۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

آداب استفاده از تلفن

آداب استفاده از تلفن

پیشرفت علم ودانش و اکتشافات و اختراعات جدید از یک سو کارها را آسان نموده ورفاه حال مردم شده اند ولی از سوی دیگر همراهشان مشکلات و بدبختیهای را نیز همراه آورده اند بعنوان مثال تلفن اعم از تلفن خانگی و یا مبایل یکی از اختراعات بسیار جالب ومفید است که بسیارکارارتباطی را آسان نموده و به راحتی انسان می تواند به آن طرف کره زمین ارتباط گرفته وبا دور ترین فرد با خود سخن بگوید ویا اینکه برایش پیامک فرستاده و با او در ارتباط باشد توأم با اینکه مبایل ها روز بروز پیشرفته تر شده و همانند یک دستگاه ویدیو ویا تلویزیون وکامپیوتر همراه نیز شده است و خدا بداند که با پیشرفته های جدید این مبایل چه خواهد شد و از نظر پیشرفت مردم را به کجاها که نخواهد برد.

این یک بعد قضیه و یک روی سکه و یا یک دیدگاه نسبت به این کشف مهم و اختراع جدید است ولی این جریان بعد دوّمی و این سکّه رخ دیگری نیز دارد که آن طرف قضیه وآن روی سکه بسیار خطرناک است.

آن سوی قضیه و آن رخ سکّه همان سوء استفادهای است که متأسفانه از این اختراع و اکتشاف می شود.

اگر بخواهیم بطور مختصر بیان نماییم که تلفن همراه باعث چه کارهای اسف باری که نشده است؛ می شود بطور فهرست وار چنین گفت:

1 =  وسیله ای برای فساد ، تباهی و فریب افراد.

2 = تلویزیونی که فیلم ها ، سریالها وموسیقی ها ی غیر اخلاقی پخش می کند.

3= دستگاه ویدیوئی که فیلمها و موسقیهای غیر مجاز ارائه می نماید.

4 = کامپیوتری که نرم افزارها و سیدیهای ضد اخلاقی را می خواند.

5 = دوربینی برای گرفتن عکسهای نامحرمان .

6 = آلبومی برای ذخیره نمودن عکسهای غیر مجاز.

7= اداره پستی که نامهای عاشقانه ومزخّرفانه را حمل ونقل می کند.

8 = وسیله ای برای گفتگوهای نامشروع .

9 = دامی برای شکاردخترها وپسرهای پاک ، سالم ، ساده یک رنگ وبی مکر.

10 = وسیله ای برای سرگرمیها ی وقت گذران بی فایده.

11 = راهی برای پول خرج کردنهای بی مورد ومضرّ.

 و دها مضرّات و مفاسد دیگر......

آخر خواهران وبرادران دینی بنده؛ بیاییم از این اختراع زیبا ،اکتشاف خوب واین نعمت الهی درست وبجا استفاده کنیم تا هم برای ما کار گشا باشد وهم از مضّرات و خطرات آن در امان باشیم .

بنده برای این جریان پیشنهاداتی دارم که امیداوارم برای استفاده کنندگان تلفن های همراه و یا حتی تلفن ها خانگی مفید باشد و با عمل براین پیشنهادات همه ما بتوانیم از تلفن خوب و بجا استفاده نموده و از تمام خطرات و مضرات آن محفوظ بمانیم و آن پیشنهادات از قرار زیر می باشد:

1= شماره تلفن خود را به هرکسی که نمی شناسی و یا اعتماد ندارید ندهید.

2= به تلفنهای که شمارههای آنها را نمی شناسید جواب ندهید.

3 = پاسخ پیامکهای که نمی شناسید از چه کسی برای شما فرستاده شده است را ندهید.

4 = در میموری و حافظه ی مبایل خویش فیلمها نامشروع ، موسیقی، و پیامکهای ضد اخلاقی نگذارید.

5= بلوتوث بازی و پیامک نگاری را شغلی برای خویش ندانید.

6 = بیهوده و بدون این که کار ضروری داشته باشید با کسی تماس نگیرید.

7 = در تماسهای تلفنی که بر قرارمی نمایید بسیارمختصر گفتگو کنید.

8 = هزینه ی پیامک از مکالمه کمتر است حتی الامکان از آن استفاده نمایید.

9 = هر مطلب را با پیامک نفرستید وسخنی رادر تلفن نگویید.

10 = این را خوب بدانید که مبایل اسباب بازی نیست بلکه ابزار کار گشا است.

11 = در یادگیری علم ودانش از تلفن همراه استفاده بهینه را ببرید.

12 = میموری و حافظه تلفن خود را با تلاوت قاریان ،سرودهای اسلامی و سخنرانیهای زیبا پر کنید.

خلاصه این که قدر این نعمت الهی را بدانید واز آن درست استفاده کنید تا کارگشا ویاروتان باشد واز آن غلط استفاده نکنید که دنیا وآخرت شما تباه خواهد نمود وشما را بدبخت وبیچار خواهد نمود.

شعبه های ایمانی

شعبه های ایمانی 

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند : ایمان هفتاد واندی شعبه دارد ، وما در زیر این شعبه جات را ذکر نموده ایم:

1 = ایمان و اعتقاد به الله عزوجل داشتن.

2 = به تمام پیامبران علیهم السلام ایمان داشتن.

3 = ایمان به فرشتگان.

4 = ایمان به قرآن ودیگر کتابهای آسمانی.

5 = ایمان به خوب بد تقدیر.

6 = ایمان به قیامت .

7 = ایمان به بر انگیخته شدن بعد از مرگ وحشر ونشر شدن.

8 = ایمان به جمع شدن مردم در میدان عرصات بعد از زنده شدن وبیرون شدن از قبرها.

9 = ایمان به این که بهشت خانه مومنان ودوزخ خانه کافران است.

10 = دوستی و محبت با الله مهربان.

11 = ترس از الله متعال.

12 = امید به الله متعال داشتن.

13 = توکل بر الله داشتن ودر هر چیزتسلیم دستورات او بودن.

14 = دوستی ومحبت با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

15 = احترام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را داشتن وایشان را بزرگوار ومعظم دانستن.

16 = دوست داشتن دین و متحمس بودن نسبت به آن .

17 = یادگیری علم دین.

18 = رساندن وانتشار علم دین.

19 = بزرگ دانستن قرآن واحترام قایل بدون نسبت به آن.

20 = طهارات وپاکی.

21 = خواندن نماز.

22 = پرداخت زکات .

23 = روزه.

24 = اعتکاف.

25 = انجام حج وعمره.

26 = جهاد فی سبیل الله.

27 = مرز بانی و پاسداری مرزهای سرزمین اسلامی.

28 = در میان جهاد و مبارزه با دشمن اسلام استقامت نمودن و

فرار نکردن.

29 = پرداخت خمس یعنی یک پنجم مال غنیمت به رهبرحکومت اسلامی ویا ماموران حکومت اسلامی.

30 = آزاد کردان برده برای فقط برای رضای الله مهربان.

31 = پرداخت تمام کفارات و جرمانه های مالی که بر انسان بنا بر گناهان و یا سوگندها واجب می گردد.

32 = وفای به عهد وپیمان ها.

33 = به یاد نعمات الهی بودن وشکر آنها را بجا آوردن.

34 = زبان خویش را کنترل و حفاظت نمودن.

35 = امانتداربودن وامانتهای مردم به آنها پرداخت نمودن.

36 = پرهیزازقتل انسانهای بی گناه وجنایت بر افراد .

37 = شرم گاه خویش را از کارهای خلاف شرع و نامشروع حفظ نمودن.

38 = دست درازی به مال مردم نکردن و خود را از عمل زشت دزدی بدور داشتن.

39 = حلال خور بودن واز خورد و نوش چیزهای حرام و مشکوک و یا خورد نوش به روشهای غیر شرعی پرهیز نمودن.

40 =از لباس و ظروف مجاز شرعی و با روش و شمایل بیان شده از جانب اسلام استفاده نمودن واز لوازم ،ظروف ولباس های غیر شرعی استفاده ننمودن.

41 = از بازیها و سرگرمیهای ناجایز و حرام پرهیز نمودن.

42 = میان روی در انفاق و پرهیز از خوردن مال حرام .

43 = ترک کینه وحسد نسبت به دیگران.

44 = حرام بودن ریختن آبروی دیگران و پرهیز از این عمل زشت.

45 = اخلاص در اعمال و ترک ریا.

46 = با انجام نیکیها شاد شدن وبا ارتکاب گناهان ناراحت شدن.

47 = از هر گناهی توبه نمودن.

48 = قربانی و دیگر حیواناتی که شریعت اسلام کشتن و ذبح نمودن آنها رادستور داده از قبیل عقیقه وغیره را رعایت نمودن و برای الله مهربان این کار را انحام دادن .

49 = ازدستورات موافق با شرع رهبران و امیران پیروی نمودن.

50 = باجماعت مسلمانان بودن واز اختلاف و پراکندگی بدور بودن.

51 = برمردم با عدل وانصاف رهبری و حکومت نمودن ودر قضاوتها انصاف را رعایت نمودن.

52 = امر به معرذوف و نهی از منکر نمودن.

53 = تعاون وهمکاری نمودن در کارهای نیک و خیر.

54 = شرم وحیاء داشتن و خود را با این صفت زیبا آراستن.

55 = نیکی به پدر ومادر.

56 = بر قراری روابط خویشاوندی.

57 = خوش اخلاقی.

58 = نیکی نمودن به غلامان وبردگان زیر دست.

59 = رعایت نمودن حق آقایان و صحابان (از جانب بر دگان).

60 = رعایت حقوق فرزندان وخانواده.

61 = با اهل دین دوستی نمودن وبا آنها همراه ونزدیک بودن وسلام وعلیک نمودن.

62 = جواب سلام دیگران را دادن.

63 = به عیادت بیماران رفتن.

64 = بر مسلمانان نماز جنازه خواندن.

65 = جواب عطسه زننده ای که الحمد لله گفت دادن..

66 = از کفار و مفسدین دوری نمودن وبا آنها سخت و خشن نمودن.

67 = اکرام همسایه.

68 = اکرام مهمان.

69 = پرده پوشی گنه کاران نمودن.

70 = بر مشکلات و انجام عبادات و در مقابل شهوات صبر نمودن.

71 = بی  رغبت بودن نسبت به دنیا وآرزوهای اندک دنیوی داشتن.

72 = با غیرت بودن ودیوث نبودن.

73 = از لغویات پرهیز نمودن.

74 = سخاوت مند بود.

75 = برکوچکان رحم واحترام بزرگان را نگه داشتن.

76 = در میان افراد صلح بر قرار نمودن وقهرو ناراحتیها را از بین بردن.

77 = هر آنچه از خیر و خوبی برای خویش می پسندد برای برادر دینیش نیز بپسندد و هر چیز برای خویش نمی پسندد برای برادر خویش هم نپسندد که می شود چیزهای تکلیف را از راه دور کردن را نیز جزء همین قرار داد.

ناگفته نماند که تمام این شعبه جات ایمانی از کتاب شعب الایمان امام بیهقی گرفته شده وایشان برای اثبات این شعبه جات 11269 حدیث و روایت ذکر نموده است.

انواع کفر

 

 

انواع کفر 

 

 

هر فردی که اندک مطالعاتی در آیات قرآنی واحادیث نبوی  

داشته باشد  به این مطلب بر می خورد که در کتاب الله 

 متعال واحادیث گوهربار رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم 

 بر بسیاری از گناهان کلمه کفر وشرک بکار برده شده  

است وهدف بیان بزرگی آن گناهان است ونه اینکه مرتکب  

شونده آنها از اسلام خارج گشته ومرتد می شود ولی 

 متأسفانه امروزه بنا برکم علمی و عدم آگاهی کامل از  

نصوص شرعی بسیار از افراد همه آن آیات واحادیث  

را بر کفروشرک اکبر حمل نموده و کسانی که چنین اعمالی 

 را مرتکب می شوند را کافر و مرتد دانسته و خون آنها را بنا  

حق می ریزند و آنها را جهنمی می دانند و در حالیکه علماء  

و دانشمندان سلف وخلف ؛ کفرو شرک را به دونوع  

اصغر واکبرتقسیم نموده اند. 

کفر اصغر یعنی کفری که ایمان را ناقص نموده و لی انسان  

را از ایمان خارج نمی کند وبه آن کفر عملی نیزگفته می شود.

در حقیقت کفر اصغر به هر گناه ومعصیتی گفته می شود که  

شارع کلمه کفر را برای آنها بکاربرده باشد همانند اینکه  

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: (سباب المسلم  

فسوق وقتاله کفر) یعنی : دشنام دادن مسلمانی فسق و درگیری 

 با او کفر می باشد. 

واما کفر اکبرنوع گناهی است که با وجود آن ایمان کاملا نابود 

 شده واین نوع کفر گاهی با اعتقاد و گاهی هم بشکل گفتار، 

کردار ویاشک وتردید بروز می کند. همانند اینکه والعیاذ بالله  

برای الله شریک و همتائی قائل بودن.

آری هرکسی که بعد وجود شرائط و رفع موانع در او کفر اکبر 

 دیده شد آن فرد کافر محسوب خواهد شد.

ناگفته نماند که در میان دونوع کفر فرقهای مهمی وجود دارد  

که از قرار زیر می باشد:

1 = کفر اصغرانسان را از اسلام خارج نمی گرداند ولی بر  

عکس کفر اکبر انسان را از اسلام بیرون نموده و انسان را  

کافر می گرداند. 

۲ = کشتن کسی که مرتکب کفر اصغر شده حرام است و لی  

کسی که مرتکب کفر اکبر می شود حکومت اسلامی حکم  

اعدامش را صادر می کند.

3 = بر مرتکب کفراصغر نماز جنازه خوانده شده ودر 

 گورستان مسلمانان دفن شده واحکام یک مسلمان واقعی در 

 حقش اجرا می شود.

واما کسی که کفر اکبر نموده مرتد محسوب شده زنش طلاق  

واحکام یک کافر در حق او اجراء خواهد شد.

4 = کسی که مرتکب کفر اصغر شده دیگر اعمال صالحه  

ونیکش باطل نمی گردد ولی کسی که مرتکب کفر اکبر شده 

 تمام عبادات و اعمالش باطل می گردد.

5 = کفر اصغرباعث همیشه ماندن در جهنم نمی گردد ولی  

کفر اکبر باعث همیشه ماندن در جهنم می گردد.

6 = بخشیده شدن کفر اصغر تحت مشیت و خواست الله متعال 

 است ولی فرد اگرازکفر اکبرتوبه نکند وبمیرد هر گز الله  

متعال صاحب آن را نخواهد بخشید وهمیشه در جهنم خواهد ماند.  

 

(ناگفته نماند که اکثرمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة  

والتحذیر من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته  

شده که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب بسیار 

 مفید ومدلل توصیه می کنم ) .

وقتی که تکبر انسان را کور می کند

وقتی که تکبر انسان را کور می کند 

روزی یکی از اساتید یکی از مدارس دینی برایم جریانی راچنین بیان نمود : او گفت من روزی در بازار بودم که یکی از اقوام که معتاد به مواد مخدر است بنزد من آمد وگفت که من می خواهم برای کوتاه کردن موهایم به آرایشگاه بروم به من پول بده من به او گفتم بروموهای سرت را کوتاه کن من حساب می کنم او گفت نه به من پول بده بعد از اصرار زیادش من به او پانصد تومان دادم او گفت کم است وبیشتر بده من او را نصیحت کردم که حالا که معتادشدی وترک نمی کنی حداقل برو کار کن تا فردا مجبور به دزدی نشوی او گفت که کار نیست من گفتم کار زیاد است در یکی از مغازها کار کن او گفت چطور من بروم پیاز صاف کنم در حالیکه من پسر فلان شخص هستم .

سبحان الله تکبر وغرور چه بوده بیچاره معتاد شده وگدائی می کند در این وقت بیادش نمی آید که پسر فلان شخص است معتادی و گدائی عیب است وآبروی پدرش می رود ولی وقتی که نوبت کار می رسد چون اعتیاد ومواد خانمانسوز مخدر او را تنبل وبی آر ساخته بهانه می آورد که من فرزند فلان شخص هستم وبرای عیب است که شاگرد دکانی بشوم وپیاز وسیب زمینی را به مشتری بدهم.

این نوع غرور وتکبر های پوشالین به چه دردی می خورد ویا چه مشکلی را حل می کند.

آری دوری از دین ، بی توجهی پدران و مادران ،جامعه های فاسد دوستان نا اهل و.....باعث می شود که جوانان ما به این روزها بیفتند و آنقدر نیازمند ومحتاج دیگران شوند که حتی پول دور کردن موی زاید بدنشان را هم نداشته باشند.

وظیفه علمای دین، عقلاء جامعه، اولیاء ومربیان است که به فکر جوانان و افراد سالم این جامعه باشند تا بدام این بلای واگیر و خانمانسوز نیفتند و اگر افرادی هم خدای ناخواسته فریب خورده به این دام افتاده اند بنوعی از این دام رهایشان نمایند.  

راه های پیشگیری و معالجه افکار تکفیری

 

 

راه های پیشگیری و معالجه افکار تکفیری 

 

 

 

ما اگر بخواهیم جوانان را نسبت به جریان تکفیربررسی کنیم  

می توان جوانان را به دو دسته تقسیم بندی نمود :

1 = گروهی که هنوز به دام این فکر نیفتاده اند ولی هر آن  

احتمال دارد که روزی بدین دام انحرافی افتاده وشکار این  

دام شوند.

2 = گروه دیگری از جوانان که گرفتار این فکر شده و یا  

شاید یکی از داعیان این فکر نیز باشند.

ما برای گروه اول راه های پیشگیری و برای گروه دوّم  

راه ها وداروهای علاج را ارائه می دهیم، امیدواریم که  

جوانان عزیز ما گرفتار چنین افکاری نشوند و یا اگر  

خدای ناخواسته دچار این فکرانحرافی شده اند با استفاده از  

راه ها و داروهای علاج این بیماری فکری خویش را معالجه کنند.

 

 

راه های پیشگیری 

 

راه های پیشگیری از اینکه فردی خدای ناخواسته گرفتار  

فکر تکفیری شود از قرار زیرمی باشد:

1 = تمسک جستن به کتاب الله وسنّت صحیح رسول الله صلی  

الله علیه وآله وسلم بر مبنای فهم سلف صالح و نیاکان گذشته.

2 = با علماء و روحانیون واقعی همراه بودن و بالاخص 

 زمان مشکلات وبروز فتنها.

3 = بدون افراط وتفریط  راه میانه و اعتدال را در پیش گرفتن .

4 = دانستن این حقیقت که این فتنه ها ی که امروزه دامنگیر  

ما شده بخاطر کوتاهیهای است که از ما در راستای رعایت  

حقوق الله متعال از ما بروز نموده است.

5 = اسلام را خشونت و ارهاب مخلوط نکردن زیرا خشونت  

و ارهاب دین ، وطن وجنسیتی ندارد.

6 = احکام جهاد را همانند نماز، روزه ودیگر احکام اسلامی 

 دقیق وبدون احساسات و افراط و تفریط بررسی نمودن.

7 = از قبول شایعات و نشر واشاعه ی آنها پرهیز نمودن.

8 = از روش دعوت، احوال مدعوین وآنچه که مردم را  

بدان دعوت می دهیم کاملا آگاه باشیم.

9 = اهداف ومقاصد قرآن واحادیث صحیح را درست فهمیدن.

10 = در مسیر دعوت از حکمت کار گرفتن.

11 = اتحاد ، انسجام و دوستی در میان مسلمان بطور عمومی 

 و داعیان دین بطور اخص ایجاد نمودن.

12 = به نیّت اجر وثواب ورضای الله متعال مشکلات و  

سختیهای راه دعوت را برداشت نمودن ودر این مسیر صبر 

 و استقامت نمودن.

13 = خود را به اخلاق نیک وشایسته آراسته نمودن.

14 = نرمی و ملایمت را اختیار نمودن.

15 = موانع موجود در میان مردم وداعیان را از سر راه  

دور کردن.

16 = احساسات وعواطف را پایبند شرع و عقل نمودن.

17 = ازفسادات زیادی که در جوامع بشری وجود دارد نا  

امید نشدن.

18 = سینه ها را برای پذیرش اختلافاتی که در میان علماء  

وجود دارند باز نمودن.

19 = با عبادات و انجام طاعات به درگاه احدیت التجاء نمودن.

 

 

 

راه های علاج 

 

 

اما راه های علاج برای افرادی که خواسته ویا ناخوسته دچار 

 این فتنه شدند را می شود در امور زیریافت:

1 = علم شرعی بر گرفته شده از قرآن وسنت صحیح برمنوال  

فهم سلف صالح ونیاکان گذشته را نشر واشاعه نمودن.

2 = مراقب سایتهای نادرست واباحی گری اینترنتی بودن که  

در میان جوانان شکوک وشهوات را اشاعه می نمایند.

3 = شناسائی نمودن سران این فکر و فرستادن علماء و 

 روحانیون بنزد آنان تا بحث و گفتگو شبهات آنان را دور  

نموده وآنان را براه حق وحقیقت راهنمائی نمودن.

4 = درب گفتگوی متوازن را بسوی جوانان گشودن و 

شکوک وشبهات آنان را بر طرف نمودن.

5 = موقعیت توبه و دست کشیدن از این فکر افراطی را برای  

آنان فراهم نمودن.

6 = این مسأله را بدون مد نظر گرفتن مرز وبوم وقومیت  

خاصی بر رسی و ریشه کن نمودن.

7 = تقویت نمودن نیروی که بتواند این نوع افکار انحرافی  

را قلع وقمع کند.

8 = تنبیه های مناسب وشرعی را برای صاحبان این  

نوع افکارافراطی و انحرافی در نظر گرفتن.

9 = همکاری نمودن وزارت خانه های از قبیل (فرهنگ و 

ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، صدا وسیما ) و دیگر  

وزارت خانه های که می توانند در این راستا همکاری کنند  

با همکاری یکدیگرکوشش نمایند تا بتوانند بنحواحسن این  

معضل اجتماعی و انحراف فکری موجود در جوامع اسلامی 

 را علاج کنند.

10 = توجه دادن خانوادها به این جریان؛ تا نشود که  

خدای ناخواسته با بی توجهی ها جگر گوشه هایشان را طعمه  

این فکر انحرافی کنند.

11 = لجنه ها وجمعیت های خیریه می توانند با مراقبت  

جوانان وهمکاری با آنها این نوع امراضی که در میان  

جوانان شایعه است را علاج کنند.

12 = نزدیک شدن و رابطه داشتن با علماء حقانی و 

 داعیان مخلص .  

نگفته نماند که اکثرمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة والتحذیر 

 من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته شده 

 که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب بسیار مفید 

 وعلمی توصیه می کنم.

مضرات سیگار

مضرات سیگار

امروزه سیگار کشیدن در میان افراد جامعه به حدی زیاد شده که آن را کسی عیب نمی داند و گناه حسابش نمی کند و کسی به فکر این نسیت که از این عمل زشت چه بیماریهای خطرناک و چه ضربه های سنگینی بر مال ، جان ، دین،عمر و آبروی فرد وارد می شود.

بنده رساله ای به نام (رسالة الی مدخن مع التحیة...) یعنی با سلام نامه ای به سیگاری ، نوشته سیلمان بن عبد الکریم المفرّج را گذار نگاهی نموده ویک از ابحاث آن که تحت عنوان (أضرارالتدّخین) بود بنده با اندک اضافه وکمی ترجمه نموده ودر اختیار خوانندگان عزیز و گرامی قرار می دهم امید وارم که الله مهربان این عمل ناچیزو اندک بنده رامورد قبول درگاه خویش قرار داده و برای بنده اجر وثوابی وبرای خوانندگان وبالاخص سیگاریها درس عبرتی و پند واندرزی قرار دهد.

 آمین یارب العالمین.

آری نویسنده محترم ضررهای سیگار را به چند دسته مهم تقسیم بندی نموده که از قرار زیر می باشد:

1= ضررهای دینی.

2 = ضررهای اجتماعی.

3 = ضررهای جسمی.

4 = ضررهای تحصیلی.

5 = ضررهای مالی.

6= ضررهای ضایع نمودن وقت.

ضررهای دینی سیگار

1 = روابط سیگاری با پرودگارش کم رنگ و بی رونق شده ونسبت به عبادتها از قبیل نماز وروزه و.....تنبل وسست می شود.

2 = سیگاری همنشین با فاسقان را دوست داشته واز همراهی ودوستی باافراد نیک وصالح دوری می کند.

3 = کشیدن سیگار یکی از بزرگترین اسباب افت اخلاقی و شرافت انسانی است.

4 = سیگار دروازه هر شر وبدی و اعتیاد به دیگر مواد مخدر را بر روی فرد باز می کند.

5 = سیگاری از ماندن در مسجد و روابط با علماء و افراد نیک خوشش نمی آید.

6 = دهان وزبانی که جای ذکر وعبادت است را با سیگار وبوی بد و دود ملوّث می کند.

7 = سیگار کشی باعث گنه کاری و حتی فاسقی فرد می گردد.

8 = سیگارکشیدن باعث اذیت نمودن انسانها و فرشتگان می گردد.

ضررهای اجتماعی

1= سیگار باعث شده تا اموال هنگفتی به جیب کشورهای کافر صادر کننده آن برود ودر مقابل مسلمانان ضررهای کلانی را در این راستا متحمل شوند.

2 = آتش سوزیهای که گه گاهی بنا بر ته سیگارهای انداخته شده صورت می گیر د که هم باعث خسارت زیاد مالی می شود.

3 = کم کاری و کوتاهی در کارهای ایجاد می شود که انجام دهنده آنها افرادسیگاری اند و این باعث می شود که در بسیاری از کارها سستی و کوتاهی صورت گیرد واین خود یکی از علل عقب ماندگی و ضربه خوردن در مسیر اقتصادی است.

4 = جامعه باید هزینه ای بس سنگینی را در راستای معالجه ومداوای امراضی مصرف کند که از کشیدن سیگاری در میان افراد جامعه بوجود آمده و پیداه شده است.

ضررهای جسمی

1= ایمان ضعیف شده دل سخت گشته وفرد در معرض خشم ناراضی پروردگار قرار خواهدگرفت.

2 = اشتهای خورد نوش در سیگاری کم می شود.

3 = باعث بیماریهای تنفسی، ریوی، سل و سرطان می گردد.

4 = باعث سکته قلبی و تنگی نفس می گردد.

5 = باعث سستی وبی حالی خواصی در پیری می گردد.

6 = باعث خودکشی آهسته می گردد.

7 = باعث ریزش اشک وضعیفی چشم، کمی شنوائی و کمی عقل می گردد.

8 = باعث ایجاد احمقی و زود نارحت شدن فرد می گردد.

9 = لب ، دندان، لثه و گلو را سیاه می کند.

10 = جگر و بعضی اعضای دورنی و گوارشی باعث خشکی ویب.وثت آنها می گردد.

ضررهای تحصیلی

1  = سیگار به طور ملموسی در جریان خون و ذهن اثرگذارمی شود و این باعث سستی و تنبلی می گردد.

2 = آدم سیگاری زود خسته می شود و نمی تواند زیاد کارهای ذهنی انجام دهد وزیاد کتاب مطاله کند و یا درس بخواند.

ضررهای مالی

به هدر دادن مال وسوختن ثروت است ودر آمدی که از این طریق سیگار فروشها از طریق فروش سیگار به افراد بدست می آورند حرام است.

بعنوان مثال شما یک آدم سیگاری که درروزپانصد تومان سیگار می کشد را مد نظر بگیرید سپس مخارج سیگار در یک هفته ، یکسال ، سی سال و بیشتر را نگاه کنید که چقدر فقط این کشیدن سیگار هزینه برده است.

ضررها ضایع نمودن وقت

فرد سیگاری در روزی شاید یکساعت ویا حتی بیشتر از آن سرف روشن کردن وکشیدن سیگار نماید حال شما روز یکساعت و هفته هفت ساعت و سی ویا چهل سالی ویا کم وبیشتری که این فرد سیگار می کشد را شما حساب کنید آن وقت متوجه خواهید شد که یک سیگاری چقدرزیاد ازعمرگران بها و قیمتی خویش را در راه کشیدن سیگار بهدر داده است.

اصول بنادین برای طالب العلم

اصول بنادین برای طالب العلم 

درود بر محمّد صلی الله علیه وآله وسلم ویاران جان بر کف و خاندان پاکش و قبل از اینها شکر وسپاس الله مهربانی را که ما را از پس پرده عدم ونیستی به عرصه وجود هستی در آورد وبرای هدایت ما انبیاء و رسولانی را فرستاد وبرای تشخیص خوب از بد وحق از باطل به ما عقل و درک وهوش عنایت نمود تا با وسیله آنان وتوفیق الهی علوم دینی را آموخته وخویش را از دستورات الهی آگاه نموده وخویشتن ودیگران را به سوی روش حق و راه درست راهنمائی نمائیم.

بنده در مورخه بیست چهار اسفند ماه هشتاد و هشت رساله کوچکی به نام (الرّکائزالأساسیّة لطا لب العلم نوشته وحید عبد السلام بالی) را در کتاب خانه مدرسه دینی دارالسنة دیدم با نگاه گذرائی بر فهرست مطالب آن ، بر آن شدم تا عمده مطالب این رساله رابا اختصار واضافه کمی هائی برآن ، ترجمه کنم تا دوستان طلبه از مطالب ارزشمندی که ایشان بیان نموده اند استفاده کنند تا شاید راهگشای برای طلاب عزیز و اجر ثوابی برای بنده ونویسنده این رساله باشد .

از خداوند منان می خواهم که بنده ، نویسنده و تمام خوانندگان گرامی را در حصول علم دین وعمل به آن ورساندن دین و علوم دینی به مردم توفیق عنایت بفرماید.

آمین یارب العالمین

1 = اصل اول :  نیّت خالص.

برای طالب العلم ضروری است که قصد واراده اش را در یادگیری علم ؛صحیح نموده و با نیّت درست که همان رضای الله مهربان باشدعلم را بیاموزد ، زیرا علم عبادت است و باید در عبادت اخلاص باشد.

هدف طالب العلم ازحصول علم باید رضای الله ، عمل به علم ، احیاء شریعت ، یاری سنّت، از بین بردن بدعت، روشنی قلب، تزکیه وپاکی نفس ، آراسته نمودن باطن و تقرب الی الله باشد.

چه زیبا فرموده اند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : همانا دار مدار کردارها بر نیّتها ست وقطعا برای هر کسی همانی است که نیّت کرده است.

2 =اصل دوم : آرامش ظاهر و پاکی باطن.

دومین چیزی که برای یک طالب العلم ضروری است این است که وی دارای ظاهری مناسب باسنّت ، باطنی پر از تقوی و پرهیزگاری ، دارای عقیده صحیح وسالم و دارای کردار ورفتاری موافق باشرع و بدور از خرافات وبدعات باشد.

زیرا علوم شرعی همچون دانه های حبوبات اند که در زمین نامناسب وشور زارخوب نمی رویند.

3 = اصل سوم : روزی حلال.

بر هرطالب علمی ضروری است که خوراکش ، پوشاکش و مسکن ومأوایش ازحلال تأمین شود و همیشه در تلاش این باشد که چیز حرامی را نخورد و یا خوراکش از راههای حرام تأمین نشود.

زیرا جسم پرورش یافته از حرام قبول علم و بیان حق برایش مشکل خواهد بود.

4 = اصل چهارم : پرهیز از پرخوری.

آنچه که برای یک طالب العلم مناسب است کم خوری است زیرا شکم سیرو پرخوری ذهن را کودن ، جسم را تنبل ، باعث سستی و خواب آلودگی و درک وفهم پایین می شود.

5 = اصل پنجم : تدریجی پیشرفت نمودن.

برای هر طالب العلمی ضروری است که در این راستا دو چیز را رعایت کند:

1 = درست شروع نمودن.

یعنی اینکه از مهمترین علوم شروع نمودن و از همه مهمتر یادگیری قرآن می باشد وسپس توجه به احادیث دادن وبعد به عقاید و فقه توجه نمودن وسپس به سیرت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وعلوم الحدیث وعلوم القرآن توجه دادن و ناگفته نماند که کلید تمام علوم اسلامی زبان عربی است پس به لغت عربی و دستور زبان عربی که همان صرف ونحو وبلاغت باشد توجه نمودن.

2= روش یادگیری را دانستن.

در روش یادگیری علوم؛ طالب العلم باید توجه داشته باشد که امور زیر را رعایت نماید:

1 = اولا بعضی از سورها و احادیث را انتخاب نموده وحفظ نمودن.

2 = مسایل اصولی ومهم را اول یادگرفتن.

3= به روش تخصصی خواندن و از علمی به علمی منتقل نشدن.

4 = از آسان به سوی سخت در حرکت شدن.

5= قبل از همه چیز به قرآن وسنت توجه دادن و اول از قرآن شروع نمودن.

6= حتما تحت نظارت استادی بخواند وخود سر به حصول علم نپردازد.

6 = اصل ششم : انتخاب استاد

اصل درآموزش و یادگیری علم این است که انسان نزد استادی زانوی شاگردی زده و علوم را ازاو یاد بگیرد زیرا با مطالعه شخصی و بدون راهنمائی استادی انسان دچار اشتباهات زیادی شده و گاهی هم راههای کوتاه را با وقتهای طولانی سپری خواهد نمود.

و انسان بی استاد همیشه دچار کج فهمی و غلط اندیشی خواهد شد.

لذا باید طالب العلم برای خودش استاد ماهر، متقی، باتجربه، شجاع و پایبند کتاب وسنّت و مخلصی را برای خودش انتخاب نماید و از او علم وعمل یاد بگیرد و هرگز بنزد بدعتی و کسی که تبّحر و تجربه علمی ندارد درس نخواند که باعث ضیاع وقت وانحرافات فکری خواهد شد.

7 = اصل هفتم:  احترام استاد

یکی از امور مهم برای یک طالب العلم که باید آنرا رعایت نماید احترام استاد خویش است زیرا استاد منزلت پدر را داشته وراهنما طالب العلم است .

 با احترام و رعایت حقوق استاد انسان راحت تر می تواند از او علم استفاده نماید زیرا وقتی که جوّ کلاس و فضای درس و تدریس دوستانه و رابطه استاد با شاگرد پدرانه بود حصول علم آسان تر وبهتر خواهد شد ، ولی بر عکس اگر جوّ کلاس با عداوت ودشمنی پوشیده و رابطه شاگرد با استاد خوب و مودبانه نبود علم که حاصل نمی شود بجای خود ای چه بسا که والعیاذ بالله با عث تنفر فرد از علم ودین هم خواهد شد.

8 = اصل هشتم : دقت در فتوی دادن.

یک طالب العلم باید این را خوب بداند که فتوا دادن در دین یک مسؤلیت بسیار بزرگی است باید حد الامکان کوشش کند که آنرا به کسی موکول کند که توانایی بیان آن را دارد و خودش نیزباید بسیار دقّت نماید ودر این کار از عجله کار نگرفته و بی دقّت و بی دلیل فتوا ندهد و فتواهایش با تعصبات فکری ومذهبی آلوده نکند.

9= اصل نهم : حفظ وقت

باید هر طالب العلمی این مطلب را خوب بداند که اصل سرمایه ورأس المالش همین وقت و عمرش می باشد لذا باید از آن خوب نگهداری و در راه درست وحصول علم مفید وعمل به آن سرف نماید.

و هرگز وقت گران بهای خویش را با لهوو لعب و کارها بیهود سپری نکند که روزی پشیمان خواهد شد که کار از کار گذشته وپشیمانی سودی نخواهد داشت.

والسلام.

زن چراغ خانه است نه کار گر کارخانه

زن چراغ خانه است نه کار گر کارخانه

بنده با این که زن کارمند ادرات و یاشرکتها بشود کاملا مخالف هستم واین را به صلاح جامعه وخیرزن نمی دانم شاید شما فکر کنید که این تنگ نظری است ولی بر عکس من فکر می کنم که این حقیقت گرائی است و آنچه من می گویم حقیقتی است انکار ناپذیر ولی از آنجائی که مشکلات اقتصادی مردم بسیار شده ، فکر دینی در میان اقشار جامعه کم رنگ شده ، تأثیرات افکار غربی در میان مسلمانان زیاد شده ،شهوات وهواهای نفسانی وشیطان ما را رها نمی کند ،این گفته من کمی عجیب وغریب به نظر می رسد.

بهر حال حالا بیاییم منطقی و بدون احساسات این مسئله را بررسی کنیم تا ببینیم که حق با چه کسی است وآیا سخن بنده که می گویم (زن چراغ خانه است نه کار گر کارخانه) بهتر است ویا سخن آنانی که می خواهند زن را جاروگر خیابان ، شکاربی توان در چنگال گرگان و عروسک دست بوالهوسان نمایند درست و صحیح تر است.

اولا: همه این را خوب می دانیم که طبیعت و مزاج زن با طبیعت و مزاج مرد کا ملا فرق دارد مرد سخت کوش وکوه مزاج است تحمل بسیاری از سردی و گرمیهای زندگی را دارد خوابیدن در برون منزل در دل بیانها ومقابله با سختیهای طاقت فرسا را دارد.

او می تواند در بسیاری از مواقع خطر ناک خود وناموسش را از گزند حوادث محفوظ نگه دارد.

ولی برعکس زن نرم طبیعت و ابریشم مزاج است تحمل بسیاری از سختیها و مشکلات را ندارد در دورن خانه می هراسد و در مواقع خطر حتی نمی تواند از خویش حفاظت کند.

ثانیا: از نظر عفتی مرد بیشتر می تواند آبروی خویش را حفاظت کند وکمتر تحت احساسات ؛خویش را ببازد و راحتر می تواند گرگان شهوت وهوسرانی را از خود دور کند ولی بر عکس زن از آنجائی که عموما حس عاطفی و احساسی اش بر عقل وهوشش غالب می آید زود تر فریب خورده وشکار گرگان درنده می شود.

ثا لثا: نیرو ، توان وقوت مرد برای کارهای بیرون از خانه از قبیل رانندگی ، کار در معدن ها، نجاری ، بنائّی وغیره بدرجه ها از نیر وتوان زن بیشتر است .

رابعا: با آمدن زن در میادین کار مزد کارگر پایین آمد زیرا زنان کارهای ارزان تری هستند و کارخانه دارها ، شرکت دارها و ادرات برای استخدام زنان در کارها هزینه کمتر خرچ نموده وسود بیشتری بجیب می زنند و با این طریق بسیاری از جوانان ما بی کار گشته ومعتاد وخلافکارمی شوند و جامعه باید هزینه بیتشری را برای اصلاح احوال این دسته از افراد بپردازد.

خامسا: مهمتر از همه که نظام خانوادگی فرو می پاشد، مادری که تا ظهر ویاگاهی هم تا شب کار می کند او کجا می رسد که از شوهر وفرزندانش پزیرائی کند او کجا می تواند از زندگی زن وشوهری لذت ببرد .

خانه وکانون گرم زندگی به سردی می گرود بچه بزرگ می شوند ولی بدون عاطفه ومهر محبت مادری نتیجه این می شود که در کودکی بچه در مهد کودک است چون مادر وپدر کار دارند ودر پیری پدر ومادر باید خانه سالمندان بروند چون بچه وقت ندارد.

آری علاوه از این علل می شود دها علت دیگری برای این جریان ارائه نمود ولی همینها بس است و می روی سر اصل موضوع که آخر چرا زن برای کار باید خانه را ترک کند وبیرون از خانه مشغول کار شود؟

ما وقتی برای جواب این سؤال به جستجو می شویم وتلاش می کنیم تا جوابی برای آن دریابیم از طرف حامیان فکر( زن باید بیرون از خانه کار کند) به این جوابها بر خورد می کنیم:

1= مرد به تنهائی نمی تواند جوابگوی مشکلات مالی واقتصادی باشد زن هم بعنوان یک شریک زندگی وظیفه دارد در این راستا با مرد همکاری کند تا مرد در زیر بار مشکلات له نشود.

2 = آزادی وبرابری زن مرد خواهان این است که زن هم مانند مرد می تواند در بیرون از خانه کار کند و پول بدست آورد.

3 = بی سرپرستی بعضی از زنان وخانوادها باعث شده تا بعضی خانمها برای مخارج زندگی خویش از خانه بیرون شده وکارهای بیرون را انجام بدهند تا از گرسنگی نمیرند وبتوانند ولو با سختی زندگی کنند.

حالا بیایم برای واضح شدن حقیقت اولا این سه دلیل را بررسی کنیم و ثانیا علتهای دیگری که در اصل پشت این جریانات نهفته است از قبیل بی ارزش نمودن زن وسوء استفاده نمودن از وی وعلل دگربحث نماییم.

مسئله اول : و آن اینکه مرد به تنهائی نمی تواند جوابگوی مشکلات مالی واقتصادی باشد زن هم بعنوان یک شریک زندگی وظیفه دارد در این راستا با مرد همکاری کند تا مرد در زیر بار مشکلات له نشود.

ما هم این جریان را قبول داریم که مرد به تنهائی نمی تواند بار سنگین زندگی بدوش بکشد وباید زن با او همکاری کند تا اینکه مرد زیر بار سنگین زندگی له نشود ولی ما می گویم زن باید کارهای درون خانه را بکند ومرد کارهای بیرون خانه را تا اینکه بگفته معروف ( مرد کند کاری وزن کند کاری تا بچرخد روزگاری) .

آخر دوستان عزیز و برادران من کسی که خودش دها کار دارد ودها مشکل زندگی را می تواند حل کند چرا او را دنبال کار دیگری بفرستیم و برای اجرای کارهای او چند نفر دیگر استخدام کنیم ؟ آیا این عاقلانه است؟ بعنوان مثال شما دقت کنید که یک خانم وقتی کارمند است این خانم باید در بیشتر اوقات غذای آماده از بازار بخرد و بایدبرای حفظ و نگهداری بچه اش اورا به مهد کودک بفرستد ویا اینکه خادمی بگیرد وباید برای رفت آمد خود به اداره ورفتن بچه به مهد کود سرویس گرفته وماشین کرایه کند .

حالا خوب دقت کنید که پول غذاهای که از کافه گرفته می شود مخارج معهد کودک وخادم وکرایه سرویسها بیشتر خواهد شد ویا حقوق نا چیزی که این زن می گیرد.

پس با بیرون نمودن زن از خانه وبردنش در ادارات وکارخانه گاهی باعث هزینه های بیشتری نیز خواهد شد تؤام با اینکه فضای پرمهر محبت خانه نیز از بین می رود .

مسأله دوم : واما مسأله آزادی وبرابری زن با مرد این یک جریانی است که نه عقل این را قبول دارد ونه شرع وهم نه طبیعت وزن ومرد بیانگر این جریان اند.

شما دقت کنید که زن از نظر بدنی با مرد کاملا متفاوت است واز نظر احساسات وخواهشات کاملا با مرد سازگاری ندارد واز نظر قدرت و توان بدنی هرگز زن مرد را نمی شود با مقایسه کرد ودها فرق دیگری که در میان زن ومرد وجود دارد.

 لذا وقتی این همه فرقها در میان این دو هست چطور می شود گفت که زن ومرد باید با هم برابر باشد و هرکاری که مرد می کند زن هم حق دارد که آنکار را انجام دهد ویا مرد بگوید که زن هر کاری که می کند من هم باید آنرا انجام دهم.

البته این جا باید گفت که اسلام برای هر دو کار داده ولی هر یک به تناسب طبیعت و مزاجش و این عین انصاف است.

ناگفته نماند که بعضیها انصاف وعدالت را با مساوات وبرابری یکی می دانند واین کاملا اشتباه است زیرا این دو باهم کاملا فرق دارد اسلام در میان زن ومرد در همه جا عدالت وانصاف را رعایت کرده ولی در همه موارد مساوات وبرابری را رعایت ننموده زیرا در بعضی مواقع اگر مساوات وبرابری بیاید ظلم هم می آید.

 بعنوان مثال: یک مهندس ویک کارگر معمولی هر دو در یک شرکت کار می کنند ولی مهندس در ماهی دومیلیون حقوق می گیرد ولی این کارگر که از نظرکار شاید در بعضی مواقع کارش از مهندس سخت تر هم باشد ماهی سیصد هزار تومان حقوق می گیرد.

حالا اگر کارگر به گوید که حقوق مهندس هم باید همانند حقوق من باشد ما هر دو باید برابر باشیم آیا این ظلم به مهندس نمی شود ولی اگر این جا این برابری را رعایت نکنیم وبه هر کس مطابق توان وکارائی وی حقوق بدهیم این عین عدل وانصاف است. جریان زن مرد در حقوق اسلامی کاملا همین گونه است. که اگر در بعضی مواقع مساوات وبرابری را مد نظر بگیرم برزن و مرد هر دوظلم خواهد شد.

مسئله سوم : اینکه بعضیها می گویند:  بی سرپرستی بعضی از زنان وخانوادها باعث شده تا بعضی خانمها برای مخارج زندگی خویش از خانه بیرون شده وکارهای بیرون را انجام بدهند تا از گرسنگی نمیرند وبتوانند ولو با سختی زندگی کنند.

آری این یک واقعیتی است که کسی منکرش نیست ما هم می دانیم که بعضی از زنان با از دست دادن پدر ویا شوهر ویا هر سر پرست دیگر در مسیر زندگی تنها می مانند و گاها مجبور می شوند برای حل مشکلات و مخارج خویش مجبور به دکارهای بیرون از خانه بشوند ولی اسلام برای این جریان راه حل بهتری را ارائه نموده  اسلام گفته برای حل این مشکل باید امور زیر رعایت شود:

1 = خیرین و نیکوکاران ثروتمند باید با دادن صدقات وتعاونهای مالیشان ؛ مستمندان و نیازمندان جامعه را یاری نمایند.

2= حکومتها باید مخارج این نوع بی سر پرستان را پر داخت نمایند و نگذارند که بااز دست دادن سرپرستانشان مشکلات مالی واقتصادی آنها را له کند.

3 = خود زنان در درون خانه هایشان کارها درآمد زا از قبیل نقاشی ،خیاطی ،گلدوزی ودیگرها کارهای مختص به خانمها را نجام دهند واز این طرق امرارمعاش نموده وزندگی باعزتی را بگذرانند و این را یقین داشته باشند که وقتی برای حفظ عفت ودین خویش کار کنند الله مهربان در روزی آنها برکت خواهد داد.

آری دوستان این بحث را به پایان برده بگویم که بنده با کار زن مخالف نیستم بلکه بر زن واجب می دانم که باید کار کند ولی کاری که عقل وشرع و با ساختاربدنی وطبیعت نرم وی سازگاری دارد ازقبیل:

1= خدمت به شوهر.

2= شیر دادن فرزندان.

3= سرپرستی وتربیت فرزندان.

4 = آماده نمودن غذا و آشپزی.

5 = دوخت لباس خویش ، شوهر وفرزندان.

6 نظافت عمومی منزل.

7= پذیرائی از مهمانان.

در پایان هم دوست دارم که مختصری از دیدگاه غرب وغرب زدها را با دیدگاه شرع و شرع پسندان مقایسه کنم تا خوب از بد تشخیص داده شود و مدافع واقعی حقوق زنان مشخص شود.

خلاصه دیدگاه غربیهای که چراغ خانه را خاموش کرده و زن را کار گر کار خانه نموده اند از قرار زیر می باشد:

1 = زن باید کار کند.

2 = زن باید حجاب را بدور اندازد.

3= زن باید در تمام کارها برابر با مرد باشد.

4 = زن به هر راهی رفت و هر کاری کرد نباید کسی بر او تعرض کند.

5 = زن یک کالای بی ارزشی است که می شود از عکسش برای فروش خر و دیگر کالا استفاده کرد.

6 = با عزت و آبروی زن بازی کردن ایراد ندارد.

7= زن وسیله ای است برای فروکش نمودن شهوات لذا می شود در این راستا به هر نحوی از آن استفاده کرد.

ووهزار یک دیدگاه غلط ونادرستی که این نادانان نسبت به این قضیه دارند و با این کارها نادرست وافکارمخرّب ارزش وعزت زن را پایین آوردند وزنی که وجودش باعث فخر جامعه بود باعث سرافکندگی ملتها شده است.

خلاصه دیدگاه اسلام در باره زن این است :

1 = زن چراغ خانه است.

2 = زن کار گر کار خانه نیست.

3= زن اولین مربیّ بشر است.

4 = زن مادر محبوب بچه هاست.

5 = زن انیس دل شوهر است.

6 = زن نگهبان ناموس شوهر است.

7 = زن نگهدارنده اموال شوهر است.

8 = زن سرپرست کارهای دورن خانه است.

9 = زن باید خوراک وپوشاک و مسکنش از جانب شوهر و قبل از آن از جانب پدر ودیگر اولیاء مهیاّشود.

10 = مسؤلیت زن پذیرائی از شوهر، امور دورن خانه، تربیت فرزندان و حفظ مال وناموس شوهر است.

11= مخارج دکتری و دیگری مخارج بعهد شوهراست.

خلاصه اینکه زن همچون شمعی است درون خانه که از وجود او خانه ها روشن است و یا همانند گلی است درون گلدان که بی او گدان رونقی ندارد و یا همانند ملکه ای است در کندو که بی او زنبور وعسلی نخواهد بود.

اشتباهات تکفیریها

 

 

اشتباهات تکفیریها  

 

تکفیریها در مسیر انحرافی و ادامه فکر مخدوش خویش دچار 

 اشتباهات بس بزرگی از قبیل امور زیر می شوند:

1 = انسانهای بی گناه را بدون تحقیق وبه بهانه های دروغین  

وبی اساس کشتن.

2 = بی دلیل مسلمانان را تکفیر نمودن.

3 = گاهی برای مخفی شدن از نگاهای دستگاهای امنیتی  

خود تشبیه زنان نمودن.

4 = ماهای حرام (ذوالقعده ،ذوالحجه، محرم ورجب) را  

حلال دانستن. 

5 = حرم مکه و مدینه را برای خویش حلال دانستن.

6 = دروغ را برای پیشبرد اهداف خویش جایز دانستن.

7 = به بهانه کافر دانستن مردم اموال آنها را دزدی کردن  

و خوردن آنها را حلال دانستن.

8 = حمل ونقل وخرید وفروش مواد مخدر را برای بدست  

آوردن مال واهداف خویش جایز دانستن.

9 = بقصد ارهاب وحشت اسلحه و مواد منفجره نگه داری نمودن.

10 = عهد خدا و رسول و مسلمانان را شکستن.

11 = توهین ودشنام دادن به علماء.

12 = خیانت و تزویر نمودن.

13 = دست به خودکشی وانفجارات انتحاری زدن.

14 = از خواهشات و هوای نفسانی پیروی نمودن.

15 = به اخبارناموثق گوش دادن واعتماد نمودن.

16 = همسایه ها و عموم مسلمانان را آزار واذیت رساندن.

17 = نمازها جمعه و خواندن نمازها با جماعت را ترک کردن.

18 = بدون علم وآگاهی فتوی دادن.

19 = نادانان و جهال را به رهبری پذیرفتن.

20 = برروی مسلمانان اسلحه کشیدن.

21 = مال وثروت را درراه های غیر مشروع صرف نمودن.

22 = با اولی الامرمخالفت نمودن.

23 = امیرواقعی و شرعی نداشتن.

24 = در میان مسلمانان رعب و وحشت انداختن.

25 = از پدر ومادر نافرمانی نمودن.

26 = بدون اجازه افراد وارد منزل و خانه های آنها شدن.

27 = افراد فراری را پناه دادن.

28 = برای مخفی نمودن خویش ریش را تراشیدن.

29 = سفیران ونمانده های کشورها را کشتن.

30 = بدون اجازه پدر ومادر و رضایت آنان فرار نمودن و  

در مکانهای نامعلومی مخفی شدن.

31 = یتیمان و بچه ها را کشتن.

32 = خانواده و فرزندان خویش را به خطر و دام گروهای  

امنیتی کشورها اندختن.

33 = دوست داشتن که از آنها به ناحق و بدون هیچ کاری  

که انجام داده باشند تعریف شود.

34 = مردم ربائی و در قبال پول آزاد نمودن واین را  

جهاد نامگذاری نمودن.

(ناگفته نماند که اکثرمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة  

والتحذیر من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته  

شده که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب بسیار  

مفید ومدلل توصیه می کنم ) .

شرائط تکفیر یک فرد

 

 

شرائط تکفیر یک فرد 

 

 

یکی از مصیبتهای بزرگی که امروزه دامنگیر جامعه اسلامی شده 

 و بالاخص جوانان جذباتی و حماسی ما را تحت تأثیرخویش  

قرار داده مسأله تکفیر است جوانا ن عزیزما از آنجائی که از 

 یک سو حماسی ، کم علم ، دارای تعصبات فکری و نسبت 

 به علماء وروحانیون واقعی بی اعتماد اند و از سوی  

دیگر انحرافات جوامع بشری و اوضاع نابسامان  

حکومت های منسوب به اسلام و حکام را که می بینند روی به 

 فکر انحرافی تکفیر آورده مسلمانان را تکفیرنموده و خون  

ومال آنها را برای خویش حلال دانسته، دنیا و آخرت  

خویش را با دنیای زیبای دیگران به آتش کشانده و خواب آرام  

را از چشم مسلمانان گرفته و عرصه را برآنها تنگ نموده وخود  

را نیز دچار فشارهای روحی و روانی می کنند.

آری این دوستان و جوانان عزیز اگراندکی جذبات و 

احساسات خویش را تعادل داده ، تعصبات فکری را کنار 

 گذاشته ، به علم و دانش خویش می افزودند و با علماء 

 و روحانیون واقعی در ارتباط می بودند و از راهنمائیها  

آنها بخوبی استفاده می کردند هر گز دچار چنین افکاری 

 نمی شدند.

جوانان عزیز و دوستان محترم، بسیاری از مردم در جهالت  

کامل بسر می برند وبرای آنها حقایق آنگونه که باید وشاید  

واضح نگشته است ما باید قبل از تکفیر افراد به تعلیم آنها  

بپردازیم زیرا وظیفه هر پیامبر و داعی قبل از همه رساندن  

احکام الهی به مردم وآگاه نمودن آنها است و مسأله تکفیر  

مسأله ثانوی و یک حکم تشریعی است که در اختیار من وتو  

نیست که هرکس را بخواهیم تکفیر کنیم واز هرکس که  

خوش مان آمدم کلید بهشت را به تقدیم نموده او را مسلمان  

واقعی معرفی کنیم.

بعد از این مقدمه کوتاه دوست دارم تا معنای کفر وشرائط تکفیر 

 و موانع آن را برای خوانندگان محترم بیان نمایم تا شاید 

 برای بعضیها که فریب این نوع افکار را خورده، کمی بخود 

 آمده واندکی دراین باره اندیشیده وبه فکر اصلاح خویش گردد. 

کفردر لغت به معنای پوشاندن است.

 ودراصطلاح : با آگاهی ، قصدا و بدون هیچ تأویل واجباری ؛ 

 سخنی را برزبان آوردن ویا عملی را انجام دادن که به نص  

قرآن واحادیث صحیح نبوی صلی الله علیه وآله وسلم کفرباشد 

 وباعث اخراج فرد از اسلام گردد. 

در بحث تکفیر دوچیز مطرح است : 

1 = تکفیر افکار ، اعمال واقوال. 

2 = تکفیر افراد واحزاب و مذاهب. 

برای فهمیدن این تقسیم به مثال زیر توجه نمایید بعنوان  

مثال : سجده غیر الله شرک و کفر است ولی آیا اگر فردی را 

 دیدیم که سجده غیر الله می نماید آیا می شود به او کافر  

گفت . اینجاست که نباید عجله نمود وباید دید که آیا شرائط  

تکفیر در این فرد یافت می شود؟ وآیا موانع رفع شده است یا  

خیر؟ و اگر دیدیم که شرائط یافت شده وموانع هم رفع شده  

حالا تکفیرش جایز است . 

حالا توجه فرمایید که شرائط و موانع تکفیر چیست: 

برای تکفیر یک فرد وجود دو چیز ضروری است: 

1 = وجود دلیل صریحی از قرآن وسنت صحیح برکفر بودن  

عمل ویا سخنی که از فرد مورد نظر سر زده است.

2 = وجود شرائط و رفع موانع از فردی که مرتکب آن عمل  

کفری شده.

شروطی که اگر در فرد یافت شود وسپس عمل کفری را  

مرتکب شود می شود او را تکفیر کرد:

1 = عالم و آگاه باشد وجاهل و نادان نباشد.

2 = عمدا بدون خطا آن عمل را انجام دهد.

3 = باختیار و بدون هیچ اجبار واکراهی آن عمل را انجام دهد.

لذا هر کسی که عمل کفری را عمدا و با آگاهی کامل و بدون  

هیچ اجباری انجام داد آن وقت می شود که آن فرد را تکفیر نمود.

واز شرائط بالا ؛ موانع تکفیررا می توان به ترتیب زیر بیان نمود:

1 = عدم آگاهی، جهالت ، نرسیدن احکام وعدم اقامه حجت  

بر فرد.

2 = خطا کاری ویا قولی که بدون قصد واراده از فرد  

صورت گیرد.

3 = تأویل و توجیح نمودن عمل ویا قولی را که فرد انجام می دهد.

4 = اجبار واکراه بر گفتن سخن و یا انجام کاری .

لذا اگر کسی کاری را مرتکب شد که از نظر شرعی کفر است  

ولی آن فرد بنا بر عدم آگاهی ویا خطائی ویا با تأویل و توجیح  

آن را انجام داده گرچه آن عمل را کفر می دانیم ولی انجام دهنده 

 آن را کافر نمی دانیم.

درپایان بحث دوست دارم که چند حدیث صحیحی را در این 

 باره بیان نمایم تا بحث ما؛ با گفتار گوهر بار رسول الله صلی 

 الله علیه وآله وسلم عطر آگین شود:

1 = در روایت صحیح مسلم آمده که رسول الله صلی الله علیه  

وآله وسلم فرموده اند:  تمام چیزهای یک مسلمان از قبیل  

ریختن خون او، خوردن مال وریختن آبروی وی بر هر  

مسلمان دیگری حرام است.

2 = در روایت بخاری آمده که رسول الله صلی الله علیه وآله  

وسلم فرموده اند: هرکس نماز ما را خواند وبه سوس قبله ما 

 رخ نمود و ذبیحه ما را خورد او مسلمانی است که تحت عهد  

وذمّه الله و رسولش می باشد.

3 = در روایت بخاری ومسلم آمده که رسول الله صلی الله علیه 

 وآله وسلم فرموده اند: همانا ریختن خونهایتان ، خوردن  

مالهایتان و ریختن آبروهایتان بر شما حرام است.

4 = در روایت بخاری ومسلم آمده که رسول الله صلی الله علیه  

وآله وسلم فرموده اند: هر فردی که به برادرش کافر بگوید کفر 

 به یکی از آنها باز می گردد ، اگر همانگونه که گفته باشد  

که خوب ورنه کفر به خود او باز می گردد.

ناگفته نماند که اکثرمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة والتحذیر 

 من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته شده 

 که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب توصیه  

می کنم زیرا کتاب مذکور، کتابی است که جریان تکفیر ،علل و 

 راه های علاج آن را بسیار مختصر و مفید و مدلل بر رسی  

نموده است که الله مهربان به نویسنده آن پاداش نیک و 

جنت الفردوس نصیب فرماید .

 آمین یارب العالمین.

علل و اسباب ایجاد فکر تکفیری

 

 

علل و اسباب ایجاد فکر تکفیری  

 

 

اگر خوب دقت کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که علل واسباب 

 بوجود آمدن فکر تکفیری در میان جوانان وسایر اقشار جامعه 

 از قرار زیر است:

1 = جهالت و عدم آگاهی درست از دین که باعث برداشتهای  

غلط ونادرستی از قرآن وسنت می شود.

2 = آموختن علم از لابلای اوراق کتب معاصرین وسایتها  

اینترنتی ؛ بدون اساتید ویا رجوع به علماء.

3 = پیروی از آیات متشابه وترک آیات محکمات.

4 = با علماء حقانی و روحانیون واقعی ارتباط نداشتن.

5 = پیروی نظریات کسانی که اهل اجتهاد نیستن .

6 = تعصبات فکری .

7 = حب پست ومقام وشهرت.

8 = غلبه احساسات و عواطف و ازعجله وشتاب زدگی در  

حل مشکلات جامعه کار گرفتن.

9 = فرار نمودن از مشکلات سیاسی ، اقتصادی، آموزشی  

و اجتماعی ، بعضی افراد از عدم توان مقابله با این همه  

مشکلات رو به چنین فکری می آورند.

10 = همراهی و همنشینی با صاحبان این فکر انحرافی.

11 = بسیار به خود خوش بین و به دیگران بد بین بودن.

12 = اعتماد بی جا به خواب ها داشتن و آنها را منبع 

 فکری دانستن.

13 = بعضی از دانشجویان و طلاب غوغاگرولفّاظ را عالم 

 دانستن والقاب از قبیل امیر ، مسئول ،شیر وپلنگ به آنها دادن. 

14 = غیرت نامنظم و افراطی نسبت به گناهان موجود در 

 جامعه و تساهل افراد نسبت به آنها.

15 = ناکامی در مسیر مبارزه با آمریکا .

16 = زیاد روی ومبالغه نمودن در بحث و بررسی احادیث فتن  

و علامتهای قیامت وبا تکلف آنها را بر اوضاع واحوال  

کنونی جامعه منطبق نمودن.

17 = وجود نوعی از جراثیم ومیکروبهای سرطان زای این  

فکر در بعضی از داعیان که در ظاهر خوب و در باطن  

تکفیر اند وهر جا که روزنه ای برای پیشبرد اهدافشان ببینند 

 از ورود به آن هیچ ابای ندارند .

18 = درست بررسی ننمودن بعضی از اصطلاحات شرعی 

 از قبیل (جهاد، ولاء وبراء).

19 = احساس عدم نسبت خود به وطن وجامعه .

20 = القا نمودن به جوانان از سوی رهبران این فکر که 

 شما ازجانب حکومتها واطلاعات های کشورها تحدید شده اید  

و مرگ وزندگی شما با این وضعیت یکسان است.

21 = کوتاهی و عدم توجه دولتها و مؤسسات دولتی و غیر  

دولتی به جوانان .

22 = جنگهای فکری و تهاجمات فرهنگی که به وسیله  

ماهواره واینترنت ایجاد شده و جوانانی که خواهان تغییر  

منکر اند را خفه نموده و نفس آنها را بگلوی آنها رسانده اند.

23 = سختگیریهای بی جا ی که از بعضی حکومتها و 

سیاستها جهان اسلام مشاهده می شود که باعث عکس العمل  

جوانان شده است.

(ناگفته نماند که بیشترمطالب این مقاله از کتاب (البراء ة و 

التحذیر من خطر التکفیر) نوشته عیسی مال الله فرج ، گرفته 

 شده که خوانندگان این مقاله را به خواندن این کتاب بسیار 

 مفید ومدلل توصیه می کنم ) .