۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

نیاز مبرم به یک(مرجع پاسخ گو)

 

نیاز مبرم به 

 

 یک 

 (مرجع پاسخ گو)  

 

 

شکروسپاس شایسته ذاتی است که بنی نوع بشررا از پس  

پرده نیستی و عدم بعرصه وجود هستی در آورد وبه انسان  

عقل و هوش داد تا با آن از حیوانات متمایز شده حق وباطل 

 و خوب وبد را تشخیص دهد و برای راست نمودن کج  

رویهای عقل او پیامبرانی را فرستاد و به آنها کتابهای داد تا  

بدین طریق با حرکت عاقلانه ،راهنمائی پیامبران الهی و 

دستورات کتب آسمانی این انسان براحتی بتواند مسیر 

 پر پیچ و خم زندگی را طی کرده به خانه مقصود ورضای  

معبود دست یابد و درود سلام برآخرین پیامبران محمد بن  

عبد الله وخاندان پاک ویاران جان بر کف او باد که با تلاشهای  

آنان حقیقت به ما رسید ورحمت الهی برعلماء و روحانیونی باد 

 که در طول تاریخ داعی و منادی حق و حقیقت بودند.

اما بعد دوستان عزیز و برادران گرامی از قدیم الایام مردم  

برای در یافت جواب سوالات دینی خویش از دو طریق استفاده 

 می کردند:  

 

1 = روش تحقیق و بر رسی شخصی . 

2 = روش پرس جو و دریافت جواب از اهل علم . 

روش اوّل از نظر اطمینان خاطربودن ودرست تررسیدن به  

هدف و دریافت پاسخ دقیق تر؛ از روش دوّم بهتراست اولی 

 یک مسأله است که اکثر افراد جامعه بنا بر علل و اسبابی  

موّجه ویا هم غیر موّجه نمی توانند از روش اوّل استفاده 

 کنند وبالاجبار باید از روش دوّم استفاده کنند ولی متأسفانه  

افرادی که از روش دوّم استفاده می کنند، در انتخاب افرادی که  

آنها را به عنوان (مرجع پاسخگو) برای پرسشهای دینی  

خود  اختیار نموده ؛ دقّت بسیاری نمی نمایند واز هر کس خواه 

 اهل آن باشد یا نه ؛ مشکلات دینی خویش را پرسیده و به 

 آنها جامعه عمل می پوشانند.

اینجاست که اصل مشکلات این جریان و گروه دوّم شروع  

می شود زیرا افراد این دسته یا با تعصب بی جا دچار 

 تقلید کورکارانه می شوند وحتی که اگر مرجع پاسخگو وی  

وفات نموده باشد بازهم او از این کارش دست نمی کشد و حتی  

که حقیقت بر خلاف آنچه تا به حال پیروی می کرده هم برایش 

 از روز روشنتر گردد باز هم از تقلیدش دست نخواهد کشید  

همانند بعضی از مقلدینی که به خود زحمت تحقیق و به  

امامان مذاهب شان امکان اشتباه در بعض مسائل را قائل نیستند.

در مقابل این افراد ؛ افراد دیگری نیز دراین گروه موجود اند که 

 از هرعالم وجاهلی وبدون اینکه دقّت نمایند که آیا این  

فرد صلاحیت دارد یا نه؛ پاسخ سوالات دینیشان را دریافت  

می کنند، با این طریق خود را به وادی هلاکت ولبه پرتگاه  

نزدیک تر می کنند و گاهی هم با دل ناخواسته و عدم  

آگاهی خویشتن را وارد جهنم می نمایند .

از قدیم گفته اند: (نه به آن شوری شور و نه به این بی نمکی) 

 و عربها از قدیم می گویند: (خیر الامور اوساطها). لذا اگر  

دقت شود در میان گروهی که نیاز به مرجع پاسخگو دارند و  

حل مسائل دینی خویش را از مراجع پاسخگو می پرسند علاوه 

 از این دو دسته ؛ دسته سومی نیز وجود دارد که نه  

تقلید کور کورانه می کنند و نه دینشان را از هر کس و ناکس  

می پرسند بلکه با دقت کامل افراد ذی صلاحی را برای  

پاسخگوئی سوالات دینی خویش انتخاب می کنند، تا اگر 

 فرصت تحقیق را از دست داده اند فرصت انتخاب 

 مرجع پاسخگوئی مناسب وشایسته را از دست نداده باشند.

بنده با دسته سوم از این گروه موافقم و می گویم : (افراد حتی الامکان خودشان باید در باره دین ، افکار و عقایدشان تحقیق و تفحّص نمایند و با تحقیق دینشان را یاد بگیرند و به آن عمل کنند ولی اگر بنا بر عللی نتوانستند جزء این گروه شوند پس باید سوالاتشان را از افرادی بپرسند که توان مرجعیت را دارا باشند توأم باین هرگاه که وقت ویا موقعیتی فراهم شد تحقیق شخصی و بررسی فردی را نیزفراموش نکنند و هرگز از متعصّبان و متهجّران نباشند و هرگاه حقیقت برایشان ثابت شد گرچه بر خلاف نظریه و گفته مرجع پاسخگویشان هم باشد حق را گرفته و آن نظریه مرجوح را رها کنند).

در این جا مناسب می دانم که خصوصیات و ویژگیهای یک  

مرجع مناسب وشایسته را برایتان بیان نمایم لذا به ادامه بحث  

توجه دهید. 

 

صفات و ویژگیهای یک (مرجع پاسخ گو) 

 

چند سطرپیش این مطلب بیان شد که بنده می گویم : (افراد حتی الامکان خودشان باید در باره دین ، افکار و عقایدشان تحقیق و تفحّص نمایند و با تحقیق دینشان را یاد بگیرند و به آن عمل کنند ولی اگر بنا بر عللی نتوانستند جزء این گروه شوند پس باید سوالاتشان را از افرادی بپرسند که توان مرجعیت را دارا باشند تؤام باین هرگاه که وقت ویا موقعیتی فراهم شد تحقیق شخصی و بررسی فردی را نیزفراموش نکنند و هرگز از متعصّبان و متهجّران نباشند و هرگاه حقیقت برایشان ثابت شد گرچه بر خلاف نظریه و گفته مرجع پاسخگویشان هم باشد حق را گرفته و آن نظریه مرجوح را رها کنند).

الله مهربان در این باره می فرماید:  وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ  (سوره نحل آیه (43)و سوره انبیاء آیه (7)

ما نفرستادیم پیش از تو مگرمردانی که به سوی آنها وحی فرستادیم پس از اهل علم بپرسید اگر نمی دانید.

وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلَّا قَلِیلًا (سوره نساء آیه (83)

و هرگاه به نزد آنها جریانی از آرامش ویا ترس می رسد آن  

را پخش می کنند ولی اگر آن را به رسول الله ویا  

صاحب نظرانشان واگذارکنند قطعا آنانی که اهل اجتهاد اند آن 

 را درک می کنند و اگر فضل و رحمت الله بر شما نمی بود  

بجز افراد اندک از شما همه از شیطان پیروی می کردید.  

از دو آیه فوق معلوم گشت که فرد باید از اهل علم وکسی 

 که صلاحیت بر رسی مسائل را دارد سوال نماید وپاسخ  

مسأله دینیش را خواهان شود این یک بعد قضیه است بعد 

 دیگر قضیه این است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم  

بنوعی به ما هشدار دادند که افراد جاهل و نادان را  

مرجع جوابگوی خویش قرار ندهیم چون خود نادان وگمراه  

ما را نیز به وادی جهالت و دره ی هلاکت می اندازد و  

دنیا و آخرت ما را تباه وبر باد خواهد نمود .

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: إن الله تعالى لا یقبض العلم انتزاعا ینتزعه من العباد و لکن یقبض العلم بقبض العلماء حتى إذا لم یبق عالما اتخذ الناس رءوساء جهالا فسئلوا فأفتوا بغیر علم فضلوا و أضلوا .

حدیث شماره (1854)  صحیح الجامع الصغیر .

همانا الله متعال همینگونه علم را به تنهائی از میان بندگان نمی کشد ولی علم را با گرفت علماء می گیرد تا زمانی که عالمی باقی نماند و آنوقت است که مردم جاهلان را رئیس و مرجع خویش قرار داده واز آنها سوال شده و آنها بدون علم فتوی داده خود گمراه و دیگران را نیز گمراه می کنند.

آری بنده در اینجا می خواهم این مطلب را بیان نمایم که  

مرجعی که باید افراد برای پاسخگوئی سوالات دینی خویش  

انتخاب کنند باید دارای صفات و خصوصیات زیر باشد: 

 

1 = زنده باشد : 

زیرا از مرده نمی شود پرسید واین دسته از افراد فرصت  

خواندن کتب مردگان وگذشته گان وحتی زندها و معاصرین  

خویش را نداشته وشاید هم توان آن را هم ندارند لذا به یک 

 فرد عالم زنده ای نیاز دارند که مسائل دینی خویش را از او  

جویا شوند.  

 

2 = مخلص باشد . 

اخلاص شرط قبولی طاعت و عبادات است عملی  

بی اخلاص بدرگاه احدیت هر گز پذیرفته نمی شود یک عالم  

اگر اخلاص نداشته باشد هر گز نمی تواند در دیگران اثرگذار 

 بوده و مردم را اصلاح کند زیرا خودش هنوز نیاز به اصلاح  

دارد لذا برای یک مرجع پاسخگو اخلاص ضروری است و  

بدون آن نمی شود مرجع و پاسخگو شد. 

 

3 پرهیزگار باشد. 

و پرهیزگاری در تمام اعمال و برای همه مسلمانان و  

بالأخص برای کسانی که به نوعی رهبری مردم را در امور 

 دینی بعهده دارند از ضروریات است.فرد بدون تقوی  

و پرهیزگاری هیچ اعتبار شرعی ندارد. 

 

4 = دارای علم تحقیقی و بر گرفته از قرآن وسنت صحیح باشد. 

 

علم تحقیقی ؛علم واقعی است نه معلومات بر گرفته از تقلید،  

 لذا برای فردی که به نوع مرجع دینی و پاسخگوی مسائل  

 مردمی است باید که دارای علم تحقیقی و بر گرفته از قرآن و 

 سنت صحیح باشد زیرا علم بدون تحقیق و بدور از قرآن و 

سنت صحیح علم واقعی نیست و با آن نمی شود جوابگوی مردم 

 شد وپیروان خویش را به خانه مقصود رساند. 

 

5 = حقگوباشد .  

 

یک عالم از آنجائی که دارد به مردم دین بیان می کند و در دین فقط حق معتبر است و ماورای آن باطل و گمراهی است لذا باید حقجو وحقگو باشد تا مردم را به راست راهنمائی نموده و از باطل و گمراهی بدور دارد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:  صل من قطعک و أحسن إلى من أساء إلیک و قل الحق و لو على نفسک  .

یعنی : رابطه بر قرار نما باکسی که با تو قطع رابطه می نماید و نیکی کن به کسی که با تو بدی می کند و حق را گرچه برخلاف تو باشد بگو.

 ( سلسله احادیث صحیحه آلبانی حدیث شماره (1911

 

 

6 = شجاع باشد . 

 

آدم بزدل و ترسو حتی نمی تواند مشکلات خویش را حل کند و خود نیاز به دیگران دارد، پس کجا می تواند مشکلات دینی و دنیوی دیگران را حل کند علم دین و بیان مطالب آن و راهنمائی مردم به سوی حقایق خواهان شجاعت ودلیری است لذا برای یک مرجع پاسخگو ضروری که در بیان مسائل شجاع  وبهادر باشد وفقط و فقط از الله بترسد وبس .  

 

7 = حکیم و با درایت باشد. 

حکیم بودن وبا درایت بودن مرجع ضروری است تا بتواند  

با حکمتها و درایتها خویش بسیاری از مشکلات دینی مردم را  

حل کند و پیروان خویش را دچار مشکلات بیشتری ننماید. 

 

8 = آگاه به مسایل روزباشد . 

 

آگاه بودن از مسایل روز یکی دیگر از شرائط لازمی یک  

مرجع است چگونه کسی که از زمان و مسائل روز  و 

دنیای اطرافش بی خبر و نا آگاه است می تواند مشکلات افراد 

 و اهل آن زمان را درست حل نماید وپاسخگوی آنها باشد.  

 

9 = انتقاد پذیر باشد . 

 

انسان هر چند که علم ودانش داشته باشد باز هم معصوم  

نیست ودچار اشتباهات می شود لذا برای یک مرجع ضروری 

 است که انتقاد پذیر باشد و هر گاه برایش ثابت شد که در  

فلان مسأله اشتباه نموده فورا از اشتباه خویش رجوع  

نموده وپیروانش را نیز خبر دار نماید واین را برای خویش  

عیب نداند بلکه بر عکس از اخلاص و پرهیزگاری حساب نماید. 

 

10 = دارای افکار وعقائد افراطی و یا تفریطی نباشد. 

 

افراط و تفریط در هر چیزباعث بدبختی و تباهی می شود مرجع 

 و پاسخگوی افراد اگر دارای افکار وعقائد افراطی و یا  

تفریطی باشد خود وپیروانش را به تباهی و هلاکت انداخته و  

دنیا و آخرت آنها را برباد ساخته و آنها را با دستان خودش 

 تقدیم جهنم و عذاب سوزان دوزخ می نماید. 

 

11 = نرم دل ، مهربان و با اخلاق باشد. 

 

مهربانی ، نرم دلی و اخلاق نیکو ؛ آهن ربای است که دلها  

را بسوی خویش کشانده و مردم را جذب خویش می کند لذا  

یک عالم ومرجع پاسخگوی مردم از آنجای که با هر کس سر و  

کار دارد وافراد جامعه دارای اخلاقهای متنوعی اند اگر  

پاسخگو ومرجع دارای اخلاق نیکوبوده و مهربان ونرم دل باشد  

می تواند راحت تر مشکلات را حل کرده وافراد بیشتری را 

 بدور خویش جمع نموده وآنها را درست ترراهنمائی نماید. 

 

12 = مادیگرا و جاه طلب نباشد. 

 

 برای یک مسلمان و بالأخص برای یک روحانی که  

می خواهد پاسخگو و مرجع پاسخگوی مردم باشد مادیگرائی ،  

پول پرستی و جاه طلب چیزی مناسبی نیست زیرا اینها  

امراضی اند که بسیاری از افراد قوی را نیز از پاه در آورده و 

 در دنیا جنگها به پا نموده و خونها ریخته ،چگونه یک فردی  

که به چنین امراض مهلکی مبتلا است می تواند رهبری افراد 

 را بعهده بگیرد و پاسخگوی مردم باشد.  

13= حسود نباشد . 

حسادت زنگاری است که قوی ترین آهن را خورده واز بین می برد و بیماری است که علماء را از دیگران بیشتر و زود تر بدان مبتلا می شوند.  

14 = همیشه طالب علم و خواهان دانش باشد. 

دریای علم ودانش پایانی ندارد انسان هرچه بیشتر بخواند و 

بدان آنوقت است که می داند خیلی چیزهای است که تا بحال 

 نمی داند لذا یک فرد که مرجع افراد و پاسخگوی سوالات  

دینی مردم است باید همیشه با خواندن و یاد گیری سروکار  

داشته باشد.

تمام صفات بالا را می شود در دو صفت (علم تحقیقی بر گرفته  

از قرآن وسنت و پرهیزگاری) خلاصه کرد زیرا کسی که  

عالم واقعی و پرهیزگار باشد تمام ویژگیها و خصوصیات فوق  

در او به نحو اکمل یافت می شود.

دوستان عزیزی که خود نمی توانید مسائل دینی خویش را  

شخصا تحقیق و بررسی نمائید و نیاز به مرجع پاسخگو دارید  

حتما در انتخاب مرجع خویش دقت نموده ونگاه کنید که آیا  

صفات مذکور در وی یافت می شود ویا خیر اگر در او یافت شد  

آن وقت اورا مرجع خویش دانسته و درحل مسائل خویش  

بدو رجوع کنید ورنه دین ودنیای خویش را بدستش نداده که 

 خسر الدنیا و الآخره خواهید شد.

گناهان کبیره

گناهان کبیره

بعد از حمد وثنای الله مهربان ودرود سلام بر پیامبر بزرگواراسلام و یاران جان برکف وخاندان پاکش باید گفت :

آنچه از قرآن وسنّت فهمیده می شود این است که گناهان بر دوقسم اند (گناهان صغیره) یعنی: گناهان کوچک و( گناهان کبیره) یعنی : گناهان بزرگ .

گناهان صغیره در دنیا با دوطریق بخشیده می شوند با توبه ویا انجام نیکیها ولی گناهان کبیره فقط با توبه بخشیده می شوند.

و علماء شرایط توبه را چنین بیان نموده اند وگفته اند که اگر فردی می خواهد از گناهی توبه کند که تعلقش به حقوق الله است همانند توبه از شرک ؛ پس باید در توبه او سه شرط یافت شود تا توبه اش صحیح و مورد قبول الله مهربان قرار گیرد:

1= از گذشته ای که این گناه را انجام داده پشیمان گردد.

2 = در حال حاضر آن گناه را ترک کند.

3= در آینده آن گناه را دیگر انجام ندهد.

ولی اگر فرد خواست از گناه کبیره ای که تعلقش به حقوق الناس است توبه کند همانند دزدی ؛ علاوه از سه شرط بالا باید شرط چهارمی هم یافت شود وآن اینکه از فردی که حقش را پایمال نموده حقش را پرداخت کند ویا حلالیت به طلبد تا اینکه اورا ببخشد .

در توبه از گناهان هریک از شرائط کم باشد توبه قبول نیست و عند الله اعتبار شرعی و دینی ندارد.

بعد از این بیان توضیح مختصرمناسب می دانم فهرستی از گناهان کبیره را بیان نمایم تا

امام ذهبی کتابی به نام (الکبائر) نوشته اند ودر آن گناهان کبیره را ذکر نمودند که مجموعه آنها به هفتاد گناه می رسد و با ذکر آیات واحادیث متعددی کبیره بودن آنها را به اثبات رسانده اند وبنده در اینجا بطور فهرست وار نام آنها را ذکر می کنم تا بنزد هر یک ازخوانندگان گرامی لیستی از گناهان کبیره موجود باشد تا هر گاه که شیطان خواست او را فریب دهد بزرگی این گناهان را بیاد آورده واز گرفت الله مهربان بترسد و از انجام آن پرهیز کند تا بدین طریق خویش را ازگناهان و دام شیاطین محفوظ داشته و مورد خشم الله قرار نگیرد.

گناهان کبیره ای که امام ذهبی در کتاب (الکبائر) ذکر نمودند از قرار زیر می باشند:

1 = شرک به الله.

2 = آدم کشی.

3 = جادوگری.

4 = بی نمازی.

5 = زکات ندادن.

6 = بدون عذر روزی از روزهای رمضان را روزه نگرفتن.

7 = با وجود توانائی حج نکردن.

8 = نافرمانی پدر ومادر.

9 = با اقوام وخویشان قهر وقطع روابط نمودن.

10= زنا.

11= لواطت.

12 = سود خواری.

13= مال یتیم را به ناحق وظلم خوردن.

14 = برالله ورسولش دروغ بستن.

15 = از میدان جهاد ونبرد فرار کردن.

16=  خیانت رهبر به ملت و ظلم نمودن به آنها.

17= تکبّر.

18= به دروغ گواهی دادن.

19=شراب نوشی.

20 = غمار بازی.

21 = تهمت زدن به زنان عفیفه وپاکدامن.

22 = خیات در مال غنیمت وبیت المال .

23 = دزدی.

24 = رهزنی.

25= قسم به دروغ خوردن.

26= به مال وآبروی مردم تعرض کردن (مال مردم خوردن وآبروی مردم ریختن).

27 =به ناحق مالیت گرفتن.

28 = حرام خواری.

29 = خودکشی.

30= دروغگوئی.

31= قاضی بد وخلاف شرع .

32= رشوه.

33 = زن و مرد خویش را به یکدیگر تشبیه کردن.

34= دیّوث بودن.

35 = حلاله گر و کسی که برایش حلاله می شود.

36 = از ادرار پرهیز نکردن یعنی : بدن ولباس را از ادرار محفوظ نداشتن.

37 = ریاکاری نمودن.

38= علم دین برای حصول دنیا یادگرفتن و پوشاندن علم.

39= خیانت نمودن.

40 = نیکی نمودن و آن را بر رخ افراد کشیدن واظهار احسان نمودن.

41 = انکار تقدر نمودن.

42 = جاسوسی نمودن.

43  = سخن چینی.

44 = لعنت نمودن ودشنام دادن.

45 = عهد شکنی و بی وفائی نمودن.

46 = سخن کهنان ومنجّمان راقبول نمودن.

47 = نافرمانی نمودن زن ازدستورات شرعی شوهر.

48 = عکس گرفتن وعکاس بودن.

49 =زمان مصیبت آه و واویلا کشیدن، کلمات خلاف شرع گفتن ، بر سر صورت زدن وگریبان دریدن.  

50 = بغاوت وسرکشی.

51 = زورگوئی وقلدوری نمودن بر ضعیف، خادم، زن وحیوانات.

52 = همسایه آزاری.

53 = مسلمان آزارای ودشنام دادن مسلمان.

54 = آزار رسانی به بندگان الله متعالی وخود را بر تر دانستن برآنان.

55 = پاچه شلواراز قوزک پایین بودن ویا لباس را به قصد تکبر از حد معمول دراز ترنمودن.

56 = لباس ابریشمی و یا طلا پوشیدن برای مردها.

57 = فرار نمودن برده از نزد آقا وصاحبش.

58 = حیوانات را برای غیر الله ذبح نمودن وکشتن .

59 = دانسته پدرواقعی را انکار شدن وادعی نمودن که فرد دیگری پدرش هست.

60 = مجادله و مباحثه به بناحق وبرای دفاع از باطل.

61 = آب اضافی را در زمان نیاز به مردم نیازمند ندادن.

62 = در معاملات در کیل ، وزن ومتر نمودن اجناس کمی نمودن.

63 =خود را از تدبیر وگرفت الهی در امان دانستن.

64 = از رحمت الهی نا أمید شدن.

65 = بدون عذر همیشه نماز را تنها خواندن ونماز با جماعت را بدون عذر شرعی ترک نمودن.

66 = نمازهای جمعه را همیشه و بدون عذر شرعی ترک نمودن.

67 = در وصیت نامه به حق کسی ظلم نمودن.

68 = مکّاری وفریبکاری.

69 = راز مسلمانان را به کفار و دَشمنان اسلام گفتن.

70 = یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را دشنام دادن.

چه کنیم که عقائد درستی داشته باشیم؟

چه کنیم که عقائد درستی داشته باشیم؟

جریانات اعتقادی ومسایل ایمانی از مهم ترین کارها وضروری ترین امور یک مسلمان است ، اسلام به عقید وایمان اهمیت خاص ویژه ای قایل است وبدین سبب بود که در دوران مکی عموما بر مسایل اعتقادی و امور ایمانی تکیه می شد واحکام بیشتر در دور مدنی نازل شدند تؤام با این در دوران مدنی نیز مسایل عقیدتی فراموش نشده بود بلکه همیشه برآن تأکید می شد.

بدین سبب بود که صحابه رضی الله عنهم و نیاکان گذشته ما بر مسایل اعتقادی و ایمانی اهمیت خاصی می دادند؛ ولی متأسفانه مسلمانا امروزی و عصر حاضر به مسایل ایمانی واعتقادی کمتر اهمیت می دهند وبر عکس به چیزهای از قبیل مستحبات توجه خاصی می نمایند که اسلام زیاد به آنها اهمیت داده نشده بلکه فی الواقع آنها امور زایدی براصل مسایل ، ارکان وعقاید اند و برای کسانی است که علاقه خاصی به عبادات دارند و بر کسی فرض وضروری نیست و اجرای آنها ثواب ولی ترک آنها گناه نیست.

آری دوستا آنچه که باید به آن اهمیت زیادی داد و هر گز در آن کوتاهی نکرد ارکان وفرائض دینی است ومهم تر ازاینها مسایل اعتقادی وایمانی است.

نکته دیگری که نیاز است در اینجا بیان شود این است که متأسفانه نود در صد مسلمانان عصر حاضر عقایدیشان مورثی است و هیچ تحقیقی پیرامون آن انجام نشده است یعنی بر عقیده ای مانده اند که پدران واجدادشان بر آن بوده اند وبدون اینکه تحقیقی کنند و بررسی نمایند چشم وگوش بسته قبول نمودند و بر آن فخر می کنند ودر حالیکه باید به تحقیق وبر رسی رجوع نموده تا با دلیل ومدرک عقیده ای را پذیرفته باشد آن وقت است که از ایمان ودینش لذت خواهد برد و عدم لذت ایمانی که امروزه در میان مسلمانان مشاهد می شود در اصل همین مورثی و بی تحقیق آنان در این باره است.

بنده بطور گذرا ومختصر چند چیز را بیان خواهم نمود تا با رعایت آنها ایمان وعقاید ما از حالت مورثی وخرافاتی به حالت تحقیق و واقعی مبدل گردد وتا از ایمان خویش لذت برده و به دین خویش پایبند تر گردیم :

1 = خالی الذهن به قرآن و سنّت صحیح رجوع نمودن.

2 = تعصبات فکری ومذهبی را بدور ریختن.

3 = با دلیل به یک چیز معتقد شدن.

4 = خرافات خلاف عقل وشرع را بدور ریختن.

5 = کا ملا داخل اسلام شدن.

6= قایل به عقاید سلیقه نبودن.

7 = واقع گرا بودن.

چگونه ایمان ما را نگهدار ی نماییم

چگونه ایمان ما را نگهداری نماییم

استاد عائض بن عبد الله القرنی رساله ای دارند به نام ( کیف نحافظ علی الإیمان؟) یعنی چگونه ایمان ما را نگهداری و محافظت نماییم ؟ بنده خلاصه آنرا تیتروار برای خوانندگان عزیز ترجمه نمودم تا دوستان خواننده از مطالب مفید آن بهرمند شوند امیدوارم که الله مهربان برای بنده وهمگان توفیق محافظت ونگهداری بر ایمان را نصیب بفرماید.

 آمین یا رب العالمین.

استاد عائض بعد از مقدمه ؛ مطالب رساله مذکورشان را به سه دسته تقسیم نموده اند:

1 = اسباب حفظ و نگهداری ایمان.

2 = ثمرات و نتایج ایمان.

3 = نصیحت های سه گانه.

استاد عائض در بحث (اسباب حفظ و نگهداری ایمان) رعایت سه چیز عمده ومهم را برای حفظ ونگهداری ایمان توصیه می کند:

1 = پایبندی برفرائض و بالأخص نمازهای پنجگانه.

2 = تفّکر وتدبّر در نعمتهای الهی.

3 = توجه دادن به عبادات نفلی و استحبابی.

واستاد محترم درتحت عنوان (ثمرات و نتایج ایمان) می نویسد: وقتیکه انسان مسلمان بر ایمانش حفاظت نمایدبرایش ثمرات ونتایجی حاصل خواهد شد که برای دنیا و آخرتش مفید خواهد بود، وآن ثمرات ونتایج از قرار زیر می باشد:

1= در این دنیا زندگی خوب وزیبای خواهد گذراند.

2 = به بهشت دست یافته واز جهنم نجات خواهد یافت.

3 = تحت حفاظت ورعایت ویژه الله متعال قرارخواهد گرفت.

وآقای قرنی در تحت بحث (نصیحت های سه گانه) می نویسد در آخر سه نصیحت ضروری و مفید بیان می دارم :

1 = بر حصول ویاد گیری علم دینی حریص و علاقه مند باشید.

2 = اختلافات را بدور بیندازید.

3 = از سازشها و مکرها دشمنان اسلام وخطراتی که جهان اسلام راتهدید می کندآگاه باشید.

چت یک چیزخطرناک

چت یک چیزخطرناک

 

چت (Chat)یک کلمه انگلیسی است که به معنای ( گفتگو ) می آید ، همانگونه که چت روم (Chat room ) به معنای اتاق گفتگواست

 چت روم در حقیقت اتاقی است که در آن افراد بدون آن که یکدیگر را ببینند با ایمیل و از طریق اینترنت با هم در ارتباط با موضوعی خاصی به نوشتاری گفتگومی پردازند .و یا شاید ممکن است دو نفر به تنهایی به صحبت خصوصی بپردازند .

به عبارت دیگر اتاق گفتگونوشتاری سرویسی است که از طریق اینترنت ایجاد شده و به فرد این امکان را میدهد که در هر زمان با بیش از یک نفربا روش نوشتاری ارتباط بر قرار کند.

افراد استفاده کننده ازچت می توان تمام افرادی را که ازچت استفاده می کنند را به دو دسته تقسیم نمود:

( 1)  گروه اول: روحانیون ، داعیان دین، اساتید دانشگاها، دانشجویان ، طلاب علوم دینی و پژوهشگرانی هستند که به قصد آشنایی با عقاید وافکار مختلف ، نظرات گوناگون و برقراری گفت و گوی صریح و بی‌پرده با مردم وارد محیط های گفت و گوی مجازی می‌شوند. این دسته هدفشان استفاده بهینه ودرست ازچت است .


( 2) گروه دوم : بیکارانی اند که برای دوست یابی، پرکردن بخشی از اوقات فراغت و یا ارضای برخی تما‌یلات و نیازهایی که در چارچوب روابط عادی اجتماعی قادر به
تسکین آن نیستند وارد دنیای مجازی می‌شوند.

این دسته در حقیقت ازچت و چت روم سوء استفاده نموده و عمر و پولشان را در راهی بی سود و مضر به هدر می دهند.

و ای چه بسا که این کارشان باعث بدبختی و هدر رفتن تمام ثروت و نابودشدن دنیا وآخرتشان شود.

از بیان نمودن استفاده کنندگان از چت خود مشخص شد که چت دارای مزایا و مضراتی است و اینکه کدام یک دامنگیر چتگر می شود بستگی دارد که از کدام دسته استفاده کننده گان باشد و برای بهتر متوجه شدن مزایا و مضرات چت مناسب می دانم که هر یک از مزایا ومضرات چت را جداگانه توضیح دهم تا خوانندگان عزیز وگرامی بهتر بتوانند در باره استفاده از چت تصمیم بگیرند.

مزایای چت


آری چت دارای مزایا و فوایدی است که می شود به امور زیر اشاره نمود:


( 1 ) دسترسی به گروه وسیعی از افراد ( کاربران آن لاین ) در یک لحظه.


(2) هزینه اندک تماس با دیگران ‌ حتی با نقاط بسیار دور و دست جهان ( درمقایسه با سایر وسایل ارتباطی مانند تلفن،بی‌سیم،فکس و...)


( 3) امکان ارتباط نوشتاری با افراد متعدد به صورت هم زمان.


( 4) امکان ارسال و دریافت فایل، عکس ، نامه و صرفه جوئی در هزینه و وقت .

این بود یک روی سکه چت که همان روی زیبای آن باشد ولی اگرسکه چت را برگردانده به روی زشت و نازیبای آن نگاه کنیم مضرات زیر را خواهیم دید.

مضرات چت


( 1 ) استفاده بیش از حد از چت‌های اینترنتی نامناسب می‌تواند منجر به اختلالات روانی درازمدت در افراد شود.

زیرا هر قدر فاصله بین دنیای واقعی و تخیّلی افراد بیشتر شود، این امر می‌تواند منجر به افسردگی و بروز اختلالات روانی در افراد شود.

(2 ) با توجه به این که بیشتر کاربران چت روم‌ها را جوانان نا آشنا به واقعیت های اجتماعی تشکیل می‌دهند،افراد سودجو و فرصت طلب ،حضور گسترده‌ای در برخی چت روم‌ها دارند و مترصد فرصت هستند تا با اغفال جوانان، آنها را به بزه کاری سوق دهند.


( 3 ) برخی از چت روم‌ها وجود دارند که رعایت اصول اخلاقی را ملزم نمی‌دانند، لذا افراد استفاده کننده از این چت رومها دچار فسادات اخلاقی و فکری می شوند به منظور حفظ شئونات اخلاقی، اغلب این چت روم‌ها از سوی مراجع ذی صلاح مسدود می‌شوند.


( 4 ) زوج یابی اینترنتی نیز پدیده‌ای جدید و در حال گسترش است و برخی جوانان به منظور آشنائی با همسر آینده خود وارد محیط چت می‌شوند؛ وبا این طریق خودشان را گرفتار کار سخت تری می کنند.

ای چه بسا که باعث نابوی دنیا وآخرت آن فرد شود.


( 5 ) گذشته از کسانی که نیازهای گوناگونشان آنها را به چت روم‌ها می‌کشاند، عده‌ای از افراد به قصد مزاح و فریب دیگر کاربران وارد چت روم‌ها می شوند و از دادن اطلاعات غلط و دست انداختن دیگران لذت می‌برند.


به طوری که برخی افراد متاهل، مسن یا فقیر خود را مجرد، جوان و ثروتمند جا می‌زنند. برخی از چت‌کنندگان حتی در پاره‌ای از موارد هویت جنسی خود را دگرگون معرفی می کند

(6) با استفاده نا آگاه و غلط بسیاری از اطلاعات و مسایل شخصی خویش را انسان از دست می دهد.

(7) گاهی فردی با استفاده نا آگاه از چت باعث آبرو ریزی خویش می گردد.

( 8) غیرقابل اعتماد بودن اطلاعات رد و بدل شده درچتها و گفتگوهای اینترنتی است.

(9 ) در صورت درست استفاده نکردن ضایع شدن عمر وپول فرد در این راه نادرست.

(10) مشکلات سیاسی و اجتماعی برای خود ایجاد کردن.

(11) دچار پریشانیهای فکری، عقیدتی و اخلاقی شدن.

و دها مضرات دیگری که از این طریق دامنگیر استفاده کنند ه می شود.

چند نصیحت برای چتگرها

برای اینکه بتوانید از چت استفاده درست را برده و مضراتش دامین گیر شما نشود

به امور زیر توجه دهید:

( 1 ) تا نیازمبرم نداشتید ازچت استفاده نکنید.

( 2 ) به وقت نیاز وبه قدر نیاز از چت استفاده کنید.

( 3 ) با هرکس و ناکس چت نکنید.

( 4 ) به کسی که نمی شناسید هر گزاطلاعات ندهید.

( 5 ) زرنگ باشید فریب کلمات فریبنده را نخورید؛ ای چه بسا که دروغ باشند.

( 6 ) با جنس مخالف چت نکنید مگر اینکه محرم و یا استاد شما باشند.

( 7 ) از را ه چت به همسر یابی نروید.

(8 ) هرگزدر چتهایتان کلمات زشت و خلاف شرع ننویسید.

( 9 ) با دید شک با کسانی که نمی شناسید بر خورد کنید.

( 10) رمز ایمیل ، وبلاگ ویا سایت خود را به کسی چت نکنید.

(11) مشخصات خود را به کسانی که نمی شناسید هرگز چت نکنید.

(12) آدرس خودتان را به کسانی که نمی شناسیید چت نکنید.

امیدوارم که هرگز با چت به دام شیادان و گرگان اینترنتی نیفتید وازچت استفاده بهینه و درست را ببرید .

آمین یارب العالمین.

ازدواج مسیارمبارک

 

ازدواج مسیارمبارک  

ازدواج مسیار ازدواجی است که در سال‌های اخیر میان اهل سنت به ویژه کشورهای عربی و خاورمیانه شایع شده است. علما ی اهل سنت به بحث و بررسی این درباره پرداخته و از زوایای مختلف آن را برسی نموده‌اند و عده‌ای قائل به جواز و مشروعیت آن شده و گروهی آن را نامشروع دانسته‌اند وگروهی نیز در این باره توقف نموده اند.

ولی بنده از آنجا که برای آن هیچ مانع شرعی نمی بینم با شرایط زیر قایل به جواز آن هستم  :

 ( 1 ) باید تمام ارکان و شرایط ازدواج شرعی دائمی( بجز جریان ، نفقه ،سکنی ومبیت) در آن وجود داشته باشد.

 ( 2 ) این ازدواج باید با ایجاب و قبول و با شرایط معروف یعنی رضایت طرفین، ولایت، شهادت و کفائت صورت ‌گیرد.

( 3 ) دراین ازدواج باید مهریه مورد توافق وجود داشته باشد.

( 4 )و برای صحت آن باید موانع ازدواج شرعی دائمی وجود نداشته باشد.

( 5 ) بعد از انعقاد عقد؛ تمامی حقوق مترتب بر عقد زوجیت از جهت نسل، ارث، عده، طلاق و مباح بودن رابطة نزدیکی، سکونت و نفقه ثابت می‌شود؛ اما زوجین توافق می‌کنند که زوجه حق نفقه ومبیت(شب خوابی) وسکنی ندارد و شوهر اختیار دارد هر وقت بخواهد به دیدار همسر خود بیاید».

ناگفته نماند که ازدواج مسیار را زنانی که مشکل مادی، مسکن و نفقه ندارند؛ ولی به دلیل بیوه بودن ویا هر دلیلی دیگرکسی با آنان ازدواج نمی‌کند، این زنان از حق نفقه، مسکن و مبیت صرف نظر می‌کنند و شوهر مختار است هر وقت میسر شد با وی ملاقات کند و این ازدواج تمام شرایط و ارکان عقد نکاح شرعی از قبیل گواه، تعیین مهر و ثبوت نسب را دارد.

 در این ازدواج زوجین توافق می‌کنند که زن در خانه والدین خود بماند و تقاضای مسکن، نفقه و حق قسم از شوهر ننماید. غالباً این ازدواج از جانب مردی است که فقیر بوده یا ازدواج مجدد سبب مشکلات با همسر اول می‌شود. این عقد علناً با حضور گواهان با رضایت کامل زوجین و حضور ولیّ زن و کلماتی که بر دوام نکاح دلالت دارد انجام می‌شود.

 

ادله جواز 

می توان برای جواز این نوع ازدواج از دلایل زیراستفاده کرد:

( 1 )  ارکان و شرایط ازدواج دائمی شرعی صحیح را دارا می‌باشد.

( 2 )  هیچ مانع شرعی وجود ندارد .

( 3 ) در سنت آمده سوده رضی الله عنها از همسران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روز خود را به عایشه صدیقه رضی الله عنها بخشید. وجه استدلال این است که بخشش سهم توسط سوده رضی الله عنها به عایشه رضی الله عنها و پذیرش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دلالت می‌کند بر اینکه زوجه می‌تواند حقی را که شارع برایش قرار داده، مانند نفقه و مبیت ساقط کند.

وهمانگونه که در قرآن آمده که زن می تواند مهریه خود را برای شوهرش ببخشد.

( 4 ) در این نوع ازدواج مصالح زیادی وجود دارد. این ازدواج غریزة فطری را پاسخ داده و ازفحشا جلوگیری می‌کند و در مواردی زن فرزنددار می‌شود و بدون شک از تعداد زنان بی‌شوهر می‌کاهد.

( 5 ) از آن جا که انواع مشابه این ازدواج همانند ازدواج ( نهاریات و لیلیات ) در فقه وجود دارد،پس ازدواج مسیار هم درست است.

گرچه علمای اهل سنت در باره ازدواجهای (نهاریات و لیلیات) اختلاف نظر دارند.

( 6 ) در حدیث صحیح بخاری آمده که حق دار ترین شرایطی که باید اجرا وعملی شود شرایطی است که شما با آنها شرمگاها را برای خودتان حلال نموده اید .

 لذا در زمان نکاح هر یک اززوجین می توانند شرایطی را قرار دهند بشرطیکه مخالف شرع نباشد و شرط تنزل از حق همانند (نفقه ،سکنی و مبیت) خلاف شرع نیست.

( 7 ) رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: شرایط مسلمانها همه اعتبار دارد مگر شرطی که حلالی را حرام ویا حرامی را حلال نماید.

درشرایط ازدواج مسیار نه هیچ حلالی حرام و نه هیچ حرامی حلال نشده است.بلکه تنزلی از حق و معاف نمودن حقی بارضایت کامل صورت می گیرد. 

ازدواج مسیار با متعه یا صیغه تفاوت دارد.  

بعد از این بیان فوق شاید کسی بپرسد: آیا ازدواج مسیار با متعه یا صیغه تفاوت دارد یا خیر؟ واگر دارد چه تفاوتهائی دارد؟.

در جواب باید گفت: آری در میان ازدواج مسیار با صیغه ویا متعه تفاوتهای زیادی وجود دارد که ما به مهمترین آنها اشاره می کنیم:

( 1 ) در ازدواج مسیار مدت تعیین نمی‌شود وبه صورت عقد دائمی منعقد می‌گردد؛ ولی درازدواج موقت وصیغه مدت ازدواج باید تعیین شود.

 ( 2 ) در ازدواج مسیارعدم تعیین مهردر عقد موجب بطلان آن نمی شود؛ ولی در صیغه وازدواج موقت عدم تعیین مهر در عقد موجب بطلان آن می‌شود.

 ( 3 ) پایان ازدواج مسیار با طلاق است؛ و در حالی که پایان ازدواج موقت با انقضای مدت یا بذل صورت می‌گیرد.

( 4 ) حدنصاب در ازدواج مسیار همانند ازدواج دائمی شرعی چهار زن می‌باشد، ولی درازدواج موقت حدنصاب مطرح نیست.

این بود چهار فرق اساسی میان ازدواج مسیار با صیغه وازدواج موقت علاوه از اینها فرقهای دیگری نیز دارد که نیاز به بیان نیست .

اگر کسی دوست دارد فرق بین ازدواج مسیار با سایر ازدواجها را بداند به این نکته توجه کند که ازدواج مسیار همانند ازدواج دائمی وشرعی است فقط با رضایت خانم به هنگام عقد (حق مسکن و حق نفقه زوجه بعهده خانم می باشد وحق مبیت ساقط می گردد) و شوهرهر وقت که بخواهد می تواند به دیدار خانمش بیاید ویا با او همبستر شود ودر تمام اموردیگر همانند ازدواج دائمی شرعی می باشد وبرای بهترواضح شدن این جریان به عبارت زیر دقت فرمایید:

شیخ عبدالله بن منیع عضو هیئت کبارعلمای سعودی و قاضی مکه درباره تعریف ازدواج مسیار چنین می‌نویسد: «مسیار ازدواجی است که همه ارکان و شرایط ازدواج در آن وجود دارد. این ازدواج با ایجاب و قبول و با شرایط معروف یعنی رضایت طرفین، ولایت، شهادت و کفائت صورت می‌گیرد و در آن مهریه مورد توافق وجود دارد و برای صحت آن باید موانع ازدواج وجود نداشته باشد. بعد از انعقاد عقد تمامی حقوق مترتب بر عقد زوجیت از جهت نسل، ارث، عده، طلاق و مباح بودن رابطة نزدیکی، سکونت و نفقه ثابت می‌شود؛ اما زوجین توافق می‌کنند که زوجه حق نفقه و مبیت (همخوابگی) ندارد و شوهر اختیار داردهر وقت بخواهد به دیدار همسر خود بیاید».

ازدواج مسیارو پیشینه تاریخی آن

 

ازدواج مسیارو پیشینه تاریخی آن

  

ازدواج مسیار ازدواجی است که در سال‌های اخیر میان اهل سنت به ویژه کشورهای عربی و خاورمیانه شایع شده است. علما ی اهل سنت به بحث و بررسی این درباره پرداخته و از زوایای مختلف آن را برسی نموده‌اند و عده‌ای قائل به جواز و مشروعیت آن شده و گروهی آن را نامشروع دانسته‌اند وگروهی نیز در این باره توقف نموده اند.

 

تعریف لغوی مسیار  

 

درباره ریشه لغوی کلمه مسیار نظریاتی مطرح شده است.

 برخی می گویند: «مسیار ریشه لغوی ندارد. بلکه کلمة عامیانه‌ای است که در سرزمین نجد در عربستان سعودی به معنای دیدار روزانه (الزیارة النهاریة) به کار می‌رود.

ولی برخی دیگرمی گویند: مسیار از سیر، حرکت و عبور گرفته شده و اصطلاح عامیانه‌ای است برای موردی که مرد در یکی از شهرهای مسیر گردش و ترددش برای تجارت یا کسب علم با خانمی ازدواج می‌کند که در زمان تحصیل یا تجارت نزد زوجه باشد.

وبرخی نیز چنین گقته اند: «مسیار کلمه‌ای عربی است که به لهجه اهل بادیه باز می‌گردد و منظور از آن رفتن به سوی خانم و خوشحال نمودن وی می‌باشد» .

 

تعریف اصطلاحی ازدواج مسیار

شیخ عبدالله بن منیع عضو هیئت کبار العلمای سعودی و قاضی مکه درباره تعریف ازدواج مسیار چنین می‌نویسد: «مسیار ازدواجی است که همه ارکان و شرایط ازدواج در آن وجود دارد. این ازدواج با ایجاب و قبول و با شرایط معروف یعنی رضایت طرفین، ولایت، شهادت و کفائت صورت می‌گیرد و در آن مهریه مورد توافق وجود دارد و برای صحت آن باید موانع ازدواج وجود نداشته باشد. بعد از انعقاد عقد تمامی حقوق مترتب بر عقد زوجیت از جهت نسل، ارث، عده، طلاق و مباح بودن رابطة نزدیکی، سکونت و نفقه ثابت می‌شود؛ اما زوجین توافق می‌کنند که زوجه حق نفقه و مبیت (همخوابگی) ندارد و شوهر اختیار دارد هر وقت بخواهد به دیدار همسر خود بیاید».

نگفته نماند که ازدواج مسیار را زنانی که مشکل مادی، مسکن و نفقه ندارند؛ ولی به دلیل بیوه بودن ویا هر دلیلی دیگرکسی با آنان ازدواج نمی‌کند، این زنان از حق نفقه، مسکن و مبیت صرف نظر می‌کنند و شوهر مختار است هر وقت میسر شد با وی ملاقات کند واین ازدواج تمام شرایط و ارکان عقد نکاح شرعی از قبیل گواه، تعیین مهر و ثبوت نسب را دارد. در این ازدواج زوجین توافق می‌کنند که زن در خانه والدین خود بماند و تقاضای مسکن، نفقه و حق قسم از شوهر ننماید. غالباً این ازدواج از جانب مردی است که فقیر بوده یا ازدواج مجدد سبب مشکلات با همسر اول می‌شود. این عقد علناً با حضورگواهان با رضایت کامل زوجین و حضور ولیّ زن و کلماتی که بر دوام نکاح دلالت دارد انجام می‌شود.

 

پیشینه مسیار 

برخی بر این اند که ازدواج مسیار را پدیده‌ای جدید ی است که ابتدا در منطقه تمیم عربستان سعودی ظهور پیدا کرد و سپس در سایر مناطق و کشورها گسترش یافته است و کسی که فکر اولیه این ازدواج را مطرح نمود فهد الغنیم بوده است.

اما عده‌ای دیگر روش ازدواج مسیار را دارای سابقه تاریخی دانسته و در این زمینه به برخی از متون فقهی استناد نموده‌اند. از جمله ابن قدامه در مغنی آورده: «مردی که در ازدواج با زنی شرط نماید در هر هفته یک شب نزد وی باشد یا در ازدواج دیگری شرط کند که در هر ماه 5 یا 10 درهم به زوجه نفقه بدهد یا شرط نماید روزهای مشخصی از ماه به ملاقات وی رود» .

مورد دیگری که به آن استناد شده، ازدواج نهاریات و لیلیات است (یعنی ازدواج روزانه یا شبانه) «فقهای قدیمی نوعی ازدواج به نام نهاریات و لیلیات ذکر کرده‌اند، بدین صورت:«مرد با زنی ازدواج می‌کند که شب در خارج از منزل کار می‌کند و روز نزد شوهر می‌رود یا روز کار می‌کند و شب به منزل نزد شوهر می‌رود».

ناگفته نماند که درباره جایز و ناجایز بودن (ازدواج نهاریات و لیلیات) نیزعلمای اهل سنت اختلاف نظر دارند بعضی قایل به جواز و بعضی نیز آنها را ناجایز می دانند. 

تفاوت مسیار با سایرازدواجها 

تفاوت ازدواج مسیار با ازدواج شرعی دائم در این است که در مسیار شرط اسقاط حق نفقه و سکونت زوجه وجود دارد.

وازدواج عرفی همان ازدواج شرعی دائم است؛ با این تفاوت که آن را ثبت نمی‌کنند. وفرق ازدواج مسیار و ازدواج موقت در این است که در ازدواج موقت مدت ازدواج باید تعیین شود و عدم تعیین مهر در عقد موجب بطلان آن می‌شود، ولی در ازدواج مسیار مدت تعیین نمی‌شود و به صورت عقد دائم منعقد می‌گردد و عدم تعیین مهردرعقد موجب بطلان نمی شود بعد از عقد هم می شود تعیین کرد. پایان ازدواج مسیار با طلاق است، در حالی که پایان ازدواج موقت با انقضای مدت یا بذل صورت می‌گیرد. حدنصاب در ازدواج مسیار همانند ازدواج دائم چهار زن می‌باشد، ولی در ازدواج موقت حدنصاب مطرح نیست.

ناگفته نماند که ازدواج موقت از دیدگاه اهل سنت باطل است.

 

دیدگاه علمای اهل تسنن 

در مورد حکم ازدواج مسیار بین علمای معاصر اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد، برخی آن را جایز،برخی حرام و برخی قائل به توقف شده‌اند.

دکتر قرضاوی می‌نویسد: «من از مروجین ازدواج مسیار نیستم و خطبة عقدی که برای ازدواج مسیار باشد نمی‌خوانم. این ازدواج مباح است با کراهت، یعنی حلالی است که مستحب نیست و بیم آن می‌رود که به دنبال چنین ازدواجی خسارت و ضررهایی باشد».

شیخ عبدالله عضو هیأت کبار علمای سعودی نیز بیان می‌کند: من نظر به منع ازدواج مسیار ندارم، هرچند کراهت دارد و آن را موجب اهانت به زن و کرامت زن می‌دانم.

 لکن حق با زن است و راضی شده و از حق خود گذشته است.

برخی نیز به جواز و صحت ازدواج مسیار تصریح نموده و اشاره‌ای به کراهت آن ننموده‌اند.

یا کراهت آن را وابسته به شرایط و اوضاع و احوال دانسته‌اند.  

 

ادله جواز  

طرفداران این نظریه به ادله ذیل استناد نموده‌اند:

( 1 )  ارکان و شرایط ازدواج دائمی شرعی صحیح را دارا می‌باشد؛ زیرا دارای ایجاب و قبول، شرایط معروف ازدواج یعنی رضای طرفین، ولایت، شهادت، کفایت و مهر توافقی در آن وجود دارد. برای صحت این ازدواج باید موانع شرعی منتفی شود .

( 2 ) در سنت آمده سوده رضی الله عنها از همسران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم روز خود را به عایشه صدیقه رضی الله عنها بخشید. وجه استدلال این است که بخشش سهم توسط سوده رضی الله عنها به عایشه رضی الله عنها و پذیرش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دلالت می‌کند بر اینکه زوجه می‌تواند حقی را که شارع برایش قرار داده، مانند نفقه و مبیت ساقط کند.

وهمانگونه که در قرآن آمده که زن می تواند مهریه خود را برای شوهرش ببخشد.

( 3 ) در این نوع ازدواج مصالح زیادی وجود دارد. این ازدواج غریزة فطری را پاسخ داده و از فحشا جلوگیری می‌کند و در مواردی زن فرزنددار می‌شود و بدون شک از تعداد زنان بی‌شوهر می‌کاهد.

( 4 ) از آن جا که انواع مشابه این ازدواج مانند ازدواج نهاریات و لیلیات در فقه وجود دارد، پس ازدواج مسیار هم درست است.

گرچه قبلا بیان نمودیم که علمای اهل سنت در باره ازدواجهای (نهاریات و لیلیات)اختلاف نظر دارند.

( 6 ) در حدیث صحیح بخاری آمده که حق دار ترین شرایطی که باید اجرا وعملی شودشرایطی است که شما با آنها شرمگاها را برای خودتان حلال نموده اید .

 لذا در زمان نکاح هر یک اززوجین می توانند شرایطی را قرار دهند بشرطیکه مخالف شرع نباشد و شرط تنزل از حق همانند (نفقه ،سکنی و مبیت) خلاف شرع نیست.

( 7 ) رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: شرایط مسلمانها همه اعتبار دارد مگر شرطی که حلالی را حرام ویا حرامی را حلال نماید.

درشرایط ازدواج مسیار نه هیچ حلالی حرام و نه هیچ  

 

حرامی حلال نشده است.

دوستان فقط دوکار

 

دوستان فقط دوکار 

 

اگر با دقت بررسى نمائیم مى بینیم که هر بدعت ویا خرافاتى که در جامعه إسلامى وجود دارد وجامعه إسلامى را بسوى إنحرافات عقیدتى ، فکرى ، سیاسى وعبادى کشانده است ، زیر بنا وبنیاد آن أحادیث ضعیف وموضوع مى باشد.

از قدیم الأیام این جریان بوده وتا بحال هم إدامه دارد که مخالفان ودشمنان قسم خورده و تیز دندان ، إسلام ومسلمین ، یکى از راهائى که براى ضربه زدن به إسلام ونابود نمودن أحکام نورانى قرآن وسنت صحیح رسول خدا صلى الله علیه وسلم بکار مى بردند ومى برند إشاعه ونشر أحادیث ضعیف وموضوع در میان جامعه إسلامى مى باشد. تا با این طریق از یک سو بتوانند أفکار انحرافى خویش را وارد جامعه إسلامى نموده وبا آنها أذهان ،أفکار ، عقائد وعبادات مسلمانان را مخدوش نمایند. واز سوى دیگر مسلمانان را گروهى خرافاتى ، بدور از واقعیات وبى خبر از دین واقعى نگه دارند، تا بدین ترتیب بتوانند به أهداف شوم که همان تخریب إسلام وحکومت برمسلمانان است ، دست یابند.

لذا داعیان دین باید بانشر أحادیث صحیح در میان أفراد جامعه إسلامى  وشناساندن ومعرفى أحادیث ضعیف وموضوع به مردم  ، مى توانند به دوهدف مهم: که همان ناکامى دشمنان وخدمت به دین إسلام وأحادیث صحیح رسول الله صلى الله علیه وسلم باشد، برسند.

حالا بیائیم وبنگریم که رسول خدا صلى الله علیه وسلم در باره این دو مسأله چه مى فرمایند :  

 

 

(1) معرفی أحادیث ضعیف وموضوع.  

 

آنچه از روایات صحیح وگفتار درست علماء فهمیده مى شود این است که نباید درمسائل از أحادیث ضعیف وموضوع إستنباط نموده وبعنوان دلیل إرائه نمود ونباید أحادیثى که صحیح بودن آنها ثابت نیست براى مردم بیان نمود مگر اینکه به آنها توضیح داده شود که اینها أحادیثى اند که نباید به آنها إعتماد نمود وازعمل به آنها باید پرهیز کرد. ونباید انسان هر حدیثى را که شنید ،بدون این که تحقیق نماید که آیا این حدیث صحیح است ویا نه  به مردم بیان نمود. در این باره درمقدمه صحیح مسلم، باب النهى عن الحدیث بکل ما سمع ، از رسول الله صلى الله علیه وسلم روایت شده که فرموده اند : کفى بالمرء کذبا أن یحدث بکل ما سمع". 

یعنى : براى فرد از دروغ همین قدر کافى است که هر سخنى را که شنید بیان نمود.

این حدیث شریف براى همه ماهشدار مى دهد که مبادا هر حدیث ویاسخنى را بدون تحقیق وبررسى بیان نمائیم زیرا اگر چنین کارى را مرتکب شدیم ، دروغگو و ناقل سخنان دروغ مى گردیم.

نکته دیگر اینکه وقتى فردى در باره حدیثى تحقیق نمود وبرایش واضح گشت که فلان حدیث ضعیف ویا موضوع است آنوقت نباید آن حدیث را به رسول خدا صلى الله علیه وسلم داده وبراى مردم بیان نماید مگر اینکه بعد از بیان آن حدیث توضیح دهد که این حدیث ضعیف ویا موضوع است ونباید بدان عمل نمود.

زیرا اگرفردى بداند که فلان سخن ویا حدیث دروغ است وسپس آنرا به رسول خدا صلى الله علیه وسلم نسبت دهد در این باره درمقدمه صحیح مسلم ،  باب تغلیظ الکذب على رسول الله صلى الله علیه وسلم ،از رسول خدا صلى الله علیه وسلم روایت شده که فرموده اند : (من حدث عنی بحدیث یری أنه کذب فهو أحد الکاذبین).

یعنى : هر کس حدیثى را بمن نسبت در حالیکه مى داند دروغ است او یکى از دروغگویان است.

وسخن دروغ را به رسول خدا نسبت دادن جرم بس بزرگى است که فرد را به جهنم مى کشاند زیرا درمقدمه صحیح مسلم ،  باب النهی عن الروایة عن الضعفاء والاحتیاط فی تحملها ،از رسول خدا صلى الله علیه وسلم روایت شده که فرموده اند: إن کذبا علی لیس ککذب على أحد. فمن کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار .

یعنى : دروغ بستن برمن مانند دروغ بستن بر دیگران نیست هر کس بر من دروغ ببندد باید نشستگاه خویش را براى آتش جهنم آماده سازد.

خلاصه اینکه ما باید در باره بیان روایات ونسبت دادن أحادیث به رسول خدا صلى الله علیه وسلم بسیار محتاط باشیم تا نشود خداى ناخواسته دروغى را به رسول خدا صلى الله علیه وسلم نسبت دهیم، لذا براى اینکه نسبت به أحادیثى که به رسول خدا نسبت داده مى شود راه درست را رفته باشیم باید به أمور زیر توجه نمائیم :

أولا: تا تحقیق ننمودیم ودرستى و صحت حدیثى براى ما واضح نشد آنرا به رسول خدا صلى الله علیه وسلم نسبت ندهیم و براى مردم بیان نکنیم.

ثانیا: هر حدیثى که جدید شنیدیم ودر باره آن تحقیقى نداشتیم منکرش نشویم ، زیرا شاید آن حدیث صحیح باشد وانکار حدیث صحیح گناه مى باشد.

ثالثا: وقتى که فهمیدیم فلان حدیث ضعیف ویا موضوع است آنرا هر گز به رسول خدا صلى الله علیه وسلم نسبت ندهیم زیرا با این کار گویا ما بر رسول خدا صلى الله علیه وسلم دروغ بستیم که این خود یکى ازبزرگترین گناهان وباعث رفتن ما به جهنم مى گردد.  

 

(2) نشر وإشاعه أحادیث صحیح در میان مردم. 

 

کار دومى که باید دوستاران سنت وداعیان کتاب الله وسنت باید أنجام دهند ، نشر وإشاعه احادیث صحیح در میان مردم وجامعه إسلامى مى باشد. در این باره أحادیث فراوانى آمده که مادراین رساله کوچک فقط چهار حدیث را ذکر مى کنیم :

(1) عن عبد اللّه بن مسعود قال: سمعت رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم یقول: نضر اللّه امرأ سمع منا شیئا فبلغه کما سمعه فرب مبلغ أوعى من سامع.

یعنى : از عبدالله بن مسعود رضى الله عنه روایت که من از رسول الله صلى الله علیه وسلم شنیدم که مى فرمایند: خداوند زیبا، درخشنده، سبز وخرم گرداند کسى راکه از ما شنید چیزى را وهمانگونه که شنید به دیگران رساند زیرا بسیارى از کسانى که به آنها رسانده مى شود از شنوده (أولیه) حفظت کننده وفهمیده تر است.

(ترمذى أبواب العلم عن رسول الله صلى الله علیه وسلم ، باب فی الحث على تبلیغ السماع. روایت نموده است).

 (2) عن عبد اللّه بن عمرو قال: قال رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم:بلغوا عنی ولو آیة.

یعنى: از عبد اللّه بن عمرو رضى الله عنه روایت که من از رسول الله صلى الله علیه وسلم فرمودند: برسانید ازجانب من گرچه یک آیه که شنیده اید.

(ترمذى أبواب العلم عن رسول الله صلى الله علیه وسلم ، باب ما جاء فی الحدیث عن بنی اسرائیل روایت نموده است) .

(3) رسول خدا صلى الله علیه وسلم گاهى در پایان سخنرانی خویش به حاضرین مى گفتند :لیبلغ الشاهد الغائب، فإن الشاهد عسى أن یبلغ من هو أوعى له منه.

یعنى : حتما حاضرین به غائبین این سخنان را برسانند زیرا مى شود که این حاضر به کسى برسانده که از او حفاظت کننده تر باشد.

(بخارى کتاب العلم باب: قول النبی صلى الله علیه وسلم: (رب مبلغ أوعى من سامع).

(4) رسول خدا صلى الله علیه وسلم بعد از آموزش دادن بعض مسائل شرعى به نمایندگان قبیله عبدالقیس به آنها فرمودند: احفظوه وأخبروه من وراءکم.

یعنى : این مسائل را حفظ نموده وبه کسانى که درپشت سردر قبیله شما اند وبا شما نیامده اند یاد داده وآنها را از این أحکام خبردار نمائید.

(بخارى کتاب العلم ،باب باب: تحریض النبی صلى الله علیه وسلم وفد عبد القیس على أن یحفظوا الإیمان والعلم، ویخبروا من وراءهم).

ودر پا یان سخن بنده به همه دوستان وبرادرن دینى که مى خواهند بنوعى به قرآن وسنت صحیح رسول خدا صلى الله علیه وسلم خدمت نمایند دو توصیه مى نمایم:

اولا: کوشش نمایند تا علاقمندى رجوع به قرآن وسنت صحیح در مردم ایجاد شود. وبراى این کار(تفسیر درست قرآن وترجمه درست أحادیث صحیح  )  را براى مردم ارائه نمائید.

ثانیا : کوشش نمایند تا أحادیث ضعیف وموضوع را براى مردم شناسائى نموده . وبراى این کارأحادیث ضعیف وموضوع را جمع آورى نموده وبراى مردم ارائه نمایند وبه مردم هشدار دهند که مبادا دین، عقیده وکردارشان برچنین أحادیث ضعیف وبى أساسى بنا ننهند ودنیا وآخرتشان را تباه وبر باد کنند.

گلچینی از احادیث بخاری و مسلم

گلچینی از احادیث بخاری و مسلم 

 

احادیث که در زیر با ترجمه فارسی آنها ذکرشده از بخاری و

مسلم گرفته شده تا برای حفظ افرادی که دوست دارند احادیثی

 چند ازاحادیث صحیح نبوی حفظ نمایند آسان گردد

 

1 - الضِّیَافَةُ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ  = مهمانی سه روز است

2- لَا تَحْلِفُوا بِآبَائِکُمْ = به پدرانتان سوگند یاد نکنید

3 - مَنْ کَانَ حَالِفًا فَلْیَحْلِفْ بِاللَّهِ = هر کس می خواهد سوگند یاد کند

 باید که به الله سوگند یاد کند

4 - مَا مِنْ أَحَدٍ أَغْیَرُ مِنْ اللَّهِ = هیچ کس از الله غیرتمند تر نیست

5 - مَا أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ الْمَدْحُ مِنْ اللَّهِ = هیچ کس از الله بیشتر تعریف

وستایش را دوست نمی دارد

6- لَا یَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا الطَّیِّبُ = جز چیز پاک چیز دیگری به سوی الله بالا نمی رود

7 - إِنَّکُمْ سَتَرَوْنَ رَبَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ = قطعا شما روز قیامت

 پروردگارتان را خواهد دید

8- اشْفَعُوا فَلْتُؤْجَرُوا = سفارش کنید تا اینکه به شما پاداش داده شود

9 - کَانَ زَکَرِیَّاءُ نَجَّارًا = زکریا نجّار بوده است

10 - لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ = بعد از فتح مکه هجرتی نیست

11 - السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنْ الْعَذَابِ = سفر تکه ای ازعذاب است

12 - شَهْرَا عِیدٍ لَا یَنْقُصَانِ = هر دو ماه عید در یک سال کم 

 نمی شوند

13 - الْکَلْبُ الْأَسْوَدُ شَیْطَانٌ = سگ سیاه شیطان است

14 - الدِّینُ النَّصِیحَةُ  = دین خیر خواهی است

15- بَدَأَ الْإِسْلَامُ غَرِیبًا = اسلام بی گانه شروع شده است

16 - أَحْفُوا الشَّوَارِبَ =   سبیلها را کوتاه کنید

17- أَوْفُوا اللِّحَى =  ریشها را درازنگه دارید

18 - إِنَّ مِنْ الشِّعْرِ حِکْمَةً =  قطعا بعضی از اشعاردانش اند

19 - لَا تُسَمُّوا الْعِنَبَ الْکَرْمَ = انگور را کرم نام گذاری نکنید

20 - لَعْنُ الْمُؤْمِنِ کَقَتْلِهِ = لعنت نمودن مسلمان مانند کشتنش است

21 - مَنْ رَمَى مُؤْمِنًا بِکُفْرٍ فَهُوَ کَقَتْلِهِ = متهم به کفر نمودن مسلمان

 مانند کشتنش است

22- مَنْ حَمَلَ عَلَیْنَا السِّلَاحَ فَلَیْسَ مِنَّا = هر کس بر ما اسلحه بکشد

از ما نیست

23 - مَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا = هر کس به ما خیانت کند از ما نیست

24 - لَا تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِکُمْ = از پدرانتان روگردانی نکنید

25- مَنْ رَغِبَ عَنْ أَبِیهِ فَهُوَ کُفْرٌ= هر کس ازپدرش روگردانی نماید

 این کفر است

26 - مِنْ الْکَبَائِرِ شَتْمُ الرَّجُلِ وَالِدَیْهِ = دشنام دادن فرد به پدر و

مادرش از گناهان کبیره است

27 - إِیَّاکُمْ وَهَیْشَاتِ الْأَسْوَاقِ= از همهمه وسر وصداهای بازارها

 بر حذر باشید

28 - أَبْغَضُ الْبِلَادِ إِلَى اللَّهِ أَسْوَاقُهَا = مبغوض ترین جاها در نزد

الله بازارهاست

29 - إِنَّ مِنْ الْبَیَانِ سِحْرًا= یقینا بعضی ازسخنان جادوئی است

30 - نُصِرْتُ بِالصَّبَا = من با بادی که از مشرق می وزد یاری شدم

31- أُهْلِکَتْ عَادٌ بِالدَّبُورِ= عاد با بادی که از مغرب می وزدهلاک شدند

32 - لَقِّنُوا مَوْتَاکُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ = به مردگانتان لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تلقین نمایید

33 - الصَّبْرُ عِنْدَ الصَّدْمَةِ الْأُولَى= صبرآن است که درابتدای مصیبت باشد

34 - لَا تُلْحِفُوا فِی الْمَسْأَلَةِ = در گدائی پافشاری ننمایید

35 - لَیْسَ الْغِنَى عَنْ کَثْرَةِ الْعَرَضِ = ثروتمند بودن به داشتن کالای

 زیاد نیست

36 - مَنْ یَسْتَعْفِفْ یُعِفَّهُ اللَّهُ = هر کس طلب عفت نماید الله او پاک وعفیف می گرداند

37 - مَنْ یَسْتَغْنِ یُغْنِهِ اللَّهُ = هر کس طلب بی نیازی کند خداوند او

 را بی نیاز می گرداند

38 - مَنْ یَصْبِرْ یُصَبِّرْهُ اللَّهُ = هر کس صبر نماید الله او را صابر

می گرداند

39 - الْأَنْصَارُ شِعَارٌ وَالنَّاسُ دِثَارٌ= انصار لباس زیرین و دیگر

مردم لبس رو اند

40 - لَوْلَا الْهِجْرَةُ لَکُنْتُ امْرَأً مِنْ الْأَنْصَارِ = اگر هجرت نمی بود

 من یک انصاری می بودم

41 - الدُّنْیَا مَتَاعٌ = دنیا سامان است

42- خَیْرُ مَتَاعِ الدُّنْیَا الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ = بهترین سامان دنیا زن نیک

است

43 - مَطْلُ الْغَنِیِّ ظُلْمٌ = تأخیر پرداخت نمود ثروتمند بدهی اش را

ظلم است

44 - ثَمَنُ الْکَلْبِ خَبِیثٌ = پول وقیمت سگ پلید و حرام است

45 - مَهْرُ الْبَغِیِّ خَبِیثٌ = پول زنا پلید وحرام است

46 - کَسْبُ الْحَجَّامِ خَبِیثٌ = در آمد حجامتگر پلید وحرام است

47 - کُلُّ مُسْکِرٍ حَرَامٌ = هر نشه آوری حرام است

 48 - کُلُّ مُسْکِرٍ خَمْرٌ =هر نشه آوری شراب است

49 - اشْرَبُوا فِی الْأَسْقِیَةِ کُلِّهَا = درتمام مشکها وظروف بنوشید

50- لَا تَشْرَبُوا مُسْکِرًا = چیز نشه آور ننوشید

51 - الْإِیمَانُ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبَةً = ایمان شصت واندی شعبه دارد

52- الْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنْ الْإِیمَانِ = حیاء شعبه ای از ایمان است

53 - آیَةُ الْإِیمَانِ حُبُّ الْأَنْصَارِ = دوستی با انصار نشانی ایمان است

54- آیَةُ النِّفَاقِ بُغْضُ الْأَنْصَارِ= کینه با انصار نشانی نفاق است

55- سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ = دشنام دادن مسلمان فسق است

56 - الْإِیمَانُ فِی أَهْلِ الْحِجَازِ= ایمان در اهل حجاز است

57 - لَا شَخْصَ أَغْیَرُ مِنْ اللَّهِ = هیچ شخصی ازالله غیرتمندتر نیست

58 - لَا شَخْصَ أَحَبُّ إِلَیْهِ الْعُذْرُ مِنْ اللَّهِ = هیچ شخصی از الله بیشترعذرخواهی را دوست ندارد

59 - لَا شَخْصَ أَحَبُّ إِلَیْهِ الْمِدْحَةُ مِنْ اللَّهِ = هیچ شخصی از الله بیشترتعریف را دوست ندارد

60- إِنَّ الْحَیَاءَ مِنْ الْإِیمَانِ = یقینا حیاء از ایمان است

61 - الْبِرُّ حُسْنُ الْخُلُقِ = نیکی اخلاق نیک است

62 - إِیَّاکُمْ وَالظَّنَّ = از گمان بر حذر باشید

63- إِنَّ الظَّنَّ أَکْذَبُ الْحَدِیثِ = گمان دروغ ترین سخن است

64- اتَّقِ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ = از دعای مظلوم بترسید

65 - لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ    = سخن چین به بهشت نمی رود

66- کُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ = هر نیکی صدقه است

67 - لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَاطِعٌ = قطع کننده روابط خویشاوندی به بهشت

 نمی رود

68 - مَنْ لَا یَرْحَمُ لَا یُرْحَمُ = کسی که رحم نمی کند بر او رحم نخواهد شد

69 - إِنَّ الصِّدْقَ یَهْدِی إِلَى الْبِرِّ = قطعا راستی به سوی نیکی راهنمائی می کند

70 - إِنَّ الْبِرَّ یَهْدِی إِلَى الْجَنَّةِ = قطعا نیکی به سوی بهشت راهنمائی می کند

71 - إِنَّ الْکَذِبَ یَهْدِی إِلَى الْفُجُورِ= قطعا دروغ به سوی گناه راهنمائی می کند

72 - إِنَّ الْفُجُورَ یَهْدِی إِلَى النَّار= قطعا گناه به سوی آتش (جهنم )

راهنمائی می کند

73 - کُونُوا عِبَادَ اللَّهِ إِخْوَانًا = بندگان الله وبرادر باشید

74 - لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ = سخن چین به بهشت نمی رود

75 - کُلُّکُمْ رَاعٍ =  همه تان مسئول هستید

76 - أَسْرِعُوا بِالْجَنَازَةِ = جنازه را باشتاب (بقبرستان) ببرید

77 - مِنًى کُلُّهَا مَنْحَرٌ = تمام منی قربانگاه است

78- السَّعْیُ بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ تَوٌّ = سعی بین صفا و مروه طاق است

79 - الطَّوَافُ تَوٌّ = طواف طاق است

80 - عَرَفَةُ کُلُّهَا مَوْقِفٌ = تمام عرفات محل توقف است

81 - جَمْعٌ کُلُّهَا مَوْقِفٌ = تمام مزدلفه محل توقف است

82 - الِاسْتِجْمَارُ تَوٌّ = باسنگ استنجا زدن طاق است

83 - رَمْیُ الْجِمَارِ تَوٌّ = ریگ جمرات طاق است

84 - إِنَّمَا الْإِمَامُ لِیُؤْتَمَّ بِهِ = یقینا امام برای این است که از او پیروی شود

85 - لَا تُبَادِرُوا الْإِمَامَ = از امام جلو نزنید

86 - إِنَّمَا الْإِمَامُ جُنَّةٌ = یقینا امام سپر است

87 - التَّسْبِیحُ لِلرِّجَالِ = سبحان الله گفتن از مردان است

88- التَّصْفِیقُ لِلنِّسَاءِ = کف زدن از آن زنان است

89- أَتِمُّوا الرُّکُوعَ وَالسُّجُودَ = رکوع وسجده را کامل کنید

90 - سَوُّوا صُفُوفَکُمْ  = صفهایتان را راست نمایید

91 - صَلَاةُ اللَّیْلِ مَثْنَى مَثْنَى = نماز شب دورکعتی دورکعتی است

92 - أَوْتِرُوا قَبْلَ الصُّبْحِ = پیش از صبح وتر بخوانید

93 - لَا تُصَلُّوا إِلَى الْقُبُورِ = به سوی قبرها نماز نگذارید

94 - لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَمْ یَقْرَأْ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ = نماز کسی که سوره فاتحه را نخوانده است درست نیست

95 - إِنَّ فِی الصَّلَاةِ شُغْلًا = همانا در نماز مشغولی است

96- إِنَّ تَسْوِیَةَ الصَّفِّ مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ = همانا برابری صف از

 تکمله نماز است

97 - أَیُّکُمْ أَمَّ النَّاسَ فَلْیُوجِزْ = هر کس از شما برای مردم امامت داد پس نماز را کوتاه ومختصر بخواند

98 - مَنْ صَلَّى الْبَرْدَیْنِ دَخَلَ الْجَنَّةَ = هر کس نماز صبح و عصر را بخواند به بهشت می رود

99 - أَرْضُوا مُصَدِّقِیکُمْ = صدقه گیرندگانتان را راضی نمایید

100 - کُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ = هر کارنیکی صدقه است

101 - الْیَدُ الْعُلْیَا خَیْرٌ مِنْ الْیَدِ السُّفْلَى = دست بالا از دست پایین بهتراست

102 - أَنَّا لَا نَأْکُلُ الصَّدَقَةَ = قطعا ما صدقه نمی خوریم

103 - تَسَحَّرُوا = سحری بخورید

104- إِنَّ فِی السُّحُورِ بَرَکَةً = یقینا در سحری برکت است

105 - الصِّیَامُ جُنَّةٌ  = روزه سپر است

106 - أَحَبُّ الصِّیَامِ إِلَى اللَّهِ صِیَامُ دَاوُدَ = بهترین روزه درنزد الله

 روزه داود است

107- الْحَرْبُ خَدْعَةٌ =جنگ نیرگ است

108 - مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ = هر کس در دفاع ازمالش کشته شود شهید است

109 - یَسِّرُوا وَلَا تُعَسِّرُوا = آسان بگیرید و سخت نگیرید

110 - سَکِّنُوا وَلَا تُنَفِّرُوا = آرامش بیاورید و متنفر نکنید

111 - إِنَّمَا بُعِثْتُمْ مُیَسِّرِینَ = همانا شما آسانگیر فرستاده شده اید

112 - لَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِینَ = شما سخت گیر فرستاده نشده اید.

113 - الْعَیْنُ حَقٌّ = چشم زخم واقعیت دارد

114 - لِکُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ =هر بیماری داروئی دارد

115 - کَفَّارَةُ النَّذْرِ کَفَّارَةُ الْیَمِینِ = کفاره نذر کفاره قسم است

116 - لَا تَنْذِرُوا  = نذر نکنید

117 - الْوِتْرُ رَکْعَةٌ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ= وتر یک رکعت در آخر شب است

118 - أُوتِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ = به من سخنان پرمحتوا داده شده است

119 - أَنَا أَوَّلُ النَّاسِ یَشْفَعُ فِی الْجَنَّةِ = من اولین فردی هستم که در

بهشت سفارش می کنم

120 - أَنَا أَکْثَرُ الْأَنْبِیَاءِ تَبَعًا= من از همه پیامبران بیشتر پیروان خوام داشت

121 - سَلُوا اللَّهَ لِی الْوَسِیلَةَ = از الله برای من وسیله (که جای خاصی در بهشت است ) بخواهید

122 - نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ عَلَى الْعَدُوِّ = من با ترسی که بر دشمن انداخته شده یاری شده ام

123 - إِنَّمَا أَنَا قَاسِمٌ وَیُعْطِی اللَّهُ = همانا من تقسیمگرم ولی الله  

می دهد

124 - إِنَّمَا أَنَا خَازِنٌ = همانا من خزانه دارم

125 - إِنِّی آخِرُ الْأَنْبِیَاءِ = همانا من آخرین پیامبرانم

126 - مِنْبَرِی عَلَى حَوْضِی= منبر من بر حوض من است

127- لَا یَرِثُ الْمُسْلِمُ الْکَافِرَ = مسلمانی از کافری ارث نمی برد

128 - لَا یَرِثُ الْکَافِرُ الْمُسْلِمَ = کافری از مسلمانی ارث نمی برد

شناسنامه علی رضی الله عنه

 

شناسنامه علی رضی الله عنه  

 

نام : علی .

کنیت : ابوالحسن ، ابوالحسین، ابوالقسم و ابوتراب.

لقب: مرتضی و حیدر(شیر).

نام پدر: ابوطالب (عبدمناف).

نام مادر: فاطمه رضی الله عنها دخترأسد بن هاشم بن عبدمناف.

سلسله نسب:علی بن أبی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی .

تاریخ تولد:هشت یا نه سال قبل از نبوت.

محل تولّد: داخل کعبه درمکه مکرمه .

مدت خلافت : سه ماه کمتر از پنج سال .

مدت عُمر:شصت وسه سال.

تاریخ شهادت: روز جمعه هفدهم رمضان سال چهل هجری قمری.

محل شهادت: شهر کوفه .

محل دفن: شهر کوفه .

کسی که ایشان را به شهادت رساند:

عبدالرحمن بن ملجم المرادی خارجی . 

 

غسل دهندگان: 

 

1 - حسن بن علی رضی الله عنهما.

2 - حسین بن علی رضی الله عنهما.

3 - عبد الله بن جعفر رضی الله عنهما.

کسی که بر ایشان نماز جنازه خواند:

حسن بن علی رضی الله عنهما. 

 

نام همسران: 

 

1 - فاطمه رضی الله عنها دختررسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

2 - أم البنین دختر حرام رضی الله عنها.

3 - لیلی دختر مسعود رضی الله عنها.

4 - أسماء دختر عمیس خثعمی رضی الله عنها.

5 - أم حبیبه دختر زمعه رضی الله عنها (ام ولد بوده).

6 - أم سعید دختر عروه بن مسعود رضی الله عنها .

7 - دختر امرئ قیس بن عدی (یک دختری نیز داشته)

8 - أمامه رضی الله عنها دختر ابوالعاص رضی الله عنه و 

 نوه رسول الله صلی الله علیه وسلم.

9 - خوله دختر جعفر بن قیس رضی الله عنها . 

 

نام پسران: 

 

1 - حسن رضی الله عنه که مادرش فاطمه رضی الله عنها   

دختررسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

2 - حسین رضی الله عنه که مادرش فاطمه رضی الله عنها  

 دختررسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

3- محسن رضی الله عنه که مادرش فاطمه رضی الله عنها   

دختررسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

4 - عباس رضی الله عنه که در کربلا به همراه برادرش امام   

حسین رضی الله عنه به شهادت رسیده است و نام مادرش أم 

 البنین دختر حرام رضی الله عنها بوده است.

5 - جعفررضی الله عنه که در کربلا به همراه برادرش امام حسین 

 رضی الله عنه به شهادت رسیده است و نام مادرش أم البنین دختر 

 حرام رضی الله عنها بوده است.  

6 - عبدالله رضی الله عنه که در کربلا به همراه برادرش امام 

 حسین رضی الله عنه به شهادت رسیده است و نام مادرش أم 

 البنین دختر حرام رضی الله عنها بوده است.  

7 - عثمان رضی الله عنه که در کربلا به همراه برادرش امام 

 حسین رضی الله عنه به شهادت رسیده است و نام مادرش أم  

البنین دختر حرام رضی الله عنها بوده است.

8 - عبید الله رضی الله عنهکه در کربلا به همراه برادرش  

امام حسین رضی الله عنه به شهادت رسیده است و نام مادرش 

 لیلی دختر مسعود رضی الله عنهابوده است .

9 - ابوبکررضی الله عنه که در کربلا به همراه برادرش  

امام حسین رضی الله عنه به شهادت رسیده است و نام مادرش  

لیلی دختر مسعود رضی الله عنهابوده است .

10 - یحیی رضی الله عنه که نام مادرش أسماء دختر  

عمیس خثعمی رضی الله عنها بوده است .

11 - محمد اصغر رضی الله عنه که نام مادرش أسماء دختر  

عمیس خثعمی رضی الله عنها بوده است .

12 - عون رضی الله عنه که نام مادرش أسماء دختر  

عمیس خثعمی رضی الله عنها بوده است .

13 - عُمررضی الله عنه که نام مادرش أم حبیبه دختر زمعه  

رضی الله عنها بوده است. 

۱۴ - محمد أوسط که نام مادرش أمامه رضی الله عنها  

دختر ابوالعاص رضی الله عنه و نوه رسول الله صلی الله علیه  

وسلم بوده است.

15 - محمد اکبر معروف به ابن حنفیه که نام مادرش خوله 

 دختر جعفر بن قیس رضی الله عنها بوده است ومادرش از  

قبیله بنی حنیفه بوده است. 

 

نام دختران: 

 

1 - زینب کبری رضی الله عنها که مادرش فاطمه رضی الله  

عنها دختررسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

2 - أم کلثوم رضی الله عنها که مادرش فاطمه رضی الله  

عنها دختررسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

3 - رقیه رضی الله عنها که نام مادرش أم حبیبه دختر زمعه  

رضی الله عنها بوده است.

4 - أم الحسن رضی الله عنها که نام مادرش أم سعید دختر  

عروه بن مسعود رضی الله عنها بوده است .

 5 - رمله کبری رضی الله عنها که نام مادرش أم سعید دختر  

عروه بن مسعود رضی الله عنها بوده است .

6 - أم هانی رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

7 - میمونه رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

9 - زینب صغری رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

10 - رمله کبری رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

11 - أم کلثوم صغری رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

12 - فاطمه رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

13 - أمامه رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

14 - خدیجه رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

15 - أم الکرام رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

16 - أم جعفر رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

17 - أم سلمه رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

18 - جمانه رضی الله عنها که مادرش کنیز بوده است.

نسل علی رضی الله عنه از پنج فرزندش باقی مانده است :

1 - حسن رضی الله عنه که مادرش از بنی هاشم بوده است.

2 - حسین رضی الله عنه که مادرش از بنی هاشم بوده است.

3 - محمد حنفیه رضی الله عنه که مادرش از قبیله بنی حنیفه  

بوده است.

4 - عباس رضی الله عنه که مادرش از قبیلع بنی کلاب بوده است.

5 - عُمررضی الله عنه که مادرش از قبیله بنی تغلب بوده است. 

علی رضی الله عنه زمان وفات چهار زن و نوزده کنیز  

داشته است. 

شناسنامه عثمان رضی الله عنه

 

 

شناسنامه عثمان رضی الله عنه  

 

نام : عثمان.

نام پدر: عفان .

کنیت: ابو عبدالله .

لقب: ذوالنورین (صاحب دو نورچون دو تا ازدختران رسول الله صلی علیه وآله وسلم را ازدواج نموده بود به ایشان ذوالنورین گفته می شد).

نام مادر: اروی .

تاریخ تولد: شش سال بعد از عام الفیل .

محل تولد : مکه مکرمه .

مدت محاصره: چهل روز.

روزشهادت: روز جمعه ؛هیجدهم ذوالحجه.

محل شهادت: مدینه منوره .

کسانی که ایشان را به شهادت رساندند:

محل دفن : گورستان بقیع در مدینه منوّره.

مدت خلافت : دوازده روز کمتر از دوازده سال .

کل عُمر: هشتادو سه سال .

نام قاتلین عثمان:

1 - رومان .

2 - اسود بن حمران.

3 -عمروبن الحمق .

4 - برخی دیگر ازشورشیان .

نام همسران :

1 - رقیه رضی الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم.

2 - أم کلثوم رضی الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم .

3 - فاخته دختر غزوان رضی الله عنها.

4 - أم عمرودختر جندب أزدی رضی الله عنها.

5 - فاطمه دختر ولید بن عبد شمس رضی الله عنها.

6 - أم البنین دختر عیینه بن حصن رضی الله عنها..

7 - رمله دختر شیبه بن ربیعه رضی الله عنها. .

8 - نائله دختر فرافصه رضی الله عنها.. 

 

نام پسران: 

 

1 - عبدالله رضی الله عنه که نام مادرش رقیه دختر رسول  

الله صلی الله علیه و آله وسلم بوده است.

2 - عبیدالله اصغر رضی الله عنه که نام مادرش فاخته  

دختر غزوان بوده است.

3 - عمرو رضی الله عنه که مادرش أم عمرودختر جندب  

أزدی بوده است.

4 - خالد رضی الله عنه که مادرش أم عمرودختر جندب أزدی  

بوده است.

5  أبان رضی الله عنه که مادرش أم عمرودختر جندب أزدی 

 بوده است.

6 - عُمر رضی الله عنه که مادرش أم عمرودختر جندب أزدی  

بوده است.

7 - ولید رضی الله عنه که مادرش فاطمه دختر ولید بن عبد  

شمس بوده است.

8 - سعید رضی الله عنه که مادرش فاطمه دختر ولید بن عبد  

شمس بوده است.

9 - عبدالملک رضی الله عنه که مادرش أم البنین دختر عیینه 

 بن حصن بوده است.

10 - عتبه رضی الله عنه که مادرش أم البنین دختر عیینه  

بن حصن بوده است.

11 - عنبسه رضی الله عنه که مادرش نائله دختر فرافصه  

بوده است. 

 

نام دختران: 

 

1 - عایشه رضی الله عنها که مادرش رمله دختر شیبه بن 

 ربیعه بوده است.

2 - أم أبان رضی الله عنها که مادرش رمله دختر شیبه بن  

ربیعه بوده است.

3 - أم عمرو رضی الله عنها که مادرش رمله دختر شیبه بن  

ربیعه بوده است. 

۴ - مریم رضی الله عنها که مادرش نائله دختر فرافصه بوده 

 است.