدن آنها روزه بگیرند ویا اینکه عید نمایند، همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه وسلم دیدن آن دو بادیه نشین  وگواهی افراد کاروان را برای اهل مدینه اعتبار نموده ودستور بخوردن روزه دادند.

در این جا مناسب می دانم که تأویلی را که استاد آلبانی رحمه الله برای حدیث ابن عباس رضی الله عنه بیان نموده را نیز بیان نمایم، استاد آلبانی رحمه الله می فرماید:  قطعا حدیث ابن عباس رضی الله عنه در باره افرادی است که بنا بر دیدن هلال ماه در شهرشان روزه گرفتند وسپس در وسط ماه به آنان خبر رسید که در شهر دیگری یک روزجلوتراز آنان هلال ماه دیده شده است در این صورت ساکنان این شهر به روزه خویش ادامه دهند تا سی روز آنان تکمیل شود ویا اینکه هلال ماه را ببینند...

این تأویل استاد آلبانی رحمه الله بنا بر علل زیر اعتبارشرعی ندارد:

اولا: گوینده این سخن یعنی ابن عباس رضی الله عنه هدفش این نبوده که استاد آلبانی تأویل نمودند، بلکه هدفش این بوده که چون ما، هلال ماه رمضان را بعد از شما دیدیم پس عید ما نیز بعد از شما خواهد بود مگر اینکه هلال ماه شوال دیده شود.

ثانیا: وقتیکه به ما خبر رسید وبرای ما ثابت شد که فلان روز در فلان شهر هلال ماه دیده شده چرا ما گواهی آنان را قبول نکنیم وبه روزه ادامه دهیم تا که سی روزکامل شود.

ثالثا: آیا اینجا استاد آلبانی تضاد گوئی نکردند زیرا استاد قایل به این اند که اگر درهر گوشه دنیا ثابت شود که هلال ماه دیده شده برای همه ضروری است که روزه بگیرند ویا عید کنند ولی باز در اینجا می گویند: این برای کسی است که با دیدن شهر خودش روزه گرفته است وباید برای این تفکیک دلیل باشد که خوشبختانه نیست.

رابعا: اصل اثبات دیده شدن هلال ماه است، حالا فرقی ندارد که در اول ماه ثابت شود ویا در وسط ویا آخر ماه.

خامسا: وقتیکه ثابت شد فلان شهر یک روز قبل از ما دیدند وامروز عید است اگر ما به این شهری که یک روز بعداز آنها هلال ماه را دیده وروزه گرفته اند بگوییم شما یک روز دیگرنیز روزه بگیرید آیا در این دستور دو اشتباه صورت نگرفته است؛ یک اینکه ما به آنها دستور دادیم که در روز عیدی که روزه درست نیست روزه بگیرند، دوم اینکه یک روزی را که از اول ماه رمضان خوردند قضای نیاورند زیرا با گرفتن این روز اضافی سی روز آنها تکمیل می شود.

خامسا: درست است در اول ماه اشتباه صورت گرفته ولی وقتی که جمعی گواهی دادند که آنها در فلان شهر یک روز جلوتر دیدند وامروز سی روز آنها کامل می شود وباید فردا عید شود این یک گواهی مستقل برای عید است نه تنها برای دیدن هلال ماه رمضان؛ پس چرا ما گواهی این افراد را بی دلیل رد کنیم.

ترجمه نسائی از (حدیث (۱) تا (۳۰)

 

ترجمه نسائی  

 

از

 

                          (حدیث (۱) تا (۳۰)

 

 

کتاب الطهارة

 

کتاب پاکى

تأویل قوله عز وجل {إذا قمتم إلى الصلاة فاغسلوا وجوهکم

وأیدیکم إلى المرافق}

تفسیر این گفته  ذات باعزت وبزگوار ( چون خواستید براى

نماز بپا خیزید پس بشوئید چهرهایتان ودستهایتان را تا به

آرنج ....)

(1)= عن أبی هریرة أن النبی صلى الله علیه وسلم قال : إذا

استیقظ أحدکم من نومه فلا یغمس یده فی وضوئه حتى یغسلها

ثلاثا فإن أحدکم لا یدری أین باتت یده.

ازأبوهریره رضى الله عنه روایت است که پیامبر صلى الله علیه

وسلم فرمودند: هنگامی که هر یک از شما از خوابش بیدار مى

شود دستش را در آب وضواش غوطه ندهد تا اینکه آنرا سه

بار بشوید زیرا هیچ  یک از شما نمى داند که دستش شب را کجا

گذرانده است.

باب السواک إذا قام من اللیل

بحث مسواک زدن زمانیکه فرد شب از خواب بیدار مى شود

(2)=عن حذیفة قال : کان رسول الله صلى الله علیه وسلم إذا قام

من اللیل یشوص فاه بالسواک.

از حذیفه رضى الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله

علیه وآله وسلم زمانیکه شب از خواب بیدار مى شدند دهانشان

را با مسواک مى مالیدند یعنى مسواک مى زدند.

باب کیف یستاک

بحث اینکه فرد چگونه مسواک بزند

(3)=  عن أبی موسى قال : دخلت على رسول الله صلى الله

علیه وسلم وهو یستن وطرف السواک على لسانه وهو یقول عأ

عأ.

ازأبو موسى رضى الله عنه روایت است که من بر رسول خدا

صلى الله علیه وسلم وارد شدم در حالیکه ایشان مسواک مى

زدند وکناره مسواک بر زبانشان بود وأع أع مى کردند.

باب هل یستاک الإمام بحضرة رعیته

بحث اینکه آیا امام مى تواند در حضور رعیتش مسواک بزند

(4)= عن أبی موسى قال : أقبلت إلى النبی صلى الله علیه

وسلم ومعی رجلان من الأشعریین أحدهما عن یمینی والآخر

عن یساری ورسول الله صلى الله علیه وسلم یستاک فکلاهما

سأل العمل قلت والذی بعثک بالحق نبیا ما أطلعانی على ما فی

أنفسهما وما شعرت أنهما یطلبان العمل فکأنی أنظر إلى سواکه

تحت شفته قلصت فقال إنا لا أو لن نستعین على العمل من أراده

ولکن اذهب أنت فبعثه على الیمین ثم أردفه معاذ بن جبلْ رضى

الله عنهما.

ازأبوموسى رضى الله عنه روایت است که من بهمراه دو نفر

دیگراز أشعریها که یکى ازآنها در سمت راست من ودیگرى

در سمت چپ من بود بنزد پیامبر صلى الله علیه وسلم و رفتیم

در حالیکه رسول الله صلى الله علیه وسلم مسواک مى زندند هر

نفردر خواست کار نمودند من گفتم قسم بذاتى که شمارا

پیامبربرحق فرستاده این دومرا از آنچه در دل داشتند مطلع

ننمودند ونه هم من خبرداشتم که اینها مى خواهند در خواست

کار نمایند ، واین در حالى بود که من به مسواک ایشان نگاه

مى کردم که زیر لب قرار داشته ولبشان را بلند نموده بود .

پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمودند:ما نه ویا هر گزکمک نمى

گیریم بر کارى از کسى که خودش بخواهد ولى تو(أبوموسى)

برو.

رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم ایشان یعنى ابوموسى را

به یمن فرستادند وسپس پشت سرش معاذ بن جبل رضى الله

عنهما را فرستادند.

باب الترغیب فی السواک

بحث تشویق بر مسواک

(5)= عن عائشة عن النبی صلى الله علیه وسلم قال السواک

مطهرة للفم مرضاة للرب.

ازعایشه رضى الله عنها روایت است که  پیامبر صلى الله علیه

وآله وسلم فرمودند: مسواک پاک کننده دهان وباعث رضایت

پرودگار مى گردد.

الإکثار فی السواک

توصیه زیاد در باره مسواک

(6)= عن أنس بن مالک قال: قال: رسول الله صلى الله علیه

وسلم قد أکثرت علیکم فی السواک

ازأنس بن مالک رضى الله عنه روایت است که رسول الله صلى

الله علیه وآله وسلم فرمودند: من شما را زیاد به مسواک زدند

تشویق نمودم .

الرخصة فی السواک بالعشی للصائم

رخصت در مسواک زدن بعد ازظهر براى روزه دار

(7)=  عن أبی هریرة أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال

لولا أن أشق على أمتی لأمرتهم بالسواک عند کل صلاة

ازأبوهریره رضى الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله

علیه وسلم فرمودند: اگر بر أمت من سخت نبودى به آنها دستور

مى دادم که بوقت هر نماز مسواک بزنند.

السواک فی کل حین

هر وقت مسواک زدن

(8)=   عن شریح قالقلت لعائشة بأی شیء کان یبدأ النبی

صلى الله علیه وسلم إذا دخل بیته قالت بالسواک

شریح فرموده است :که من به عایشه رضى الله عنها

گفتم :زمانیکه پیامبر صلى الله علیه وسلم وارد خانه مى شدند

اولا از چه کارى شروع مى کردند؟ فرمود: مسواک مى زدند.

ذکر الفطرة – الاختتان

بحث فطرت وختنه نمودن

(9)=   عن أبی هریرة عن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال :

الفطرة خمس الاختتان والاستحداد وقص الشارب وتقلیم الأظفار

ونتف الإبط

ازأبو هریره رضى الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله

علیه وسلم فرمودند:فطرت پنج است، ختنه نمودن، تراشیدن

شرمگاه ، کوتاه کردن سبیل ، کوتاه نمودن ناخونها و کندن

موى زیر بغل.

تقلیم الأظفار

کوتاه نمودن ناخونها

(10)= عن أبی هریرة قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم

خمس من الفطرة قص الشارب ونتف الإبط وتقلیم الأظفار

والاستحداد والختان

ازأبو هریره رضى الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله

علیه وسلم فرمودند: پنج چیز جزء فطرت است، کوتاه کردن

سبیل ، کندن موى زیر ، کوتاه نمودن ناخونها ، تراشیدن

شرمگاه و ختنه نمودن.

نتف الإبط

کندن موی زیربغل

(11)= عن أبی هریرة عن النبی صلى الله علیه وسلم قال:

خمس من الفطرة الختان وحلق العانة ونتف الإبط وتقلیم

الأظفار وأخذ الشارب

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله

علیه وسلم

فرمودند:پنج چیز جزء فطرت است، ختنه نمودن، تراشیدن موی

شرمگاه، کندن موى زیر ، کوتاه نمودن ناخونها و گرفتن

وکوتاه کردن سبیل.

حلق العانة

تراشیدن موی شرمگاه

(12)= عن ابن عمر أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال:

الفطرة قص الأظفار وأخذ الشارب وحلق العانة

ازابن عمر رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله

علیه وسلم فرمودند: کوتاه نمودن ناخونها ، گرفتن وکوتاه

کردن سبیل وتراشیدن موی شرمگاه جزء فطرت وسرشت

است.

قص الشارب

قیچی نمودن وکوتاه کردن سبیل

(13)= عن زید بن أرقم قال: قال رسول الله صلى الله علیه

وسلم من لم یأخذ شاربه فلیس منا

اززید بن أرقم رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلى

الله علیه وسلم فرمودند: کسی که سبیلش رانگیرد وکوتاه نکند از

ما نیست.

التوقیت فی ذلک

مدت زمانی که باید در آن این اعمال انجام شود

(14)= عن أنس بن مالک قال وقت لنا رسول الله صلى الله علیه

وسلم فی قص الشارب وتقلیم الأظفار وحلق العانة ونتف الإبط

أن لا نترک أکثر من أربعین یوما وقال مرة أخرى أربعین لیلة

ازأنس بن مالک رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلى

الله علیه وسلم در گرفتن وکوتاه کردن سبیل ، کوتاه نمودن

ناخونها ، ،تراشیدن موی شرمگاه وکندن موی زیربغل برای ما

مدت زمانی را معین نمودند که ازچهل روزبیشتر رها نکنیم

وراوی یکبار گفته که چهل شب(یعنی در این مدت حد اقل

یکبار این اعمال را انجام شود)

إحفاء الشارب وإعفاء اللحى

سبیل را خوب کوتاه نمودن وریش رها و بلند گذاشتن

(15)= عن ابن عمر عن النبی صلى الله علیه وسلم قال أحفوا

الشوارب وأعفوا اللحى

از ابن عمر رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله

علیه وسلم فرمودند : سبیلها را خوب کوتاه کنید وریشها را

رها وبلند بگذارید.

الإبعاد عند إرادة الحاجة

بهنگام اراده قضای حاجت به مکان دوری رفتن

(16)= عن عبد الرحمن بن أبی قراد قال خرجت مع رسول الله

صلى الله علیه وسلم إلی الخلاء وکان إذا أراد الحاجة أبعد

ازعبد الرحمن بن أبی قراد رضی الله عنه روایت است که من

بهمراه رسول الله صلى الله علیه وسلم برای قضای حاجت به

بیرون رفتم ایشان زمانیکه می خواستند قضای حاجت نمایند به

دور ترین مکان می رفتند.

(17)= عن المغیرة بن شعبة أن النبی صلى الله علیه وسلم کان

إذا ذهب المذهب أبعد قال فذهب لحاجته وهو فی بعض أسفاره

فقال ائتنی بوضوء فأتیته بوضوء فتوضأ ومسح على الخفین

ازمغیره بن شعبه رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلى

الله علیه وسلم هرگاه که برای قضای حاجت می رفتند به دور

ترین مکان می رفتند .

مغیره می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم در یکی از

سفرهایشان برای قضای حاجت رفتند وچون تشریف آوردند

فرمودند : که برایم آب وضو بیاور من برایشان آب وضو

آوردم وایشان وضو گرفتند وبر موزهایشان مسح نمودند.

الرخصة فی ترک ذلک

اجازه ورخصت در ترک دور رفتن (بهنگام قضای حاجت).

(18)= عن حذیفة قال کنت أمشی مع رسول الله صلى الله علیه

وسلم فانتهى إلى سباطة قوم فبال قائما فتنحیت عنه فدعانی وکنت

عند عقبیه حتى فرغ ثم توضأ ومسح على خفیه

از حذیفه رضی الله عنه روایت است که من بهمراه رسول الله

صلى الله علیه وسلم راه می رفتم که به زباله دان قومی رسیدند

سپس ایستاده ادرار نمودند من یکطرف رفته ودور شدم که مرا

صدا زد ومن آمدم تا پشت سر ایشان ایستادم تا اینکه ادرار

نمودند وسپس وضو گرفته وبر موزهایشان مسح نمودند.

القول عند دخول الخلاء

دعای هنگام ورود به توالت

(19)= عن أنس بن مالک قال کان رسول الله صلى الله علیه

وسلم إذا دخل الخلاء قال اللهم إنی أعوذ بک من الخبث والخبائث

ازأنس بن مالک رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلى

الله علیه وسلم فرمودند: هرگاه کسی از شما وارد توالت شد

بگوید : بار خدایا یقینا بنده از شر وبدی شیطانهای نر وماده بتو

پناه می برم.

النهی عن استقبال القبلة عن الحاجة

ممانعت از رخ بسوی بقبله نمودن بهنگام قضای حاجت

(20)= عن رافع بن إسحاق أنه سمع أبا أیوب الأنصاری وهو

بمصر یقول ما أدری کیف أصنع بهذه الکراییس وقد قال رسول

الله صلى الله علیه وسلم إذا ذهب أحدکم إلى الغائط أو البول فلا

یستقبل القبلة ولا یستدبرها

ازرافع بن إسحاق روایت است که از أبوأیوب أنصاری رضی

الله عنه در مصر شنیده است که می فرماید: نمی دانم با این

توالتها چه کنم ودر حالیکه رسول الله صلى الله علیه وسلم

فرموده است : هرگاه کسی از شما برای ادرار ویا مدفوع

نمودن رفت نه رخ بسوی قبله نمائید ونه بدان سو پشت گردانید.

النهی عن استدبار القبلة عند الحاجة

ممانعت از پشت به قبله نمودن بهنگام قضای حاجت

(21)= عن أبی أیوب أن النبی صلى الله علیه وسلم قال لا

تستقبلوا القبلة ولا تستدبروها لغائط أو بول ولکن شرقوا أو

غربوا

از أبوأیوب أنصاری رضی الله عنه روایت است پیامبر صلى

الله علیه وسلم فرموده اند : بهنگام ادرار ویا مدفوع نه رخ

بسوی قبله نمائید ونه بدان سو پشت گردانید. ولی بسوی مشرق

ویا مغرب پشت ورو گردانید.

الأمرباستقبال المشرق أو المغرب عند الحاجة

دستور به رخ نمودن به مشرق ومغرب بهنگام قضای حاجت

(22)= عن أبی أیوب الأنصاری قال: قال رسول الله صلى الله

علیه وسلم إذا أتى أحدکم الغائط فلا یستقبل القبلة ولکن لیشرق

أو لیغرب

از أبوأیوب أنصاری رضی الله عنه روایت است پیامبر صلى

الله علیه وسلم فرموده اند : بهنگام ادرار ویا مدفوع نه رخ

بسوی قبله نمائید ونه بدان سو پشت گردانید. ولی بسوی مشرق

ویا مغرب پشت ورو گردانید.

الرخصة فی ذلک فی البیوت

اجاز در رخ وپشت به قبله نمودن در چار دیواریهای خانها.

(23)= عن عبد الله بن عمرقال لقد ارتقیت على ظهر بیتنا

فرأیت رسول الله صلى الله علیه وسلم على لبنتین مستقبل بیت

المقدس لحاجته

ازعبد الله بن عمررضی الله عنهما روایت است که روزی بر

پشت خانه ی ما بالا رفتم که دیدم رسول الله صلى الله علیه

وسلم بر دو خشت خام نشسته ورخ به سوی بیت المقدس قضای

حاجت می نماید.

کتاب الطهارة

باب النهی عن مس الذکر بالیمین عند الحاجة

بحث ممانعت از دست راست را به آله تناسل زدن بهنگام

قضای حاجت

(24)= عن أبی قتادة  أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال

إذا بال أحدکم فلا یأخذ ذکره بیمینه.

ازأبوقتاده رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله

علیه وسلم فرمودند: هرگاه کسی از شما خواست ادرار کند

بادست راستش آله تناسلش را نگیرد.

(25)= عن أبی قتادة قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم

إذا دخل أحدکم الخلاء فلا یمس ذکره بیمینه

ازأبوقتاده رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله

علیه وسلم فرمودند: هرگاه کسی از شما وارد توالت شد بادست

راستش آله تناسلش را لمس نکند.

الرخصة فی البول فی الصحراء قائما

اجازه در ادرارنمودن در بیابان بصورت ایستاده

(26)= عن حذیفة أن رسول الله صلى الله علیه وسلم أتى

سباطة قوم فبال قائما.

حذیفه رضی الله عنه روایت نمودند: که رسول الله صلى الله

علیه وسلم به زباله دان قومی آمده وایستاده ادرار نمودند.

(27)=عن حذیفة قال إن رسول الله صلى الله علیه وسلم أتى

سباطة قوم فبال قائما.

حذیفه رضی الله عنه فرمودند: رسول الله صلى الله علیه وسلم

به زباله دان قومی آمده وایستاده ادرار نمودند.

(28)= عن حذیفة أن النبی صلى الله علیه وسلم مشى إلى

سباطة قوم فبال قائما ومسح على خفیه

حذیفه رضی الله عنه روایت نمود ند: که رسول الله صلى الله

علیه وسلم به زباله دان قومی آمده وایستاده ادرار

نمودند.وبرموزهایشان مسح نمودند.

البول فی البیت جالسا

در خانه (توالت) نشسته ادرار نمودن

(29)= عن عائشة قالت من حدثکم أن رسول الله صلى الله علیه

وسلم بال قائما فلا تصدقوه ما کان یبول إلا جالسا

عایشه رضی الله عنها فرمودند: هرکس به شما گفت :

که رسول الله صلى الله علیه وسلم ایستاده ادرار نموده است

حرفش را تأیید ننمائید زیرا ایشان بجز نشسته به روش دیگری

ادرار نمی نمودند.

البول إلى السترة یستتر بها

ادرار نمودن بسوی چیزی که انسان راازدید دیگران

مخفی دارد.

(30)= عن عبد الرحمن بن حسنة قال خرج علینا رسول الله

صلى الله علیه وسلم وفی یده کهیئة الدرقة فوضعها ثم جلس

خلفها فبال إلیها فقال بعض القوم انظروا یبول کما تبول المرأة

فسمعه فقال أو ما علمت ما أصاب صاحب بنی إسرائیل کانوا

إذا أصابهم شیء من البول قرضوه بالمقاریض فنهاهم صاحبهم

فعذب فی قبره

ازعبد الرحمن بن حسنه رضی الله عنه روایت است که روزی

رسول الله صلى الله علیه وسلم بنزد ما آمدند وبه دستشان

چیزی همانند سپر بود که آنرا گذاشته وسپس پشت آن نشسته

وبسوی آن ادرار نمودند بعضی از افراد گفتند: نگاه کنید ادرار

می نماید همانگونه که  زن ادرار می نماید. رسول خدا این

حرف راشنیدند وخطاب به آن فرد گفتند: آیا ندانستی که یار

بنی اسرائیلی به چه عذابی گرفتار شد چون بنی اسرائیل هر

گاه چیزی از ادرار بر آنها می ریخت آنجا را با قیچیها می

بریدند ولی این فرد آنها را از این کار ممانعت نمود وبدین

سبب در قبرش عذاب داده شد.

ترجمه ابن ماجه از حدیث (1) تا حدیث (11)


ترجمه ابن ماجه از حدیث (1) تا حدیث (11) 
المقدمة 
پیشگفتار 
(1) باب اتباع سنة رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم

بحث پیروی نمودن از سنتهای رسول خدا صلی الله علیه وسلم

1 - عَنْ أبی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم :ما أمرتکم به فخذوه. وما نهیتکم عنه فانتهوا.
از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: هر آنچه به شما دستور می دهم قطعاآنرا بگیرید واز هر آنچه شما را باز می دارم حتما باز آیید.
2 -عَنْ أبی هُرَیْرَةَ، قَالَ:قَالَ رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم:درونی ما ترکتم. فإنما هلک مِن کان قبلکم بسؤالهم واختلافهمعلى أنبیائهم. فإذا أمرتکم بشیء فخذوا منه ما استطعتم. وإذانهیتکم عَنْ شیء فانتهوا.
از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: بگذارید مرا در باره آنچه برایتان رهانمودم یقینا کسانی که پیش از شما بودند بنا بر سؤالهاواختلافاتشان با پیامبرانشان هلاک شدند . پس هر گاه به شما دستور اجرای حکمی را دادم تا جای که توان دارید آنرا بگیرید وچون شما را از چیزی ممانعت نمودم باز آیید.
3 - عَنْ أبی هُرَیْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم: مِن أطاعنی فقد أطاع اللّه، ومِن عصانی فقد عصى اللّه.
از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: هرکس از من پیروی کند او قطعا از خداوند پیروی نموده است وهر کس از من نافرمانی کند او یقینا از خداوند نافرمانی نموده است.
4 - عَنْ أبی جعفر، قَالَ:کان ابْن عمر إذا سمع مِن رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم حدیثا لم یعده ولم یقصر دونه.
از ابوجعفر روایت است که ابن عمررضی الله عنه چون از رسول خدا صلی الله علیه وسلم حدیثی را می شنید نه از آن تجاوز می کرد ونه در عمل به آن کوتاهی می نمود.
5 - عَنْ أبی الدرداء، قَالَ: خرج علینا رَسُول اللّه صلى اللّه علیهوسلم ونحن نذکر الفقراء ونتخوفه. فقَالَ: آلفقر تخافون؟ والذینفسی بیده لتصبن علیکم الدنیا صبا حتى لا یزیغ قلب أحدکم إزاغة إلا هِیَهْ. وأیم اللّه لقد ترکتم على مثل البیضاء، لیلها ونهارها سواء.
أبودرداء رضی الله عنه فرموده است : رسول خدا صلی الله علیه وسلم از (خانه) بیرون شده (بنزد ما آمدند) درحالیکه مادر بار فقر وتنگدستی بحث وگفتگو می کردیم واز ترسش سخن می گفتیم . رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: آیا از فقیر وتنگدستی می ترسید؟ سوگند بذاتی که جانم در دست اوست دنیا بر شما آنقدر زیاد خواهد ریخت تا جای که دل هیچیک از شما کج نکند (وبه انحراف نکشاند) مگر همین (دنیا ) .وقسم بخدا من شما را برسفیدی کاملی رها نمودم که شب وروز آن هردو برابر اند.

6- عَنْ قرةقَالَ:قَالَ رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم: لا تزال طائفة مِن أمتی منصورین لا یضرهم مِن خذلهم حتى تقوم الساعة.
از قره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: همیشه گروهی از امت من یاری شوندگان ، تا قیامت برپا شود اگر کسی بخواهد به آنها ضرری برساند نخواهد توانست.
7 - عَنْ أبی هُرَیْرَةَ؛أن رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم قَالَ: لا تزال قائمة مِن أمتی قوامة على أمر اللّه لا یضرها مِن خالفها.
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم روایت است که فرمودند: همیشه گروهی از امت من برپا دارندگان دین خدا اند وکسی که به آنها مخالفت کند نمی تواند به آنها ضرری برساند.
8 - عن أبی عنبة الخولانی، وکان قد صلى القبلتین مع رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم قَالَ: سمعت رَسُول اللّه صلى اللّه علیهوسلم یَقُولُ: لا یزال اللّه یغرس فی هذا الدین غرساً یستعملهمفی طاعته.
از ابوعنبه خولانی رضی الله عنه کسی بسوی هر دوقبله با رسول خدا صلی الله علیه وسلم نمازخوانده ؛ روایت است که ایشان از رسول خدا صلی الله علیه وسلم شنیده که می فرمایند: همیشه خداوند در این دین نهالانی را می کارد وسپس آنها رادر پیروی واطاعت خویش بکار می گیرد.
9 - عَنْ شعیب، قَالَ: قَالَ معاویة خطیبا فقَالَ: أین علماؤکم؟ أین علماؤکم؟ سمعت رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم یَقُولُ: لاتقوم الساعة إلا وطائفة مِن أمتی ظاهرون على الناس، لا یبالونمِن خذلهم ولا مِن نصرهم .
از شعیب روایت است که معاویه بهنگام سخنرانی فرمود : علماء شما کجا اند؟ روحانیون شما کجا اند؟ من از رسول خدا صلی الله علیه وسلم شنیدم که می فرمایند : قیامت بر پا نخواهدشد مگر اینکه گروهی بر مردم غالب اند ، پروائی ندارند که چه کسی آنها را یاری می کند ویا چه کسی در پی خواری وذلت آنها است.
10 - عَنْ ثوبان؛ أن رَسُول اللّه صلى اللّه علیه وسلم قَالَ: لایزال طائفة مِن أمتی على الحق منصورین، لا یضرهم مِنخالفهم حتى یأتی أمر اللّه، عز وجل .
از ثوبان رضی الله عنه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: همیشه گروهی از امت من بر حق یاری شوندگان اند، ومخالفین آنها نمی توانند به آنها ضرری برسانند واین جریان ادامه دارد تا این دستور خدا عزوجل (قیامت) بیاید.
11 - عَنْ جابر بن عَبْدُ اللّه، قَالَ: کنا عند النبی صلى اللّه علیه وسلم فخط خطا. وخط خطین عَنْ یمینه، وخط خطین عَنْ یساره، ثم وضع یده فی الخط الأوسط فقَالَ: هذا سبیل اللّه . ثمتلا هذه الآیة: {وأن هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عَنْ سبیله}. ((6/ سورة الأنعام/ الآیة 53))

از جابر رضی الله عنه روایت است که بنزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم بودیم که یک خطی کشیدند، ودو خط دیگر در سمت راست آن کشیدند ، ودو خط دیگر در سمت چپ آن کشیدند ، وسپس دستش را بر خط وسطی گذاشتند وفرمودند : این راه خدا است وسپس این آیه را تلاوت نمودند: {وأن هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عَنْ سبیله}.یعنی : این راه راست من است پس از آن پیروی کنید واز راهای دیگر پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده می کنند.