۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

۩۩۩ تزکیه و تعلیم از دیدگاه اهل سنّت ۩۩۩

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمْ الْکِتَابَ وَ ....

قرآن سورهای خود را از کسی وام نگرفته است

قرآن سورهای خود را از کسی وام نگرفته است

در وبلاگ دروغ ممنوع ! حمایت از جمهوری ایران http://nemoaziz.blogsky.com

نسبت به مطالب وسورهای قرآن چنین آمده است: 

در ضمن یک اشاره کوچکم دارم بدین موضوع که این شریعت برای اینکه خود را اهورایی و دین یکتا پرستی نشان دهد از دیگر ادیان بخصوص یهود و مسیحیت وام گرفته است! چگونه؟

سوره های یوسف و بقره و بنی اسرائیل از یهودیان و تورات به وام گرفته شده اند!

جالب اینکه از نظر لفظ و معنای کلامی و تفاسیر از دیگر سوره ها کاملا متفاوت می باشند و همیشه پیروان شریعت عربی آنها را از مترقی ترین سوره های شریعت عربی می پنداشتند.  

سوره های الروم " مریم و هود نیز از مسیحیت وام گرفته شده اند! تا شاید جنبه یکتا پرستی پیدا نماید این شریعت عربی (اسلام)!

ولی این عزیزان گرد آورنده این شریعت عربی فراموش کرده اند که همیشه عده ایی اهل خرد و اندیشه وجود دارند تا دسیسه و فتنه اصلی را رو نمایند!

جواب : آقای مساری همانند گفته های پیشینشان فقط ادعا می نمایند ولی هیچ دلیلی را ارائه نمی دهند وفقط حرف می زنند ولی توجه نمی کنند ومی گویند دروغ ممنوع! ولی خودشان بسیار دروغ می گویند، آقای مساری اگر شما این سورهای که مدعی هستید که از تورات ویا انجیل گرفته شده می خواندید و می فهمیدید هر گز چنین حرفی را نمی زدید ، آقای مساری دین اسلام هرگز یکتاپرستی را از این وآن قرض نگرفته است اگر شما به اولین آیه ای که بر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نازل شده دقت کنید در آن آمده (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ (1) سوره اقرأ. یعنی : بخوان به نام پرودگارت آنی که مخلوق را آفریده است، می بیند که حرف از یکتاپرستی زده شده است ،عموما بحث یکتاپرستی و دیگر مسایل عقیدتی در تمام سورهای قرآن موجود است، سوره ای که مسلمانان آن را در هر رکعت نمازشان می خوانند یعنی سوره فاتحه در آن آمده : الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (1) الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (2) مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (3) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (4) .

یعنی : ستایش از آن پرودگارجهانیان است (1) ذات بسیار بخشاینده ومهربان(2) پادشاه روز سزا(3) تنها ترا می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم(4).

در قرآن سوره ای به نام سوره اخلاص (یعنی یکتا پرستی خالص) داریم که در آن فقط بحث یکتا پرستی شده وبس و در آن آمده : قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (3) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ (4).

 یعنی : بگوخدا یکی است (1) خدا بی نیاز است(2) نه زاده و نه هم زاده شده است (3) و نه هم همانند او کسی بوده است.

با این چند مثال خوانندگان عزیز متوجه شدند که دین اسلام خود دین یکتا پرستی است و این را از کسی وام نگرفته است ، البته این را باید گفت که تمام ادیان الهی ادیان یکتا پرستی اند و هر گز ما دین الهی که درآن شرک باشد نداریم ولی این نیست که این دین از آن دین قرض گرفته باشد .

لذا هر کس اندک مطالعه ای در کتب آسمانی داشته باشد این را خوب می داند که این حرف آقای مساری که (سوره های یوسف و بقره و بنی اسرائیل از یهودیان و تورات به وام گرفته شده اند!

وسوره های الروم " مریم و هود نیز از مسیحیت وام گرفته شده اند! ) سراپا دروغ است.

زیرا:

1= زبان قرآن عربی است و زبان تورات وانجیل عربی نبوده است.

2 = رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم که زبان یهود ونصاری را نمی دانستند تا از کتابهای آنها ترجمه کنند وبه قرآن بیفزایند.

3 = در این سورها و بالأخص در سوره بقره از یهود ونصاری مذمت شده است چطور از کتابهای آنها گرفته شده و در آن مطالبی برخلاف خود آنها وجود دارد.

4 = تورات و انجیل کنونی وموجود در دنیا را نگاه کنید وقرآن را بخوانید آن وقت خواهید فهمید که از نظر روش بیان ونوع مطالب بسیار باهم متفاوت اند واین خود بزرگترین دلیل است که هیچ چیز قرآن از تورات وانجیل گرفته نشده است.

5 = هزاروچهارصد و اندی سال از زمان نزول قرآن می گذرد اگر این کتاب آخرین و کتاب جاوید خدا نبودی و از این و آن وام گرفته شده است پس باید همانند تورات وانجیل تحریف و تبدیل می شد که نشده و نخواهد شد.

6 = نصوص تورات وانجیل که تحریف شده و تغییر نموده باهم در تضاد اند ولی یک آیه در قرآن وجود ندارد که با آیات دیگر آن درتضاد باشد اگر بفرض محال بعض سورهای قرآن از آن کتابها گرفته شده پس باید آیات آن در تضاد می بودند؛ که الحمد لله چنین چیزی نیست.

ودها دلیل دیگری که بیانگر این مطلب اند که قرآن کتاب الهی است واز هیچ کتاب و یا دین دیگری چیزی را وام نگرفته است ویکتا پرستی اوّلین واصلی ترین اصول اسلام است .

اسلام هر گز دین شکنجه نیست

 

اسلام هر گز دین شکنجه نیست 

آقای مساری در وبلاگ دروغ ممنوع! حمایت از جمهوری ایرانیhttp://nemoaziz.blogsky.com بر علیه دین اسلام چنین نوشته اند:

نگاه تاریخی به  شریعت عربی ( اسلام): در طول تاریخ این شریعت جنایات مختلفی بر علیه بشریت صورت داد که معمولا این جنایات به نام احکام آن بر علیه بشریت رخ می دهد این جنایات مختلف از هرنوع ( اعدام " شلاق " قطع عضو " سگنسار" اسید پاشی " مصادره اموال " ربودن زنان و دختران " ) و دیگر انواع شکنجه های روحی و جسمی بر قرار میگردد !

 اما به چه علت این وقایع  در شریعت عربی هست و در دیگر ادیان وجود ندارد؟

 بدین خاطر است که این شریعت  مبنای عقلی ندارد و راهی نیز جز خشونت برای بسط و گسترش و در ضمن حفظ بقای منحوس خود ندارد! دلیل از این محکم تر میخواستید!) 

جواب : آقای مساری با وجود اینکه نام وبلاگش را دروغ ممنوع! گذاشته ولی متأسفانه خودشان بسیار دروغ می گویند و شاید هدفش این است که برای دیگران دروغ ممنوع است ولی برای خود آقای مساری حتی دروغ های شاخ نیز مجاز است .

جناب آقای مساری در کدام آیه قرآن و یا حدیث صحیحی از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آمده که اسلام " اسید پاشی " مصادره اموال " ربودن زنان و دختران " ) و دیگر انواع شکنجه های روحی و جسمی را اجازه داده و آنها را بر سر بشریت اجراء نموده است .

ببینید آقای مساری ادعای دروغین نمودن بسیارآسان است، زیرا دروغ استخوانی نیست که در گلوی گوینده آن گیر کند، واین کار هر دغل باز است ولی ادعاهای از قبیل این ادعای جنابعالی را بثبوت رساندن محال است.

شما که این همه غم ملت می خورید و بخاطر این ملت خواب از چشمانتان پریده و بی تاب شده اید لطفا زحمت کشیده دلیل این مطالبی که بیان کردید ارائه نمایید ورنه همه شما را به دروغگوئی متهم می کنند.

عزیزان و خوانندگان گرامی هرگز اسلام( " اسید پاشی " مصادره اموال " ربودن زنان و دختران " ) و دیگر انواع شکنجه های روحی و جسمی را اجازه نداده و آنها را بر سر بشریت اجراء ننموده ، وشدیدا با این کارها مخالف است .

اسلامی که به رعایت نمودن حق همسایه حتی کافر، حق پدر ومادر، حق جامعه ، احترام به انسانیت ، احترام به بزرگتر، رعایت حق کوچک تر، رعایت حقوق فرزندان  وهمسر دستور اکید می دهد ، کجا این اجازه را می دهد که به انسانیت ظلم نموده اموال آنها را مصادر،زنان و دختران آنها را ربوده وبر آنها اسید بپاشیم.

بنده برای اینکه دروغ این آقا واضح شود وهمه بدانند که اسلام حتی به حیوانات چه رسد به انسانها چقدررأفت ومهربانی دارد دو حدیث برایتان از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بیان می دارم:

1 = رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: زنی بخاطر اینکه گربه ای را زندانی نموده بود، نه به آن آب وغذا می داد و نه هم رهایش می کرد تا خود بدنبال آب وغذا بگردد تا سرانجام این گربه از تشنگی و گرسنگی مرد ، خداوند این زن را بخاطر این ظلمی که به این گربه کرده بود به جهنم می برد.

2 = رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: روزی فرد زنا کاری از امتیان پیشین از کنار چاه آبی گذر کرد و چون تشنه بود در چاه رفته آب نوشید همینکه از چاه بیرون شد دید سگی زبانش را درآورده واز تشنگی زبانش را برخاکهای نمناک کنار چاه می کشد آن فرد با خودش گفت این سگ هم مانند من تشنه است دوباره در چاه فرورفت و موزه اش آب نموده با دهان گرفت واز چاه بیرون شد وآن سگ تشنه را آب داد خداوند بنا بر همین کار اورا بخشید.

حالا خوب دقت کنید اسلامی که با حیوانات تا به این حد مهربان است، وپیامبر اسلام نسبت به رعایت حق حیوانات چنین می فرمایند، آیا این اسلام می گوید: شما بر بشریت جنایت کنید؟!!!!.

وقتیکه خداوند در سوره زلزله می فرماید : هر کس یک زره کارنیک انجام دهد پاداشش را خواهد دید و هر کس یک زره کار بد انجام دهد سزایش را خواهد دید . پس چگونه این اسلام دستور به ارتکاب جنایت می دهد؟!!!.

اسلامی که می گوید: در قیامت حتی حیواناتی که به حیوانات دیگر ظلم نمودند از آنها انتقام گرفته خواهد شد ، چطور به انسانها می گوید: بر یکدیگر ظلم کنید و مرتکب جرم جنایت شوید؟!!! .

اما اینکه ایشان نوشته اند که اسلام : اعدام می کند " شلاق می زند " قطع عضو می کند" سگنسارمی کند" . درست است ولی باید پرسید که بر سر چه کسانی این احکام را اجراء می کند ؟

آیا اسلام برسرهر کسی را که بخواهداین احکام را اجراء می کند؟

آیا اسلام از هرکس که خوشش نیاید و یا رنگش دل بخواه اسلام نباشد این احکام را براو اجراء می کند؟

نخیر اینگونه که این آقا فکر می کنند نیست ، اسلام حدود را بر مجرمانی که جرم جنایت مرتکب شدند را اجراء می کند .

آری اسلام قاتلینی را که اولیاء مقتول نبخشند و قتل هم عمدی باشد؛ اعدام می کند ، ولی اگر اولیاء دم بخشیدند و یا قتل عمدی نبود اسلام هر گز کسی را اعدام نمی کند.

قاتلی که امنیت جامعه را بهم زده ، رعب وحشت در جامعه ایجاد کرده ، فرزندانی را یتیم کرده، زنی را بیوه کرده، پدر و مادری را بی فرزند نموده ، قومی را بعزا نشانده همه وهمه را داغ دار نموده وبطور وحشیانه همانند درندگان جان انسانی را گرفته است،با تمام این وجود بازهم آیا بنظر شما اسلام او را آزاد بگذار تا همیشه از این جرمها مرتکب شود ؟!

نخیرآنطور که شما خیال می کنید و غلط می پندارید نیست ،تمام عقلاء و دانشمندان دنیا و تمام ادیان الهی بر این اتفاق نظر دارند که باید چنین فردی اعدام شود و امروزه قریب به اتفاق تمام کشورهای کنونی جهان این را بعنوان یک قانون مسلم پذیرفته اند.

آری اسلام کسی را که اول اسلام آورده وسپس کافر گشته را بشرطی که توبه نکند ودوباره به اسلام بر نگردد اعدام می کند .

اما اسلام این کار رابنا بردلایل زیر انجام می دهد:

1 =اسلام می گوید : انتخاب عقیده آزاد است اما توهین به عقیده دیگران ممنوع است.

2 = اسلام می گوید: ما کسی را مجبور به آوردن در دین نمی کنیم .

3 = اسلام  می گوید : خوب فکر کن اگر در اسلام آمدی حق بیرون شدن را نداری ، یا وارد اسلام نشو وبر عقیده خود بمان ویا اگر آمدی دیگر حق بیرون شدن را نداری.

4 = اسلام می گوید : بیرون شدن از آن توهین به خدا ،تمسخر به دین ویک خیانت عقیدتی است .

برای درک این مطلب به یک مثال خوب دقت نمایید: امروزه تمام اندیشمندان بر این متفق اند که خائن حق زندگی ندارد بعنوان مثال یک خیانتکار جنگی باید اعدام شود ، یک خائن به وطن باید اعدام گردد ، اسلام نیز همین را می گوید : که یک خائن به عقیده باید اعدام گردد وکسی که اسلام آورده دوباره به کفر برگشته این خائن به عقیده  وخائن به وطن اسلامی است واگر توبه نکرد باید اعدام گردد.

ولی رحم وشفقت اسلام را ببینید که به چنین فرد خائنی فرصت توبه می دهد واگر توبه نکرد اعدام می کند ولی امروزه به خیانتکار جنگی وخائن به وطن فرصت توبه داده نمی شود و حکم اعدام بر آنها اجراء می گردد.

اما جریان شلاق " قطع عضو " نیز برای مجرمان خاص و مواقع خاص است .

آیا بنظر شما جوان مجردی که به ناموس مردم تجاوز نموده و یا به ناحق آبروی فردی را ریخته و به او تهمت زده نباید شلاق بخورد ؟! آیا بنظر جنابعالی کسی که امول مردم را بسرقت می برد و امنیت مالی جامعه را بهم می زند نباید دستش بریده شود؟!

شاید شما در میدان بحث و گفتگو بگویید: نخیر؛ نباید کسی شلاق بخورد و دست کسی قطع وبریده شود ولی در دل این را خوب می دانید که این احکام اسلامی عین عدالت و پر از حکمت است ، واسلام با این احکام و حدود جلوی فسادات در جامعه را گرفته است ، به یک مثال توجه فرماید تا حقیقت وحکمت این حدود برایتان واضح شود:

من تمام کارهای عربستان راتأیید نمی کنم ولی اجرای حدود وبالأخص در حرمین را نه من تنها بلکه همه تأیید می کنند و حاجیان که به حج خانه خدا مشرّف شده اند می گویند: همین که اذان شروع می شود ووقت نماز فرامی رسد تمام دکانها باز ؛ صاحبان آنها؛ آنها را رها کرده به نماز می روند وکسی جرأت دزدی ندارد .

حالا بنده از آقای مساری می پرسم این امنیت از کجا آمده ؟ شما اگر بنا بر تعصب جواب نمی دهید بنده می گویم این امنیت از اجرای حدود آمده که کسی جرأت دزدی ندارد.

آقای مساری دنیا امروز اگر جنایتکار، دزد، بی حیاء شده همه وهمه از این است که حدود دین اسلام بر مردم اجراء نمی شود.

حکام دنیا اگر می خواهند در جوامع بشری دزدی نباشد باید دست دزد را ببرّند تا همه درس عبرت گرفته به سوی چنین جنایتی نروند.

دانشمندان دنیا اگر می خواهند بی حیائی از جوامع بشری برداشته وناموس مردم در آرامش باشد باید زناکاران مجرد را شلاق زده و زناکاران متأهل را سنگسار کنند.

ناگفته نماند که بحث سنگساررا بنده قبلا در مطالب پیشین خودم توضیح داده ام ونیاز به تکرار دوباره نیست.

اما اینکه آقای مساری می گویند: (این وقایع  در شریعت عربی هست و در دیگر ادیان وجود ندارد؟).

این نیز یکی دیگر از دروغ های این آقاست هرکس اندک آگاهی نسبت به ادیان الهی داشته باشد چنین حرفی را نمی زند .

آقای مساری شاید بنظر شما به قاتلین ، زناکاران و دزدان در ادیان گذشته جایزه می دادند؟!

نخیر آقا هیچ عقل سالم و هیچ فرد آگاهی چنین حرفی را نمی زند ، در تمام ادیان سزاهائی را برای مجرمین تعیین نموده بودند وتا بحال تمام کشورها اعم از مسلمان وغیر مسلمان بر این اتفاق نظر دارند که باید مجرمین بسزای اعمالشان برسند.

اندکی کتابهای تورات ، انجیل و قوانین کشورهای را مطالعه کنید و سپس وارد این بحث شوید.

من از آقای مساری که می گوید : دروغ ممنوع ! در تعجبم که چرا این همه دروغ را می گوید و ککش هم نمی گزد و خیالش هم نیست.

اما دلیل که آقای مساری برای این دورغ هایش ارائه نموده نیز خنده داراست ایشان دلیل بودن حدود در اسلام را این گونه بیان نموده می نویسد:

 (بدین خاطر است که این شریعت  مبنای عقلی ندارد و راهی نیز جز خشونت برای بسط و گسترش و در ضمن حفظ بقای منحوس خود ندارد! دلیل از این محکم تر میخواستید!)

آقای مساری ؛عطار هر چه دارد همان را بفروش می گذار، چرا به اسلام توهین می کنی کمی عاقل باش ، آخر چرا این همه دروغ می گوئی، جنابعالی یک حکم از احکام شرعی را بیان نمایید که مبنای عقلی نداشته باشد ، درک نکردن شما حکمتهای احکام اسلامی را؛ دلیل خلاف عقل بودن آنها نیست ، شاید من وشما حکمت خیلی چیزهای دنیا را نفهمیم ولی نفهمیدن من وتو دلیل بی حکمتی آنها نیست.

ازمهرومحبت سخنی برلب آر

  

 

مهر و محبت 

 

  

 

 

ازمهرومحبت سخنی برلب آر

                 وزبغض وعداوت دل مردم میازار


هرکس که نشاند گلی وز مهر ومحبت

                 مردم همه گردند به او یاور ودوستار

اسلام دین رحمت است نه دین خشونت

 

اسلام دین رحمت است نه دین خشونت 

 

همانطور که در مقاله پیش نوشته بودم که بنده سلسله وار به مطالب و بلاگ (دروغ ممنوع ! حمایت از جمهوری ایرانی) با آدرس: http://nemoaziz.blogsky.com پاسخ خواهم داد در اینجا به یکی دیگر از مطالب بیان شده در این وبلاگ می پردازم.

صاحب این وبلاگ آقای مساری تحت عنوان (حقیقت همیشه تلخ است!)

چنین نوشته اند:

در شریعت عربی( دین اعراب اسلام) هرگونه خشونت و عمل ضد انسانی مجاز هست چون این شریعت فقط بدین قصد ایجاد شد تا یک گروه خاص( دستگاه اشرافی گری که در سنوات مختلف نام ها متعدد بر خود نهادند) بر گروه های دیگر انسانی حکم فرمایی نماید!برای اطلاع بیشتر شما باز نمونه دیگری از احکام نورانی و الهی این شریعت ضد بشری می آورم تا شاید آگاه گردید!

 سوره النسا (زن)

 آیه سنگسار

 واللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم فان شهدوا فامسکوهن حتی یتوفهن الموت اویجعل الله لهن سبیلا 

ترجمه آیه: زنانیکه عملی غیر از آنکه شما حکم فرمودید کنند چهار شاهد مرد بر آنها بخواهید در این صورت قتل و مرگ آنها فرا میرسد(مرگ با سنگسار منظور است)!

تفسیر آیه : در اینجا محمد منظور دارد که احکام شریعت عربی(اسلام) مانند حد که برگرفته از رسوم و سنن جاهلی اعراب در آن زمان بود باید در جامعه جاری گردد. 

 

 جواب : آنچه از نوشته ایشان فهمیده می شود امور زیر می باشد:

1 = اسلام تنها دین عربهاست ویک دین جهانی وبرای همه بشریت نیست.

2 = اسلام دین خشونت است و در آن عمل ضد انسانی مجاز است.

3 = اسلام آمده تا یک گروه خاص( دستگاه اشرافی گری که در سنوات مختلف نام ها متعدد بر خود نهادند) بر گروه های دیگر انسانی حکم فرمایی نماید!

4 = بحث سنگسار زنا کار در اسلام را مطرح کرده است.

5 = حد زنا برگرفته از رسوم و سنن جاهلی اعراب آن زمان بوده وپیامبراسلام از آنان گرفته و در جامعه اجرا گردانده است.

این بو خلاصه آنچه که آقای مساری زرتشتی در این وبلاگشان نوشته بودند در ادمه ما به تک تک آنچه ایشان نوشته اند پاسخ خواهیم داد و سپس قضاوت را به خود آقای مساری و خوانندگان گرامی می سپاریم. 

اعتراض اول: 

 اسلام دین تنها دین عربهاست ویک دین جهانی وبرای همه بشریت نیست.

بنده جواب این اعتراض را بادلایل آن در مقاله پیشین خودم در همین وبلاگ نوشته ام که خوانندگان گرامی می توانند به آن رجوع کنند و نیاز به تکراردوباره آن نیست. 

اعتراض دوم:  

اسلام دین خشونت است و در آن عمل ضد انسانی مجاز است.

در جواب این سخن آقای مساری باید گفت: این یکی از اتهامات دروغینی است که دشمنان اسلام همیشه و در طول تاریخ هزار اندی ساله اسلام بر اسلام وارد کردند وچون دروغ بوده است از آن هیچ نتیجه وسودی هم نگرفته اند .

در حقیقت اسلام بر عکس آنچه که شما می گویید دین رحمت است زیرا ذات که این دین را فرستاده (أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (151) اعراف) یعنی رحم کننده ترین رحم کنندگان است وپیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم پیامبر رحمت بوده است .

بنده دوست دارم در این جا فقط به یک جریان تاریخی اشاره کنم تا برای همه گان واضح شود که اسلام هر گز دین خشونت نبوده ونه هست؛ بلکه دین رحمت ،شفقت ومحبت بوده وهست ، اهل مکه از اول با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم دشمن بودند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را آزار واذیت می کردند بچه دان و شکمبه شتر در حین خواندن نماز بر دوشش می اندختند ، پارچه بر گلویش بسته می خواستند او را خفه کنند، توهین می کردند نسبت به ایشان فحاشی وبد زبانی می کردند و سه سال در محاصر اقتصادی ،سیاسی واجتماعی قرار دادند وبر علیه ایشان وفکر ایشان تبلیغات سوء می کردند و در آخرهم قصد کشتن وترورش را نمودند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هجرت نمودند وکفار در این جریان ناکام شدند.

نه تنها بر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم این سختیها را آورده یاران وطرفدارانش را نیز آزار واذیت داده و به قتل می رساندند .

آخر مگر بلال حبشی و دها یار دیگر پیامبررا چه کسانی در گرمای سوزان عربستان شکنجه می دادند ؟!

آخر مگر چه کسانی سمیه مادر عمار یک زن بی کس ومظلوم را به نامردی کشتند؟!

آخر مگر چه کسانی باعث شدند تا مسلمانان خانه وکاشانه شان را رها نموده زندگی در غربت را بر زندگی در وطن ترجیح دهند؟!

تمام این خوشونت ها واعمال ضد بشری را کفار مکه انجام دادند ولی بازهم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به یارانش دستورمی دادند تا صبر واستقامت می دادند و می گفتند با آنها درگیر نشوید .

تا اینکه مسلمانان هجرت نمودند وبه مدینه رفتند بازهم کفار از شیطنتهایشان دست برنداشتند و جنگها براه انداختن و به وطن غربت آنان حمل نمودند جنگ خندق مدرک اصلی و بیانگر این مطلب است.

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم خواست تا به مکه رفته با یارانش عمره انجام دهد کفار مکه آمده با خشونت کامل و بی رحمی تمام جلوی پیامبر ومسلمانان را گرفتند ودر آخر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم رازی به صلح شده با آنها صلح نمودند.

ولی بازهم کفار بندهای صلح نامه را رعایت نکردند واین صلح را شکستند وپیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مجبور شدند تا که این پیمان شکنان را ادب کنند ؛لذا راهی مکه شدند ومکه را فتح نمودند وکفار راشکست دادند.

حالا خوب دقت کنید که آیا اسلام دین رحمت وانسانیت هست یا نه؟

رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و یارانش فراموش نکرده بودند که اهل مکه با آنها چه کرده؟ و در میان اهل مکه کسانی وجود دارند که در جنگ احد جگر عموی پیامبر حمزه رضی الله عنه را بیرون آورده و جویده و گوش وبینی دیگر مسلمانان را بعد از شهادت بریده اند.

با تمام این وجود می فرماید : هرکس به خانه ابوسفیان برود در امان است و ابوسفیان تا آن زمان یکی از بزرگترین دشمنان اسلام بوده وخانمش هند کسی بوده که جگر حمزه عموی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را بیرون آورد ه وجویده است.

آری با تمام این وجود پیامبر بزگوار اسلام در روز فتح مکه وشکست دشمن دیرینه و لجوج اسلام ، می فرماید: بروید شما آزدگان هستید و کسی به شما کاری ندارد.

زمانی که وحشی قاتل حمزه عموی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و هند زن ابوسفیان کسی که بعد از شهادت حمزه سینه او راپاره نموده وجگرش را درآورده جویده است به خدمت رسول الله آمده صلی الله علیه وآله وسلم واظهار ایمان می کنند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آنها را بخشیده وایمان آنها را قبول می کند.

خوانندگان گرامی حالا خود قضاوت کنید که آیا دین اسلام دین خوشنت است ویا دین رحمت ؟

عزیزانم اگر حکّام جهان متمدن امروز بر چنین دشمنی پیروز می شدند چه می کردند؟؟؟؟؟؟؟

آری اسلام ودین رحمت ودوستی است که بزرگترین دشمنانش را هم مورد عفو بخشش خویش قرار می دهد. 

اعتراض سوم: 

اسلام آمده تا یک گروه خاص( دستگاه اشرافی گری که در سنوات مختلف نام ها متعدد بر خود نهادند) بر گروه های دیگر انسانی حکم فرمایی نماید!

در جواب این اعتراض باید گفت شما حتی یک مثال بیاورید که رسول الله صلی الله علیه وسلم از گروه اشراف را بدون صلاحیت وتقوا بر سرکار گذاشته باشد ویا اینکه یک آیه قرآنی و حدیث صحیح نبوی را بیان نمایید که چنین دستور داده باشد.

اسلام همیشه پست ومقامها را بنا برصلاحیت ها به افراد می دهد نه بنا بر طبقات اجتماعی بعنوان مثال نگاه کنید یکی ازبهترین پست ومقامهای اسلامی مؤذن بودن در مسجد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می باشد این پست به چه کسی داده شده ؟ به دو نفر که یکی از آنها کور است که همان عبدالله ابن ام مکتوم باشد ودیگری یک برده حبشی که بلال حبشی باشد.

اگر اسلام به اشرافها و گروه مرفّه پست ومقام می داد باید پست را به قریشیها و عربها اصیل می داد. نه هر گز اینگونه نیست؛ اسلام تقوا ،پرهیزگاری، خداترسی وصلاحیت افراد را نگاه می کند و تمام این خوبیها در عبدالله ابن ام مکتوم نابینا وبلال حبشی رضی الله عنهما یافت می شدند وهردو صلاحیت این پست را داشتند.

آخر اگر اسلام گروه اشراف را بر سرکار می آورد پس چرا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اسامه بن زید رضی الله عنهما که یک غلام زاده است را در آخرین روزهای زندگیش فرمانده ارتش وسپاه اسلام می کند .

اگر اسلام با گروه متمول واشراف پارتی بازی داشته وسازش می کند چرا خود رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم صفیه رضی الله عنها که یهودی زاده واسیر جنگی که از نظر اسلام برده است آزاد می کند وسپس به ازدواج خویش در می آورد.

اگر اسلام با اشراف است وبه دیگران کاری ندارد چرا زینب بنت جحش که از اشراف عرب است به ازدواج زید که برده است در می آورد و همینکه زید دوست ندارد که با زندگی کند وطلاقش می دهد خداوند به رسولش دستور می دهد که توبا زینب ازدواج کن.

در آخر باید گفت هرکس بادید منصفانه به اسلام نگاه کند خواهد فهمید که اسلام دین عادلانه ای است که با گروه خاصی نیست وهمیشه با افراد با تقوا ، خدا ترس و صلاحیت دار است وبس.  

اعتراض چهارم: 

 ایشان بحث سنگسار زنا کار در اسلام را مطرح کرده است. واین را به نوعی وحشیانه خوانده است.

در جواب ایشان باید گفت جریان سزا دادن مجرم یک جریانی است که تمام عقلاء بشر و همه دانشمندان بدان اتفاق نظر دارند و همه به این امر موافق اند که برای جلو گیری از ازدیاد جرمها باید مجرمین تنبیه شوند وبه سزای اعمالشان برسند و این قانون تمام کشورهای جهان متمدن کنونی است .

ولی در اینجا دو چیز هست :

یک اینکه چه چیز جرم است وچه چیز جرم نیست.

دوم اینکه تا چه حدی برای هر جرمی باید سزا تعیین شود.

در این دوچیز ادیان الهی ،عقلاء ودانشمندان دارای نظریات متفاوتی اند.

درباره زنا باید این نکته را فراموش نکرد که اسلام هر زناکاری را نگفته که باید سنگسار شود بلکه زنا کاری باید سنگسار شود که:

 اولا متأهل باشد.

 ثانیا: خودش اعتراف بزنا کرده باشد ویا اینکه چهار شاهد عادل در هنگام عمل نامشورع زنا اورا دیده باشند ودر حضور قاضی شرع گواهی دهند.

ورنه اگر فردی زنا کرد ولی مجرد بود صد ضربه شلاق خورده ویکسال تبعید می گردد ولی سنگسار نمی شود.

ویا اینکه زنا کرده خواه متأهل باشد ویا مجرد خودش اعتراف به جرم نکرده وچهار گواه هم نبوده به هیچ عنوان حد زنا بر او اجرا نمی گردد و حتی اگر کمتر از سه نفرگواهی دهند این گواهی اعتبارشرعی ندارد وگواهان از نظر اسلام دروغ گو محسوب شده شلاق می خورند.

لذا اسلام جریان ثبوت زنا را بسیار سخت گرفته است ولی با این وجود اگر فرد متأهلی خواه مرد باشد ویا زن زنا نمود وچهار فرد عادل محکمه پسند آنها را در زمان عمل نامشروع زنا دیدند وبه دادگاه آمدند گواهی دادند ویا خود فرد زناکار به نزد قاضی شرع رفت و اعتراف به زنا نمود بازهم باید قاضی شرع چندین بار به نوعی به او تلقین واشاره کند تا از این اعترافش رجوع کند اگربا این وجد رجوع نکرد باید تحقیق شود که این فرد از نظر روحی روانی وعقلی دچار مشکلی نیست و یا اینکه مواد نشه آور استفاده نکرده بعد از تمام این کارها آن وقت اعتراف او اعتبار دارد وحد براو جاری می شود . ببینید که اسلام چقدر اثبات زنا را سخت گرفته است وبه این آسانها هم نمی شود برای کسی زنا را ثابت کرد.

اگر با وجود تمام این سختیها باز هم برای فردی متأهلی زنا ثابت شد حالا اسلام می گوید این فرد باید سنگسار شود اما اینکه چرا اسلام این حرف را زده است:

اولا : فردی که با این طریق برایش زنا ثابت شده این فرد چند جرم سنگین مرتکب شده که جز مرگ چیز دیگر نمی تواند او را پاک و آرامش جامعه را حفظ کند، در حقیقت این فرد مرتکب جرمهای زیر شده است:

1 = قانون الهی را زیر پا گذاشته است.

2 = عزت خودش را لکه دار نموده است.

3 = آبروی پدر ومادر وتمام اقوام خود را خدشه دار نموده است.

4 = آبروی فردی که با او عمل نامشروع زنا را مرتکب شده را ریخته است.

5 = آبروی پدر ومادر وتمام اقوام فردی که با او عمل نامشروع زنا را مرتکب شده را ریخته است.

6 = امنیت پاکی جامعه را از بین برده است.

7 = باعث خدشه دار شدن نسل بشریت شده است.

8 = باعث ترویج فحاشی وبی حیائی در جامعه شده است.

9 = حق فردی را که با اوقبل ازعمل نامشروع زنا ازدواج نموده را پایمال کرده است.

10 = آبروی فردی را که با او قبل ازعمل نامشروع زنا ازدواج نموده را ریخته است.

ودها جرم دیگری که از با این عمل نامشروع زنا اتفاق افتاده است ، آیا با این وجود این فرد بایدزنده بماند تا فردا جرم دیگری مرتکب شود و آبروها را بریزد و....... دها جنایت دیگر بکند؟!

ثانیا: اسلام این حکم سخت را برای حفظ نسل و آبروی مردم  داده است تا کسی به این سو نرود و نسل و آبروی مردم را لکه دار نکند.

ثالثا: این را تجربه ثابت نموده که هر جرمی که سزایش کم باشد بیشتر صورت می گیرد و هر جرمی که سزایش بیشتر باشد و بر مرتکبین آنها اجرا شود آن جرم خود بخود کمتر می شود.

ربعا: درادیان پیشین همچون یهودیت حکم سنگسار متأهل بوده است.

خامسا: امروزه در دنیای متمدن وپیشرفته کنونی در بسیاری از کشورها حتی غیر مسلمان نیز سزای بسیاری از جرائم اعدام ومرگ است ؟ 

اعتراض پنجم 

 ایشان نوشه اند:  حد زنا برگرفته از رسوم و سنن جاهلی اعراب آن زمان بوده وپیامبراسلام از آنان گرفته و در جامعه اجرا گردانده است.

در جواب این باید گفت این یک دروغ بسیار بزرگی است که ایشان زده اند زیرا:

 اولا: دردوران جاهلیت نود ونه در صد جامعه آن زمان زنا را عیب و یا گناه نمی دانستند پس چطور می شود جامعه که چیزی را جرم وگناه نداند برایش سزای مرگ تعیین کند؟!!!!.

ثانیا: اسلام قانون الهی است از سنن جاهلی اعراب بر گرفته نشده است زیرا جاهلی که خود در جهالت بسر می برد چه گونه می تواند شما را راهنمائی کند بگفته معروف خفته خفته را کی کند بیدار.

ثالثا: آقای نویسنده ادعا کرده اند ولی برای اثبات ادعایشان دلیلی را ارائه ننمودند واین مشهور است چون سخن گفتی دلیلش را بگو ، ورنه دروغگو محسوب می شوی.

وایشان اگر تمام اوراق تاریخ را ورق بزنند برای این سخنشان حتی یک دلیل صحیحی هم نخواهند یافت. 

سخن آخر 

در پایان می خواهم در باره آیه قرآن که ایشان ترجمه و تفسیر نمودند نیز نکاتی چند ارائه نمایم:

اولا به ترجمه و تفسیرایشان توجه فرمایید ایشان نوشته اند:

سوره النسا (زن)

 آیه سنگسار

 واللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم فان شهدوا فامسکوهن حتی یتوفهن الموت اویجعل الله لهن سبیلا 

ترجمه آیه: زنانیکه عملی غیر از آنکه شما حکم فرمودید کنند چهار شاهد مرد بر آنها بخواهید در این صورت قتل و مرگ آنها فرا میرسد(مرگ با سنگسار منظور است)!

تفسیر آیه : در اینجا محمد منظور دارد که احکام شریعت عربی(اسلام) مانند حد که برگرفته از رسوم و سنن جاهلی اعراب در آن زمان بود باید در جامعه جاری گردد.

جواب : من در تعجبم از کسانی که حتی نوشتن دو کلمه عربی را نمی دانند چگونه به خود این جرأت را می دهند که قرآن را ترجمه وتفسیر نمایند ، اصلا برادران و خواهران گرامی ترجمه وتفسیر آیه این گونه نیست بنده آیه را با حواله سوره و ترجمه وتفسیرصحیح آن را نقل می کنم سپس خود خواهید دید که ایشان چقدر در ترجمه وتفسیر این آیا خیانت نمودند:

آیه :  

 وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّى یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً (15) (سوره نساء)

ترجمه : وزنانتان آنانی که کار زشت زنا را مرتکب می شوند پس چهارتن از مردانتان را برآنها گواه بخواهید اگر آنان گواهی دادند پس آن زنان را در خانه نگه دارید تا وفات کنند ویا اینکه خداوند برایشان راهی پدید آورد.

تفسیر: این آیه هماگونه که از خودش هم معلوم است حکم موقت اسلام بوده زیرا در آخر این آیه آمد (تا اینکه خداوندبرایشان راهی را پدید آورد) یعنی تا اینکه خداوند حکم جدیدی را برای آنها صادر کند .

که حکم جدید اسلام که بعدا آمد این بود که مجردی اگر زنا کند صد شلاق و یکسال تبعید و متأهلی زنا کند باید سنگسارشود بشریطی که شرایط ثبوت یافت شود.

حالا خودتان خوب دقت کنید که چقدر ترجمه وتفسیر این آقا از واقعیت بدور و کاملا مغرضانه و برای بدنام نمودن اسلام است .

نکته دیگر این آقا آیه بعد از این آیه که ادامه این بحث است را نیزحذف کرده و نیاورده است . الله مهربان در ادامه آن آیه می فرماید:

وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ تَوَّاباً رَحِیماً (16) سوره نساء)

آن دو زن ومردی که از شما مرتکب عمل زنا می گردند اندکی با آزاردادن آنها را تنبیه کنید واگر توبه نمودند و خودشان را صلاح نمودند پس از آنها روگردانده وبه آنها کاری نداشته باشید همانا الله بسیار توبه پذیر وبسیار مهربان است.

حالا خودتان دقت کنید که الله مهربان در ادامه چه فرموده است ولی این آقا با مکر وحیله آیه بعدی را ذکر نکرده و آیه اول را غلط ترجمه وتفسیر نموده تا دشمنی خویش را نسبت به اسلام آشکار کند.

اما بحث سنگسار را در اعتراض چهارم همین بحث کاملا توضیح داده ام ونیاز بتکرار دوباره آن نیست.

آیا اسلام تنها دین عربهاست یا دین تمام بشریت؟

 

آیا اسلام تنها دین عربهاست   

 یا دین تمام بشریت؟  

در وبلاگی به نام (دروغ ممنوع ،حمایت از جمهوری ایرانی) 

  http://nemoaziz.blogsky.com و وبلاگ (دروغ 

 بده ،حمایت از جمهوری ایرانی)  

  http://nemojon.blogsky.com که گمان می کنم هر دو 

 از یک فرد باشد چون مطالب هردوعموما یکی بود. 


 تأسف خوردم که چرا چنین دروغ های به اسلام نسبت داده 

 می شود . 

بعد از خواندن مطالب این دو وبلاگ برآن شدم تا   

سلسله وارجریانهای مطرح شده در این دووبلاگ را پاسخ دهم 

 وسپس قضاوت را به خوانندگان موکول کنم تا خود قضاوت کنند 

 که سخن کدام یک از ماها درست بوده وبا واقعیتهای تاریخی هم 

 خوانی دارد وچه کسی بی راهه رفته واز حقیقت بدور است. 

یکی از مطالبی که در این دو وبلاگ مطرح شده بود مسأله دین 

 عربها بود در این وبلاگها نوشته شده بود: (هخامنشیان نام 

 دودمانی پادشاهی در ایران پیش از شریعت عربی ( اسلام) 

 است. 

 ونیز نوشته شده بود : (در شریعت عربی ( دین اعراب، 

 اسلام)......   

از این دو عبارت آنان معلوم می گردد که آنها دین اسلام را دین 

 عربها دانسته و یک دین جهانی نمی دانند وبرای غیر عربها 

 همانند: فارسها،هندیها،ازبکها،ترکها،کردها،لرها، ودیگر اقوام 

 درست نمی دانند که مشرف به اسلام شوند ، چون به نظر آنان 

 دین اسلام مخصوص عربهاست. 

در جواب این آقایان باید گفت: 

آقایان محترم امروزه مردم در دنیا باز و متمدّن زندگی می کنند 

 پیشرفتهای علمی افراد را زود از حقایق آگاه می سازد ودروغ 

 زود بر ملا شده وصاحبش رسوا می گردد نکته دیگر از قدیم 

 گفته اند چون سخن گفتی دلیلش را بگو .  

بنده نسبت به این مطلب تان چند اعتراض دارم : 

اولا : اینکه شما دین اسلام را (شریعت عربی و دین اعراب) 

 معرفی می کنید بنا بر عللی خلاف واقعیت است . 

1 = اسلام خودش این حرف شما را نمی پذیرد. 

2 = حقایق تاریخی با این گفته شما در تضاد است. 

3 = کتابهای پیش از اسلام همانند تورات وانجیل حرف شما 

 راتأیید نمی کند. 

4 = سخنان شما با واقعیت موجود در جهان کنونی برابری 

 ندارد.   

اما اینکه اسلام حرف شما را نمی پذیرد   

اولا : اسلام خودش منادی جهانی بودن است واحکام اسلام 

 مخصوص قوم ویا زمان ومکان خاصی نیست بهمین خاطر است 

 قرآن عموما مردم را با (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) یعنی ای کسانی که 

 ایمان آوردید.و (یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ) ای بی دینان و (یَا أَیُّهَا النَّاسُ) 

 ای مردم ، مورد خطاب قرار می دهد، واگر این دین مخصوص 

 عربها می بود هرگز نباید این اعلانها با الفاظ عمومی می بود 

 که  شامل همه انسانها می شود. بلکه باید می گفت (یا ایها 

 العرب) ودر حالیکه در قرآن ما چنین لفظی نداریم. 

ثانیا: خداوند در قرآن می فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ 

 بَشِیراً وَنَذِیراً وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (28)(سوره سباء) 

یعنی : ما ترا نفرستادیم مگربرای تمام انسانها بعنوان یک بشارت 

 دهند وبیم دهننده ولی اکثر مردم این جریان را نمی دانند. 

ودر جای دیگری از قرآن آمده است : قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ 

 اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً ....(158) (سوره اعراف) 

یعنی : ای محمد بگو که من بعنوان پیامبر خدا بسوی همه شما 

 انسانها فرستاده شده ام. 

ودر حدیث صحیح آمده است که رسول الله صلی الله علیه وآله 

 وسلم فرموده اند: هر پیامبری به سوی قوم خودش فرستاده می 

 شد ولی من به سوی هر سرخ وسیاهی یعنی تمام بشر فرستاده 

 شدم. 

حالا خوب دقت کنید که آیا اسلام خود مدعی این نیست که یک 

 دین جهانی وبرای تمام انسانها ساکن بر این کره خاکی است 

 وتنها از عربها نیست؟؟؟؟؟. 

  

حقایق تاریخی با این گفته شما در تضاد است    

واگراز نظر تاریخی نیزبه این جریان نگاه کنیم بازهم معلوم  

می شود که دین اسلام دین عربهای تنها نیست بلکه یک دین 

 جهانی و برای تمام انسانهاست به بعنوان مثال به این جریان 

 تاریخی دقت فرمایید در اوائل اسلام که به دور مکی مشهور 

 است نگاه کنید می بینید در این دورفردی به نام بلال حبشی که 

 عرب نیست واز حبشه (اتیوپی) است مشرف به اسلام می شود 

 وتمام سختیهای و کتکهای دشمنان اسلام را تحمل می کند .این 

 فرد اگر می فهمید که این دین از عربهاست و به او ربطی ندارد 

 ونباید وارد این دین می شد واین همه سختیها را متحمل می شد 

 ویا اینکه عربها می گفتند که آهای حبشی این دین از ماست 

 وبه تو ربطی ندارد که تو در این دین داخل شدی. 

وچون از این بگذریم وبه دوردوم اسلام یعنی دور مدنی نگاه 

 کنیم می بینیم سلمان فارسی اصفهانی ایرانی بدون هیچ زوری 

 بارضایت کامل مشرف به اسلام می شود ودرحالی که این فرد 

 سرگذشت و زندگی طولانی وپر تجربه ای نیز دارد ، علاوه از 

 ایشان جناب فیروز دیلمی ودها فارسی زبان ساکن یمن چرا 

 مشرف به اسلام می شوند ؟ مگر همه آنها این را نمی دانستند 

 که اسلام دین عربهاست و ما که فارس هستیم نباید وارد اسلام 

 شویم ویا اینکه برعکس آنها کاملا می فهمیدند وکه دین اسلام 

 مخصوص عربهانیست بلکه یک دین جهانی واز آن همه 

 انسانهاست.  

ناگفته نماند که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نه به زور 

 بلال حبشی را به اسلام آورده بود ونه هم سلمان فارسی و 

 فیروز دیلمی و دها فارسی زبان دیگر را بلکه اینها و تمام 

 افرادی که از اقوام دیگر مشرف به اسلام شده بودند با رضایت 

 کامل و بدون هیچ جبر وزوری بوده است زیرا اسلام دینی است 

 که ازهمان اویل حدودا هزار و چهارصد و اندی سال با  با 

 صدای بلند اعلان نموده است (لا اکراه فی الدین) در دین جبری 

 نیست یعنی ما کسی را با زور وارد اسلام نمی کنیم . بلکه 

 انتخاب عقیده آزاد است (من شاء فلیکفر و من شاء فالیؤمن) 

 هر کس می خواهد مشرف به اسلام شود و هر کس می خواهد  

بر کفرش باقی بماند. 

و خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله وسلم دستور داد 

 که به کفار بگوید ( لکم دینکم ولی دین) دین وآیین شما از شما 

 ودین وآیین من از خودم). 

نکته دیگر اینکه چرا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به 

 پادشاهان فراس وروم که عرب نیستند نامه می نویسد و آنها را 

 به اسلام دعوت می دهد وآنها نمی گویند که این دین مخصوص 

 عربهاست و ما که عرب نیستیم بلکه بعضی از آنان به بهانه 

 های دیگری به اسلام مشرف نمی شوند وبعضی هم همانند 

 (هرقل) پادشاه روم مشرف به اسلام می شود ولی همین که 

 حکومتش را به خطر می بیند دوباره بکفر باز می گردد ولی 

 (اصحمه) پادشاه حبشه (اتیوپی) قبل از همه و پیش از این نامه 

 ها حقیقت را دریافته مشرف به اسلام می شود. 

 

کتابهای پیشین سخنان شما را تأیید نمی کند 

 

برای این که بدانی که سخنان شما را کتابهای پیشین یعنی تورات 

 وانجیل تأیید نمی کند ؛ سخن تاریخی (هرقل)  پادشاه روم را در 

 تاریخ مطالعه کنید که به سفیر رسول الله صلی الله علیه وآله 

 وسلم می گوید: من می دانستم که این پیامبر صلی الله علیه  

وآله وسلم می آید ولی فکر نمی کردم که از شماها باشد در حالی 

 که تاریخ می گوید : هرقل یکی از عالماء دین عیسی علیه 

 السلام بوده ، آری ایشان از آیات انجیل این جریان را  

می دانستند. 

نکته دیگر (اصحمه) پادشاه حبشه (اتیوپی) نیز یکی از آگاهان 

 دین عیسی علیه السلام بودند چون در انجیل خوانده بودند 

 همانگونه که خود نیز اعتراف نمودند که دین اسلام حق و یک 

 دین جهانی و برای همه انسانهاست و باید به آن ایمان بیاورند، 

 به دین اسلام ایمان آورده واز مسلمانان حمایت نمودند وحتی 

 هدایائی را نیز به رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرستادند 

 وبعد از مرگ ایشان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم برایش 

 نماز جنازه غائبانه خواندند. 

آخر چراعبدالله بن سلام، در حالی که از علماء و دانشمندان یهود 

 بود پس از هجرت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مشرف به 

 اسلام شد و مى‏گفت : «من پیغمبر اسلام را از فرزندم بهتر 

 مى‏شناسم» . 

آیا اینها همه دلیل بر این نیستند که اولا : دین اسلام مخصوص 

 عربها نیست بلکه یک دین جهانی و برای تمام بشریت است و در 

 ثانی: آیا این بیانگر این نیست که مشخصات و خوبیهای اسلام و 

 پیامبر اسلام در کتابهای تورات و انجیل آمده و دانشمندان واقع 

 گرا و خداترس آن ادیان بمجرد دیدن پیامبر صلی الله علیه وآله 

 وسلم ومنطبق نمودن با صفاتی که در تورات وانجیل آمده فورا 

 مشرف به اسلام می شدند ولی افراد دنیا پرست و جاه طلب بنا بر 

 پست ومقام و مال ومنال با وجود فهمیدن حقایق با حق مخالفت  

می کردند. 

آخر چرا ورقه بن نوفل عرب نصرانی به مجرد آگاه شدن از نبوت 

 ایشان وعده نصرت و یاری نمودن را به محمد صلی الله علیه 

 وآله وسلم می دهد. 

چرا بحیراء راهب بشارت آمدن پیامبر را می دهد ؟ 

آری همه اینها در تورات وانجیل خوانده بودند و می فهمیدند  

که اسلام دین همیشه ای الله مهربان به پیامبری محمد صلی الله 

 علیه وآله وسلم خواهد آمد . 

حتی اگر شما تورات و انجلیهای تحریف شده کنونی را بررسی 

 کنید در آنها نیز از اسلام وحقانیت پیامبر اسلام سلام الله علیه 

 سخن به میان آمده است. شما می توانید در این باره به کتابهای 

 که در این موضوع نوشته شده از جمله  کتاب (بشارات عهدین) 

 نوشته  دکتر محمد صادقى نیز رجوع کنید.   

 

سخنان شما با واقعیت موجود در جهان کنونی برابری ندارد.   

 

امروزه در دنیا؛ با وجود مخالفتهای شرق و غرب بر علیه قرآن  

 واسلام بازهم اسلام از همه بیشتر رو بجلو در حال حرکت است  

و بسیاری از خوانندها، بازی گران ،هنرمندان ، دانشجویان  

و مفکران حتی پاپها و روحانیون سایرادیان به دین اسلام مشرف 

 شدند، زیرا آنها این حقیقت را دریافته اند که اسلام مخصوص 

 عربها نیست اسلام یک دین جهانی و برای هر زمان،مکان 

 و هرقوم نژادی است و تنها دینی که می تواند مشکلات مردم  

را حل نموده وجوابگوی مسایل روز باشد اسلام است وبس.

مطالبی راخواندم که بسیار شگفت زده شدم  و در ثانی بسیار 

توضیح چند کلمه قرآنی

توضیح چند کلمه قرآنی  

                          

                        (1)  معنای دین

 

دین در لغت عربی به معانی مختلفی می آید که مهمترین آنها سه

 معنای زیر می باشد که در قرآن نیز عموما به همین معناها بکار

 برده شده است:

 

1 ) دین به معنای سزا وجزا مانند: مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (4)

(سوره فاتحه) یعنی پادشاه ومالک روزسزا وجزا.

 

2 ) دین به معنای اطاعت وفرمانبرداری مانند :  وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ

لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ.......(5) (سوره بینة) یعنی به

 آنها دستور داده نشده مگر اینکه مخلصانه وبدون شرک فقط از

 معبود بر حق اطاعت وفرمانبرداری کنند.

 

3 ) دین به معنای قانون، نظام وشریعت مانند: لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ

 (6) (سوره کافرون) یعنی : نظام وقانون شما از شما وشریعت

من از خودم.

 

                            (2) معنای قرآن

 

آخرین کتاب آسمانی که خداوند عزّ وجلّ برای هدایت بشر برآخرین

پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله وسلم فرستاده نامهای متعددی دارد

 و مشهورترین آنها (قرآن ) است، (قرآن) از( قرأ) که به معنای جمع

 نمودن وپیوند دادن کلمات وحروف به یک دیگر است، گرفته شده و

( قراءة) یعنی در ترتیل کلمات وحروف را به هم پیوند دادن.

 قرآن بروزن فعلان ودر اصل مصدر است که به معنای خواندن

می آید وبه معنای مفعولی نیز استفاده می شود یعنی خوانده شده.

کلمه ( قرآن ) بر هر آیه ی از آیات قرآن ونیز بر کل قرآن استعمال

 می شود.

وحکمت این نام شاید این باشد که این کتابی است که باید خوانده شود

 نه این که در طاق فراموشی گذاشته شده وبه آن هیچ توجهی نشود .

چه کنیم که متأسفانه امروزه بسیاری از مسلمانان، خواندن وتلاوت

 نمودن این کتاب آسمانی که معنایش خواندن وتلاوت نمودن است،

را نمی دانند ، و در حالیکه خداوند منان این کتاب آسمانی  وجاوید

 خویش را فرستاده تا ما خوانده، معنایش را دانسته، بدان عمل نموده

 و به دیگران نیز برسانیم.

 

                       (3) معنای عبادت  

 

عبادت در اصل به معنای تابع بودن ، رام بودن ودر مقابل کسی

طوری تسلیم شدن که با او هیچ نوع مبارزه ننمودن تا او به میل

خودش هر گونه که بخواهد خدمت بگیرد؛ می آید.

عربها به شتری که کاملا رام شده باشد می گویند: بعیرمعبّد.

ماده وحروف اصلی کلمه (عبد) به معانی زیر می آید:

1 ) غلامی .

2 ) پیروی نمودن و رام بودن .

3 ) پرستش نمودن.

4 ) مانع شدن از رفتن به نزد کسی.

5 ) به کسی وابسته بودن .

از این معنای که برای این کلمه می آید معلوم می شود که اصلی

ترین معنای این کلمه (بزرگی وقدرت کسی را طوری پذیرفتن که

 در مقابل آن اعلان آزدی وخود مختاری نکردن و سرکشی را رها

 کردن و برای او رام وتابع شدن وغلامی او را پذیرفتن) می باشد.

پس معلوم شد وقتی الله مهربان در قرآن به ما (عبد) می گوید یعنی

ما غلام وبرده او بوده و در مقابل او تسلیم هستیم وهیچ اعتراضی

به دستورات او نداشته وتابع دستورات او هستیم.

وهرگاه می فرماید: (ایّاک نعبد) یعنی فقط تورا پرستش می کنیم و

فقط در مقابل تو رام هستیم .

عبادت در حقیقت به هر دستور الله متعال گویند که به ما دستور 

اجرای آن را داده شده است یعنی تمام امر ونهی شریعت اسلامی

همه عبادت اند وهمه وهمه فقط باید برای الله منان انجام وطبق

 دستور او وفقط برای رضای او انجام شود.

در حقیقت هر عملی که در آن اراده ونیّت ، رضای معبود برحق

وبرابری با شریعت در آن باشد آن عمل عبادت است.

 

 

                          (4) معنای کلمه ( الله )

 

یکی از کلماتی که بسیار در قرآن واحادیث نبوی بکار برده شده

کلمه (الله ) می باشد ومعمولا بسیاری ازمسلمانان معنای واقعی این

 کلمه را خوب نمی دانند ، بنا براین بسیاری دچار شرک وکفر

می شوند.

ماده اصلی کلمه الله (همزه ولام وهاء) می باشد ودر لغت عرب

این ماده به معنای زیر می آید:

1 – أله = با او آرامش گرفت.

2- أله = پناه داد.

3- أله = شیفته شد.

4- أله = علاقه شدید داشت.

4- أله = پرستش نمود.

اگر دقیق به این معنای فکر کنیم خواهیم دانست که (الله) یعنی

ذاتی است که انسان با او آرامش گرفته ،در زمان مشکلات به

او پناه برده، شیفته او بوده ، به او علاقه شدید داشته وفقط او را

 باید پرستش نماید.

لذا اگر بخواهیم کلمه (الله) را مختصر ترجمه نماییم باید بگوییم

که (الله) یعنی: معبود برحق یعنی ذاتی که باید او پرستش شود

واین حق او بر بندگان است.

اما اینکه عموما در فارسی (الله) را به (خدا) ترجمه می کنند

این ترجمه بیانگر تمام مفاهیم ومطالبی که درکلمه (الله) است

 نخواهد بود زیرا در اصل (خدا) در فارسی یعنی : به معنای

رئیس و سرپرست وکسی که امور خواصی را بعهده داشته باشد

 مانند اینکه به رئیس یک روستا و یا محله می گویند (کد خدا)

وبه ملوان کشتی می گویند (ناو خدا).

تفسیرسوره بقره آیه 17 تا 20

 

 تفسیرسوره بقره آیه 17 تا 20 

ترجمه زیبا برای کلام خدا

 

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ

 اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لا یُبْصِرُونَ (17)

حالت این (منافقین) مانند حالت کسی است که جستجو وتلاش

 نموده تا آتشی را روشن کند وچون آتش اطرافش را روشن نمود

 خداوند نورشان را برد ودر تارکیها ی که نمی بینند رهایشان

 ساخت.

 

 صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (18)

 

این( منافقین) کران، گنگان وکورانند ؛ پس آنها بر نمی گردند. 

أَوْ کَصَیِّبٍ مِنْ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ

 فِی آذَانِهِمْ مِنْ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ

(19)

ویا مانند (افرادی اند که گرفتار) باران تندی از آسمان شدند که

 در آن تاریکیها، رعد وبرق است آنها از ترس صاعقه آسمانی

 ومرگ انگشتانشان را در گوشهایشان قرار می دهند ودر

 حالیکه خداوند از هر سو کافران را احاطه کننده است.

 یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ

 عَلَیْهِمْ قَامُوا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى

 کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (20)

عنقریب برق ودرخشندگی (نور) چشمانشان را خواهد ربود

 وهرگاه برآنها روشن می شود در آن راه می روند وچون بر

 آنها تاریک می شود می ایستند واگرخداوند بخواهد چشم

 وگوششان را خواهد ربود ویقینا خداوند بر هر چیز توانا است.

 

تفسیر آسان در فهم قرآن

 

در آیات فوق خداوند برای منافقین دو مثال بیان نموده ودر مثال

 اول خداوند یک منافق را به کسی تشبیه نموده که با تلاش

 وکوشش آتشی را برافروخته ولی چون خواسته از آن استفاده

 کند خاموش شده وآن فرد از آتش استفاده نکرد که هیچ ؛ بلکه

 دود اضافی نیز در چشمانش رفت وباعث آزار واذیتش شده

 است.

منافقین با قبول نمودن ظاهری اسلام برایشان آتشی روشن

 نمودن تا بنوعی از آن استفاده کنند ولی از آنجائی که از دل

 اسلام را نپذرفته بودن گویا آتش خاموش شد وضرر نمودن

 وتلاش بی فاید نموده وبجای فایده ؛ ضرر بیشتری را متحمل

 شدند.

واز این مثال فهمیده می شود که اسلام نور و روشنائی است

 ولی کفر ونفاق تاریکی است واسلام برای یک مسلمان نور

و روشنی است ولی یک منافق با وجود داشتن اسلام ظاهری

 در تاریکی بسر می برد زیرا اسلام زمانی نور است که واقعی

 باشد.

ودر مثال دوم خداوند منافقین را به کسانی تشبیه نموده که

 گرفتار باران تند وتیزی شدند  که داری رعد وبرق شدید ی

 است وهوا نیز بسیار تاریک است وافراد گرفتارشده از ترس

 صاعقه آسمانی ومرگ انگشت بگوش نموده اند تا آواز رعد را

 نشنوند وبا این کار ترس را ازخویش کم کنند.

آری آیات قرآنی برای منافقین باران تندی است که در آن آیات

رد نفاق ومنافقین است وترس آنها برمنافقین از ترس رعد وبرق

 وصاعقه آسمانی بدرجها بیشتر وسختر است که حتی نمی شود

 با دست در گوش نمودن از خطرات آنها کاست.

از این مثال بزدلی وترسو بودن منافقین وباران رحمت بودن

آیات قرآنی ثابت می شود.

در پایان خداوند به منافقین وکفار هشدار داده است که فرقی

 ندارد که کفر تان را آشکار کنید ویا همانند منافقین سیاست

 دوگانه انتخاب نمائید همه شما در محاصره الهی قرار دارید که

 راهی بجز تسلیم شدن ندارید واگر تسلیم نشدید تنها چیزی که

 برای خویش می توانید از این پایداری در مقابل خداوند بدست

 آورید هلاکت است وبس.

تفسیر سوره بقره آیه 8 تا 16

 

تفسیر سوره بقره آیه 8 تا 16  

 

ترجمه زیبا برای کلام خدا

 

وَمِنْ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ

 (8)

وبعضی از مردم می گویند : ما ایمان آوردیم به معبود برحق

 وبه روزپایان ودر حالیکه مؤمن نیستند.

 یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ

 (9)

معبود برحق وکسانی را که ایمان آوردند را فریب می دهند

 ودر حالیکه فریب نمی دهند مگر خودشان را ودر حالیکه

نمی فهمند.

 فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمْ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا

 یَکْذِبُونَ (10)

در دلهایشان بیماری است ومعبود برحق بر بیماری آنها افزوده

 است وبرایشان بنا برآنچه دروغ می گفتند عذاب دردناکی

 است.

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ

 (11)

وچون بدیشان گفته شود در زمین فساد نکنید گویند قطعا ما

از اصلاح گران هستیم

أَلا إِنَّهُمْ هُمْ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لا یَشْعُرُونَ (12)

آگاه باشید که فسادگران واقعی اینها اند ولی پی نمیبرند .

 وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ

 أَلا إِنَّهُمْ هُمْ السُّفَهَاءُ وَلَکِنْ لا یَعْلَمُونَ (13)

وزمانیکه بدانان گفته شود ایمان بیاورید همانگونه که دیگر

 مردم ایمان آورده اند گویند آیا ما ایمان بیاوریم آنگونه که

بی خردان ایمان آورده اند آگاه باشید که خودشان بی خردان اند

 ولی این را نمی دانند.

 وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا

 مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (14)

وزمانیکه با کسانی که ایمان آوردند ملاقات می کنند می گویند

 ماهم ایمان آورده ایم ولی چون با شیطانهایشان یکجا ودر

 خلوت می شوند گویند ما با شما هستیم وقطعا ما مسخره

 کنندگانیم.

 اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ (15)

معبود برحق آنها را مسخره مینماید وآنها را در گمراهیشان

 سرگردان می کشاند.

 أُوْلَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوْا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا

 کَانُوا مُهْتَدِینَ (16)

اینان کسانی اند که گمراهی را در مقابل هدایت خریدند پس

 تجارت آنها فایده نکرد واینها هدایت شونده نبودند.

 

 

تفسیر آسان در فهم قرآن

 

آیات بالا در باره گروه سوم انسانها یعنی منافقین است آنهائی

که به ظاهر اظهار ایمان می کردند ولی در حقیقت ودر دل

کافر بودند .

منافقین دو گروه اند :

1)- منافقین عملی یعنی کسانی که در حقیقت مسلمان اند

وازنظر عقیدتی نفاقی ندارند ولی از نظر عملی عادتهای

پنجگانه ای که در احادیث در باره  منافقین آمده در آنها یافت

 می شود یعنی :

 1)- چون سخن گویند دروغ گویند.

2)-  چون وعده نمایند خلاف کنند.

3)-  چون عهد ببندند آنرا بشکنند .

4)- چون با کسی در گیر شوند دشنام دهند.

5)- چون به او امانتی داده شود خیانت کند.

آیات بالا در باره این نوع منافقین نیست.

2)- منافقین عقیدتی یعنی کسانی که در عقیده منافق اند یعنی

 اسلام را به ظاهر قبول دارند ولی در حقیقت دشمن اسلام اند

 وهرگز آنرا قبول ندارند. این دسته از منافقین دوگروه اند :

1)- گروهی که بعدا به حقیقت روآورده ومسلمان واقعی

می شوند ، آیات بالا در باره این دسته از منافقین نیز

نمی باشد .

2)- گروهی که بر نفاق عقیدتی می میرند وتا پایان عمر خویش

 در گمراهی نفاق بسر می برند وآیات فوق در باره همین نوع

 از منافقین می باشد.

ناگفته نماند که از آیات بالا در باره نفاق ومنافقین

امور زیر فهمیده می شود :

1)- بظاهر مدعی ایمان بخدا وروز قیامت اند.

2)- در باطن کافر اند.

3)- سیاست دوگانه دارند.

4)- فریبکار ومکارند.

5)- نافهم ونادان اند.

6)- بیماری روحی وقلبی دارند.

7)- نفاق یک بیماری است.

8)- نفاق فساد است.

9)- منافق بیمار است.

10)- خداوند به بیماری آنها می افزاید.

11)- دروغگو اند.

12)- در قیامت خداوند آنها را به عذاب دردناکی گرفتار

 خواهند نمود.

13)- مفسد وتباه کارند.

14)- خویش را بنا برنافهمی اصلاح گر می دانند.

15)- مسلمانان واقعی را احمق می دانند در حالیکه خود

 احمق اند.

16)- جلسات خصوصی را با بزرگان خویش دارند.

17)- بزرگان منافقین در حقیقت شیاطین اند.

18)- مسخر گرند.

19)- خداوند آنها را مسخر می نماید.

20)- خداوند آنها را درگمراهیشان سر گردان رها می کند.

21)- ایمان معامله وتجارت معنوی است که منافقین بنا بر قبول

 نکردن آن در تجارت معنوی دچارضرر شدند.

22)- بعضی از منافقین عقیدتی هدایت بشو نیستند.

23)- دعوت پذیر نیستند

تفسیر سوره بقره آیه 6 و7

 تفسیر سوره بقره آیه 6 و7 

 

ترجمه زیبا برای کلام خدا

 

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ

(6)

یقینا کسانی که کفر نمودند برابراست برای آنها که آنها را

بترسانی ویا نترسانی ، آنها ایمان نمی آورند.

 خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ

وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (7)

معبود برحق بر دلها وگوشهایشان مهر زده است وبرچشمان

آنها پرده ای است وبرایشان عذاب بزرگی است.

 

تفسیر آسان در فهم قرآن

 

همانگونه که قبلا بیان نمودیم این دو آیه در باره دسته ی دوم از

 انسانها ست یعنی کسانی که اسلام را نه در ظاهر قبول دارند

 ونه در باطن که در اصطلاح شریعت به آنها کافر گفته

 می شود.

نگفته نماند که کفار نیز به دودسته تقسیم می شوند :

(1)- گروهی که قابلیت حق را دارند وبا واضح شدن حق

 برای آنها فورا توبه نموده ودوان دوان بسوی حق می آیند

 وتمام افرادی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم

 مشرف به اسلام شدند ، از این دسته افراد بودند واین دو آیه

 قرآنی در باره این نوع کفار نیست.

(1)- گروهی که قابلیت حق را ندارند وبا وجود واضح شدن

 حق برای آنها باز هم توبه نمی کنند و بسوی حق نمی آیند

 وابوجهل وابولهب وامثال این دو ، از این دسته افراد بودند

 واین دو آیه قرآنی در باره این نوع کفار است.

نکته دیگری که در اینجا باید بیان شود این است که مراد از

مهر، مهرمعنوی ومراد از پرده ، پرده معنوی است . یعنی

 ازاین افراد صلاحیت فهم ، شنیدن ودیدن حق بطوری گرفته

 شده که دیگر فهم ودرک حقیقت برای آنها از محالات است

 واینها هر گز به سوی حق نخواهند آمد وبا کفر از دنیا خواهند

 رفت وگرفتار عذاب بزگ الهی خواهند شد.

تفسیر سوره بقره آیه 6 و7

 تفسیر سوره بقره آیه 6 و7 

 

ترجمه زیبا برای کلام خدا

 

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ

(6)

یقینا کسانی که کفر نمودند برابراست برای آنها که آنها را

بترسانی ویا نترسانی ، آنها ایمان نمی آورند.

 خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ

وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (7)

معبود برحق بر دلها وگوشهایشان مهر زده است وبرچشمان

آنها پرده ای است وبرایشان عذاب بزرگی است.

 

تفسیر آسان در فهم قرآن

 

همانگونه که قبلا بیان نمودیم این دو آیه در باره دسته ی دوم از

 انسانها ست یعنی کسانی که اسلام را نه در ظاهر قبول دارند

 ونه در باطن که در اصطلاح شریعت به آنها کافر گفته

 می شود.

نگفته نماند که کفار نیز به دودسته تقسیم می شوند :

(1)- گروهی که قابلیت حق را دارند وبا واضح شدن حق

 برای آنها فورا توبه نموده ودوان دوان بسوی حق می آیند

 وتمام افرادی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم

 مشرف به اسلام شدند ، از این دسته افراد بودند واین دو آیه

 قرآنی در باره این نوع کفار نیست.

(1)- گروهی که قابلیت حق را ندارند وبا وجود واضح شدن

 حق برای آنها باز هم توبه نمی کنند و بسوی حق نمی آیند

 وابوجهل وابولهب وامثال این دو ، از این دسته افراد بودند

 واین دو آیه قرآنی در باره این نوع کفار است.

نکته دیگری که در اینجا باید بیان شود این است که مراد از

مهر، مهرمعنوی ومراد از پرده ، پرده معنوی است . یعنی

 ازاین افراد صلاحیت فهم ، شنیدن ودیدن حق بطوری گرفته

 شده که دیگر فهم ودرک حقیقت برای آنها از محالات است

 واینها هر گز به سوی حق نخواهند آمد وبا کفر از دنیا خواهند

 رفت وگرفتار عذاب بزگ الهی خواهند شد.

توحید واقسام آن

توحید واقسام آن

 

توحید یعنی خداوند را در ذات وصفات وکارها وانجام عبادات

برایش یکتا دانستن است.

وتوحید بر سه قسم است:

 

  ( 1 ) توحید ربوبیت

 

توحید ربوبیت یعنی یعنی خداوند را در کارهای که مخصوص

او است از قبیل آفرینش، روزی دادن ، زندگی ومرگ ودیگر

کارها مخصوص به او، یکتا دانستن.

این نوع توحید را تمام انسانها حتی یهود، نصاری و مجوس نیز

 قبول داشته و دارند بجز افرادی که در گذشته به دهریّه وامروزه به کمونیست شناخته می شوند این توحید را قبول ندارند.

مشرکین زمان رسول خدا نیز این توحید را قبول داشتند، خداوند

در این باره می فرماید:

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ الْحَمْدُ لِلَّهِ

 بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (25)(سوره لقمان).

واگر ازاین (مشرکین) بپرسی که چه کسی آسمانها وزمین را آفریده

 قطعا خواهند گفت که خداوند، توبگو ستایش شایسته خداوند است ولی اکثر (مشرکین) این را نمی دانند.

قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنْ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ

وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنْ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنْ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ

الأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ (31) فَذَلِکُمْ اللَّهُ رَبُّکُمْ الْحَقُّ

فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّا تُصْرَفُونَ (32)(سوره یونس).

بگو چه کسی از آسمان وزمین به شما روزی می دهد؟ ویا چه

کسی مالک گوشها وچشمها است؟ وچه کسی زنده را از مرده و

مرده را از زنده بیرون می کند؟ وچه کسی أمورهستی را

می چرخاند واداره می کند؟ یقینا خواهند گفت که خداوند، پس

بگو آیا از او نمی ترسید؟ پس در حقیقت او معبود برحق وپروردگار برحق شما است ، وبعد از حق بجز گمراهی چیز دیگری نیست)پس با این گمراهی) کجا می روی؟

پس معلوم شد که قبول داشتن توحید ربوبیت به تنهائی باعث نجات

 انسان نمی گردد وانسان یکتا پرست وموّحد نمی شود وباید با آن توحید الوهیت وتوحید أسماء وصفات را نیز قبول داشته باشد.

 

 

   (2 ) توحید الوهیت

 

توحید الوهیت که به آن توحید عبادت نیز گفته می شود یعنی اینکه

 فرد تمام انواع عبادات را فقط وفقط برای خداوند متعال بجا آورد و فقط او را به تنهائی عبادت نماید.

همانگونه که خداوند منان به ما دستور داده است ودر سوره فاتحه

ودر هر رکعت نماز می خوانیم ( إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ) یعنی فقط تورا عبادت می کنیم و فقط از توکمک می خواهیم.

عبادت در لغت به معنای فروتنی وتحت فرمان بودن است ودر

 اصطلاح شریعت عبادت یعنی اینکه دستورات خداوند متعال راکه بوسیله پیامبران به ما رسیده ؛ اجرا نمودن وبه آنها عمل کردن.

ویا به عبارت دیگر عبادت به تمام گفتار و کردار ظاهری و باطنی

گویند که مورد پسندخداوند متعال است.

توحید الوهیت ویا همان توحید عبادت توحیدی است که تمام پیامبران برای تبیلغ ورساندن آن آمده اند خداوند منان در این باره می فرماید:

 وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنْ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (36) (سوره نحل (

یقینا ما در هر امتی پیامبری را فرستادیم (تا به مردم بگویند) که

خداوند را عبادت کنید و طاغوتها (خدایان باطل) دوری جوئید، پس

بعضی از انسانها را خداوند هدایت نمود وبعض دیگر مستحق

گمراهی بودند لذا بروید و در زمین سیر و سفر کنید و بنگرید که

 انجام کسانی که( توحید وپیامبران) را تکذیب نمودند چه شده است؟.

خداوند منان در قرآن تمام بشریت را مورد خطاب قرار داده و

 فرموده: یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (21)( سوره بقره(

ای مردم عبادت نمائید پروردگارتان را؛ ذاتی که شما وکسانی که

 پیش از شما بوده آفریده است تا اینکه پرهیزگار گردید.

توحید الوهیت  ویا همان توحید عبادت، توحیدی بود که مشرکین

 قبول نداشتند وبنا برهمین توحید کفار با پیامبران الهی سر مخالفت برداشته و با آنها جنگیدند.

در اینجا مناسب است که معنای کلمه توحید که بیانگر توحید الوهیت

 ویا همان توحید عبادت را نیز بیان نماییم (لا اله الا الله) یعنی بجز الله دیگر معبود برحقی نیست. یعنی تنها ذاتی که شایستگی عبادت را دارد و باید به تنهائی عبادت شود فقط و فقط الله مهربان است وبس وهر نوع عبادت برای غیر این ذات شرک است وبس.

 

 

  (3 ) توحید أسماء وصفات.

 

توحید أسماء وصفات یعنی اینکه ایمان ویقین داشته باشیم که هر

اسم ویا صفتی که در قرآن وسنت صحیح برای خداوند منان ؛ خود

خداوند ویا رسول خدا صلی الله علیه وسلم بیان نموده اند را بدون

هیچ توجیح وتأویل وتحریفی بگونه ای قبول کنیم که با صفات

مخلوق تشابهی نداشته باشد.

بعنوان مثال درقرآن آمده که خداوند (سمیعا بصیرا( است یعنی بسیار شنوا و بسیاردانا است .

حالا ما باید به شنوا وبینا بودن خداوند طوری معتقد باشیم که با

 شنوای وبینای مخلوق تشبیه نکنیم وبدون هیچ توجیح وتأویلی بگویم همانگونه که شایسته خداوند است ، خداوند هم می شنود وهم می بیند.

بدینگونه ما باید به تمام اسمها و صفاتی که در قرآن وسنت برای

 خداوند منان آمده ایمان آورده وتمام آنها را قبول نماییم وخداوند متعال را در آنها یکتا ولاشریک بدانیم.